روزها و ماه‌های پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، مناطق کردستان شاهد درگیری‌ها و رویدادهای خشونت‌باری بود. آیت‌الله خمینی دستور اکید به نیروهای مسلح داده بود که به سمت کردستان حرکت کنند.

 در آن زمان بود که رفراندوم «جمهوری اسلامی، آری یا خیر» برگزار شد و بیشتر نیروهای کرد همراه با بسیاری از نیروهای اپوزیسیون از مردم خواستند در این رفراندوم شرکت نکنند. جنگ در برخی نقاط کردستان در گرفته بود. خلخالی که از سوی آیت‌الله خمینی به کردستان اعزام شده بود، دادگاه‌های صحرایی برپا کرده بود. آیت‌الله خمینی اعلام کرده بود، نیروهای کرد به آمریکا و صهیونیسم وابسته هستند و قصد تجزیه کردستان را دارند. این‌ها از جمله رویدادهای کردستان در اوایل انقلاب بودند.

ناصر مهاجر پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در مقاله‌ای به بررسی رویدادهای آن دوران پرداخته است. آنچه در زیر می‌خوانید بخش چهارم و پایانی این مقاله است.

28 مرداد.دو

عنوان درشت رسانه‌هاى رسمى در روز شنبه ٢٧ تیر ١٣۵٨ درباره «مهاجمان» پاوه بود. دروغ‌ها گفتند و آسمان به ریسمان دوختند: «مهاجمان مسلح در پاوه، مردم و پاسداران را قتل عام کردند»، «مهاجمان ١٨ پاسدار مجروح را در بیمارستان سربریدند و ۴٠ نفر را کشتند»، «ارتش، مواضع مهاجمان را در هم کوبید»، «٣٠٠ مهاجم به دست نیروهاى اعزامى کشته شدند.»[۱]

روز یکشنبه ٢٨ تیر، در کنار «مهاجم»، صفت‌هاى دیگرى چون «اشرار و شورشیان و ضد انقلاب» را نیز نشاندند و روزنامه‌ها نوشتند: «مردم آمادگى خود را براى اعزام و سرکوبى شورشیان اعلام کرده‌اند»، «شیخ صادق خلالى به محض ورود به کرمانشاه، بررسى پیرامون وضع اشرار را آغاز کرد»، «۵٠ تا ۶٠ پاسدار شهید و بیش از ٣٠٠ مهاجم کشته شدند»،«مرز‌ها به روى مهاجمان فرارى بسته شد»، «مهاجمان، گروهى از زنان سنندج را گروگان گرفتند»، «جت‌هاى پایگاه هوایى حر ضد انقلابیون پاوه را… گوشمالى خواهند داد».[۲]

 دلیل این دگرگونگى زبانى را در دو فرمانى باید جُست که خمینى در شب یکشنبه ٢٧ و ظهر دوشنبه ٢٨ مرداد ١٣۵٨ صادر کرد. فرمان ٢٧ مرداد «به رئیس ستاد ارتش و رئیس کل ژاندارمرى جمهورى اسلامى و رئیس پاسداران انقلاب» داده شد و فرمان ٢٨ مرداد به«کلیه‌ قواى انتظامى‌». در هیچ یک از این دو فرمان به وزیر دفاع اشاره‌اى نشده است. در این دوره، وزارت دفاع را سرلشکر تقى ریاحى برعهده داشت و «حجت‌الاسلام» سیدعلى خامنه‌اى معاون سیاسى وى بود.[۳] هر دو فرمان را مى‌آوریم، به ترتیب تقویم زمانى:

 «به رئیس ستاد ارتش و رئیس کل ژاندارمرى جمهورى اسلامى و رئیس پاسداران انقلاب اکیداً دستور مى‌دهم که به نیروهاى اعزامى به منطقه‌ کردستان دستور دهند که اشرار و مهاجمین را که در حال فرار هستند تعقیب نمایند و آنان را دستگیر نموده و با فوریت به محاکم صالح تسلیم کنند و تمام مرزهاى منطقه را به فوریت ببندند که اشرار به خارج نگریزند و اکیداً دستور می‌دهم که سران اشرار را با کمال قدرت دستگیر نموده و تسلیم نمایند. اهمال در این امر تخلف از وظیفه و مورد مواخده‌ شدید خواهد شد.»[۴]

خمینى نیز نمى‌توانست به حساسیت سنى مذهبان ایران نسبت به حق و حقوقشان در یک جمهورى شیعى ناآگاه باشد. هم از این روست که به لطایف الحیل مى‌کوشید از پاگرفتن بحث شیعه و سنى پیشگیرى کند، دامن زدن به این مسئله را توطئه‌ دشمنان اسلام بخواند و از «برابرى» و «حقوق مساوى شیعه و سنى در جمهورى اسلامى» دم زند.

 «کلیه‌ى نیرو‌ها و قواى انتظامى به این دستور توجه فرمایند

بسم‌الله الرحمن الرحیم: الساعه خبر رسید که در سنندج، حزب دموکرات، ارتشى‌ها و سازمان‌هاى آنان را محاصره کرده‌اند و اگر تا نیم ساعت دیگر کمک نرسد، اسلحه‌ها را مى‌برند. و از مجد سنندج به ما اطلاع داده‌اند که حزب دموکرات زن‌هاى ما را به گروگان برده‌اند. اکیداً به کلیه‌ى قواى انتظامى دستور مى‌دهم که به پایگاه‌هاى مراکز ابلاغ کنند که به قدر کافى به سنندج حرکت کنند و با شدت اشرار را سرکوب نمایند. پاسداران انقلاب در هر محیطى هستند به مقدار کافى به طرف سنندج و تمام کردستان با پل هوایى بسیج شوند و با شدت تمام اشرار را سرکوب نمایند. تاخیر ولو به قدر یک ساعت تخلف از وظیفه و به شدت تعقیب مى‌شود. از ملت ایران مى‌خواهیم که مراقب باشند؛ هر یک از مامورین تخلف کردند فوراً اطلاع دهند. من انتظار دارم که تا نیم ساعت دیگر از قواى انتظامى به من خبر بسیج عمومى برسد.»[۵]

در پى این دو فرمان «شوراى انقلاب اسلامى» حزب دموکرات کردستان ایران را غیر قانونى اعلام کرد.[۶] دولت در اطلاعیه‌اى ادعا کرد که «پیرو امریه رهبر انقلاب ترتیبات لازم را براى ایجاد آرامش در سنندج و تامین امنیت منطقه‌ کردنشین به وسیله‌ نیروهاى نظامى ارتش داده و… کلیه‌ هموطنانى که آمادگى خود را در پاکسازى منطقه‌ کردستان از عوامل ضدانقلاب و پشتیبانى از نیروهاى نظامى جمهورى اسلامى ابراز داشتند، مى‌توانند با در دست داشتن برگه‌ پایان خدمت، خود را به نزدیک‌ترین پادگان ارتش یا ژاندارمرى یا مقر سپاه پاسداران انقلاب معرفى نمایند…»[۷]

دادستان کل انقلاب نیز «… به عموم نویسندگان، سردبیران و مدیران مطبوعات و تمام کسانى که به عناوین مختلف حزبى و غیره علیه انقلاب اسلامى ایران قدمى بردارند یا مقاله‌اى منتشر کنند»، هشدار داد با «عکس‌العمل شدید دادگاه‌هاى انقلاب روبه‌رو خواهند شد.»[۸] و سپس «٢٢ روزنامه و مجله توقیف شدند»؛ از جمله پیکار، کار و مردم.[۹]

صادق خلخالی در کردستان
صادق خلخالی در کردستان

این اما پایان کار نبود. پس از ظهر‌‌‌ همان روز ٢٩ مرداد که رسانه‌هاى بیرون از «مسیر انقلاب و اسلام» تعطیل شدند، خمینى باز به منبر رفت و سخنان تازه‌اى به زبان آورد. آنچه گفت دگرگونگى تازه‌اى در گفتمان سیاسى نسبت به جنبش خلق کرد بود و نیروهاى سازنده‌ آن: «… پس از پیروزى انقلاب و اعلام جمهورى اسلامى، گروه‌هایى که با اسلام دشمن هستند و از وابستگان اجانب مى‌باشند، شروع به فعالیت برضد نهضت اسلامى و برضد جمهورى اسلامى نمودند. حتی بعضى از آن‌ها علناً مخالفت کردند و رفراندوم را تحریم نمودند. و شما برادران دیدید که حزب دموکرات کردستان وابستگى مستقیم با آمریکا و صهیونیسم دارد. در آستانه‌ تشکیل مجلس خبرگان و پس از راه‌پیمایى عظیم مسلمین براى قدس، سرکردگان خائن این حزب جوانان را اغفال نموده و به برادرکشى کشاندند. برادران مسلمان من شما به تبلیغات فریبنده‌ این مخالفین اسلام که مى‌خواهند کشور مسلمان ما را به کفر بکشند، گوش ندهید و نگذارید جوانان عزیز ما به دام این منحرفین بیافتند… این حزب و مفسدین را در منطقه بگیرند و تحویل مامورین بدهند… حزب دموکرات کردستان غیررسمى و غیر قانونى اعلام شد و چون حزب شیطان است، باید تمام اهالى کردستان به وظیفه‌ شرعیه عمل و جوانان خود را از عضویت در این حزب ممنوع نمایند و با قاطعیت تمام از توطئه‌ این جنایتکاران جلوگیرى و مخفى‌گاه‌هاى سران آن‌ها را به دولت و ارتش اسلامى معرفى کنند… عوامل اجانب که منافع خود و ارباب‌نانشان را در خطر مى‌بینند، براى تحریک برادران اهل سنت دامن زده و برادرکشى قضیه شیعه و سنى را طرح نموده و مى‌خواهند با شیطنت بین برادران اختلاف ایجاد کنند. در جمهورى اسلامى همه‌ برادران سنى و شیعه در کار هم و با هم برادر و برابر و در حقوق مساوى هستند. هرکس خلاف این را تبلیغ کرد، دشمن اسلام و ایران است و برادران کرد باید این تبلیغات غیر اسلامى را در منطقه خفه کنند…»[۱۰]

پس از سخنرانى ٢٩ مرداد خمینى، زبان حاکمان ایران و دستگاه‌هاى تبلیغاتىشان درباره‌ کرد‌ها، دگرگون شد. کردهاى «مهاجم»، «شورشى» و «ضدانقلاب»، این بار وابسته به امپریالیسم و صهیونیسم قلمداد شدند، در ردیف شیاطین جاى داده شدند، مستوجب طعن و لعن و تحریم شدند و نیز اجراى حد شرعى، به جرم خیانت و فساد فى‌العرض.

به نیرنگ بزرگ درباره‌ گونه‌ اسلامى جمهورى آرمانى‌ آیت‌الله خمینى نمى‌پردازیم و به یادآورى این نکته بسنده مى‌کنیم که جمهورى اسلامى مد نظر «امام امت»، همواره حکومت شیعه‌ اثنى عشرى بود که سنى مذهبان در آن شهروندانى درجه‌ دو به شمار مى‌آیند؛ بى جایگاه قانونى در هرم قدرت و بدون موقعیت رسمى‌ در سیاست‌گذارى براى امت؛ به ویژه امت اهل سنت. این تبعیض ساختارى، از دید رهبران سیاسى و دینى کرد‌ها پنهان نبود. خمینى نیز نمى‌توانست به حساسیت سنى مذهبان ایران نسبت به حق و حقوقشان در یک جمهورى شیعى ناآگاه باشد. هم از این روست که به لطایف الحیل مى‌کوشید از پاگرفتن بحث شیعه و سنى پیشگیرى کند، دامن زدن به این مسئله را توطئه‌ دشمنان اسلام بخواند و از «برابرى» و «حقوق مساوى شیعه و سنى در جمهورى اسلامى» دم زند.

هرچه بود پس از سخنرانى ٢٩ مرداد خمینى، زبان حاکمان ایران و دستگاه‌هاى تبلیغاتىشان درباره‌ کرد‌ها، دگرگون شد. کردهاى «مهاجم»، «شورشى» و «ضدانقلاب»، این بار وابسته به امپریالیسم و صهیونیسم قلمداد شدند، در ردیف شیاطین جاى داده شدند، مستوجب طعن و لعن و تحریم شدند و نیز اجراى حد شرعى، به جرم خیانت و فساد فى‌العرض.

نخستین کسى که گفته‌هاى خمینى را پى‌گرفت و به پشتیبانى از «امام امت» به آن کارزار پا گذاشت، آیت ‌الله حسین‌على منتظرى بود. او در پیامى به مناسبت «فجایع اخیر کردستان» که در همه‌ رسانه‌ها چاپ شد، نوشت: «… تصادف و هم‌زمانى جنایت خونین پاوه و حمله به مراکز نظامى سنندج با موضع‌گیرى قاطع رهبرى انقلاب حضرت آیت‌الله العظمى امام خمینى در برابر آمریکا و اسرائیل و اعلام روز جهانى قدس در دنیاى اسلام نمایانگر دست‌ نشاندگى احزاب خودفروخته‌اى چون حزب دموکرات و نمایندگان خائن آن مى‌باشد… اینجانب کراراً در اعلامیه‌ها و مصاحبه‌هاى گذشته خود موضع ضعیف و بیش از حد دموکراتیک‌مابانه دولت موقت گوشزد ساخته و خواستار برخورد قاطع و اسلامى آن با عناصر ضد انقلاب بوده‌ام… بازهم سپاس که موقع شناسى و دوراندیشى امام خمینى بیش از آنکه انقلاب به ضد انقلاب تقدیم بشود به نجات مى‌شتابد و درست در لحظه‌اى که دشمنان قسم‌خورده چپ و راست که با ائتلاف خود طرح ناجوانمردانه‌ترین یورش‌ها را به اجرا مى‌گذارند و امام شخصاً فرماندهى کل قوا را به دست گرفته و با آگاهى کامل از توطئه‌ها، نقشه‌ها را خنثى مى‌کنند.»[۱۱]

پس از منتظرى، آیت‌الله گلپایگانى به تائید آیت‌الله خمینى برآمد وسپس دیگر آیات اعظام: مرعشى، قمى و محلاتى که اعلامیه‌اش نمونه‌وار است: «هم‌اکنون که دشمنان اسلام درپاره‌اى از نقاط کشور به طغیان و یاغیگرى برعلیه کشور اسلامى و ملت مسلمان ایران پرداخته و به کشتار فجیع و وحشیانه‌ى هم‌وطنان ما اقدام نموده‌اند، بر عموم ملت شجاع و رزمنده، خاصه عشایر غیور و نظامیان دلاور و جوانان برومند وطن لازم مى‌باشد به نداى قرآن گوش داده و به پیروى از آیه‌ “کریمه‌ و اعدو الیهم مااستطاعوا من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و غدوکم” به تجهیزات جنگى و وسایل دفاعى مجهز شده و خود را براى نبردى سخت و بى‌امان بر علیه ستمکاران نابکار، کفار و ایادى استعمار مهیا سازند.»

آنگاه که از همه‌ «آیات عظام» براى جنگ‌افروزىشان تأییدیه گرفتند و آیت‌الله کاظم شریعتمدارى هم تن داد از بیان مخالفت با جنگ «علیه کفار و ایادى استعمار» بپرهیزد، بسیج بزرگ نیروهاى اجتماعى هوادار جمهورى اسلامى را در دستور گذاشتند که بیشترشان به پاره‌ پیشاسرمایه‌دارى جامعه بستگى داشتند.

خمینى اما قصد واپس نشستن نداشت. مى‌خواست به هر ترتیب ممکن نیروهاى انقلابى را در کردستان ریشه‌کن کند، آن‌ها را از صحنه‌ سیاست محو نماید و چنان ضربه‌اى به مخالفان پیگیر خود زند که نتوانند در فرایند شالوده‌ریزى جامعه‌ آرمانى‌اش خللى به وجود آورند.

 دو روزنامه‌ همه‌خوان آن دوران، یعنى اطلاعات و کیهان، فضاى سیاسى کشور را به دست مى‌دهند: «عشایر و مردم روستاهاى اطراف دزفول، اندیمشک و شوش آمادگى خود را براى عزیمت به پاوه اعلام کردند»، «به دنبال حرکت کاروان استان ایلام براى سرکوبى اشرار، گروهى از مردم ایوانغرب در سه گروه آماده حرکت به پاوه شدند»، «٢٠٠ تن از فدائیان اسلام از شهر رى براى مقابله با اشرار کردستان به این استان عزیمت کردند»،[۱۲] «گروهى از کشاورزان و برادران عرب مسلمان حمیدیه… در مقابل استاندارى خوزستان اجتماع کردند و از استاندار… خواستند که ترتیب عزیمتشان به پاوه داده شود»، «مغازه‌داران و بازاریان شهر قم پس از دو روز تعطیلی تمام مغاز‌ها و بازار طى قطعنامه‌اى خواستار دستگیرى و محاکمه‌ عزالدین حسینى و قاسملو و همدستان او شدند و آمادگى کامل خود را اعلام داشتند که… براى سرکوبى ضد انقلابیون به مناطق اورامانات و پاوه اعزام شوند»، «… جامعه‌ى صنعتگران مسلمان، اعضاى ستاد دانشجویان، جامعه معلمان ایلات ارسنجان… براى پاکسازى کردستان از عوامل ضد انقلاب ثبت نام کردند»[۱۳]، «٢٠ هزار نفر جمعیت فداکار کن و حومه… حاضرند تا آخرین قطره خون خود را… در هر نقطه از کشور نثار کنند»، «اتحادیه بارفروشان میادین تهران به نمایندگى از کلیه بارفروشان… آمادگى خود را جهت جهاد فى سبیل‌الله… اعلام کرد»، «گروهى از تجار، پیشه‌وران، اصناف مسلمان بازار تهران… در جهت سرکوبى عوامل ضد انقلاب در پاوه و سنندج و به منظور آمادگى جهت اعزام به مناطق مذکور به بستن مغازه‌هاى خود اعلام کردند»، «شوراى کارگران شرکت دخانیات ایران… مراتب جانبازى و آمادگى کلیه‌ کارگران شرکت دخانیات را براى هر نوع فداکارى در راه تحقق فرامین امام مى‌کند»، [۱۴] «بازار شمیران به خاطر اعتراض به حوادث پاوه و کردستان ساعت ده و نیم صبح دیروز تعطیل شد و صد‌ها تن… طى راه‌پیمایى و تظاهرات… آیت‌الله خلخالى را مورد تایید قرار دادند و خواستار اعدام ضدانقلابیون، به خصوص قاسملو، عزالدین حسینى، متین دفترى و رضا مرزبان شدند و پشتیبانى خود را از توقیف روزنامه‌ آیندگان اعلام داشتند»، «ده‌ها هزار تن از مردم کاشان پس از صدور فرمان امام خمینى در خیابان‌هاى این شهر دست به راه‌پیمایى و تظاهرات زدند… و با صدور قطعنامه‌اى اعمال ضد انقلابى عُمال بیگانه را در کردستان محکوم کردند و براى عزیمت به شهرهاى کردستان یا هر نقطه‌اى که امام دستور دهد، اعلام آمادگى نمودند.»[۱۴]

28 مرداد کردستان

شرکت گسترده‌ امت اسلام، حزب‌الله، و سپاه‌ پاسداران که سکان فرماندهى جهاد با کفار را به دست گرفته بود، ارتش را واداشت که درگیر جنگى شود که نه آمادگى‌اش را داشت و نه نقش موثرى در تصمیم‌گیرى‌هایش. آنچه سخنگوى دولت در این‌باره گفت، شنیدنى‌ست: «درخصوص عدم مداخله ارتش و نیروهاى انتظامى در وقایع پاوه و اینکه گفته شده است دولت تا قبل از فرمان امام خمینى از نیروهاى ارتش استفاده نکرده است، باید بگویم که ما قبل از صدور فرمان امام… در پاوه و منطقه‌ کردستان عملیاتى انجام داده بودیم… زمانى که امام فرمان اعزام نیروهاى انتظامى به پاوه را صادر کردند دیدید که برادران ارتشى چه سریع و قاطعانه وارد عمل شدند و به محض دخالت و پیاده شدن در منظقه، غائله‌ پاوه فروکش کرد و ضدانقلابیون سرکوب شدند.» [۱۵] سخنگوى دولت که اینک صادق طباطبایى بود، این سخنان را در میزگرد تلویزیونى روز ٢٩ مرداد گفت. در آن میز گرد ابوشریف فرمانده‌ عملیاتى سپاه پاسداران و مصطفى چمران فرمانده‌ عملیاتى پاوه و مغز متفکر دولت موقت در امور نظامى شرکت نداشتند. فرماندهان ارتش شرکت داشتند و نیز وزیر دفاع، سرلشگر ریاحى.

هم‌زمان با لشکرکشى به کردستان و کشت و کشتار مردم آن سامان، به سرکوب دگراندیشان ناسازگار با حکومت دینى در تهران و سایر شهرهاى ایران نیز پرداختند: در تهران و شهرستان‌ها ۴١ روزنامه را بستند، کتابفروشى‌هایى را که کتاب‌هاى «ضاله» مى‌فروختند، به آتش کشیدند، دفترهاى روزنامه‌هاى آیندگان را غارت کردند، به مرکز‌هاى دانشجویان مبارز و پیشگام حمله بردند، به خلع سلاح انقلابیون برآمدند و… اما در هیچ یک از آن دو جبهه راه به جایى نبردند.

حضور وزیر دفاع بى‌پیوند با سخنرانى‌‌‌ همان روز خمینى نبود؛ وانمودن جنگ همچون تهاجم «عُمال بیگانه»، «ایادى استعمار» و «وابستگان مستقیم به آمریکا و صهیونیسم». بى‌دلیل نبود که سرلشکر ریاحى گفتار خود را با چنین دیباچه‌اى آغاز کرد: «جمهورى اسلامى ایران اکنون در یک حالت نیمه جنگ به سر مى‌برد و عوامل ضد انقلاب و دولت‌هاى غرب و شرق که منافع‌شان از میان رفته است، دائم به فکر ایجاد آشوب و ناآرامى در ایران هستند. با توجه به این موضوع کلیه‌ نیرو‌هاى ارتش جمهورى اسلامى ایران به حال آماده باش هستند.»[۱۶]

براى اینکه به لحاظ سیاسى و روحى نیز ارتش آماده‌ تاخت و تاز در کردستان باشد، تبلیغ و تلقین را بیش از پیش ادامه ‌دادند. در این گستره، آیت‌الله محمود طالقانى نقشى کلیدى داشت. او در نماز جمعه دوم شهریور، روز عید فطر، تر‌هاتى گفت که هیچ یک از رهبران جمهورى اسلامى تا آن زمان، جسارت نکرده بودند به زبان جارى کنند. گفت: «یک عده مردم جانى… مردمى که در انجام جنایت از هیچ کارى فروگذار نکردند، تازه اسم خود را دموکرات مى‌‌‌‌‌‌گذارند. دموکراتى که مردم را به گلوله مى‌بندد؛ مردم مظلوم، بى‌چاره، مردم بى‌طرف، پاسدار‌ها، جوان‌ها، بیمار‌ها را به گلوله مى‌بندد. اى خاک برسرشان! چقدر نام دموکرات براى این کشور خاطرات بدى داشته است. بعد از جنگ بین‌الملل اول یک عده دموکرات‌ها پیدا شدند، سر نخشان معلوم نبود به کجا وصل مى‌شود. همه چیز را به هم ریختند. ترور کردند و بعد از آنى که قدرت متمرکز شد، آن‌وقت یک عده پیروان بى‌چاره، مستضعف و فریب‌خورده را به جا گذاشته و فرار کردند و آن‌ها را دم گلوله قرار دادند. بعد از جنگ جهانى دوم در سال ١٣٢٠ دیدید دموکرات‌هاى آذربایجان چه کشتارهایى کردند. همین که قدرت مرکزى قوى شد و به طرف آذربایجان رفت، آن‌ها فرار کردند. امروز هم‌‌‌ همان چهره‌ها هستند. به اسم دموکرات مى‌آیند با شعار‌هاى فریبنده یک عده مستضعف را جمع کردند. اگر یک مقدار فشار زیاد شد، همانطورى که حالا هست، سران فرار مى‌کنند… اگر مى‌خواهند کردستان را تجزیه کنند، در دامن چه کسى مى‌خواهند قرار بگیرند که بهتر از دامن اسلام… باشد… اى برادران مسلمان، اى خواهران مسلمان کرد، اى کسانى که مى‌دانید دل من براى شما مى‌تپد و ما، همه‌ مردم ما براى شما، براى محرومیت‌هاى شما و فشارهایى که بر شما وارد شده همه دلسوز هستند، چرا باید آلت دست یک مشت خودخواه و خودپرست چنین فاجعه‌اى رخ دهد و این‌طور چهره‌ مردم کرد… آلوده بشود. خدا لعنتشان بکند آن‌هایى که فتنه‌ها ایجاد مى‌کنند. در این روز عید صد بار به آن‌ها لعنت. چقدر ما سعى کردیم و کوشیدیم با مذاکره، با مهربانى و دور هم نشستن مسائل را حل کنیم؛ چه با این جوجه کمونیست‌هاى داخل خودمان و چه با آن‌ها. یک مشت جوان احساساتى ٣٠ ساله خیال مى‌کنند قیم همه‌ مردم هستند… دیگر حوصله‌ همه را سرآوردید. ببینید آن رهبرى که سرپا دلسوزى‌ نسبت به مجروحین و مستضعفین است، چگونه او را به خشم آوردند… حالا بچشند جزاى اعمال خودشان را. با کارهایى که کرده‌اند دیگر در میان مردم جایى ندارند…»[۱۷]

خطبه‌ روزعید فطرشان‌، همخوان «شعار‌هاى نمازعید فطر» بود: «آمریکا، آمریکا، ریشه‌ هر فساد است/ چاره‌ خلق ایران جهاد و اتحاد است»، «درود بر عاشوراى پاوه/ درود بر کربلاى پاوه»، «توطئه‌ چپ و راست/ کوبنده‌اش روح‌الله‌ست»، «عزالدین حسینى اعدام باید گردد» و «حزب دموکرات را به خاک و خون مى‌کشیم» [۱۸]

بدین ترتیب هم‌زمان با لشکرکشى به کردستان و کشت و کشتار مردم آن سامان، به سرکوب دگراندیشان ناسازگار با حکومت دینى در تهران و سایر شهرهاى ایران نیز پرداختند: در تهران و شهرستان‌ها ۴١ روزنامه را بستند،[۱۹] کتابفروشى‌هایى را که کتاب‌هاى «ضاله» مى‌فروختند، به آتش کشیدند، [۲۱] دفترهاى روزنامه‌هاى آیندگان را غارت کردند، [۲۰] به مرکز‌هاى دانشجویان مبارز و پیشگام حمله بردند،[۲۲] به خلع سلاح انقلابیون برآمدند و… [۲۳] اما در هیچ یک از آن دو جبهه راه به جایى نبردند. ایستادگى جانانه‌ خلق کرد و ناخرسندی جامعه‌ مدنى از این جنگ تحمیلى که روشنگرى دگراندیشان و وجدان‌هاى بیدار در آن نقش به سزایى داشت، بنیاد زمزمه‌ مذاکره و مصالحه را گذاشت.

تلاش براى پایان دادن به جنگ و آغاز دوباره‌ مذاکره، فرو ننشست. در روز ١٢ شهریور که خبر «آزاد شدن» مهاباد و بانه پراکنده شد، ١٨ تن از «علماى مهاباد» در تلگرامى به «حضرت آیت‌الله العظمى امام خمینى رهبر انقلاب اسلامى ایران» گوشه‌اى از واقعیت‌ها را نوشتند، نسبت به پیامدهاى ادامه‌ جنگ با کرد‌ها هشدار دادند و خواستار مذاکره شدند.

خمینى اما قصد واپس نشستن نداشت. مى‌خواست به هر ترتیب ممکن نیروهاى انقلابى را در کردستان ریشه‌کن کند، آن‌ها را از صحنه‌ سیاست محو نماید و چنان ضربه‌اى به مخالفان پیگیر خود زند که نتوانند در فرایند شالوده‌ریزى جامعه‌ آرمانى‌اش خللى به وجود آورند. هم از این رو بود که با رویش صداهاى صلح‌خواهى، ساز تازه‌اى کوک کرد و یک باره درآمد که:

 «… فاسدهایى که با خارج پیوند دارند و خائن به مملکت هستند، مى‌خواهند کردستان را به نظام کمونیستى بکشانند. مى‌خواهند اسلام را از کردستان محو کنند. الان هم مشغول تبلیغات سوء هستند. الان هم قلم‌هاى خارج و داخل به کار افتاده و تبلیغات سوء مى‌کنند… مسئله کرد مطرح نیست. مسئله‌ کمونیست مطرح است. ملت کرد ما مسلمان و متعلق به اسلام است و مسلم با مسلم جنگ ندارد. این‌ها مى‌خواهند کردستان ما را به ضلالت و نظام کمونیستى بکشانند. ملت کرد باید بیدار شود و علماء کردستان توجه داشته باشند. این جرثومه‌هاى فساد را معرفى نمایند. ملت کردستان توجه داشته باشد که این‌ها به اسلام عقیده‌ ندارند. این‌ها اسلام را مخالف با منافع اربابان خود مى‌دانند. این‌ها نمى‌خواهند کردستان را آباد کنند، بلکه مى‌خواهند خراب کنند تا کردستان را به ضلالت بکشانند و از اسلام خارج کنند… اى ریشه‌هاى فاسد شما نمى‌توانید کارى انجام دهید و باید از صحنه بیرون بروید. ما شما را مدفون مى‌کنیم… آن‌هایى که جوان‌هاى ما را اغفال کردند، آن‌هایى که به اسم دموکراسى و به اسم دموکرات مى‌خواهند مملکت ما را به فساد و تباهى بکشند، باید سرکوب شوند… ارتش، ژاندارمرى و پاسداران ملزمند که با هم تفاهم داشته باشند و اگر با هم هماهنگ نبودند تادیب مى‌شوند. مجرمند. و روساى ارتش موظفند که وسایل جنگى براى برادران پاسدار ما فراهم کنند… باید با فوریت این ریشه‌هاى فاسد این ریشه‌هاى فاسد را بکنند و ملت به آن‌ها مهلت ندهد… این‌ها از یهود بنى‌قریضه بدترند و این‌ها باید اعدام شوند…» [۲۴]

روح این سخنان در خطبه‌ دوم نماز جمعه آیت‌الله طالقانى جلوه داشت که‌‌‌ همان روز دهم شهریور در دانشگاه تهران برگزار شد: «… می‌آیند و می‌گویند که می‌خواهیم در سرنوشت خودمان مختار باشیم. فرهنگ کردی را تعلیم بکنیم، خوب بکنید چه کسی جلوگیری کرده است؟ می‌خواهیم انجمن شهر و روستا تشکیل دهیم؛ خوب بکنید کسی جلوگیری کرده؟ می‌خواهیم پایگاه‌های ژاندارمری و ارتش از اینجا بروند؛ پاسدارهای غیر‌بومی بروند؛ آخرش چی؟ آخرش اینکه هر کاری خواستیم خودمان بکنیم فقط دولت مرکزی به ما نان بدهد، آرد بدهد، نفت بدهد، پول بدهد. آخر مسئله به اینجا می‌رسد هیچ حق دخالتی در کار ما ندارید… شما افسر و سرهنگ و سرباز ایرانی را تامین می‌دهید، پرچم تامین روی ماشین آن‌ها می‌زنید، بعد که آمدند بیرون به رگبار می‌بندید. با شما می‌شود عهد و پیمان بست؟ یک مردمی که از اول گفتند به جمهوری اسلامی رای نمی‌دهیم، یعنی خودشان را عملا از ۹۸ درصد مردم مسلمان ایران جدا کردند… رای نمی‌دهید پس چه می‌خواهید؟ آن ملای مذهبی که می‌گوید من رای به جمهوری اسلامی نمی‌دهم یعنی چه؟

… همان وضعی که چهار، پنج ماه قبل برای سنندج پیش آمد و ما با دوستانمان به آنجا رفتیم. بعد از تحقیقات معلوم شد یک درگیری بین کمیته‌ سنی و کمیته شیعه‌ها ایجاد کردند و بعد هم یک نفر با تیر مجهولی کشته شد و بعد یکی از این آقایان سران رفت و تلویزیون را گرفت و دستور داد ژاندارمری را هم بگیرند. رئیس ژاندارمری هم تسلیم شد… بعد شهربانی هم تسلیم شد. بعد به پادگان نظامی هم حمله کردند. آن‌ها از خودشان دفاع کردند. اگر آن روز مرکز نظامی ارتش سنندج سقوط کرده بود، می‌دانید چه فاجعه‌ای می‌شد؟ ما هم غافل، تا وارد شدیم عوامل و دور و بری‌های آن‌ها داد و فغان برداشتند که ارتشی‌ها، جوان‌های ما، زن‌های ما را کشتند؛ بمب و خمپاره ریختند سر ما. خُب ما هم ناراحت شدیم. چرا این‌ کار را کردند؟… ارتش چه جنگی با این مردم داشته؟

خمینى در برابر درخواست روحانیت اهل سنت هم نرمشى نشان نداد. لشکریانش در آستانه‌ پیروزى در جنگ، اشغال نظامى همه‌ شهرهاى کردستان و برقرارى حکومت نظامى در آن سامان بودند. بى فوت وقت و با اهانت، بیانیه‌اى صادر کرد که در‌‌‌ همان روز ١٢ شهریور از رسانه‌هاى جمهورى اسلامى پخش شد.

خدا رحمت کند شهید قرنی را. با او تماس گرفتیم. او گفت ما دستوری جهت حمله ندادیم. آن‌ها به پادگان‌ها حمله می‌کنند از بالا و پایین. ما دفاع نکنیم؟… و این فریب‌کار‌ها آمده بودند… جلوی ما رژه می‌رفتند که با این‌ها ما را کشته‌اند. آن وقت به من، علما و سرانشان پیغام می‌فرستند که این‌ها مثل مغول‌ها به ما حمله می‌کنند و ارتش شما آمده ما را می‌کوبد. این‌ها صداشان از خودشان نیست کسانی بود‌ه‌اند که رفتند خارج زیر لاک خودشان پنهان شدند. این مردم مسلمان خون دادند، حالا ساکت‌ها به صدا درآمده‌اند. تسلیم شده‌ها انقلابی شده‌اند و وابسته‌ها دوباره آمده‌اند روی کار. برادران و خواهران کرد! حساب شما از این‌ها جداست و این ننگی که دارند بر پیشانی کردستان می‌زنند و این همه مجاهد‌ت‌ها که ملت کرد کردند، دارند از بین می‌برند. این‌ها یک عده‌ معدودی هستند. ۳۰ میلیون جمعیت مسلمان ایران، تسلیم یک مشت عناصر وابسته و خودخواه نخواهند شد. برادران کرد باید خودشان ابتدا حساب این‌ها را برسند. نمی‌رسند ارتش دخالت می‌کند. همه‌ ملت ایران، ما هم راه می‌افتیم. امام خمینی هم راه می‌افتد. ما این انقلاب را مفت به دست نیاوردیم که بازیچه‌ یک مشت بازیگران بین‌المللی شویم. ۶۰ هزار بهترین جوانان ما کشته شدند. حالا می‌خواهند اول کردستان را، بعد بلوچستان را ترک کن، بعد خوزستان را ترک کن و بعد تهران بماند و کویر لوت و کرمان، عاقبت کار همین است. والا هر روز توطئه، خیانت، این ملت تحمل نمی‌کند… بالاخره باید به دست ملت این تحریکات از بین برود. این آتش‌ها خاموش شود و فتنه‌ها از بین برود…. تا فقط حاکمیت برای خدا و قانون بماند.»[۲۵]

این ادعا که براى خاموش کردن «فتنه»، «امام خمینى هم راه مى‌افتد»، برساخته‌ طالقانى نبود. خمینى، خود آن را گفته بود؛ پس از ظهر پنجشنبه هشتم شهریور و در نشستى که با طالقانى و آیت‌الله صدوقى و هاشم صباغیان، وزیر کشور داشت. پیداست که باز تلاش شده بود که «امام» از ادامه‌ کشت و کشتار چشم پوشد و به درخواست مذاکره با کرد‌ها پاسخ مثبت دهد.

روایت آیت‌الله صدوقى از آنچه گذشت، بسى روشنگر است: «در ملاقات آیت‌الله طالقانى و وزیر کشور با امام خمینى گفته شد که شورشیان کرد مهلت خواسته‌اند تا به خواسته‌هاى آن‌ها عمل کنیم. اما رهبر انقلاب اسلامى ایران در پاسخ گفت: به خدا قسم شما را اغفال مى‌کنند. آن‌ها دروغ مى‌گویند. مى‌خواهند از شما مهلت بگیرند تا تهیه و تدارک ببینند و بیشتر مجهز بشوند… اگر مختصر کوتاهى در امر کردستان به عمل آید و دشمن را هر چه زود‌تر سرکوب و منکوب نکنید، شخصا به طرف کردستان حرکت خواهم کرد. ما نمى‌توانیم شاهد باشیم که کشور ما را تجزیه کنند.»[۲۶]

بدین‌سان بود که کسانى که با هدف مجاب کردن رهبر و برقرار ساختن آتش‌بس به دیدار وى رفته بودند، منقاد و مطیع بازگشتند و بیش از پیش آتش‌بیار جنگ شدند. با این همه، تلاش براى پایان دادن به جنگ و آغاز دوباره‌ مذاکره، فرو ننشست. در روز ١٢ شهریور که خبر «آزاد شدن» مهاباد و بانه پراکنده شد، ١٨ تن از «علماى مهاباد» در تلگرامى به «حضرت آیت‌الله العظمى امام خمینى رهبر انقلاب اسلامى ایران» گوشه‌اى از واقعیت‌ها را نوشتند، نسبت به پیامدهاى ادامه‌ جنگ با کرد‌ها هشدار دادند و خواستار مذاکره شدند.

حزب جمهورى اسلامى، هیچ مجالى را براى پیشبرد برنامه‌ سیاسى خود که جانمایه‌ آن تصویب قانون اساسى جمهورى اسلامى بود، از دست نداد. درست یک هفته پس از اشغال شهر‌هاى کردستان و سه روز پس از درگذشت آیت‌الله طالقانى، بى‌پروا و بدون دشوارى، اصل پنجم قانون اساسى را به تصویب رساندند که جمهورى اسلامى را به دین‌سالارى شیعى خودکامه‌اى فرامى‌رویاند و اهل سنت را رسماً به شهروندانى درجه‌ى دوم فرومى‌کاست.

چکیده‌ این تلگراف تاریخى را مى‌آوریم: «در ‌‌‌نهایت تاسف و تالم مشاهده مى‌شود… براثر تبلیغات شوم و اخبار ناصحیح مشتى مغرض و ناآگاه ذهن رهبر عالیقدر انقلاب ایران را علیه ملت کرد مشوب نموده و موجب گردیده است که علیه ملت کرد، اعلام بسیج عمومى شود. کمااینکه از سراسر کشور انواع تسلیحات سنگین و مخرب به معیت پاسداران انقلاب و مجاهدیدن و نیروهاى مسلح ارتش جمهورى اسلامى به منظور سرکوب ملت ستمدیده‌ کرد اعزام و در ‌‌‌نهایت قساوت و بى‌رحمى افراد غیر مسلح و بى‌گناه را که جرمى جز کرد بودن و سنى بودند ندارند، در دادگاه اسلامى بدون محاکمه محکوم و تیرباران مى‌نمایند… درگیرى‌هاى اخیر در شهرهاى کردستان… نتیجه‌اى جز انهدام و نابودى این مرز و بوم نداشته، بنابراین مردم چاره‌اى جز درگیرى ناخواسته و دفاع از جان و ناموس خود ندارند. بنا به مراتب، علماى اهل تسنن در این منطقه بالاتفاق استدعا دارند رهبر عالیقدر هر چه زود‌تر دستور توقف نیروهاى اعزامى را صادر و از طریق تقبل مذاکره با جامعه‌ روحانیت و رهبر واقعى ملت کرد، مسئله‌ کردستان از جهت سیاسى و ملى و مذهبى حل و از برادرکشى بیشتر در این دیار که براى مردم سرتاسر کشور فاجعه‌آمیز خواهد بود، جلوگیرى نمایند. جامعه‌ روحانیت و نماینده‌ کلیه‌ی اقشار مهاباد تا حصول دستور و نتیجه‌ قطعى در اداره‌ مخابرات شهر مهاباد متحصن خواهد شد.»[۲۷]

خمینى در برابر درخواست روحانیت اهل سنت هم نرمشى نشان نداد. لشکریانش در آستانه‌ پیروزى در جنگ، اشغال نظامى همه‌ شهرهاى کردستان و برقرارى حکومت نظامى در آن سامان بودند. بى فوت وقت و با اهانت، بیانیه‌اى صادر کرد که در‌‌‌ همان روز ١٢ شهریور از رسانه‌هاى جمهورى اسلامى پخش شد: «امروز تلگرامى با قید دو فوریت به امضاء ١٨ نفر از ائمه جماعت که رونوشت آن براى ١۵ مقام فرستاده شده است، از مهاباد واصل شد که در آن اظهار تاسف شده است که اینجانب به واسطه‌ تبلیغات سوء برضد کرد‌ها و اهل تسنن، بسیج عمومى نموده‌ام. من با اینکه مى‌دانم علماى کردستان در مهاباد و سایر شهرستان‌ها، واقعه را آنطور که هست مى‌دانند و پر واضح است که سران اشرار یا جعل امضاء به اسم علماء نموده‌اند و یا علماى جماعت را الزام به امضاء نموده‌اند. معذالک لازم است براى چندمین بار به استحضار علماى اعلام کردستان و برادران کردستانى و سایر طبقات برسانم این دسته‌ خائن چون خود را شکست خورده و مورد تنفر ملت ایران مى‌دانند، دست به این تشبهات واهى زده‌اند. از اول پیروزى انقلاب تاکنون در هر فرصتى که پیش آمده اعلام کردیم که در اسلام کرد، ترک، فارس، بلوچ، عرب، لر و ترکمن و غیر این‌ها، مطرح نیست. اسلام براى همه است و جمهورى اسلامى حق هم گروه‌ها را با عدالت و عدالت اسلامى ادا خواهد کرد… آیا ما برادران اهل سنت را دشمن مى‌دانیم که بار‌ها و بار‌ها اعلام کرده‌ایم هیچ فرقى بین این دو فرقه نیست… ما بسیج عمومى اگر بکنیم براى پشتیبانى از برادران کردستانى و استخلاص آن‌ها از اشرار است و به خواست خداوند متعال شر آن‌ها را به زودى رفع و سران خائن را به شدت به جزاى اعمالشان رسانده و…»[۲۸]

یک روز پس از پاسخ خمینى به «علماى سنى»، دکتر مصطفى چمران به «هموطنان عزیز کرد» پیامى داد که در آن از «قلع و قمع توطئه‌گران» سخن رفته بود و «متوارى شدن عده‌اى از مردم ساده و فریب‌خورده در کوه‌ها» و «بازگشت امنیت» به شهرهاى کردستان. از اینکه چند هزار تن را در آن سه هفته از زیر تیغ آخته گذراندند و سر به نیست‌شان کردند، هیچ در آن پیام نبود. پیام، «به فرمان عفو عمومى» خمینى نیز اشاره داشت که «… همه‌ فریب‌خوردگان به شرط آنکه اسلحه‌ خود را تحویل دولت دهند و از گذشته خود نادم باشند، مشمول اغماض… مى‌شوند و کسانى که جرم بزرگ مرتکب شده باشند به محکمه خوانده مى‌شوند».[۲۹]

دانسته نیست چه شمار از رزمندگان کرد به محاکمه فراخوانده شدند. اما مى‌دانیم در هرکجا که ارتش و پاسداران استقرار یافتند، صادق خلخالى هم دادگاه‌هاى صحرایى بپا داشت، بى‌درنگ حکم اعدام ‌داد و کرد‌ها را به جوخه‌ى‌هاى مرگ سپارد. بدین‌سان جنگ پارتیزانى در کردستان پا گرفت و با بسته شدن راه مشارکت سیاسى قانونى بر حزب‌ها، سازمان و رهبران راستین ملت کرد، نیروى پیشمرگ‌ رو به رشد گذاشت.

دانسته نیست چه شمار از رزمندگان کرد به محاکمه فراخوانده شدند. اما مى‌دانیم در هرکجا که ارتش و پاسداران استقرار یافتند، صادق خلخالى هم دادگاه‌هاى صحرایى بپا داشت، بى‌درنگ حکم اعدام ‌داد و کرد‌ها را به جوخه‌ى‌هاى مرگ سپارد. بدین‌سان جنگ پارتیزانى در کردستان پا گرفت و با بسته شدن راه مشارکت سیاسى قانونى بر حزب‌ها، سازمان و رهبران راستین ملت کرد، نیروى پیشمرگه‌ رو به رشد گذاشت.

در تهران و دیگر شهرهاى بزرگ ایران نیز جریان‌ها، جرگه و شخصیت‌هاى شناخته شده‌ مخالف جمهورى اسلامى به زندگى نیمه مخفى روى آوردند و یک چندى از دخالت موثر در فرایند سیاسى و پیکار آزاد و آشکار دموکراتیک بازداشته شدند. در این دوره، قدرت حاکم و نیروى محرک آن، حزب جمهورى اسلامى، هیچ مجالى را براى پیشبرد برنامه‌ سیاسى خود که جانمایه‌ آن تصویب قانون اساسى جمهورى اسلامى بود، از دست نداد. درست یک هفته پس از اشغال شهر‌هاى کردستان و سه روز پس از درگذشت آیت‌الله طالقانى، بى‌پروا و بدون دشوارى، اصل پنجم قانون اساسى را به تصویب رساندند که جمهورى اسلامى را به دین‌سالارى شیعى خودکامه‌اى فرامى‌رویاند و اهل سنت را رسماً به شهروندانى درجه‌ى دوم فرومى‌کاست: «در زمان غیبت حضرت ولى عصر، عجل‌الله تعالى فرجه، در جمهورى اسلامى ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده‌ فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که اکثریت مردم او را به رهبرى شناخته و پذیرفته باشند. و در صورتى که هیچ فقیهى داراى چنین اکثریتى نباشد، رهبر یا شوراى رهبرى مرکب از فقهاى واجد شرایط بالا طبق اصل یک ‌صد و هفتم عهده‌دار آن مى‌گردد.» [۳۰] تا روزى که یک یک اصولى را که مى‌خواستند، در مجلس خبرگان به تصویب نرساندند و تا آستانه‌ همه‌پرسى قانون اساسی‌شان در١٢آذر ١٣۵٨، به مذاکره با رهبران کرد تن ندادند و حکومت نظامى را در کردستان برنچیدند.

بخش‌های پیشین:

بخش نخست: ۲۸ مردادکردستان

بخش دوم: کردهاورفراندوم ۱۲ فروردین ۱۳۵۸

بخش سوم: نخستین روزهای «حکومت الله» و جنگ کردستان

پی‌نوشت‌ها:

 ۱ـ کیهان، ٢٧ مرداد ١٣۵٨

 ۲ـ کیهان، (فوق العاده) ٢٨ مرداد١٣۵٨. همین روزنامه در روز ٢٩ مرداد نوشت: «شایعه ربودن زنان سنندج تکذیب شد»

 ۳ـ کیهان، ٢٨ تیر ١٣۵٨

 ۴ـ کیهان، ٢٨ مرداد ١٣۵٨

 ۵ـ کیهان، ٢٨ مرداد ١٣۵٨

 ۶ـ کیهان، ٢٩ مرداد ١٣۵٨

 ۷ـ کیهان، ٢٩ مرداد ١٣۵٨

 ۸ـ کیهان، ٢٨ مرداد ١٣۵٨

 ۹ـ کیهان، ٢٨ مرداد ١٣۵٨

 ۱۰ـ کیهان، ٢٩ مرداد ١٣۵٨

 ۱۱ـ کیهان، ٢٩مرداد ١٣۵٨

 ۱۲ـ کیهان، ٢٩ مرداد ١٣۵٨

 ۱۳ـ اطلاعات، ٢٩ مرداد ١٣۵٨

 ۱۴ـ اطلاعات، ٣٠ مرداد ١٣۵٨

۱۵ـ کیهان، ٣٠ مرداد ١٣۵٨

 ۱۶ـ کیهان، ٣٠ مرداد ١٣۵٨

 ۱۷ـ کیهان، ٣٠ مرداد ١٣۵٨

۱۸ـ کیهان، ٣ شهریور ١٣۵٨

 ۱۹ـ کیهان، ٣شهریور ١٣۵٨

 ۲۰ـ کیهان، ٣٠ مرداد ١٣۵٨

 ۲۱ـ کیهان، ٢٩ و ٣٠ مرداد ١٣۵٨

 ۲۲ـ کیهان، ٣٠ مرداد ١٣۵٨

 ۲۳ـ کیهان، ٢٩ مرداد ١٣۵٨

 ۲۴ـ کیهان، ٣١ مرداد ١٣۵٨

۲۵ـ کیهان، ١٠ شهریور ١٣۵٨

 ۲۶ـ کیهان، ١٠ شهریور ١٣۵٨

 ۲۷ـ کیهان، ١٣ شهریور ١٣۵٨

۲۸ـ کیهان، ١٣ شهریور

 ۲۹ـ کیهان، ١۴ شهریور ١٣۵٨

 ۳۰ـ کیهان ٢٢ شهریور ١٣۵٨