گزارش “جنگ علیه توسعه” که در مرکز سوری تحقیقات سیاست‌گذاری و به سفارش آژانس امداد و کار آوارگان فلسطینی و برنامه توسعه سازمان ملل صورت گرفته، تصویری فاجعه‌آمیز از سوریه پس از ۱۰۰۰ روز جنگ ارائه می‌کند.

سوریه جنگ داخلی

جنگ داخلی سوریه تاکنون بیش از ۱۰۰ هزار کشته، ۴۰۰ هزار زخمی، حدود ۸ میلیون نفر (یک سوم جمعیت) آواره و مهاجر بر جای گذاشته و  فقر نیمی از جمعیت کشور را (که ۴ میلیون و ۴۰۰ هزار تن از آنان در فقر مطلق به سر می‌برند) را موجب شده است.

سوریه را توطئه‌های دولت‌های غربی، عربی و ترکیه به این روز انداخت که به بهانه سرکوب‌های وحشیانه رژیم سکولار سوریه، اعلام کردند که بشار اسد باید برود.

نرخ بیکاری ۶/ ۴۸، نرخ ترک تحصیل ۴۹ درصد، نابودی ۳ هزار مدرسه، تبدیل ۶۸۳ مدرسه به محل پناهگاه آوارگان، نابودی و غیرقابل استفاده و ناامن شدن ۱۲۸۰ بیمارستان، وجود یک پزشک به ازای هر ۴ هزار تن (قبل از آغاز جنگ به ازای هر ۶۶۱ نفر یک پزشک وجود داشت)، ۱۰۳ میلیارد دلار خسارات اقتصادی تا نیمه سال ۲۰۱۳، نابودی اقتصاد رسمی و رشد اقتصاد غیررسمی (رانت جویانه، مجرمانه، فاسد و مبتنی بر خشونت) از پیامدهای این جنگ هستند.

دیده‌بان حقوق بشر سوریه (سازمانی نزدیک به مخالفان) تعداد کشته‌شدگان را بیش از ۱۲۰ هزار نفر- شامل ۴۸ هزار و ۸۸۰ تن از نظامیان و شبه نظامیان حامی حکومت، ۲۵ هزار و ۶۹۹ تن از گروه‌های مخالف، یک سوم از مردم غیرنظامی (از این تعداد ۶ هزار و ۳۶۵ تن کودک و ۴ هزار ۲۶۹ تن زن بوده‌اند) اعلام کرده است. کمیته بین المللی صلیب سرخ، تعداد زخمی‌ها را نیم میلیون نفر به شمار آورده است.

در این جنگ، به گزارش مکرر سازمان ملل، طرفین مرتکب “جنایات جنگی” و “جنایت علیه بشریت” شده‌اند. به گزارش ۸۲ صفحه‌ای سازمان ملل که در ۱۲ دسامبر منتشر شد، طرفین بارها از سلاح‌های شیمیایی استفاده کرده‌اند.

سیمور هرش- روزنامه‌نگار برجسته آمریکایی طی مقاله‌ای نشان داد که دولت اوباما چگونه در آخرین مورد، اطلاعات را به گونه‌ای گزینشی و متناسب با مقاصد سیاسی خود منتشر کرد.

کشورهای غربی و عربی و ترکیه، نه تنها کمک‌های مالی و تسلیحاتی فراوانی در اختیار مخالفان قرار دادند، بلکه مانع گسیل رزمندگان جهادی افراطی از سراسر جهان به سوریه هم نشدند.

هرش در گفت‌وگو با امی گودمن اعلام کرد که مقاله را ابتدأ در اختیار واشنگتن پست و نیویورکر قرار داده و پس از خودداری آنان از انتشار آن، آن را در London Review of Books منتشر کرده است (در شهریور ماه در مقاله “حمله به سوریه. چرا” تردیدهای جدی در مدعیات دولت‌های غربی در این زمینه را مطرح کرده بودیم.)

علل نابودی سوریه

چرا سوریه به این وضعیت دچار شد؟ به تعبیر دیگر، چگونه سوریه امروز ساخته/نابود شد؟

یکم- استبداد و سرکوب: رژیم سکولار بعثی اسد (پدر و پسر)، رژیمی استبدادی، سرکوبگر و جنایتکار است. دیکتاتوری و جنایت، متغیری مهم در تبیین وضعیت کنونی سوریه‌اند. نارضایتی مردم سرکوب شده، در جایی به “اعتراض سیاسی” تبدیل می‌شود. اما اگر رژیم استبدادی “توان” و “اراده” سرکوب اعتراضات سیاسی را داشته باشد، می‌تواند به بهای کشتار مردم و ویرانی کشور مدتی به بقای خود ادامه دهد.

بدین ترتیب، بشار اسد که خواست و توان سرکوب داشت، می‌توانست- به شرط آن که مخالفان و کشورهای خارجی به جنگ روی نمی‌آوردند- از آن مرحله گذر کند تا سوریه به این وضعیت نیفتد. کما این که ارتش مصر با کودتا و سرکوب وحشیانه، قدرت ۶۱ ساله خود را تداوم بخشید.

شواهد مبطل بسیار دیگری هم موید این مدعا هستند. رژیم‌های دیکتاتور جنایتکار بسیاری در جهان وجود داشته و دارند، اما به سرنوشت سوریه کنونی دچار نشده‌اند. عربستان سعودی، بحرین و مصر برخی از این مواردند. اعتراض سیاسی اکثریت مردم بحرین به وسیله ارتش عربستان سعودی سرکوب شد و دولت‌های غربی متحدان خود را دریافتند.

جنگ داخلی سوریه، جنگ نیابتی است. نه تنها اسرائیل و عربستان، بلکه دولت آمریکا نیز به دلیل جلوگیری از نفوذ ایران در سوریه آن کشور را به این روز انداختند.

 ارتش مصر پس از کودتا در چند روز، مطابق روایت رسمی، بیش از یک هزار تن، و به گفته مخالفان حدود پنج هزار تن را کشت. دیده‌بان حقوق بشر آن را “بدترین کشتار جمعی در تاریخ معاصر مصر” نامید. کودتاگران بیش از ۲ هزار تن از اعضای اخوان‌المسلمین را بازداشت کرده‌اند که ۴۵۰ تن از آنان در اعتراض به “رفتار غیرانسانی” دست به اعتصاب غذا زده‌اند.

عربستان و کویت و امارات نه تنها حامی کودتا بودند، بلکه ۱۲ میلیارد دلار به کودتاگران کمک کردند (۸ میلیارد دلار توسط عربستان و امارات پرداخت شد).

پس دیکتاتوری، اعتراض سیاسی و کشتار لزوماً هیچ کشوری را به ویرانه سوریه تبدیل نمی‌نماید، اما می‌توان گفت که شرایط را برای ویرانگری در مقیاس گسترده فراهم می‌کند.

دوم- توطئه دولت‌های خارجی: باید دو اصطلاح “تئوری توطئه” و “توطئه‌گری در سیاست” را از یکدیگر تفکیک کرد. تئوری توطئه، همه مسائل و مشکلات عالم را به گردن یک مرکز یا مراکزی خاص می‌اندازد. اما در سیاست توطئه وجود دارد و اکثر دولت‌ها- براساس توانشان- در حال توطئه‌گری علیه دیگران و بسط هژمونی خود هستند. سوریه را توطئه‌های دولت‌های غربی، عربی، ترکیه، و… به این روز انداخت.

ترکیه سوریه

 آنان با بهانه کردن سرکوب‌های وحشیانه رژیم سکولار سوریه، اعلام کردند که بشار اسد باید برود. برای رسیدن به این مقصود، نه تنها کمک‌های مالی و تسلیحاتی فراوانی در اختیار مخالفان قرار دادند، بلکه مانع از گسیل رزمندگان جهادی افراطی از سراسر جهان به سوریه نشدند. اگر دولت‌هایی برای سرنگونی رژیم‌های مصر و عربستان سعودی، ده‌ها میلیارد دلار هزینه کرده و آن دو کشور را از طریق جنگ داخلی نابود سازند، این کنش چیزی جز توطئه نابودسازی یک کشور دارای رژیم سرکوبگر نیست.

سوریه به کانون تروریست‌های ۷۰ کشور جهان تبدیل شده است. اکثر این افراد در چارچوب گروه‌های جبهه النصره، دولت اسلامی در عراق و شام به کار گرفته شده‌اند که هر دو با القاعده مرتبط هستند.

سوم- جنگ نیابتی: دولت‌ها در سطح روابط بین‌الملل، به دنبال تأمین “منافع ملی” خویش‌اند. “منافع ملی” در عمل، لزوماً به معنای منافع مردم یا ملت نیست، بلکه در درجه اول منافع دولت‌ها و انواع و اقسام کمپانی‌ها- از جمله نفتی، اسلحه‌سازی، و…- است.

جنگ داخلی سوریه، جنگ نیابتی است. در این جنگ، روسیه، چین، ایران و حزب‌الله لبنان حامی رژیم سوریه بوده‌اند، و آمریکا، کشورهای قدرتمند در اروپا، ترکیه، کشورهای عربی (خصوصاً عربستان سعودی، قطر، کویت، امارات متحده، بحرین، اردن، و…) از مخالفان حمایت کرده و برای سرنگونی رژیم از هیچ کوششی دریغ نورزیده‌اند.

نه تنها عربستان سعودی و اسرائیل، که دولت آمریکا نیز به دلیل جلوگیری از نفوذ ایران در سوریه آن کشور را به این روز انداخت. هیلاری کلینتون- وزیرامورخارجه قبلی آمریکا- در ۶ دسامبر ۲۰۱۱ گفت که هدف او و آمریکا از بین بردن نفوذ ایران در سوریه است. آمریکا می‌خواهد تعادل قوا در خاورمیانه را به سود خود برهم زده و اگر بتواند نفوذ ایران در سوریه را از بین ببرد، یک دستاورد بزرگ برای آن کشور خواهد بود.

در نطق دیگری کلینتون در ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۲ می‌گوید: “اجازه دهید صریح صحبت کنیم. بقای رژیم سوریه به ایران بستگی دارد. دیگر هیچ شکّی وجود ندارد که ایران هر کاری را حاضر است انجام دهد تا نوکرش در دمشق باقی‌ بماند.”

روزنامه‌ وال استريت ژورنال ۹۲/۱/۲ از افزايش فعاليت‌های سازمان CIA در سوريه خبر داده بود که چگونه از نيروهای مسلح همسوی با خود حمايت می‌کند. به نوشته‌ روزنامه‌ نيويورک تايمز ۹۲/۱/۴، با هماهنگی سازمان CIA فقط در سال ۲۰۱۲، بيش از ۳۵۰۰ تن تسليحات از سوی دولت‌ها در اختيار مخالفان رژيم جبار سوريه قرار گرفت.

عربستان سعودی مهم‌ترین کشوری است که همچنان به دنبال سرنگونی رژیم سکولار اسد از طریق جنگ و برکشیدن نیروهای اسلام‌گرای سلفی ساخته خود در سوریه است.

هدف این جنگ نیابتی هم گذار به دموکراسی و بهبود وضعیت حقوق بشر نبود. اولاً: رژیم‌های دیکتاتور فاسدی چون عربستان سعودی و بحرین و امارات و قطر، منحط‌‌ترین و دورترین رژیم‌ها به دموکراسی و حقوق بشر هستند. ثانیاً: با به راه انداختن جنگ داخلی در کشوری و نابودی آن کشور، نمی‌توان به دموکراسی و حقوق بشر دست یافت.

گزارش برنامه توسعه سازمان ملل که در ابتدای این مقاله بدان استناد شد، “جنگ علیه توسعه” نام دارد. دموکراسی و حقوق بشر همبستگی بالایی با توسعه یافتگی دارند. جنگ علیه توسعه، معنایی جز جنگ علیه دموکراسی و آزادی و حقوق بشر ندارد.

وضعیت سیاسی فعلی

جهان واقع چون مومی در دست دولتمردان و توطئه گران نیست که آن را به هر شکلی درآورند. هر طرح و عملی، پیامدهای ناخواسته‌ای دارد که می‌تواند برای طراحان نیز دردسرساز از کار در آید. توازن قوا در سوریه ویران شده کنونی به نحو زیر است:

یکم- رشد القاعده و گروه‌های متحدش: مرکز بین‌المللی مطالعه درباره گروه‌های تندرو- متشکل از پنج دانشگاه بین‌المللی- در ۱۷ دسامبر گزارش داده که سوریه به مرکز تروریست‌های ۷۰ کشور جهان (۸۰ درصد از کشورهای عربی و اروپایی) تبدیل شده است. اکثر این افراد در چارچوب گروه‌های جبهه النصره، دولت اسلامی در عراق و شام به کار گرفته شده‌اند که هر دو با القاعده مرتبط هستند.

ارتش آزاد سوریه که سکولار به شمار می‌رفت، توسط گروه‌های اسلام‌گرا به حاشیه رانده شد. حتی رهبر آن، ادریس، گفته که حاضر است برای مقابله با تندرو‌های اسلام‌گرا به رژیم بپیوندد.

سازمان عفو بین‌الملل در گزارش ۱۸ دسامبر خود گفته است که گروه‌های مرتبط با القاعده در سوریه اقدام به شکنجه، قتل و برپایی زندان‌های مخفی با شرایط غیرانسانی کرده‌اند. افراد ماسک‌زده اقدام به دستگیری افراد کرده‌اند و آنها را برای چند هفته در سلول‌های انفرادی مخفیانه نگاه داشته‌اند. افرادی که در این زندان‌ها نگاه داشته شده‌اند گفته‌اند با کابل‌های ژنراتور زده شده‌اند، با شوک الکتریکی مورد شکنجه واقع شده‌اند و وادار به ایستادن در وضعیت‌های سخت و دشوار شده‌اند. سازمان عفو بین‌الملل در این گزارش از ترکیه و کشورهای خلیج فارس می‌خواهد تا ارسال سلاح و کمک به گروه‌های اسلام‌گرا را متوقف سازند.

گروه‌های تندرو اسلام‌گرا- همچون القاعده- به شدت در سوریه رشد کرده‌اند. اکثر این گروه‌ها مورد حمایت مالی و تسلیحاتی عربستان سعودی قرار دارند.

دوم- ارتش آزاد سوریه: این گروه جنگجو که سکولار به شمار می‌رفت، توسط گروه‌های اسلام‌گرا به حاشیه رانده شد. در آخرین مرحله، محل (منطقه باب الهوی در مرز ترکیه) و تسلیحات آن توسط گروهی که عربستان سعودی راه انداخته تسخیر شد و رهبرش- سلیم ادریس– نیز به قطر گریخت. ال‌مانیتور مدعی است که ارتش آزاد سوریه به کلّی از میان رفته و حتی رهبر آن، ادریس، گفته که حاضر است برای مقابله با تندرو‌های اسلام‌گرا به رژیم بپیوندد.

سوم- اخوان‌المسلمین: ترکیه، قطر، مصر دوران مرسی و گروه حماس از اخوان‌المسلمین سوریه حمایت می‌کردند. اما عربستان سعودی با حمایت از کودتای مصر، قطر، ترکیه و به طور طبیعی اخوان‌المسلمین را هم به حاشیه راند.

چهارم- جبهه اسلامی عربستان سعودی: شاهزاده بندر رهبری سیاست‌های تغییر ساختار منطقه‌ای عربستان سعودی را در دست دارد. شاهزاده بندر در دو سطح دولتی و بخش خصوصی عمل می‌کند. بخش دولتی- یا دولت عربستان سعودی- “جبهه اسلامی” سلفی را به راه انداخته و توسط آن گروه سیاست‌های خود را در سوریه دنبال می‌کند.

بن‌بست فعلی، راه‌حل‌های سیاسی را دوباره برجسته ساخته است. اما اگر حتی همه گروه‌ها و دولت‌ها بر سر راه‌حل سیاسی توافق کنند، این جنگی نیست که به سادگی تمام شده و ثبات و صلح بر منطقه حکمفرما شود.

“جبهه اسلامی” از اتحاد هفت گروه پدید آمد (هافینگتون پست و نیویورک تایمز هم در مقاله‌هایی به تشکیل “جبهه‌ اسلامی” در سوریه پرداخته‌اند. همچنین بنگرید به فیلم اعلام تشکیل جبهه اسلامی که اسامی تک تک گروه‌ها ذکر شده است). اما شاهزاده بندر، کنترل گروه‌های القاعده‌ای سوریه را هم به اصطلاح از طریق بخش خصوصی کشورش در اختیار دارد.

پنجم- پیشروی‌های رژیم بشار اسد: در ماه‌های اول جنگ، دولت‌های غربی و عربی و ترکیه، مست از باده پیروزی لیبی، سقوط سریع بشاراسد توسط مخالفان مورد حمایت خود را بارها و بارها پیش‌بینی کرده و می‌گفتند او باید برود. به عنوان نمونه، بی‌بی‌سی در ۲۰ جولای ۲۰۱۲ نوشت که اسد تا ۳۰ روز دیگر می‌رود.

پس از ترور نزدیکان اسد، در ۲۱ جولای ۲۰۱۲ اکونومیست نوشت که اسد بزودی خواهد رفت. ال مانیتور در ژانویه ۲۰۱۳ نوشت که در روزهای پایانی سال ۲۰۱۲، همه پیش‌بینی‌ می‌کردند که اسد تا ماه مارس ۲۰۱۳ سرنگون خواهد شد. اوباما و اردوغان در ۱۶ می‌۲۰۱۳ در ترکیه گفتند اسد باید برود. اوباما و اردوغان در ۱۳ سپتامبر ۲۰۱۳ دوباره گفتند “اسد باید برود“. باراک- وزیر دفاع وقت اسرائیل- نیز در دسامبر ۲۰۱۱ گفت که اسد “ظرف چند هفته” خواهد رفت.

اما نه تنها رژیم اسد سرنگون نشد، بلکه در ماه‌های گذشته در جبهه‌های گوناگون پیش‌روی‌هایی داشته و شکست‌های سنگینی را به مخالفان تحمیل کرده است. ظاهراً هیچ یک از طرفین، قادر به حذف کامل طرف مقابل و پیروزی تمام عیار نیست.

راه‌حل‌ها

عربستان سعودی مهم‌ترین کشوری است که همچنان به دنبال سرنگونی رژیم سکولار اسد از طریق جنگ و برکشیدن نیروهای اسلام گرای سلفی دست ساخت خود (جبهه اسلامی) در سوریه است. عربستان سعودی و متحدانش نزاع دیکتاتوری و دموکراسی در منطقه را به جنگ شیعه و سنی تبدیل کرده‌اند.

 عربستان سعودی و متحدانش نزاع دیکتاتوری و دموکراسی در منطقه را به جنگ شیعه و سنی تبدیل کرده‌اند.

قطر در گذشته از تأمین‌کنندگان اصلی کمک‌های مالی (حداقل ۳ میلیارد دلار) و تسلیحاتی نیروهای اخوان‌المسلمین سوریه در جنگ علیه بشار اسد بود. حال، خالد بن محمد العطیه- وزیر خارجه قطر- در ۲۰ دسامبر تاکید کرد که کشورش تنها از راه‌حل سیاسی در بحران سوریه حمایت خواهد کرد و به جز راه حل سیاسی هیچ راه‌حلی برای خروج از بحران سوریه وجود ندارد.

ترس از پیروزی گروه‌های اسلام‌گرای سلفی و هم‌پیمانان القاعده، دولت‌های غربی را در حمایت از مخالفان به تردید جدی انداخته است (به عنوان نمونه به مقاله برایان مایکل جنکینز بنگرید). پس از این همه فجایع، نیویورک تایمز ۳ دسامبر طی مقاله‌ای نوشته است که هر دو سمت جنگ در سوریه بتدریج به این نتیجه رسیده‌اند که اسد بهتر است بماند. گویی چاره‌ای جز این وجود ندارد.

سوریه

 از دیگر سو به گزارش رویترز، مقامات غربی به برخی از رهبران شورشیان اطلاع داده‌اند که مذاکرات صلح ژنو لزوماً به معنای کنار گذاشتن بشار اسد از قدرت نیست زیرا با رفتن او آشوب کامل بر سوریه حکمفرما خواهد شد و گروه‌های تندرو اسلامی قدرت را در دست خواهند گرفت. حتی گفته شده که اسد مجاز است در انتخابات آینده ریاست جمهوری شرکت کند.

در عین حال، به نوشته فارن پالیسی، دولت آمریکا در حال بررسی برقراری روابط نزدیک‌تر با گروه‌های تندرو اسلامی است. به گزارش واشنگتن پست دولت اوباما مایل است- به شرط عدم ارتباط و اتحاد با القاعده- گروه‌های اسلام‌گرای افراطی در ائتلاف سوریه شرکت کنند، ولی گروه‌های یاد شده این شرط را نپذیرفته‌اند (روابط دولت آمریکا با گروه‌های اسلام‌گرا به موضوعی چالش‌برانگیز تبدیل شده است.

دولت آمریکا قصد داشت تا رابرت فورد- سفیر سابق آمریکا در سوریه- را به عنوان سفیر جدید خود به مصر اعزام کند. ژنرال‌های کودتاگر مصری، با استناد به این که فورد با گروه‌های اسلام‌گرای افراطی سوریه کار کرده و دارای تجربه در این خصوص است، لذا احتمال دارد که آن تجربه را در مصر با گروه‌های اخوان‌المسلمین و گروه‌های سلفی تکرار کند، از پذیرش او خودداری کردند. بدین ترتیب، وزارت خارجه آمریکا نامزدی وی را از سنا پس گرفت).

نابودی سوریه محصول استراتژی تغییر رژیم از بیرون از طریق دخالت نظامی بود. فاجعه ۱۲۰ هزار کشته، نیم میلیون زخمی و ۸ میلیون انسان آواره محصول آن استراتژی است.

قرار است به زودی کنفرانس ژنو ۲ تشکیل شود. چین، روسیه، دولت سوریه، عراق، و به طور ضمنی آمریکا، مایل به شرکت ایران در این کنفرانس هستند، اما عربستان سعودی به شدت مخالف این امر بوده و فرانسه هم مخالف مشارکت ایران است.

بن‌بست فعلی، راه‌حل‌های سیاسی را دوباره برجسته ساخته است. اما اگر حتی همه گروه‌ها و دولت‌ها بر سر راه‌حل سیاسی توافق کنند، این جنگی نیست که به سادگی تمام شده و ثبات و صلح بر منطقه حکمفرما شود. جنگ سوریه، القاعده عراق را زنده کرد.

آنان با تشکیل گروه “دولت اسلامی عراق و شام” فعالیت‌های خود را به شدت گسترش داده‌اند. در ۱۱ ماه اول سال ۲۰۱۳ بیش از ۸ هزار تن در عراق به دست گروه‌هایی چون القاعده کشته شده‌اند. جنگ سوریه پیامدهای خود را در لبنان هم ظاهر کرده است.

جنگ بدترین گزینه است. تجربه‌های افغانستان، عراق، لیبی و سوریه تا به حال بسیاری از پیامدهای فاجعه‌بار خود را آشکار کرده‌اند. اما، هنوز باید به انتظار نشست. این تجربه‌ها هنوز تمامی قوای خود را به فعلیت نرسانده‌اند. شاید از بطن این فرایند، نیروهای شیطانی دیگری برون آید که حتی تصورش ناممکن باشد. همانگونه که رابرت مرتن و کارل پوپر گفته‌اند، وظیفه علوم اجتماعی بررسی پیامدهای ناخواسته رفتارهای جمعی آگاهانه آدمیان است.

نابودی سوریه محصول استراتژی تغییر رژیم از بیرون از طریق دخالت نظامی بود. اگر درسی از ۱۲۰ هزار کشته، نیم میلیون زخمی و ۸ میلیون انسان آواره باید گرفت، این درس است که این فاجعه محصول آن استراتژی است. تنها امید و انتظار نیروهای دموکراسی خواه در شرایط کنونی، برقراری آتش بس همه جانبه و آغاز گفت و گوی‌های سیاسی است تا شاید راه انتخابات آزاد تحت نظارت سازمان ملل گشوده شود.