Opinion-small2

نزدیک به یک‌ماه پس از رسانه‌ای شدن اسیدپاشی‌های زنجیره‌ای اصفهان، شهیندخت مولاوردی، معاون رئیس‌جمهور در امور زنان و خانواده گفت: «وزیران اطلاعات، دادگستری و کشور گزارش خود را درباره حادثه اسیدپاشی به رئیس جمهوری داده‌اند، اما چون سرنخی کشف نشده، پیگیری‌ها به نتیجه نرسیده است.»

asid
در یکی، دو سال اخیر، مقامات مذهبی نظام مقدس مدام بر ترویج بی‌حجابی و بدحجابی صحه گذاشته‌اند.

طرح این نکته اما به این معنی نیست که با کسی در این خصوص برخوردی صورت نگرفته: سه روزنامه‌نگار خبرگزاری ایسنا در اصفهان مدتی بازداشت شدند. همچنین خبرهایی در خصوص دستگیری افرادی که به گفته مقامات امنیتی، به شایعات در خصوص اسیدپاشی دامن می‌زدند، منتشر شد. مهدیه گلرو، فعال دانشجویی محروم از تحصیل، یک روز بعد از تجمع مردم تهران در برابر مجلس، دستگیر شد و با گذشت بیش از دو هفته، همچنان در بازداشت به سر می‌برد.

اسیدپاشی‌هایی که پیش از این در ایران گزارش شده بود، غالباً دلایل شخصی داشت و واکنش تند افکار عمومی را برانگیخته بود (مانند ماجرای پر سروصدای آمنه بهرامی)، اما اسیدپاشی‌های اصفهان ابعادی به کلی متفاوت دارند.

این جنایت زنجیره‌ای، موج گسترده‌ای از اعتراضات را در فضای مجازی و البته خیابان‌های اصفهان و تهران به دنبال داشت.

مظنون شماره یک: متشرعین

مقامات جمهوری اسلامی، اسیدپاشی‌های اصفهان را غیرسازمان‌دهی شده می‌دانند و آمار متفاوتی در این زمینه اعلام می‌کنند.

بهرام رحیمی، پژوهشگر و فعال حقوق کودک: «هم تلاش برای حذف زنان و هم برنامه‌های افزایش جمعیت، برنامه‌هایی استراتژیک هستند، نه لزوماً ایدئولوژیک. طی برنامه افزایش جمعیت، که خود به خود خانه‌نشین شدن بیشتر زنان را به همراه خواهد داشت، به دنبال این هستند که در دوره زمانی ۱۰-۱۵ ساله، تعداد زیادی افراد محروم و فاقد هرگونه درک و تلقی سیاسی و اجتماعی در جامعه رشد کنند و تبدیل به اکثریت شوند.»

تندروترها طبق معمول انگشت اتهام را به سوی صهیونیسم و دشمنان خارجی نظام مقدس نشانه رفته‌اند. برخی از هواداران دولت روحانی، می‌گویند تندروهای مخالف دولت قصد دارند برای روحانی بحران ایجاد کنند.

دستگاه امنیتی و اطلاعاتی، تاکنون چند فعال مجازی، عکاس تجمع بزرگ مردم اصفهان (که آزاد شد) و یک فعال حقوق زنان را بازداشت کرده‌اند.

مقامات بارها افراد و رسانه‌هایی را که به پوشش بحران بپردازند، تهدید به برخورد کرده‌اند. فعالان زنان، تاکید دارند که یک جنایت سازماندهی شده علیه گروهی از زنان در حال وقوع است، اما مقامات اصرار دارند که در نهایت یک فرد روانی با شخصیتی «ضد اجتماعی» پشت اسیدپاشی‌هاست.

در حالی که هنوز کسی در ارتباط با این وقایع بازداشت نشده (البته به‌جز خبرنگاران خبرگزاری ایسنا و مهدیه گلرو)، گروه کثیری از فعالان جامعه مدنی، فعالان حقوق زنان و مخالفان حکومت ایران به چه استنادی اسیدپاشی‌ها را مرتبط با «بدحجابی و بی‌حجابی» می‌دانند؟

asid3
انصار حزب‌الله، در ارگان رسمی خود، یالثارات‌الحسین، دست کم دو بار بی‌حجاب‌ها و بدحجاب‌ها را تهدید کرده بودند

حجاب، از همان اوایل انقلاب، برای برندگان انقلاب بهمن ۵۷، خط قرمز و غیرقابل مذاکره بود. هرچند قانون حجاب اجباری در سال ۶۳ به تصویب مجلس رسید، اما رویکرد خشونت‌آمیز مذهبیونی که بعد از انقلاب ۵۷ به قدرت رسیدند، به همان سال‌های ۵۷-۵۸ برمی‌گردد. فرو کردن پونز در پیشانی افرادی که «حزب‌الله» بی‌حجاب قلمدادشان می‌کرد، ا جمله اقدامات در یادمانده این گروه است که در فیلم «زندگی خصوصی» که وزارت ارشاد دولت احمدی‌نژاد به آن مجوز داد، به تصویر کشیده شده است.

در خاطرات برخی از فعالان سیاسی سابقاً مذهبی هم، روایت‌های البته غیرمستندی از پاشیدن اسید بر سر زنان بی‌حجاب توسط فداییان اسلام و هوادارانشان در دهه‌های ۲۰ و ۳۰ به چشم می‌خورد.

وقتی زعمای قم تحریک می‌کنند…

در یکی، دو سال اخیر، مقامات مذهبی نظام مقدس مدام بر ترویج بی‌حجابی و بدحجابی صحه گذاشته‌اند. امامان جمعه، به خصوص افرادی همچون احمد خاتمی، احمد جنتی، احمد علم‌الهدی و محمدتقی رهبر، همچنین مراجع تقلید قم، از جمله مکارم شیرازی و نوری همدانی، در خصوص وضعیت بد حجاب در کشور موضع گرفته‌اند.

در خاطرات برخی از فعالان سیاسی سابقاً مذهبی هم، روایت‌های البته غیرمستندی از پاشیدن اسید بر سر زنان بی‌حجاب توسط فداییان اسلام و هوادارانشان در دهه‌های ۲۰ و ۳۰ به چشم می‌خورد.

این روحانیون خواستار اقدام دولت و مردم برای بهبود اوضاع شده بودند. گروه انصار حزب‌الله هم از ابتدای سال جاری اعلام کرده بود که با گشت‌های موتوری خود به «ارشاد خیابانی» خواهد پرداخت. انصار حزب‌الله البته با مخالفت وزارت کشور، در نهایت ناچار به عقب‌نشینی شد.

این در حالی است که «گشت‌های ارشاد» زیر نظر نیروی انتظامی جمهوری اسلامی از فردای روی کار آمدن حکومت اسلامی، متولی رسمی و قانونی برخورد با بدحجابی و بی‌حجابی در خیابان‌ها بوده است. حضور گشت‌های ارشاد حتی از وقتی که دولت اصلاح‌طلبان میانه‌رو زمام‌دار امور شده، کاهش چشم‌گیری نیافته است.

ارجاع کسانی که اسیدپاشی‌ها را سازمان‌یافته و مربوط به بدحجابی می‌دانند، تحریک‌های روحانیون و به خصوص امام جمعه اصفهان است. یک زن در تجمع بزرگ مردم اصفهان می‌گوید: «کی تحریکشون کرد؟ شماها تحریکشون کردید! شماها به‌شون این جرئت رو دادید که همچین غلطی بکنند.»

علی مطهری، نماینده تهران در مجلس هم، چندی پیش عکس‌های دخترانی که به زعم او «بدحجاب» بودند را از تریبون مجلس به نمایش گذاشت. مطهری از منتقدان جدی وضعیت حجاب در جامعه است. گفته می‌شود از وقتی سروصدای اسیدپاشی‌ها بلند شده، مطهری جز یک مصاحبه، اظهارنظری در این زمینه نکرده است.

نمونه‌هایی از تحریک‌ها و تهدیدها

به گزارش خبرگزاری ایرنا، حدود دوماه پیش از اسیدپاشی‌های زنجیره‌ای، پیامکی با محتوای «جلوگیری از بدحجابی تنهـا راه نجات زاینده‌رود از خشک شدن است»، در تلفن‌های همراه جوانان اصفهان دست‌به‌دست می‌شد.

asid-zanan
حجاب، از همان اوایل انقلاب، برای برندگان انقلاب بهمن ۵۷، خط قرمز و غیرقابل مذاکره بود.

ایرنا نوشته است: «منبع ارسال این پیامک دلهره‌آور اعلام کرده بود گروهی که هدفشان نجات شهر از بی‌حجابی و کفر است بر خود واجب می‌دانند تا به مبارزه با بدحجابی و جلوگیری از خشکسالی بپردازند.»

احمد علم‌الهدی، امام جمعه مشهد در نماز عید فطر سال ۹۱ در حرم امام هشتم شیعیان گفت: «فردفرد جامعه نسبت به توسعه ناهنجاری که در جامعه در حال افزایش است، مسئول‌اند. چطور در کنار خیابان از جلوی اندام نابکار و کثافت‌بار یک زن بدحجاب و بی‌حجاب می‌گذرید و حاضر به اعتراض نیستید؟ این عنصر بدحجاب با قیافه نکبت‌بارش به همه اصول دین و ارزش‌های انقلاب دهن‌کجی می‌کند و تمام تبار شهدا را به مسخره گرفته است. نباید از کنار این منظره بی‌تفاوت رد شویم. اگر مردم بخواهند با فساد مقابله کنند می‌توانند آن را براندازند.»

علی مطهری، نماینده تهران در مجلس هم، چندی پیش عکس‌های دخترانی که به زعم او «بدحجاب» بودند را از تریبون مجلس به نمایش گذاشت. مطهری از منتقدان جدی وضعیت حجاب در جامعه است. گفته می‌شود از وقتی سروصدای اسیدپاشی‌ها بلند شده، مطهری جز یک مصاحبه، اظهارنظری نکرده است.

احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران، در چهارم اردیبهشت ۹۰ به جمعی از طلاب گفت: «دیگر با کار فرهنگی نمی‌توان جلوی بدحجابی درجامعه را گرفت، باید برای حل این مسئله خون‌ ریخته شود.»

انصار حزب‌الله، در ارگان رسمی خود، یالثارات‌الحسین، دست کم دو بار بی‌حجاب‌ها و بدحجاب‌ها را تهدید کرده بودند: «علی‌رغم حمله بی‌سابقه رسانه‌های بیگانه و انقلابی‌نما‌ها: شمارش معکوس حزب‌الله، برای پایان دادن به غائله بی‌حجابی و عریانی/ حزب‌اللهی‌ها هشدار می‌دهند که در حال آماده‌باش برای آغاز عملیات گسترده، جمع کردن غائله بی‌حجابی و عریانی به سر می‌برند.»

«طی یک ماه و نیم گذشته، از همین تریبون خطاب به امت حزب‌الله، اعلام شده بود که به موازات سر داده شدن نفیر شوم شیاطین ضد انقلاب برای صف‌کشی و عربده‌جویی ضد شعائر دینی در روز یکم تیر ماه و با رمز کشف حجاب، برنامه‌ریزی مفصلی نیز از سوی امت حزب‌الله درحال تدوین است تا ضرب شستی جانانه و فراموش نشدنی در میدان عمل به افعی‌های گرماخورده فتنه فرهنگی نشان داده شود.»

«جریان ضد انقلاب … در صورت هرگونه قصد هنجارشكنانه با پاسخ سختی از سوی حزب‌اللهی‌ها روبه‌رو خواهند شد.»

و جالب‌تر از همه: سید یوسف طباطبایی‌نژاد، آذر ۹۰، در همایش حجاب و عاشورا گفت: «مسئله حجاب دیگر از حد تذکر گذشته است و برای مقابله با بدحجابی باید چوب‌ تر را بالا برد و از نیروی قهریه استفاده کرد.»

پس از اسیدپاشی‌های زنجیره‌ای، محتوای این صحبت‌ها از خیلی از خبرگزاری‌های حامی حاکمیت، حذف شده است.

این دست اظهارنظرها و تحریک‌ها از جانب امامان جمعه، فراوان است.

اعترافات

پس از انتشار اخبار اسیدپاشی‌های زنجیره‌ای، واکنش‌هایی – هرچند مختصر- از جانب محافظه‌کاران و طرفداران امر به معروف و نهی از منکر دیده شده که ردپای متشرعین را در این جنایت‌ها پررنگ‌تر می‌کند.

از جمله سایت الف، در یادداشتی با تیتر «اسید، رگ غیرتمان را سوزانده است» به قلم احسان یوسفی، نوشته است: «قرار بر این نبود اگر کسی همچون ما نیندیشید به سیمایش چنگ زنیم و رخ همچو ماه‌شان را با ابرهای سیاه، خط خطی کنیم.»

اسیدپاشی
مطرح شدن مداوم قصاص از جانب رسانه‌های حامی حاکمیت را می‌توان ادامه روند عادی‌سازی خشونت دانست.

در این مقاله آمده است: «”ای‌کاش” پیش از آن‌که “اسید سیمای فرزندان این وطن را بسوزاند”، در سال‌هایی که اسیدهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بر کشور پاشیده می‌شد، “کسی بر می‌خاست و اعتراضی می‌کرد تا حاصل آن بی‌تفاوتی‌ها، رنج‌های دردناک امروز و شاید فرداها نباشد”.»
همچنین: «بپذیرم و از فهمیدن این واقعیت دوری نجویم؛ که فراوانند انسان‌هایی که تفکرشان، خلق و خوی‌شان آن‌گونه که قانون، عرف و علاقه ما می‌پسندد هماهنگ نیست؛ اما در نزد خدایی که انسانیت و آبروی بنده‌اش مقام و جایگاهش از خانه‌اش نیز مقدس‌تر و والاترست، شریف‌ترند.»

سایت همت‌نیوز، از سایت‌های حامی محمود احمدی‌نژاد، در مقاله‌ای با عنوان «وقتی جان مردم برای یک عده نردبان آمال شخصی می‌شود»، گفته است: «ممکن است که با دستگیری عاملان این جنایت با چهره‌هایی روبه‌رو شویم که ظاهری مذهبی دارند و در صحبت‌هایشان دم از داشتن فتوا برای اسیدپاشی و فریضه نهی از منکر بزنند.» این مقاله، از ترور سعید حجاریان تا قتل‌های محفلی کرمان و کشته شدن ندا آقاسلطان را سناریویی برای ضربه زدن به نظام اسلامی خوانده است.

سایت دیگربان هم ادعا کرده دو روحانی بلند‌پایه استان اصفهان پس از هفته‌ها سکوت به طور تلویحی تائید کرده‌اند که اسید‌پاشی‌های اخیر شهر اصفهان مرتبط با امر به معروف و نهی از منکر بوده است.

درس‌های ۸۸ برای سرکوبگران

اگر فرض سازمان‌یافته بودن اسیدپاشی‌های اصفهان را بپذیریم، می‌توان آن را اقدامی در کنار دیگر تلاش‌های نظام اسلامی برای به آشپزخانه فرستادن زنان توصیف کرد: تشویق زادوولد و افزایش جمعیت؛ ارائه امتیاز به زنان باردار؛ تفکیک جنسیتی در نهادهای دولتی و دانشگاه‌ها؛ تبعیض آشکار جنسیتی در پذیرش دانشگاهی و …

اگر فرض سازمان‌یافته بودن اسیدپاشی‌های اصفهان را بپذیریم، می‌توان آن را اقدامی در کنار دیگر تلاش‌های نظام اسلامی برای به آشپزخانه فرستادن زنان توصیف کرد: تشویق زادوولد و افزایش جمعیت؛ ارائه امتیاز به زنان باردار؛ ازدواج با فرزند خوانده؛ تفکیک جنسیتی در نهادهای دولتی و دانشگاه‌ها؛ تبعیض آشکار جنسیتی در پذیرش دانشگاهی و …

تمام این برنامه‌ها در سال‌های اخیر در ایران با شدت و ضعف متفاوت وجود داشته، اما شاید کمتر دوره‌ای را بتوان یافت که مانند سال جاری سیاست‌های یکدست در راستای محدود کردن زنان به شدت در جریان باشد.

به اعتراف حامیان و مخالفان، یکی از ویژگی‌های اساسی جنبش سبز، حضور گسترده زنان در صف‌های اول اعتراضات بود. در تصاویر ثبت شده از وقایع سال ۸۸ در خیابان‌های تهران و شهرهای حامی جنبش سبز، کمتر عکس و فیلمی یافته می‌شود که بتوان با قاطعیت گفت تعداد مردان بیشتر از زنان است. در نمای کلی جنبش سبز، زنان و مردان به نسبتی تقریباً مساوی در خیابان‌ها حضور داشتند.

در دنیایی که خشونت همچنان رفتاری مردانه تقلی می‌شود، حضور عمده زنان در اعتراضات، می‌تواند مهر تائیدی بر مسالمت‌آمیز بودن آن‌ها باشد. در ناخودآگاه جمعی مردم ایران و همینطور در ذهنیت نظام حاکم در ایران، اعمالی مانند آتش زدن اماکن عمومی و خودروها، پرتاب سنگ، تخریب اموال عمومی و خصوصی و تمامی آنچه حاکمیت قصد داشت با برداشت گزینشی از اعتراضات سال ۸۸ و ۸۹ به تصویر بکشد، نمی‌تواند به طور عمده کار زنان باشد.

حضور گسترده زنان در اعتراضات، باور خشونت‌آمیز بودن حرکت مردم را سخت کرد و سرکوب را برای نظام حاکم، دشوار ساخت.

به عنوان شاهد، می‌توان به توئیتر یکی از فعالان سیاسی که در تجمع اعتراض به اسیدپاشی در مقابل مجلس حضور داشت اشاره کرد که ادعا کرده بود پلیس و ماموران لباس‌شخصی مردان را بیشتر و شدیدتر مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند، در حالی که از ضرب و شتم زنان ابای بیشتری داشتند.

حضور پررنگ زنان در میان اکثریتی که در سال ۸۸ خواهان تغییر وضعیت موجود بودند، سرکوب معترضان با برچسب «خشونت‌طلبی و آشوب‌گری» را برای نظام حاکم سخت کرد و به این ترتیب آن‌ها را بیش از پیش به صرافت حذف زنان از عرصه عمومی انداخت.

اسیدپاشی به صورت زنانی که با ارزش‌های نظام حاکم چندان هماهنگ نیستند را می‌توان ادامه این تلاش‌ها دانست.

بهرام رحیمی، پژوهشگر و فعال حقوق کودک، ضمن این اشاره، به رادیو زمانه می‌گوید: «حاکمیت به این جمع‌بندی رسیده است که ترکیب جمعیتی اکثریت را تغییر دهد. هم تلاش برای حذف زنان و هم برنامه‌های افزایش جمعیت، برنامه‌هایی استراتژیک هستند، نه لزوماً ایدئولوژیک. طی برنامه افزایش جمعیت، که خود به خود خانه‌نشین شدن بیشتر زنان را به همراه خواهد داشت، به دنبال این هستند که در دوره زمانی ۱۰-۱۵ ساله، تعداد زیادی افراد محروم و فاقد هرگونه درک و تلقی سیاسی و اجتماعی در جامعه رشد کنند و تبدیل به اکثریت شوند.»

عادی‌سازی خشونت

یک شهروند ساکن اصفهان در فیس‌بوک خود نوشته است: «هم‌اکنون در سیتی سنتر اصفهان؛ مادر به بچه در حال شیطنت: “شیطونی کنی اسید می‌پاشن بهت”.»

فرد دیگری از تهران توئیت کرده: «امروز یه صحنه دیدم، اعصابم خرد شد. زنی که ۴۰ سال بیشتر داشت، تا دید موتورسوار داره میاد، دستاش رو گرفت جلو صورتش رفت رو به دیوار ایستاد.»

اسیدپاشی3
رشد فقر و نابرابری در دهه اخیر و افزایش حاشیه‌نشینی بهای جرم و جنایت را پایین آورده است.

یک روزنامه‌نگار که فرزندش دانش‌آموز کلاس اول دبستان است هم توئیت کرده: «پسرم می‌گه اَ مثل اسیدپاشی.»

با تکرار جنایت، عملی مانند اسیدپاشی که شدیداً حساسیت‌زا است و واکنش تند مردم را به همراه دارد، به امری عادی تبدیل می‌شود.

نظام حاکم با عادی کردن خشونت، به مردمی که در سال ۸۸ دست به اعتراض‌های مدنی و مسالمت‌آمیز زدند، این پیام را می‌دهد که زمینه تغییر وجود ندارد و آن‌ها را ناامید می‌کند. پیام این است که مردم خواهان تغییر، حالا باید بدانند جامعه پر از اوباش و وحشی‌ها است و اکثریتِ اوباش، هرکاری دلشان بخواهد، می‌کنند. به این ترتیب بخش‌هایی از جامعه که از آگاهی کمتری نسبت به رفتار حاکمیت برخوردار هستند، حتی خواهان حضور بیشتر نیروهای امنیتی در سطح جامعه برای ایجاد امنیت خواهند شد و این زمینه حضور موثرتر نیروهای امنیتی و مسدود کردن بیشتر فضای اجتماعی را ایجاد می‌کند. اگر خیابان را به عنوان سمبل فضای عمومی در نظر بگیریم، اتفاقی مانند اسیدپاشی زنجیره‌ای، می‌خواهد بگوید همبستگی و حضور در خیابان به هر دلیل و مناسبتی ممکن نیست.

بهرام رحیمی، فعال اجتماعی، می‌گوید: «این پیامی است که قرار است این اتفاقات به جامعه بدهد: “جامعه بسیار ناامن است. به خیابان نیایید. در خیابان اسید می‌پاشند. مراقب دخترانتان باشید. آن‌هایی هم که اسید می‌پاشند، هیچ ارتباطی به حکومت ندارند. یک عده اراذل و اوباش هستند که حکومت هم به دنبالشان است.” سال‌هاست که حکومت از این روش به اشکال مختلف استفاده می کند.»

مطرح شدن مداوم قصاص از جانب رسانه‌های حامی حاکمیت (۱ و ۲ و ۳) را هم می‌توان ادامه این روند عادی‌سازی خشونت دانست. جریان حاکم و رسانه‌های حامی‌اش هیچ اهمیتی به قربانی نمی‌دهند.

شهر در قُرُق اوباش

آیا اسیدپاش‌های زنجیره‌ای، لزوماً افرادی با گرایش افراطی مذهبی هستند که از فیلترهای خاص ایدئولوژیک عبور کرده‌اند؟

آیا این فرض که چند نفر که گرایش افراطی دینی دارند، برای اجرای «حکم خدا» و فریضه «امر به معروف و نهی از منکر» دست به این جنایت‌های زنجیره‌ای می‌زنند، تنها فرض ممکن است؟

 هرچند قانون حجاب اجباری در سال ۶۳ به تصویب مجلس رسید، اما رویکرد خشونت‌آمیز مذهبیونی که بعد از انقلاب ۵۷ به قدرت رسیدند، به همان سال‌های ۵۷-۵۸ برمی‌گردد. فرو کردن پونز در پیشانی افرادی که «حزب‌الله» بی‌حجاب قلمدادشان می‌کرد، از جمله اقدامات در یادمانده این گروه است که در فیلم «زندگی خصوصی» که وزارت ارشاد دولت احمدی‌نژاد به آن مجوز داد، به تصویر کشیده شده است.

تا زمانی که جنایتکاران در دادگاه صالح محاکمه نشوند، مطرح کردن هر فرضی، جز تحلیلی از روی شواهد اجتماعی و تاریخی نیست.

با فرض سازمان‌یافته بودن اسیدپاشی‌ها اما سئوال این است که فرد اسیدپاش، به عنوان حلقه آخر زنجیر خشونت لجام‌گسیخته، در چه شرایط اجتماعی و تربیتی‌ای رشد کرده که دست به چنین عمل وحشیانه‌ای می‌زند؟

بهرام رحیمی، فعال حقوق کودک، که مدت زیادی در عرصه آموزش کودکان طبقات محروم در محله‌های جنوبی شهر تهران فعالیت کرده، به رادیو زمانه می‌گوید: «لزومی ندارد فرد اسیدپاش را آدمی با آموزش‌های ایدئولوژیک بدانیم. این فرد می‌تواند یک لات، یک لمپن، یک وحشی به تمام معنا باشد.»

او به طرح شناسنامه‌دار کردن اراذل و اوباش که در چند سال اخیر اجرا شده است اشاره می‌کند و معتقد است که دستگاه انتظامی و قضائی، با جمع‌آوری و شناسنامه‌دار کردن اراذل و اوباش، بخشی از آن‌ها را جذب خود می‌کند و برای اعمال خشونت علیه مخالفان از آن‌ها استفاده می‌کند. خرده‌جنایتکاران شهری، از ترس مجازات به دلیل اعمال خلاف قانون خود، به راحتی جذب می‌شوند. آن‌ها به دلیل رشد کردن در میان خشونت بی‌حدوحصر، ابایی از اعمال خشونت ندارند. رشد فقر و نابرابری در دهه اخیر و افزایش حاشیه‌نشینی بهای جرم و جنایت را پایین آورده است. همچنین افزایش کودکان محروم از تحصیل، به معنی رشد افرادی است که فاقد هرنوع تربیت و آموزش و آگاهی هستند و به راحتی دست به خشونت می‌زنند. مثلاً آنچه در بازداشتگاه کهریزک بر دستگیرشدگان ۱۸ تیر ۸۸ گذشت که کشته شدن دست کم چهار نفر و تجاوز به گروهی از دستگیرشدگان، تنها بخش افشاشده آن است، نه از جانب کادر رسمی نیروی انتظامی که از طرف همین اراذل و اوباش شناسنامه‌دار که به گفته رحیمی، «به عنوان میلیشای سیستم، هرگاه آن‌ها بخواهند دست به خشونت می‌زند» اتفاق افتاد.

ایرج مصداقی، زندانی سیاسی سابق که از سال ۶۰ تا۷۰ در زندان جمهوری اسلامی بوده، در تحقیق‌ها و گزارش‌های خود می‌گوید افرادی که در زندان‌ها تیر خلاص را به زندانیان اعدامی می‌زدند یا افرادی که دست به شکنجه‌های وحشیانه می‌زدند، لزوما نیروهای ایدئولوژیک و مذهبی نبودند، بخشی از آن‌ها اراذل و اوباشی بودند که جذب دستگاه امنیتی شده بودند.

پیش از انقلاب نیز می‌توان ردپای این افراد را یافت: کسانی که در دهه‌ ۲۰ به بعد، دست به خشونت علیه روشنفکران می‌زدند، مخالفان را تهدید و ارعاب می‌کردند و به قتل می‌رساندند، اراذل و لمپن‌هایی بودند که در خدمت دستگاه حاکم قرار گرفته بودند: شعبان جعفری، برادران رمضان یخی، طیب و … .

رحیمی می‌گوید: «شهر در قرق اوباشی است که در خدمت سیستم هستند. همان‌ها که در کهریزک بودند. همان‌ها که در دهه شصت شکنجه‌گر بودند و تیر خلاص‌ می‌زدند. همان‌ها که جوخه‌های ترور را در وزارت اطلاعات تشکیل می‌دادند. آن تیپ آدم‌ها، نه از مدارس مذهبی که از حاشیه‌های خشونت و محرومیت‌های اجتماعی بیرون می‌آیند.»

رد پای تهدید به اسیدپاشی را در جریان اعتراض‌های سال ۸۸، از جانب نیروهای سرکوبگر می‌توان یافت: «با اسید از ضدانقلاب و هواداران موسوی خائن پذیرایی می‌شود.»