«اخلاق حرفه‌ای»، «کرامت اجساد»، «بی‌اخلاقی»، «تذکر» و «برخورد»، کلیدواژه‌هایی است که در ارتباط با خبر سلفی گرفتن دانشجویان رشته پزشکی با جسد تشریح‌شده، به کار رفت.

corp

عکسی که در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست شد تا گواه بی‌اخلاقی دانشجویان پزشکی باشد، بعدها به تعدادی دانش‌آموز دبیرستانی منتسب شد که در دانشکده پزشکی گیلان با جسد تشریح‌شده سلفی گرفته بودند. با این حال نظرات و نوشته‌ها در باب سلفی با جسد تشریح‌شده، چند روزی ادامه داشت.

در چند گزارش نوشته شده در این باب در رسانه‌های مختلف فارسی‌زبان، کمتر به چرایی واکنش‌ها پرداخته شد و بیشتر به اصل ماجرا پرداختند. در واقع کسی چندان به این موضوع اهمیت نداد که چه چیزی در سلفی با جسد انسان تا این اندازه برخورنده و زشت و غیراخلاقی و دور از کرامت انسانی به نظر رسید. چرا سلفی با جسد انسان کراهت‌آمیز به نظر آمد؟ آیا سلفی با جسد نشان‌دهنده سقوط اخلاقی یک جامعه است؟ سلفی با جسد دارد از چه تحول اخلاقی‌ای حرف می‌زند؟

آیین مردگان، حرمت مرده، قداست بدن

در عکسی که در شبکه‌های اجتماعی همرسان شد، سه دانش‌آموز با جسدی ژست سلفی گرفته بودند. جدا از آن‌که جسد تشریح‌ شده در عکس نمی‌تواند برای مخاطب عادی «زیبا» یا حتی چندان «تحمل‌پذیر» باشد، اتهام زیر پا گذاشتن کرامت اجساد در سلفی به اصلی برمی‌گردد که در اغلب فرهنگ‌ها و مذاهب پذیرفته شده است: بدن انسان مقدس است یا همان‌طور که میرچا الیاده می‌گوید، بدن، «تجلی قدسی»[۱]‌ست و انعکاس‌دهنده ذات قدسی[۲] و جایی‌ست که تجربه امر مقدس انسان در آن اتفاق می‌افتد.

از جنبه‌هایی آیینی در علم پزشکی، انجام ندادن جراحی و ورود به بدن بیمار بدون اجازه از بیمار یا نزدیکان او، یا داشتن دلیلی موجه برای نجات زندگی فرد و بالا بردن کیفیت زنده بودن او، تا آیین مردگان و نحوه برخورد با بدن مرده در اغلب فرهنگ‌ها و آیین‌ها در مراسم تدفین، همه نشان‌دهنده آن است که بدن انسان و اعضای آن به مثابه ذات قدسی محترم شمرده می‌شوند.

با این‌که آگاهی افراد حکم می‌کند که جسد را متعلق به انسانی بدانند که یک‌ بار در بدنش زیسته و دیگر به تجربه‌ای جسمانی باز نمی‌گردد، هم‌چنان در فرهنگ‌های مختلف جسد احترام دارد. مثلا آن را در هوای باز در معرض فساد قرار نمی‌دهند یا نمی‌گذارند طعمه حیوانات وحشی شود.

در آیین تدفین با بدن مرده چنان برخورد می‌شود که انگار هم‌چنان زنده است و فراتر از فساد و تباهی‌ست، چرا که فرض بر آن است که اگر انسان مجموعه متحد روان-تنی‌ست، بدن او نمی‌تواند از ذات انسان جدا شود و این دلیل همان احترام ما به مردگان و اجساد است.

با آن‌که می‌دانیم جسد چیزی نیست جز جنبه‌ تباه‌شونده انسان، هم‌چنان نمی‌توانیم به جسد افراد نگاه کنیم بدون آن‌که انسان یا هر آن‌چه در ارتباط با او تعریف می‌شود را به یاد آوریم. جسد نمی‌تواند کالا یا تبدیل به یک «چیز» شود. نمی‌توانیم جسد را جدا از انسان بدانیم و از آن رو نمی‌توانیم با جسد بی‌توجه به ارزش یا جایگاه اخلاقی انسان مواجه شویم. سلفی با جسد تشریح‌شده، حالت طنزآمیز دانش‌آموزان و ژست شادمانه آن‌ها، ذهنیتی را ایجاد می‌کند که انگار با جسد انسان به دور از جایگاه محترم روان-تنی انسان روبه‌رو شده‌ایم و این همه آن چیزی‌ست که در موج انتقادها و سرزنش‌ها، اغلب درباره سلفی مورد نظر گفته شد: زشت و به دور از کرامت انسانی.

سلفی، جنون و جسد

سلفی با جسد تشریح شده هم‌چنین دلیلی شد که کاربران شبکه‌های اجتماعی به سقوط اخلاقی جامعه ایران اشاره کنند. لبخند پهن دانش‌آموزان بالای سر جسد، بهانه‌ای بود برای آن‌ها که نسل جوان جامعه ایران را چندان مبادی آداب و اخلاق‌مدار نمی‌دانند. پیش از آن نیز عمو پورنگ، مجری و برنامه‌ساز محبوب کودکان، با جسد پدرش سلفی گرفته و مورد انتقاد قرار گرفته بود. با این‌حال به نظر نمی‌رسد سلفی با جسد تنها در جامعه ایران اتفاق افتاده باشد.

اگر سلفی را شیوه جدید مکالمه در جهان امروز در نظر بگیریم، سلفی با جسد هم نوعی مکالمه حال و موقعیت در لحظه است و نمی‌تواند محدود و منحصر به جامعه ایران باشد.

نگاهی گذرا به تنوع موضوعی غریب سلفی‌ها در همه جای جهان این موضوع را روشن می‌کند: از سلفی‌های بعد از سکس تا سلفی‌های مرضی (Sickie selfies) که کاربر بیمار در بستر بیماری احتمالا به منظور جلب توجه شبکه ارتباطاتش آپلود می‌کند. تنوع رسانه‌ای و استفاده زیاد از شبکه‌های اجتماعی‌ که اغلب دلیل موفقیت و اقبال‌شان، تعدد امکانات برای اعلام موقعیت افراد یه یکدیگر است، هم‌چنین اصل تبلیغ‌شده شفافیت در شبکه‌های اجتماعی و میل به خود-ارتقایی و همه و همه باعث شده تا سلفی‌ها در گزارش دادن عجیب و غریب‌ترین و خصوصی‌ترین موقعیت‌ها هم پیش بیفتند.

چندی پیش یک دانشجوی پزشکی ونزوئلایی، کنار واژن زنی در حین زایمان عکس گرفت و آن را در اکانت ایستاگرامش منتشر کرد. به تازگی نیز یک نوجوان پنسیلوانیایی با اسلحه ۹ میلی‌متری توی صورت هم‌کلاسي‌اش شلیک کرد و سپس با قربانی‌اش سلفی گرفت.

این‌ها تنها موارد استفاده غریب از سلفی‌ها و شبکه‌های اجتماعی نبود و نیست اما، مورد عجیب دانش‌آموز پنسیلوانیایی باعث شد تا بحث مهمی دربگیرد. این‌که سلفی، «جنون اجتماعی» است تا جایی که آدم‌ها با سلفی گرفتن به جنایت‌شان اعتراف می‌کنند. در واقع، میل به سلفی گرفتن آن‌چنان است که قاتل با قربانی‌اش بی‌توجه به عواقب کارش سلفی می‌گیرد و آن را در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کند.

چه اتفاقی افتاده است؟

جهان شگفت‌انگیز نو، جهان خودشیفته

نتیجه تحقیقی در سال ۲۰۰۹ نشان داد که شبکه‌های اجتماعی چون فیس‌بوک و توییتر می‌توانند به ارزش‌های سنتی اخلاقی لطمه بزنند. پژوهشگران این پروژه معتقد بودند شبکه‌های اجتماعی دارند تبدیل به مهم‌ترین کانال ارتباطی ما با جهان پیرامون‌مان می‌شوند. برای ارتباط چهره‌به‌چهره فرصت نداریم و زمان بیشتری به گشت و گذار در شبکه‌های اجتماعی و وقت کمتری را به ادبیات اختصاص می‌دهیم و به همین‌ خاطر، مسیرهای سنتی یادگیری ارزش‌های اخلاقی و انسانی را از دست داده‌ایم.

هم‌چنین نتایج این پژوهش از فقر احساس همدردی و قدردانی در نتیجه سرعت بالای استفاده از شبکه‌های اجتماعی خبر می‌داد. همین‌که احساس همدردی و قدردانی آهسته و آرام شکل می‌گیرد و شبکه‌های اجتماعی با سرعت بالای انتشار خود، امکان رشد آرام احساس همدردی را سلب می‌کنند.

با آن‌که این تنها نتیجه یک پژوهش است و طی سال‌های گذشته کم نبوده پژوهش‌های دیگری که نشان دهد شبکه‌های اجتماعی چطور بر الگوهای رفتاری کاربران اثر مثبت می‌گذارند و تا چه اندازه در توسعه و تحولات سازنده سیاسی و اجتماعی و چه بسا شکل‌گیری انقلاب‌ها موثر‌ند، جمع‌بندی نتایج تمامی این پژوهش‌ها نشان‌دهنده آن است که بی‌تردید شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های جدید در شکل‌گیری الگوهای رفتاری و ارزش‌های اخلاقی کاربران خود نقش اساسی دارند.

با این حساب امکان سلفی هم نمی‌تواند از این قاعده اساسی جدا باشد. یک سال پیش گاردین مقاله‌ای منتشر کرد که در آن از رشد سلفی و صعود خودشیفتگی کاربران خبر می‌داد.

نویسنده مقاله اعتقاد داشت با آن‌که چند دهه‌ای‌ست که اپیدمی خودشیفتگی آغاز شده است، شبکه‌های اجتماعی و سلفی‌ها از صعود هر چه بیشتر خودشیفتگی خبر می‌دهند و سلفی‌ها ابزار خودشیفته‌ها شده‌اند تا هر چه بیشتر واقعیت را قلب کنند و در توهم‌هایشان فرو روند.

یک سال از انتشار این مقاله گاردین که در آن پیشنهاد داده بود شبکه‌های اجتماعی باید برای خود خاصیتی درمان‌کننده تعریف کنند و با نصب الگوریتم‌ها، میزان و خطر خودشیفتگی را به کاربران خود یادآوری کنند، می‌گذرد و هر چه جلوتر می‌رویم، غرق‌تر از قبل در احتمال و تهدید خودشیفتگی، جهان سلفی‌های شگفت‌انگیز نو، حادثه و اتفاق می‌آفریند. دوربینی که به سادگی یک تماس لحظه‌ای آرام به سمت شخص برمی‌گردد، حالا تقویت‌کننده ارزش‌های اختصاصی خویش است: «سرعت» و «ثبت خط سیری روزمره.»

وقتی جنایتکاران از جنایت‌شان سلفی بگیرند، دانش‌آموزانی که با جسدها سلفی می‌گیرند چندان تعجبی ندارد. ارزش‌های غالب شبکه‌های اجتماعی خیلی وقت است به ستیز با ارزش‌های سنتی فرهنگ‌ها رفته‌اند. احترام به جسد انسان و مرده، بخش کوچکی از آن اصول فرهنگی به مخاطره افتاده است.

پانویس‌ها:

[۱] hierophany

[۲] sacred

Roland, CH. (2009). The Ethics of Human Organ Trading