پس از ماه‌ها ترس و ناامنی، وقتی پناهجویان بالاخره سالم به مقصد می‌رسند، باز هم با مشکلات روانی زیادی رو‌به‌رو هستند.

«بعضی‌ها اصلا نمی‌توانند بخوابند. بعضی‌ها چندین روز می‌خوابند.» این را پینا دایانا، با صدای بلند از صندلی جلوی ماشین می‌گوید؛ یک روانشناس از سازمان پزشکان بدون مرز.

پناهجویان

ما به مرکز حمایت از پناهندگان در حومه شهر می‌رویم. همکاران دایانا در سازمان پزشکان بدون مرز، جراحت‌های عمیق و لطمه‌های جدی پناهندگان از راه رسیده را درمان می‌کنند. در این مرکز است که دایانا روی آسیب‌هایی کار می‌کند که کمتر دیده می‌شوند. او یکی از دو روان‌شناس مستقر در این مرکز است و به دلیل همین کمبود نیرو، گفت‌وگوی فشرده ما در مسیر جاده انجام می‌شود.

کار دایانا در ساحل مدیترانه شروع می‌شود. جایی در بین صخره‌های ساحلی که مرکز کمک‌های اولیه آنجا قرار دارد. تقاضا برای حمایت‌ روانی زیاد است. امسال سازمان پزشکان بدون مرز (MSF) بخش کمک‌های اولیه روانی را برای قربانیان سانحه گذر از دریا ایجاد کرده است. بندر پوتسایو در ایتالیا، از ژانویه تاکنون پذیرای هشت هزار پناهنده بوده است.

اما برای بیماران دایانا، لحظه نمادین ورود به اروپا اغلب به معنای شروع یک سفر طولانی دیگر است؛ سفری برای بهبود روانی. بیشتر این پروسه در همان جایی که ما امروز از آن بازدید کرده‌ایم اتفاق می‌افتد. در یک عمارت ویژه که یکی از ۱۶ مرکز پشتیبانی در پوتسایو است و دیانا روزهایش را در آن می‌گذراند.

مختار بری، یکی از بیماران قبلی دایانا  که در شش ماه گذشته در این مرکز بوده است می‌گوید: «وقتی به این‌جا رسیدیم حال خوبی نداشتیم. ما رنج زیادی برده‌ایم و به روانشناسی مثل پینا نیاز داریم تا ما را دوباره به زندگی برگرداند… باید به واقعیت برگردیم.»

او پیراهنش را بالا می‌زند تا جای چنگ و زخم روی بازوی چپش را نشانمان بدهد. جای زخمی هلالی شکل که یادآور حمله خشونت‌بار پلیس گینه در ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۹ است. او آن سال سفر خود را آغاز  کرد: سنگال، موریتانی و بعد جهنم دیگری به اسم لیبی.

بری می‌گوید: «پیش از این نمی‌توانستم بدون  اشک و گریه داستان زندگی‌ام را شرح بدهم. اگر این حمایت‌های روانی را نمی‌گرفتم، حتما الان آدم دیگری بودم.»

بری تنها یکی از صدها بیمار تحت درمان دایانا بوده است. بسیاری از بیماران او مردان بین ۱۹ تا ۳۰ سال هستند. آنها از کشورهای نیجریه، مالی، گامبیا و سنگال آمده‌اند. دیانا تعریف می‌کند که مردی خیال می‌کرد که هنوز هم در یک بیابان است. او به این مورد به عنوان یکی از بیماران حاد اشاره می‌کند: «او آب را از ظرف مخصوص سگ‌ها می‌نوشید و برگ درختان را برای خوردن می‌کند. با یادآوری خاطراتش احساس می‌کرد دوباره قاچاقچی‌ها او را می‌زنند. می‌توانست صدای قاچاقچی‌ها را بشنود که می‌گفتند اگر این ادرار را ننوشد او را می‌کشند. به ما می‌گفت نمی‌تواند دراز بکشد، چون وقتی می‌خوابد جسد مردگان را روی تن خودش احساس می‌کند.»

دیانا خاطرات دیگری هم دارد: «بیمار دیگری با علائم شبیه بیماری صرع به من ارجاع داده شده بود؛ چشم‌هایش بالا می‌رفت و بازوهایش قفل می‌شد. اما او صرع نذاشت، همه اینها علائم یک تنش روانی بود… این تنش زمانی شروع شد که این زن با ۴۰۰ نفر دیگر در بیابانی در سودان دستگیر شدند. ترس از آن وضعیت همچنان با او همراه بود.»

بعد از سفری پرخطر

با توجه به تنش‌ها و استرس‌های روانی و اجتماعی ‌پناهندگان در طی سفر، احتمال ایجاد بیماری‌های سایکوز (روان‌پدیشی)، افسردگی‌های شدید و اختلال‌های اضطرابی در آنها زیاد است. طبق آنچه سازمان بهداشت و سلامت جهانی می‌گوید، در میان پناهجویان، اختلال‌های روانی کم تا متوسط از ۱۰ درصد به ۲۰ـ ۱۵ درصد افزایش ‌یافته است. دایانا معتقد است تعداد پناهندگانی که مشکلات روانی دارند در سیسیل به طور چشمگیری افزایش یافته است.

refugees 3

«اما این اصلا به معنای آن نیست که این افراد از لحاظ روانی ضعیف و ناتوان هستند.» دایانا به این نکته اشاره می‌کند که «در واقع این مجموعه‌ای از تجربه‌های بسیار دشوار و طاقت‌فرسای این افراد است. به یاد داشته باشید که خیلی از اینها بیش از یک سال است که در سفر هستند تا به سیسیل برسند. یک سال خطر، موقعیت‌های خطرناک… با وجود قاچاقچی‌های انسان، با تمام تهدیدها برای عبور از صحرا و به دلیل وضعیت دشوارشان در لیبی، آنها خطرات زیادی را از سر می‌گذرانند.»

ماه‌ها پس از ورود به مقصد نهایی، انتظار همراه با نگرانی باعث ایجاد تروما در پناهجویان می‌شود:«گذشته مدام به یاد می‌آید، امروز بسیار سخت می‌گذرد و آینده نامطمئن است.» عده‌ای از پناهجویان وقتی به مقصد می‌رسند از نظر روانی سالم هستند اما به مرور زمان دچار افسردگی می‌شوند.

 طبق آنچه ریچارد استات، روانشناس بالینی و متخصص اختلال‌های اضطرابی و تروما بیان کرده است، عواقب ناشی از تامین نشدن حمایت‌های روانی مشخص و محرز است: «این احتمال وجود دارد که آسیب‌های وارده بر سلامت روانی افراد مثل اختلال استرسی پس از تروما، افسردگی و خودکشی بیشتر شود.» درمان نشدن  مشکلات مربوط به سلامت روانی، نه تنها سلامت روانی خود فرد را به خطر می‌اندازد، بلکه سلامت خانواده و فرزندان هم به خطر می‌افتد. به علاوه به دنبال آن سلامت جسمی فرد آسیب می‌بیند و عملکرد او را به عنوان والد نیز دچار اختلال و مشکل می‌شود.

با وجود همه این‌ها، سلامت روانی پناهجویان نادیده گرفته می‌شود. پیتر ونتوگل، مقام ارشد بهداشت روانی در آژانس پناهندگان سازمان ملل در اتحادیه اروپا می‌گوید: «در بحران اخیر پناهندگی با ده‌ها هزار پناهنده خسته و از جان گذشته مواجهیم که تلاش می‌کنند سالم به اروپا برسند، اما سلامت روانی و روحی این افراد در میان همه نیازهایی که به آن اهمیت داده می‌شود مورد بی توجهی قرار می‌گیرد.»

گوگلیلمو شنیا، رئیس و سرپرست بهداشت روانی در سازمان بین‌المللی مهاجرت، با این استدلال که نیازهای دیگری مثل تامین سرپناه و مسکن در اولویت بحران پناهندگان قرار دارد به خوبی آشناست: «اما من فکر می‌کنم کشورهای اروپایی از آنچه ما گمان می‌کنیم آماده تر هستند. ظرفیت این چیزها وجود دارد. مشکل اینجاست که این ظرفیت‌ها فعال نشده‌اند.»

ونتوگل می‌گوید: «این فقط روانشناس‌ها نیستند که می‌توانند حمایت‌های روانی را فراهم کنند. اصلا مساله نباید به افرادی که دچار اختلال روانی‌شده‌اند محدود شود. یکی از مهم‌ترین اقدامات درمانی برای پناهندگان، تلاش برای بازیابی عزت نفس و استقلال آنها و توجه به هویت و کفایت‌های فردی‌شان است. همه افرادی که با امور پناهندگان درگیر هستند، از پلیس مرزی تا پزشک معالج و نگهبانان، باید برای همراهی با افرادی که اندوه بزرگی را تجربه کرده‌اند آموزش ببینند. لازم نیست همه روانشناس باشند تا از سلامت روانی پناهجویان حمایت کنند.»

Refugees-2

 شیارا مونتالدو، همراه دیانا در بازدیدهایش از مرکز نگهداری از پناهندگان به نکته جالبی اشاره می‌کند:«البته احتمال و خطر تشخیص اشتباه هم وجود دارد. بسیاری از رفتارهای پناهجویان لزوما نشانه‌های مشکلاتی در سلامت روانی‌شان نیست بلکه واکنش‌های طبیعی آنها به شرایط خود است و این مساله بیشتر به‌خاطر کمبود مترجم و واسطه‌های فرهنگی است.»

«سال گذشته یک مرد اهل نیجریه در مرکز پوتسایو مراسم جادوگری اجرا می‌کرد و این کار برایش بسیار عادی بود. مسئول بخش فکر می‌کرد این یک نوع جنون است و او را به بخش روانی منتقل کرد. متاسفانه این موارد هم اتفاق می‌افتد.»

دیانا می‌گوید: «یکی از پرسش‌های من از بیمارانم این است که شما این مساله را در کشور خودتان چطور حل می‌کردید؟ خیلی از آنها به دنبال شفای خود از طریق راهکارهای سنتی خودشان هستند.»

«کمک به بیماران برای اینکه راه خودشان را در شرایط جدید پیدا کنند نیز بسیار مهم است. البته حمایت از پناهنده‌ای که غم و اندوهی دارد چالش جدی و مهمی است. من نمی‌دانم در فرهنگ اسلامی وقتی یک نفر می‌میرد و جسدش وجود ندارد چه می‌کنند.»

اما برای حل این مشکل، دیانا با کمک کلیسای محلی در گورستان پوزالو، گورهایی برای این افراد نشانه گذاری کرده است.

دیانا می‌گوید کمک به پناهندگان برای اعتماد دوباره به انسانیت؛ چیزی که آنها در این تجربه‌های تروماتیک از دست می‌دهند، زیباترین کاری است که می‌توان انجام داد: «این آدم‌ها از ما بسیار قوی‌تر هستند.»

دیانا به سر کارش بر می‌گردد؛ جایی در سیاهی، کابوس، یادآوری گذشته، اندوه و غم از دست دادن، و این، قصه انعطاف‌پذیری انسان‌هاست که دیانا ما را در آن رها می‌کند.

منبع: گاردین