آیا انسان زندانی فرهنگی است که در آن زاده میشود؟
چه رابطهای میان رکود اقتصادی و بحران سیاسی با انزوای فرهنگی یک جامعه وجود دارد؟
خلاقیت فکری و هنری چگونه واقعیت موجود در جوامع بحرانزده را به چالش میکشد؟
نقش هنر و فرهنگ در توسعهی اجتماعی چیست؟
شکوفایی فرهنگ و پیشرفت اجتماعی در جوامع در حال توسعه، دغدغهی فکری دستاندرکاران بنیاد پرنس کلاوس در هلند است.
این بنیاد معتبر، هرساله جوایز متعددی را به هنرمندان و فرهنگدوستان غیر غربی اعطا میکند.
«مرزهای واقعیت» تم انتخابی بنیاد برای سال ۲۰۱۰ بود. هرساله به بهترین آثار در زمینهی ژورنالیسم، نشر، عکاسی، فیلم، کتاب، مد و غیره جوایزی تعلق میگیرد.
برندگان امسال فرهنگپژوهان و هنرمندانی از کشورهای الجزایر، ویتنام، برزیل، مکزیک، کوبا، برمه، چین، کنیا، فلسطین و ایران هستند.
مراسم رسمی تقدیر از برندگان جمعهی گذشته با حضور ملکه بئاتریس در کاخ سلطنتی در آمستردام برگزار و جایزهی بزرگ صدهزار یورویی به نشر «برزخ» از کشور الجزایر تعلق گرفت.
دو ناشر جوان به نامهای سوفیان حجاج و سلما حلال برای تلاش های خود در چاپ آثار نویسندگان کشورشان و فرهنگپژوهی این جایزه را دریافت کردند.
آنها با اعتقاد عمیق به آزادی بیان و نشر موفق شدند علاوه بر انتشار دهها عنوان جدید، چاپ ارزان کتاب را هم عملی کنند و فرهنگ کتابخوانی را در کشورشان ارتقا دهند. افزون بر آن ناشرین «برزخ» به ترجمهی آثار ادبی از زبانهای دیگر همت کرده، هم با برپایی سخنرانیها، نمایشگاههای کتاب و سمینارهای بینالمللی انزوای فرهنگی در الجزایر را شکستهاند.
یکی از نتایج بحران سیاسی و اقتصادی در الجزایر رکود نشر و گرانی کتاب است.
بنیانگذاران نشر «برزخ» سوفیان حجاج و سلما حلال، در تلاش دهسالهی خود برای رشد فرهنگ و کتابخوانی در کشورشان با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم کردهاند.
مرکز انتشاراتی برزخ در سال ۲۰۰۰ به همت این دونفر تاسیس شد و با هدف انتشار آثار نویسندگان الجزایری و تشویق مردم به کتابخوانی با امکانات اندکی شروع به کار کرد و به تدریج به برنامهای عملی برای همهی نحلههای فکری تبدیل شد. ایجاد گفتوگو میان جناحهای سکولار و جنبش اسلامی قدرتمند، یکی از زمینههای فعالیت «برزخ» بوده است.
در سه دههی اخیر مردم الجزایر با انزوای فرهنگی، بحران اقتصادی و سرکوب سیاسی مواجه بودهاند. درگیری خونین میان جناحهای سیاسی، رشد بنیادگرای اسلامی و خفقان فکری بسیاری از نویسندگان این کشور را به مهاجرت و تبعید رهسپار کرد. به همین علت بخش اصلی ادبیات این کشور در دو دههی اخیر در مهاجرت نوشته شده و «نشر برزخ» رل مهمی در معرفی ادبیات نویسندگان مهاجر الجزایری در این کشور داشته است.
یکی دیگر از برندگان امسال مهرداد اسکویی مستندساز ایرانی است که تاکنون بیست و چهار فیلم ساخته است.
او یکی از جوایز بیستو پنج هزار یورویی بنیاد پرنس کلاوس را از آن خود کرد.
مهرداد اسکویی چهلو یک سال دارد و پس از تحصیل در دانشگاه هنر به عنوان عکاس، پژوهشگر، مستندساز و مدرس فعالیت میکند.
وی تاکنون در سیصد جشنوارهی ملی و بینالمللی شرکت و موفق به دریافت بیش از هشتاد جایزه شده است. فیلمهایی مانند «خانه مادریام مرداب»، «بیوه مرد»، « از پس برقع»، «دماغ به سبک ایرانی» و «ایران من» از آثار او هستند.
اسکویی در اکثر آثارش به زندگی اقشار محروم و آسیبپذیر جامعه مانند فقرا، یتیمان، بزهکاران، بیوهها و خانوادههای متلاشی شده پرداخته است. توسعهی اجتماعی، ویژگیهای طبقهی متوسط شهرنشین و فرهنگ پویای جوانان هم از موضوعات مورد توجه اوست.
اسکویی زوایای ناشناخته و بازگو نشدهی زندگی و پیشداوریهای رایج را به روشی یگانه و منحصر به فرد به چالش میکشد.
او در مستندهایش زبانی چندوجهی را به کار گرفته تا لایههای متفاوت و در هم تنیدهی وقایع را یک به یک کشف و آشکار کند. لحن شاعرانهی او در خدمت واقعیت اما از مرزهای آن فراتر میرود. رازگشایی از واقعیتهای مسکوتماندهی جامعه از زبان افراد در فضایی سرشار از اعتماد رمز موفقیت کار اوست.
اسکویی با همدلی و صبوری و با ایجاد محیطی صمیمی و آسوده برای زنان روستایی، جوانان بزهکار و سالمندان آنها را با خود همراه میکند، تا به راحتی عقدهی دل بگشایند. او میتواند هنر فیلم را با دقت یک مردمشناس برای ثبت وقایع و تجزیه و تحلیل عملکرد فرهنگ در زندگی به کار گیرد.
اسکویی اگرچه مردمشناس نیست، اما از دانش قومشناسی در آثارش استفاده میکند. او در فیلم مستند «از پس برقع» که تحقیقی دربارهی چرایی افزایش آمار خودکشی زنان در جنوب ایران است، فقر، بیپناهی، افسردگی و آسیبپذیری زنان روستایی را از زبان خودشان روایت میکند. همدلی، صبوری و صداقت کارگردان سبب جرئت و شجاعت زنان در رازگشایی و درد و دلی دوستانه با فیلمساز میشود، تا قصهی پردردشان را بازگو کنند. او برای ساختن این فیلم چندین ماه به جزیرهی قشم رفت و آمد میکرد و ساعتها با زنان روستایی به گفتوگو مینشست.
فیلم «دماغ به سبک ایرانی» هم با استقبال زیادی روبهرو شد. این فیلم را میتوان اثری منحصر به فرد در چارچوب مردمشناسی «بدن» به حساب آورد. اثری که رابطهی بدن و واقعیتهای فرهنگی و چگونگی دگرگونی نگرش افراد را نسبت به آن نشان میدهد. اپیدمی جراحی پلاستیک در میان طبقهی متوسط شهری در ایران و مخصوصاً عمل دماغ در این فیلم مطرح میشود.
اسکویی در این فیلم در کلینیکهای جراحی پلاستیک، مراکز خرید، پیستهای اسکی و مدارس دخترانه پای صحبت دختران و زنان جوان مینشیند و سعی دارد تصویری همهجانبه از چرایی بالا گرفتن تب جراحی پلاستیک در میان زنان جوان ایرانی را ارائه دهد.
اینکه چرا زنان ایرانی تا این حد شیفتهی کوچک کردن دماغ هستند را نمیتوان تنها با دلایلی نظیر توجه به زیبایی برای پیدا کردن خواستگار مناسب توضیح داد. بدون شک برطرف کردن یک نقص در چهره برای اعتماد به نفس بیشتر، رل مهمی در شیوع جراحی دماغ دارد، اما چه شرایطی باعث رواج آن به عنوان یک مد محبوب و فراگیر شده است؟
رابطهی بدن زنانه با فرهنگ مسلط بر جامعهی ایران چیست؟ و واکنش زنان نسبت به انقیاد جسم در چارچوب مشخص هنجارهای حرکتی و رفتاری از پیش تعیین شده چیست؟
اسکویی در فیلمش به جنگ و پیامدهای آن، دگرگونی ارزشهای رایج جامعه، تب دستیابی به رفاه و زندگی مدرن میان زنان توجه دارد، اما شیفتگی به جراحی بینی میتواند از پیامدهای بحرانهای دیگری هم باشد. اقتدار همهجانبهی فرهنگ مذهبی در سرکوب و کنترل زنانگی و متعاقب آن تغییر جایگاه اجتماعی زنان با روی آوردن به تحصیل، رشد فردگرایی، زنان را به نوعی بحران فرهنگی و طغیان روحی هم کشانده است. در اعتراض به نبود آزادی حرکت و انتخاب پوشش و آرایش، تمام توجه دختران جوان بر زیبایی چهره متمرکز شده، یعنی تنها بخشی از بدنشان که قابل رویت است.
سئوالات زیادی در این فیلم مطرح میشوند. آیا عمل بینی نوعی اعتراض جمعی به محدودیتها و جستوجوی هویتی تازه است؟ یا نشانهای از افزایش آزادی فردی زنان برای تصمیمگیری در قلمرو بدن و تسلط بر آن است؟
یک جراح در فیلم میگوید: «وظیفهی ما اصلاح ساختارهای روانی و فرهنگی جامعه به کمک چاقو است .»
ناصر فکوهی مردمشناس و استاد دانشگاه تهران در مقالهای که برای بنیاد پرنس کلاوس نوشته است، آثار مهرداد اسکویی را به عنوان آثار هنری خلاق و هم مستندهایی با ارزش که واقعیتهای زندگی افراد را با مهارت، بیواسطه و از زبان خود آنها بازگو میکند، میستاید.