آزار رساندن به خود یکی از عوارض شناخته شده بحران روحی است که در اکثر جوامع وجود دارد و به ویژه در جوامع پیشرفته صنعتی و مدرن و پسا مدرن.

آزار خود در شکل‌های مختلفی بروز می‌کند‌. سوزاندن بدن، اجتناب از خوردن غذا (anorexia)، بالا آوردن عمدی محتویات معده بعد از خوردن غذا (Bulimia nervosa)، خراشیدن صورت و بدن، کشیدن موی سر و خودزنی با تیغ از شکل‌های شناخته شده آزردن خویش است.

در صورتی که مساله به یک فرد یا تعداد اندکی محدود باشد چندان جای نگرانی نیست، چون می‌توان فرد را به عنوان یک مورد خاص بررسی کرد و علت را پیدا کرد. معمولا  یکی از نشانه‌های بیماری بوردر لاین (Borderline) آزار رساندن به خود است. ولی وقتی مساله به شکل اپیدمی بیرون می‌آید، دیگر یک ناهنجاری روانی در یک فرد مشخص نیست بلکه یک مساله اجتماعی است.

در سال ۲۰۱۵، همین مشکل به صورت اپیدمی در بین دانش‌آموزان دبیرستان‌های دانمارک جلوه کرد؛ کشوری که در آن آزادی فردی تضمین شده است و رفاه اجتماعی برای همگان هست. پژوهش‌هایی که بعدا انجام گرفت نشان داد که فشارهای اجتماعی (موفق بودن، همگام با تغییرات پیش رفتن و…) و انتظار بیش از اندازه جوانان نسبت به خود یکی از عوامل موثر در شکل گیری این اپیدمی بود.

بحران هویت

آنچه از گزارش سایت “عصر ایران” در مورد پدیده خودزنی در ایران برداشت می‌شود، این است که در بعضی از مدارس ایران خود زنی بین دختران نوجوان به شکل اپیدمی پدیدار شده است. متاسفانه در این رابطه آمار دقیق و تفکیک‌شده وجود ندارد که بتوان به علت‌های اجتماعی مساله در ایران پرداخت.

خودزنی یک بیماری نیست، یک نشانه است، یک فریاد است که می‌گوید: مرا بببینید، بشنوید، درک کنید، راهنمایی کنید، من دیگر توان ادامه راه را ندارم، من درمانده ام، ببینید خون را بر بدن نحیفم. ببینید پیکر زخمی مرا، من دیگر نمی‌توانم، من درد دارم …

اما به طور کلی می‌توان گفت که سن بلوغ و گذار از این دوره یکی از پر رنج‌ترین دوره‌های زندگی هر فردی است به ویژه در جوامع مدرن، که مشکل‌ترین مرحله گذار از این دوره یافتن هویت است. سن بلوغ آغاز شکل‌گیری هویت است، هویت فردی و یافتن جایگاه خود در جنگل هزار توی جامعه. من کیستم؟ آینده من چه می‌شود؟ چه کسی از من مراقبت خواهد کرد؟ و هزاران پرسش دیگر که اگر خانواده نتواند به موقع آنها را رصد کند و گوش شنوا برای آنها داشته باشد، امکان اینکه نوجوانی که در مسیر عبور به جوانی است، نتواند راه خود را بیابد و خود را بشناسد وجود دارد.

در چنین شرایطی بحران هویت شکل می‌گیرد و سردرگمی در هستی به وجود می‌آید. باید به خاطر داشته باشیم که نوجوانان در مرز بزرگسالی و کودکی به سر می‌برند و از نظر عاطفی بسیار آسیب‌پذیر هستند. از طرفی، تغییر دائمی جسمی و فریاد های عاصی هورمونی، آنها را از نظر عاطفی زخم پذیر می‌کند و نیازهای عاطفی در شکل نیاز به دوست داشته شدن و نیاز به دوست داشتن به رویائی ترین شکل خود بروز می‌کنند. تمامی پرسش‌ها و نیاز ها در انتظار پاسخی قانع کننده هستند که دست نیافتن به آنها ایجاد واکنش‌های شدید غیر معقول می‌کند. پناه بردن به مواد مخدر، مشروبات الکلی، پیوستن به باندهای زورگو و به‌کار‌گیری خشونت علیه دیگران، نمونه‌های این نوع از واکنش‌هاست و خودزنی نیز یکی از شکل‌های بروز این واکنش‌هاست.

یک نشانه

خودزنی به این شکل یک بیماری نیست، یک نشانه است، یک فریاد است که می‌گوید: مرا بببینید، بشنوید، درک کنید، راهنمایی کنید، من دیگر توان ادامه راه را ندارم، من درمانده ام، ببینید خون را بر بدن نحیفم. ببینید پیکر زخمی مرا، من دیگر نمی‌توانم، من درد دارم، در درونم غوغایی است که نمی‌فهمم. پدر، مادر، خواهر، برادر، معلم، مدرسه، جامعه، من هم وجود دارم، درد دارم کمکم کنید، من هم انسانم. من هم به نوازش نیاز دارم، من هم دوست دارم در آغوش محبوبم دمی بیاسایم، رهایم کنید از این همه فشار و محدودیت. من احساس بیهودگی می‌کنم، توان برقراری رابطه با عواطفم را ندارم، از درون تهی شده‌ام، زندگی برایم پوچ* و بی معنی شده است، شما تنها از من انتظار دارید که آرزو های شما را بر آورده کنم، بی آنکه به آرزوهای من گوش فرا دهید. زخم‌های روی پیکرم تلاشی است که بتوانم خودم را حس کنم، وجودم را حس کنم و احساس کنم که هنوز زنده ام.

بدون شک نمی‌توان انگیزه تمامی کسانی را که از این روش استفاده می‌کنند یکسان دانست و همانطور که در متن گزارش “عصر ایران” آمده است، می‌تواند برای بعضی ها به علت فشار گروهی باشد، که در این حالت بیشتر به خاطر ترس از متهم شدن به ترسو بودن و یا کنار گذاشته شدن از جمع می‌تواند باشد یا در موادری نادر ابراز همدردی با دیگران و اعلام اینکه من هم با شما همدردم. ولی می‌توان این نتیجه کلی را گرفت که بروز این پدیده نشانه‌ای است از فریاد کمک خواهی. نشانه‌ای است از یک مشکل پیچیده اجتماعی که باید آن را جدی گرفت. در کشوری مثل دانمارک آمار دقیق وجود دارد و همیشه انجمن‌هایی هستند که
اقدام به پژوهش‌های علمی می‌کنند تا راه چاره‌ای بیابند. آیا کسی فریاد کمک خواهی این جوانان را خواهد شنید؟ امیدوارم که بشنوند؛ جوانان سرمایه آینده کشورند.

* نباید این احساس پوچی را با پوچی فلسفی اشتباه گرفت. این پوچی یک پوچی عاطفی است نه عقلانی.

در همین زمینه