مهدی همزاد – وقتی صحبت از همجنسگرا و همجنسگرایی به میان می‌آید، اولین تصویری که برای مردم تداعی می‌شود چیست؟ اولین واژگانی که با تداعی آن تصویر به ذهن‌شان می‌رسد کدام است؟ احتمالاً پاسخ پرسش دوم مجموعه‌ای از چنین واژگانی خواهد بود: انحراف، چندش، بیماری، اشمئزاز، بیزاری، اشتباه (در شناخت خود)، کثافت، بی‌بندوباری، هرزگی، شهوترانی، ضعف (در برقراری ارتباط با جنس مخالف)، تنوع‌طلبی. بخش کوچکی از جامعه که آشنایی کم‌وبیشی با همجنسگرایی یا ظرفیت بالایی در پذیرش تفاوت‌ها و چیزهای ناآشنا دارند می‌دانند که این برداشت حسی از همجنسگرایی یکسره نادرست است و به‌ویژه همجنسگرایی به خودی خود چیزی نیست که بتواند دستمایه ارزشگذاری اخلاقی قرار بگیرد. تفاوت این دسته از مردم با دیگران در تصویر متفاوت و واقعی‌تری است که آنان از همجنسگرایان دارند.

نه تنها درباره همجنسگرایان، که درباره اغلب به‌حاشیه‌راندگان جامعه هم آن‌چه مایه انگ خوردن می‌شود همان تصویر اولیه‌ای است که چون کلیشه‌ای تکثیرشده در ذهن افراد جامعه نقش بسته است و مبنای قضاوت، واکنش و رفتار در برابر همجنسگرایان قرار می‌گیرد. پرسش‌هایی که در این‌جا مطرح است این است که این تصویر از کجا آمده؟ چرا منفی و چرک‌آلود است؟ چطور می‌توان آن را تغییر داد؟

تصویر کنونی از همجنسگرایان در بستر ناآگاهی مردم شکل گرفته است؛ بستری که در آن آموزه‌های دینی و سنتی، باورهای نیازموده و غیر علمی، فرهنگ و عرف جامعه توانسته‌اند به ذهنیت نادرست از همجنسگرایان بال و پر بدهند. ناآگاهی در این‌جا ناآگاهی از گرایش جنسی یا در گستره‌ای بزرگ‌تر ناآگاهی از رفتار و امور جنسی است. ناخوشایند و سیاه بودن این تصویر هم بیشتر از هر چیز وامدار تلقی‌های ایدئولوژیکی (به‌معنای عام) است که هیچ پدیده، رفتار یا باوری را فرای تعریف‌های خویش برنمی‌تابند.

به زبان آوردن یا فریاد کردن همجنسگرایی مانند به زبان آوردن هر تابو و نگفتنی دیگری، خواب خوش جامعه را می‌آشوبد. هرچه جامعه‌ای سنتی‌تر و پیرانه‌اندیش‌تر باشد، نسبت به سبک‌های تازه زندگی که عادت‌های همیشگی آن را به هم بزند مقاومت بیشتری نشان خواهد داد. تردیدی نیست که بهبود نگرش جامعه نسبت به همجنسگرایان در نخستین گام نیازمند آگاه‌تر شدن افراد و بالا رفتن رواداری و پذیرش آنان است؛ اما البته که تحقق این مسئله به این سادگی که نوشته و گفته شد نیست.

با کمی کندوکاو در میان آدم‌های گوناگون می‌توان بسیار کسانی را سراغ گرفت که آگاهی چندان کمی هم نسبت به همجنسگرایی ندارند و مطالب و مقاله‌هایی هم خوانده و بحث‌هایی هم کرده‌اند و چه بسا از چندوچون روان‌شناختی و جامعه‌شناختی قضیه هم باخبرند، اما هم‌چنان موضعی خصمانه دارند یا دست کم نسبت به همجنسگرایان پذیرا نیستند. اشکال از کجاست؟

ایراد در «لمس نکردن» است. اشکال این‌جاست که مردم همجنسگرایان را ندیده‌اند. بسیاری از مخالفان و بدگویان همجنسگرایی، زندگی یک دختر یا پسر همجنسگرا را چنان که واقعاً جریان دارد و در متن جامعه‌ای که خود با آن‌ها در آن می‌زیند، ندیده و درک نکرده‌اند. برای کسی که هیچ چیزی به رنگ بنفش ندیده است، سخنرانی درباره رنگ بنفش و چیزهایی که بنفش‌اند هیچ کمکی نمی‌کند؛ تا او رنگ بنفش را به چشم نبیند، تصوری همسنگ با واقع از بنفش بودن نخواهد داشت. مردم هم تا همجنسگرایان را از نزدیک نبینند، تصور عین به عینی از همجنسگرایی نخواهند داشت. تا شخصیت، کنش، رفتار، خلق‌وخوها، سبک‌های زندگی، دوستی‌ها و معاشرت‌های همجنسگرایان دیده نشود، تصویرهای تخیلی، افسانه‌ای، غریب و گاه خنده‌داری که از آن‌ها در ذهن مردم هست فرونخواهد ریخت.

در شرایط کنونی ایران، آشکار شدن و از پستو بیرون آمدن همجنسگرایان البته بسیار پردردسر است. از یک‌سو سرکوبگری حکومت و ترس از مجازات، همجنسگرایان را به انزوا می‌کشاند و از سوی دیگر تمسخر و توهین و آزار احتمالی مردم آنان را به سکوت وامی‌دارد. در این وضعیت نمی‌توان از مردم متوقع بود که خودشان همجنسگرایان را بیابند و با آنان دمخور شوند.

همجنسگراها خودشان باید علنی شوند. اگر خودتان همجنسگرا باشید از شنیدن این حرف احتمالاً پشت‌تان لرزیده، چون مصایب و تنش‌هایی را به یاد آورده‌اید که همجنسگرایان از علنی شدن (کامینگ آوت کردن) برای خانواده و آشنایان دچارشان شده‌اند، اما منظور این نیست که همجنسگرایان باید حتماً برای خویشاوندان یا برای تمامی کسانی که می‌شناسند خود را فاش کنند. هر گی یا لزبینی دست کم یکی، دو دوست دارد که بتواند برای آن‌ها از پستو دربیاید. همین کافی است. یک همجنسگرا بهترین منبع و بهترین چشمه برای آگاهی‌بخشی نسبت به همجنسگرایی است و هرکس دیگری هم که درک درستی از مسئله پیدا کند می‌تواند چشمه‌ای دیگر برای شناخت بخشیدن به دیگران باشد. وقتی همجنسگراهای متعدد آفتابی شوند، جزیره‌های متعددی از آگاهی شکل می‌گیرد و با افزایش تعداد و با گسترش پهنه این جزایر، می‌توان امیدوار بود که رفته رفته در درون جامعه، سرزمین یکپارچه و پهناوری برای آزادانه‌تر زیستن همجنسگرایان پدید آید.

فایده علنی شدن همجنسگرایان فقط این نیست که تصویر جامعه از آن‌ها بهبود یابد. چه بسا کسانی که صرفاً به افراد دور و بر خود و جمعی که با آن ارتباط بیشتری دارند اهمیت دهند و نه به دیگر مردمی که هیچ گاه با آن‌ها برخورد نخواهند داشت. جزیره‌ای که گفته شد، علاوه بر گسترش آگاهی کارکرد بزرگ دیگری هم دارد که ایجاد حلقه‌ای حمایتی برای فرد است؛ حلقه‌ای که فرد بتواند در آن بدون نقاب و تظاهر معاشرت کند؛ بی‌قید و بند حرف بزند و در آن حلقه فشاری برای محدود کردن خویش یا دگرگونه رفتار کردن احساس نکند. حلقه‌ای که فرد همجنسگرا در آن خودش باشد و احساس «سلامت» کند.
باید اعتراف کرد برای همجنسگرایی که گرایش جنسی خود را یک عمر مخفیانه و سربه‌مهر نگه داشته است، علنی شدن می‌تواند وجهه‌ای قهرمانانه به خود بگیرد و اهمیتی اغراق‌شده پیدا کند. بزرگ‌ترین خطر این قضیه این است که فرد را دچار بی‌احتیاطی کند و سبب شود که فرد بدون ملاحظه و بدون موقعیت‌سنجی خود را فاش کند. هوموفوبیا شاخ و دم ندارد و می‌تواند در هرکسی با هر سطح فکری یا با هر میزان از علاقه به فرد وجود داشته باشد و دردسرساز شود. برای بیرون آمدن از پستو نباید عجله کرد و باید مواظب دام‌های راه بود.

همجنسگراها باید علنی شوند. اما علنی شدن راهکاری دم دست و به‌نسبت کم‌هزینه است. ابزار ویژه یا اطلاعات خاصی نیاز ندارد و هر همجنسگرایی می‌تواند آن را عملی یا دست کم به امکان آن فکر کند. علنی شدن کمک می‌کند تا جامعه‌ای روادارتر نسبت به همجنسگرایان شکل بگیرد، کمک می‌کند تا همجنسگرایان کمی شادتر زندگی کنند و کمی بیش‌تر نفس بکشند.