شهرنوش پارسی‌پور – علی از جنوب ایران برای من نامه‌ای نوشته که شرح دردناک یک زندگی‌ست. او که اغلب از طریق رادیو زمانه با من تماس می‌گیرد این‌بار اما به زندگی خودش پرداخته است. البته این را می‌دانستم که در جنوب ایران همجنس‌گرایی آداب ویژه‌ای دارد و به کرات دیده می‌شود مردی به عقد مرد دیگر درمی‌آید.

اگر این رابطه بر اساس خواست هر دو نفر باشد اشکالی ندارد، اما اغلب دیده می‌شود که مردان، به‌ویژه پسربچه‌ها به‌زور مورد تجاوز قرار می‌گیرند. این نکته‌ای‌ست که جامعه‌ی ما به آن بی‌اعتنایی می‌کند، و ابن بی‌اعتنایی دو دلیل دارد. دلیل نخست آن‌که گفت‌وگو از مسائل جنسی یک تابوی بزرگ در جامعه ماست. مردم موظف‌اند درد‌ها و رنج‌های جنسی خودشان را در اعماق وجود خود مخفی کنند. این مخفی‌کاری نتیجه‌ی ترسناکی به بار می‌آورد: بسیاری از مردم در این حالت دچار یک غوز روحی می‌شوند؛ در خودشان فرومی‌ریزند و شخصیتشان می‌شکند. در این حالت این آمادگی را پیدا می‌کنند که به هر زورگویی باج بدهند. راز بردگان بدون زنجیر در ایران در همین نکته نهفته است. ظاهراً صاحبان مقامات به این نتیجه رسیده‌اند که برای آنکه مردم از خود شخصیت نشان ندهند به آنها تجاوز کن.

شهرنوش پارسی‌پور: به‌راستی چند درصد مردان جامعه ما در کودکی مورد تجاوز قرار می‌گیرند؟ تا آنجایی که ذهن من کار می‌کند هیچ کتابی در این زمینه در ایران منتشر نشده است. شاید هم شده و من خبر ندارم. در آمریکا اطلاع دارم که کتاب‌های زیادی نوشته می‌شود. اغلب جلوگیری از این تجاوزات غیر ممکن است. پسربچه‌ای که مجبور است به شاگردی برود اغلب مورد تجاوز قرار می‌گیرد.‌‌

تجاوز در مورد زنان با خرد کردن روحیه‌ی آن‌ها و تبدیل کردنشان به اندام جنسی ممکن می‌شود. به آن‌ها می‌گویند «عورت»، و بعد از تمام صفت‌های انسانی تخلیه‌شان می‌کنند. در مورد مردان اما وضع اسفناک‌تر است. آن‌ها در کودکی اغلب مورد تجاوز قرار می‌گیرند. این تجاوز اغلب به‌زور انجام می‌گیرد.
علی می‌نویسد در هنگامی که پنج ساله بوده در خیابان‌های اطراف زیارتگاه شاه‌چراغ در شیراز گم می‌شود. وحشت این گم‌شدگی چنان شدید بوده که علی بر این پندار است که دلیل لکنت‌زبانش باید همین حادثه باشد. زنی او را که به شدت گریه می‌کرده پیدا می‌کند و تحویل نگهبان زیارتگاه می‌دهد. کمی بعد اقوام او وی را پیدا می‌کنند، اما علی برای همیشه خاطره‌ی این گم شدن را در ذهن خود نگه می‌دارد. هنگامی که او به هفت سالگی می‌رسد، بچه‌های بزرگ‌تر اقوام و دوستان از سادگی او استفاده می‌کنند و عملاً او را مورد تجاوز قرار می‌دهند. این کار بار‌ها انجام می‌شود و او خود به نوبه‌ی خود دست به همین عمل می‌زند، بی‌آنکه بداند بعد‌ها همین خاطرات در بزرگسالی باعث عذاب روحی او خواهد شد. در پانزده‌سالگی، هنگامی که مشروب خورده بوده، دوباره درگیر این رفتار می‌شود و از پدرش کتک می‌خورد. کمی بعد که این حادثه تکرار شده برادرش وحشیانه او را کتک می‌زند. رفتار افراد خانواده با او همانند یک مجرم بوده است. علی به این ترتیب دچار انزوا می‌شود و در همین انزواست که بار‌ها مورد حمله قرار می‌گیرد و متجاوزان چند بار موفق می‌شوند از او بهره کشی جنسی کنند.
علی از مسیری در جریان خواندن کتاب‌های ممنوعه قرار می‌گیرد و از فضای تنگ رفتارهای جنسی با ضرب و زور خارج می‌شود. اندیشه‌اش به‌کار می‌افتد و موفق می‌شود به رغم لکنت زبان، خود را به دانشگاه برساند.
 

در دانشگاه است که علی با دختری آشنا می‌شود که کمی از او بزرگ‌تر است. این رابطه به شکل ناقص باقی می‌ماند. ظاهراً علی نمی‌داند چگونه باید با یک دختر کنار آمد. البته می‌دانیم این کار مشکلی‌ست. سنت چنان مردان و زنان را از یکدیگر ترسانده است که رابطه‌هایی از این دست همیشه با وحشت و ندانم‌کاری توأم می‌شود. در مورد علی و این دختر نیز وضع برهمین منوال است. آن‌ها قادر نیستند رابطه‌ی خود را ادامه دهند و از یکدیگر جدا می‌شوند. امروز علی در حالی که نیازهای شدید عاطفی دارد نمی‌داند چکار باید بکند. او که بیست و سه ساله است و به اندازه‌ی کافی خوش قیافه، تنها مانده است. من البته روان‌شناس نیستم، اما براین پندارم که شخصیت علی به دلیل تجاوزات دوران کودکی و کتک‌های شدیدی که از افراد خانواده‌اش و دیگران خورده است چند تکه شده. نکته مهم این است که علی به این حالت خود اشراف کامل دارد. او با دقت تمام موارد تجاوز را در ذهن خود ثبت کرده است. روشن است که از این بابت به شدت صدمه خورده است.
 

به‌راستی چند درصد مردان جامعه ما در کودکی مورد تجاوز قرار می‌گیرند؟ تا آنجایی که ذهن من کار می‌کند هیچ کتابی در این زمینه در ایران منتشر نشده است. شاید هم شده و من خبر ندارم. در آمریکا اطلاع دارم که کتاب‌های زیادی نوشته می‌شود. اغلب جلوگیری از این تجاوزات غیر ممکن است. پسربچه‌ای که مجبور است به شاگردی برود اغلب مورد تجاوز قرار می‌گیرد.‌‌ همان‌طور که گفتم به‌نظر می‌رسد این مسئله به صورت رسمی زشت در جامعه جا افتاده است. سابقه تاریخی و ماقبل تاریخی آن به هزاران سال پیش بازگشت می‌کند. بسا که رسم بردگی در ارتباط تنگاتنگ باشد با همین مسئله‌‌ی تجاوز. لزومی ندارد که به پای برده زنجیر ببندیم. به او تجاوز می‌کنیم و او از آن پس پشتش خم است.
 

آنچه که در اینجا من به علی و دیگرانی که مورد تجاوز قرار گرفته‌اند می‌توام بگویم این است که دوستان! گرچه رفتار جنسی یکی از مهم‌ترین رویدادهای زندگی ماست، اما تنها رفتار نیست. میدان بسیار گسترده‌ای فراوری ماست برای حرکت علمی، فنی و هنری. خود علی نمونه‌ی بارز این رفتار است. او که از نظر روانی خرد و خراب و خسته بوده است و از لکنت زبان رنج می‌برده موفق شده خود را به دانشگاه برساند. زندان رفتن پدر او به دلیل مشکلات خانوادگی نیز با اینکه باعث وحشت شدید او شده، چرا که همه او را متهم کرده‌اند که سهل‌انگاری او موجب دستگیری پدر شده، اما باعث نشده که علی از پای بیفتد. امروز اما این مسئله مطرح است که او چگونه بتواند بر تنهایی خود غلبه کند و دوستی برای خود بجوید. روشن است که علی به رغم تمام سوابق زندگی‌اش تمایلی به همجنس نداشته و بیشتر در جست‌وجوی جنس مخالف است. باور دارم بسیاری از کسانی که ادعای همجنس‌گرایی دارند، اغلب محصول تجاوزات دوران کودکی هستند، که چون نمی‌توانند راهی پیدا کنند برای غلبه بر این گرفتاری و چون راه نزدیک شدن به دختران و زنان را نمی‌دانند به همجنس خود روی می‌آورند.

در اینجا پیشنهاد یک بحث باز را دارم. این مسئله باید از حالت راز بودن خارج شود. شخصی که مورد تجاوز قرار گرفته باید بتواند حرف خود را بزند. «اپرا وینفری»، بانوی برگزیده و بیلیاردر آمریکایی یکی از کسانی‌ست که در کودکی وحشیانه مورد تجاوز قرار گرفته است. او نیز هنانند علی موفق به بازسازی شخصیت خود شده. منتهی تفاوت مطلب در این است که جامعه باز امریکا به او اجازه داده است تا حرف بزند و مشکلات خود را بگوید. البته کار مشکلی ست اما من به علی پیشنهاد می‌کنم زندگی خود را بنویسد. البته نه آن طور که خام برای من نوشته بود. بلکه بنشیند و در این خلوت ناخواسته به این بیندیشد که چه عواملی باعث شده تا افراد به خود اجازه دهند به او تجاوز کنند. علی ممکن است راه حل‌هایی برای این مسئله داشته باشد؛ می‌توان انجمنی درست کرد از افرادی که مورد تجاوز قرار گرفته‌اند. باید جلوی بهره‌کشی جنسی گرفته شود. باید کاری کرد تا انسانی که مورد تجاوز قرار گرفته با سربلندی در جامعه زندگی کند. به علی تبریک می‌گویم که شهامت اعتراف کردن داشته است. به او تبریک می‌گویم که به این نکته نیز اعتراف می‌کند که خودش نیز چند باری با دیگران ارتباط برقرار کرده است. روشن است که او مظلوم‌نمایی نمی‌کند. آماده است که بار هر مسئولیتی را به گردن بگیرد. علی باید بداند که این حق اوست که همسری برای خود انتخاب کند، و صمیمانه آرزو دارم دختری در سر راه او قرار گیرد که موقعیت او را درک کند. از حالا می‌دانم علی پیری شادی خواهد داشت چون از دروغ متنفر است.
 

در همین زمینه:
::گزارشی از سوءاستفاده‌ی جنسی از یکی از نویسندگان مهم آلمانی زبان در کودکی  توسط کشیش‌ها در اشپیگل آن‌لاین::
:: کتاب‌هایی برای خوددرمانی لکنت‌زبان::

::داستان تکراری تجاوز جنسی با نگاهی به «شب هول» به مناسبت روز جهانی کودکان قربانی تجاوز، رادیو زمانه، برنامه رادیویی خاک::