بهروز روستا ـ در برنامه‌ قبل گفتیم که والدین خودشان هم می‌توانند تجربه‌ آشکارسازی داشته باشند. این تجربه، هدف مهمی دارد: این تجربه آن‌ها را وادار می‌کند تا از نو به همه‌ چیزهای مربوط به این موقعیت فکر و فرصت پیدا کنند تا جواب‌ها را پیدا کنند.

 
گفتیم که آشکارسازی والدین پنج مرحله دارد: شوک، تعجب، انکار، خشم و احساس گناه، تصمیم‌گیری و پذیرش. هفته‌ پیش دو مرحله‌ شوک‌شدن و انکارکردن را توضیح دادیم. گفتیم طول و مدت شوک‌شدن والدین ممکن است چند دقیقه یا چند هفته باشد. در مرحله‌ انکار، ممکن است والدین گریه کنند. ممکن است به ما بگویند دچار سوءتفاهم شده‌ایم و داریم اشتباه می‌کنیم. ممکن است فکر کنند که باید این مسئله را با یک روان‌شناس در میان بگذارند. والدین گاهی نیاز به زمان و هم‌چنین مکان دارند تا درباره‌ مشکلاتی که در روابط با فرزندان‌شان دارند فکر کنند.
 
در این بخش، از مراحل خشم، احساس گناه، تصمیم‌گیری و پذیرش خواهیم گفت.
 
۳. مرحله‌ خشم و احساس گناه
 
طبیعی است که والدین عصبانی بشوند و ممکن است عصبانیت خود را سر شما، دوستان شما، شریک زندگی شما، یا حتی سر همسر خودشان خالی کنند. عصبانیت و خشمگینی نشان می‌دهد که آن‌ها بنا به دلایل مختلفی دچار ترس یا احساس گناه شده‌اند.
 
مثلا ممکن است پیش خود فکر کرده باشند:
 
– چه کار اشتباهی انجام داده‌ام؟
 – چرا چنین روزی را پیش‌بینی نکرده بودم؟
– بعد از این قضیه، چه بلای دیگری سرم خواهد آمد؟
– چندسال است که پسرم یا دخترم همجنسگراست اما به من چیزی نگفته است؟
– دیگران چه فکر خواهند کرد؟
– من اصلاً آماده نیستم که با این قضیه کنار بیایم.
 
ممکن است به دورانی فکر کنند که شما هنوز توی شکم مادرتان بودید تا جواب سئوال‌ها‌شان را پیدا کنند. هر جوابی پیدا کنند می‌تواند آرام‌شان کند. هیچ اشتباهی از آن‌ها سر نزده است و اصلاً مشکلی وجود ندارد که بخواهند برطرف‌اش کنند. همجنسگرایان همیشه وجود داشته‌اند (و وجود خواهند داشت). همجنسگرایی کاملاً طبیعی است و انتظار می‌رود که بخشی از جمعیت انسان‌ها دگرجنسگرا نباشند.
 
به آن‌ها بگویید کسی اصلاً مقصر نیست. به‌شان بگویید که قادرید زندگی خودتان را انتخاب کنید. ممکن است این زندگی و انتخاب شما درست شبیه همان‌چیزی نباشد که آن‌ها انتظار داشتند.
 
۴. تصمیم‌گیری
 
وقتی والدین‌تان خوب به مسئله فکر کردند و مطمئن شدند که هیچ تغییری صورت نگرفته است، شروع می‌کنند به شما و هویت جدید شما فکر می‌کنند.
 
آن‌ها هر فکری که پیش خودشان کرده‌اند را وارد حرف‌‌ها و برخوردهایی می‌کنند که با شما دارند، اما این مسیر، یک‌طرفه نیست. شما هم در تعاملاتی که با والدین‌تان دارید، آن‌ها و افکارشان را تحت تاثیر قرار می‌دهید.
 
رابطه‌ی فرزند و والدین معمولا یکی از این سه شکل را پیدا می‌کند: یا حمایتی است، یا حمایتیِ مشروط است، و یا غیر حمایتی است.
 
الف- حمایتی: اگر بهداشت جسمی و روانی فرزند برای والدین اهمیت نخست را داشته باشد، مسئله‌های دیگر همه ناچیز و بی‌اهمیت خواهد بود. البته این به معنای آن نخواهد بود که آن‌ها همجنسگرایی را فهمیده‌اند یا پذیرفته‌اند. بلکه به این معنی است که آن‌ها سلامت و بهزیستی فرزندشان را از همه‌چیز بالاتر می‌دانند.
 
چنین خانواده‌هایی شانس زیادی دارند که نگاه و نگرشی سالم به پرورش اعضای خانواده داشته باشند. اگر والدین حمایت‌گر باشند فرقی نمی‌کند که مسن باشند یا جوان. این والدین معمولا مشتاق یادگیری هستند و دوست دارند خودشان دنبال اطلاعات بگردند. والدین حمایت‌گر، همسر حمایت‌گر نیز هستند. این والدین دوست دارند به همسر خود نیز در این زمینه کمک کنند.
 
ب- والدین حمایتی مشروط یا محدود: والدینی که با فرزندان همجنسگرای‌شان مدارا می‌کنند در بیشتر مواقع آن‌ها را می‌پذیرند. این والدین به صحبت‌ و مذاکره با فرزند ادامه می‌دهند اما حمایت خود را به گونه‌ دیگری نشان می‌دهند.
 
این والدین شرایط دست‌وپاگیر وضع می‌کنند، محدودیت ایجاد می‌کنند، طعنه می‌زنند و به این شکل ناراحتی خودشان را نشان می‌دهند. بعضی از والدین به فرزند پسر همجنسگرای‌شان اجازه نمی‌دهند که به دیدن هیچ مرد یا پسری برود و معمولاً مقابل دیگران شوخی‌های زننده‌ای با فرزندشان می‌کنند که باعث خجالت فرزند می‌شود.
 
جوانان وقت کمی را با والدین‌شان می‌گذرانند. نوجوان‌ها اغلب همه‌ جزئیات زندگی‌شان را مخفی نگه می‌دارند. فرزندان خانواده‌هایی که به‌طور شرطی و محدود حمایت می‌کنند، هراس دارند که والدین‌شان آن‌ها را از خانه بیرون کنند یا حمایت مالی را قطع کنند.
 
ج- غیر حمایتی: والدینی که فرزندان همجنسگرای‌شان را حمایت نمی‌کنند نه‌تنها زندگی و بهزیستی خودشان را خراب می‌کنند، بلکه سلامت و بهزیستی فرزندشان را نیز به خطر می‌اندازند. بعضی از این والدین حتی به بقیه‌ اعضای خانواده که از فرزند همجنسگرا حمایت می‌کنند بی‌احترامی می‌کنند.
 
والدین وقتی رابطه‌ اجتماعی خود را با فرزند همجنسگرا قطع می‌کنند، در واقع وارد “گنجه” می‌شوند. ما در بخش‌های پیش گفتیم که گنجه موقتا امن است اما در درازمدت موجب آسیب‌های جدی روانی و جسمی به فرد می‌شود؛ حالا این فرد می‌خواهد فرزند همجنسگرا باشد، یا خود والدین.
 
۵. پذیرش
 
والدینی که فرزند همجنسگرای خود را واقعاً پذیرفته‌اند، هیچ وقت به این فکر نمی‌کنند که بچه‌شان را تغییر دهند، بلکه به فکر تغییر جامعه و نگرش‌های منفی هستند. خیلی از والدین به این مرحله نمی‌رسند. بسیاری از آن‌ها حمایت می‌کنند، اما در دل‌شان آرزو می‌کنند که ای کاش بچه‌شان دگرجنسگرا شود.
 
پذیرش واقعی زمانی اتفاق می‌افتد که والدین نه‌تنها فرزند همجنسگرای‌شان را بپذیرند، بلکه قبول کنند که خودشان هم والدین فرزند همجنسگرا هستند. والدین معمولاً از مطرح‌کردن این موضوع با دیگران ابا دارند، اما باید این را بدانند که این موضوع را برای همیشه نمی‌توان مخفی نگه داشت.
 
گرایش جنسی شما، مانع نیست: والدین باید گرایش جنسی شما را موهبتی الهی بدانند؛ موهبتی که خداوند در وجود شما نهاده است؛ موهبتی که شما را از دیگر فرزندان والدین‌تان متمایز می‌کند.
 
در برنامه‌ بعدی از این خواهیم گفت که برخی از همجنسگرایان به‌اجبار یا به مقتضای شرایط ازدواج دگرجنسگرایانه کرده‌اند و حالا اگر بخواهند برای همسران‌شان آشکارسازی کنند چه مراحلی را طی می‌کنند و چه چیزهایی می‌تواند کمک‌شان کند.