آیا تمدن غربی در لبه‌ی پرتگاه ویرانی‌ست؟ این سوال خوبی ست اما به نظر می‌رسد بیش از حد محدود است، سوالی که در مقاله اصلی شماره ژانویه نشریه نیو ساینتیست مطرح شده است. پاسخ این سوال نیز چنین است: احتمالاً. اما چرا فقط غرب؟ آری، برخی از دولت‎های غربی بی‎شک درگیر نوعی جنون خود ویرانگری هستند. در عصری متکی بر پیچیدگی‌های بی‌سابقه و درگیر بحران‌های به‎هم پیوسته، دولت ترامپ دست به کار برنامه‌ای برای مهارت زدایی توده‌ای و ساده‎سازی بی حد و حصر دولت شده است. دونالد ترامپ هرچند استراتژیست اصلی خود، استیو بنن، را اخراج کرده است اما قصد و نیت بنن که او خود بدان معترف بود هنوز هم سیاستی مرکزی و شاید یگانه سیاست مرکزی‎ست: «واسازی دولت و دم و دستگاه آن».

مرگ و میر ناشی از آلودگی سه برابر مجموع مرگ و میر ناشی از ایدز، مالاریا و سل است

این دولت بیزار از خویش با کاستن از بودجه دپارتمان‌ها، منحل کردن گروه‎های کاری و اخراج کارشناسانی که پشتوانه این گروه‌هایند، متوقف ساختن برنامه‎های پژوهشی، و آزار و اذیت کارمندانی که هنوز بر سرکار خویش باقیمانده‎اند، به واقع دست اندر کار تکه پاره کردن خود دم و دستگاه حکومت است. همین دولت در عین حال سرگرم نابود ساختن برنامه‎های حمایتی جمعی‎ایست که قرار است از ما در برابر فاجعه دفاع کنند.

مجموعه‌ای از مطالعات که طی چند ماه گذشته منتشر شده‌اند تأثیرات گسترده‌تر آلاینده‌های محیط زیستی را مورد بررسی قرار داده‌اند. یکی از این مطالعات، که در بیریتیش مدیکال ژوررنال چاپ شده، به این نکته اشاره دارد که قرار گرفتن کودکان نازاده در معرض آلودگی هوا در شهرها عملاً موجد «چیزی نزدیک به یک فاجعه سلامت عمومی» شده است. امروزه تأثیر آلودگی بر جنین را با موارد زیر مرتبط می‌دانند: وزن کم به هنگام تولد، اختلال در رشد ریه و مغز نوزاد، و همچنین بروز مجموعه‌ای از بیماری‌های ناتوان ساز و مهلک در ادوار بعدی زندگی.

در گزارش دیگری آمده است که مرگ و میر ناشی از آلودگی سه برابر مجموع مرگ و میر ناشی از ایدز، مالاریا و سل است. همانطور که نویسندگان این گزارش می‌گویند، آلودگی هم اکنون «تهدیدی برای تداوم بقای جوامع بشری» است. مجموعه‌ای از مقالات در نشریه پلوس بیولوژی این نکته را عیان می‌سازد که در ارتباط با بخش عمده‌ای از ۸۵ هزار نوع ماده شیمیایی مصنوعی که بر ما اثر می‌گذارند داده‌های اطمینان بخش در زمینه ایمنی تقریباً هیچ است. طبق گفته همین مقالات صدها نوع از همین مواد شیمیایی «در خون و ادرار تقریباً همه اشخاص آزمایش شده موجودند». به علاوه حجم موادی که حاوی آنهایند هر ساله افزایش می‌یابند، و ما هیچ تصوری نداریم که تأثیر احتمالی آنها، چه به صورت منفرد و چه به صورت مرکب، به واقع چیست.

و البته دولت ترامپ، تو گویی در واکنش به همین یافته‌ها، به صورتی منظم انسجام و یکپارچگی سازمان حمایت از محیط زیست را نابود کرده است، برنامه‌‌ی انرژی تمیز را به دور انداخته است، معیارهای محیط زیستی در مورد وسایل نقلیه موتوری را تضعیف کرده است، ممنوعیت کلرو پیریفوس ها (نوعی آفت کش که امروزه آن را مسبب نقص کارکردهای شناختی و رفتاری در کودکان می‌دانند) را لغو کرده است، و فهرست بلند بالایی از قوانین حمایتی مشابه را باطل کرده است.

در انگلستان نیز دولت‌های گوناگون توانایی خویش در پاسخگویی به این بحران‌ها را محدود ساخته‌اند. یکی از نخستین کارهای دیوید کامرون تعطیل کردن سیستم‌های هشدار اولیه دولت بود: کمیسیون سلطنتی در ارتباط با آلودگی محیط زیست و همچنین کمیسیون رشد و توسعه پایدار. کامرون نمی‌خواست سخنان این نظام‌های هشدار دهنده را بشنود. مشاوران حکومتی را از کار برکنار کنید و چاپلوسان بی‌لیاقت را جانشین آنها سازید: چه بسیار امپراتوری‌هایی که پیش از این با همین دستورالعمل ساقط شدند و سقوط کردند. ما نیز همینک با جدا ساختن خودمان از اتحادیه اروپا به واقع ظرفیت خویش برای حل مسائلی را کاهش می‌دهیم که فراتر از مرزهای مایند.

اما اینگونه بیماری‌ها فقط محدود به مغرب زمین نیستند. اوج گیری عوام فریبی (یعنی جستجوی راه‌ حل‌های ساده برای مسائل پیچیده، همراه با منحل ساختن دستگاه حمایتی دولت) در همه جا مشهود است. فروپاشی محیط زیست در سراسر جهان رو به گسترش است.

نابودی جماعت‌های مهره‌داران و حشرات، فرسایش جنگل‌های بارانی، پوشش گیاهی نواحی استوایی، خاک و سنگ‌های اسفنجی، و همچنین زوال تمامیت سیستم‌های کره‌ی خاک نظیر اتمسفر و اقیانوس‌ها جملگی با شتابی حیرت‌انگیز به پیش می‌روند. این بحران‌های به هم پیوسته یقیناً بر همه ما اثر خواهند گذاشت، اما این ملت‌های فقیرترند که نخست و بیش از همه آسیب می‌بینند.

نیروهایی که سلامت و خوشبختی ما را تهدید به نابودی می‌کنند نیز در همه جا یکسانند: نخست و بیش از هر چیز قدرت لابی کردن شرکت‌های بزرگ و پول‌های بزرگ که دم و دستگاه حمایتی دولت را مانعی بر سر راه منافع بی واسطه خویش می‌دانند. این نیروها که به لطف قدرت اغنا کننده‌ی پول کمپین‌ها، اتاق‌های فکر متکی بر بودجه‌های مخفی روزنامه‌نگاران وابسته و دانشگاهیان سربه زیر (رام شده) چند برابر شده‌اند میروند تا بر دموکراسی فائق آیند. اگر می‌خواهید بدانید این نیروها چگونه کار می‌کنند کتاب «پول سیاه» به قلم جین میر را بخوانید.

البته حد معینی از مرتبط بودن قدرت پایداری ما را افزایش می‎دهد. برای مثال اگر عرضه محلی غذا کاهش یابد بازارهای منطقه‌ای یا جهانی به ما رخصت می‌دهند تا از تولیدات جاهای دیگر برداشت کنیم. اما در ورای حدی خاص، پیچیدگی و مرتبط بودن خود به تهدیدی مهارناپذیر بدل می‎شود. ویژگی‌ها و خصایص نوظهور سیستم، در ترکیب با عجز مغز انسان در اشراف بر آن، می‌تواند به عوض مهار ساختن بحران‌ها موجب گسترش آنها شوند. ما در معرض این خطریم که هر یک دیگری را به پائین کشیم. نشریه نیو ساینتیست باید در عوض می پرسید:‌ «آیا جامعه پیچیده در لبه‌ی پرتگاه ویرانی‌ست؟»

جوامع پیچیده پیش از این نیز بارها ویران شده‌اند. و این امر همیشه نیز چیز بدی نبوده است. همانطور که جیمز سی اسکات در کتاب جذاب خویش «بر خلاف جریان» متذکر می‌شود هر زمان که ویرانی قدرت متمرکز آغاز شده است، حال چه از طریق بیماری‌های فراگیر، افت محصول، سیل، و فرسایش خاک و چه به واسطه‌ی میل منحرف حکومت به خود ویرانگری، اتباع محصور شده آن از این موقعیت برای فرار کردن سود جسته‌اند. در بسیاری موارد آنان به بربرها پیوستند. همانطور که اسکات می‌گوید این بدوی‌گرایی ثانویه «به احتمال قوی به مثابه بهبودی چشم‌گیر در ایمنی، تغذیه و نظم اجتماعی تجربه شده است. بدل شدن به یک بربر غالباً معادل دستیازیدن به قماری برای بهتر ساختن وضعیت خویش بود.» آن ادوار تاریکی که به نحوی اجتناب ناپذیر در پی دوره شکوه و عظمت دولت فرا می‌رسیدند احتمالاً، در آن عصر و زمانه، بهترین دوره برای زیستن بوده‌‌‎اند.

اما امروزه دیگر هیچ جایی برای گریختن و پناه بردن باقی نمانده است. آن سرزمین های بکر و وحشی و اکوسیستم‌های غنی که زمانی پشتوانه انسان‎های شکارچی، قبایل بیابان‌گرد و نهایتاً پناهندگان گریخته از ویرانی دولت‌های اولیه بودند، اکنون دیگر به سختی وجود دارند. فقط بخش ناچیزی از جمعیت موجود جامعه بشری قادر است رجعت به حیات وحشی را تاب آورد. (توجه داشته باشید که، بر اساس یکی از تخمین‌های ارائه شده حداکثر جمعیت بریتانیا طی دوره میان‌سنگی، یعنی زمانی که مردمان از طریق شکار و جمع‌آوری غذا زندگی می‌کردند پنج هزار نفر بود.)

در این عصر و زمانه‌ای که اسماً دموکراتیک خوانده می‌شود دولت پیچیده، به رغم همه معایبش، همه آن چیزیست که هنوز میان ما و فاجعه ایستاده است.


جورج مونبیوت، نویسنده کتاب‌های پر فروش محیط زیستی است.