سرخ برای زاده شدن در بارسلون. سیاه برای مردن در پاریس.
(دیوار نوشته‌ای از روی دیوارهای سانسیه، سوربن سه)

جنگ و گریز آن دیشب دور دست بین پلیس و دانشجویان در سوربن به کوچه‌های اطراف کشیده شد. به کارتیه لاتن. محله‌ای که از قرون وسطی تا امروز؛ محله‌ی دانشجوها بوده از زمانی که درس‌ها همه به لاتین بود و کارتیه هم یعنی محله. ساعت ۹ و ۱۰ شب با دستگیری ۵۹۶ دانشجو و زخمی شدن ۱۰۰ نفر آدم و غلیظ شدن تاریکی، فعلاً غائله تمام شد.

مه ۶۸ پاریس

ژان رش، رییس سوربن از فردا دانشکده را تعطیل اعلام کرد. چیزی که ماجرا را ادامه خواهد داد. گفتم غائله، منظورم فقط اتفاق‌های همین روز بود. اما این روز آغاز ماجرایی تاریخی بود که بعدها اسم‌های دیگری به آن دادند. مبتنی بر تعریف‌های گوناگونی که از آن شد.

انقلاب، شورش، آنارشی، اعلام عصر جدید، پایان دنیای کهنه، آغاز وضعیت پست مدرن، شروع دوران بی‌اخلاقی، بد اخلاقی، اخلاق جدید، شروع آزادی، شروع آزادی زنان و الی آخر.

آنتونی نگری، فیلسوف ایتالیایی کنونی و از رهبران جنبش آلترموندیالیسم که از رهبران سابق بریگاد سرخ بود و چهار سالی را هم از این بابت زندانی کشید؛ این جنبش را چرخشی جهانی و تاریخی می‌بیند در عین گرایشی ناب و خالص به فردیت.

کلود لوفور،‌ استاد دانشگاه و فیلسوف که در می ۶۸، خودش سخت مورد انتقاد دانشجویان هم قرار می‌گیرد و بنیادگذار جنبش سوسیالیست یا بربریت است که جنبش مهم فکری با محتوای چپ ضد توتالیتر، می ۶۸ را جنبشی می‌داند که فضای عمومی جهان بعد از جنگ را باز کرده، ممنوعیت‌ها را برداشته، وضعیت جامعه جامد را به تحرک واداشته و بطور کلی دنیا را عوض کرده است.

ژان پل سارتر، آن را نقطه تحول روشنفکری می‌داند و به عقیده‌ی او از می ۶۸ به این طرف؛ تعریف روشنفکر کلاسیک عوض می‌شود. اما این همه تعریف و بحث‌های فیلوزوفی همه با یک تظاهرات دانشجویی.

این تظاهرات که نه اولین تظاهرات دانشجویی بودند و نه آخرین. پس چه ویژگی آن را چنین برجسته می‌کند. چه ویژگی باعث می‌شود که صدها کتاب و ده‌ها فیلسوف درجه یک دنیا راجع به آن بحث کنند.

اول باید ببینیم در چه زمینه‌ای اتفاق می‌افتد، چطور اتفاق می‌افتد و بعد چه نتایجی به بار می‌آورد و چرا؟ شکی نیست که انفجار ناگهانی ۶۸ را عملیات گروهک‌ها سامان دادند.

از یک گروه کوچکی ظاهراً آغاز شد به رهبری کوهن بندیت به نام ۲۲ مارس که در پی تظاهرات ضد جنگ ویتنام، دو سال پیش در نانتر شکل گرفته بود. اما این گروه و ده‌ها گروهک دیگر در تمام دانشگاه‌های فرانسه و اروپا و آمریکا که بحران‌های دانشجویی سال‌های ۶۰ را به‌وجود آوردند، خودشان متعلق به نسلی بحرانی بودند که می‌شود گفت نسلی ویژه در تاریخ غرب.

درحقیقت اولین نسلی بودند در نوع خودشان در غرب. از آن به بعد هم نظیر آن‌ها نیامد. قبلش هم نبود. نسلی که اسم‌هایی مثل بیتل‌ها، رونینگستون، الویس پریسلی، باب دیلن، جون بایز برای آن‌ها مهمتر از لنین بود.

جنبش این جوان‌ها فقط در تظاهرات نمود نداشت. همه‌جا بود. در کافه‌ها، خیابان‌ها، محل‌های کار، دل خانواده‌ها، دبیرستان و کارخانه و کنسرت‌های زیرزمینی؛ شعر و ادبیات و هنر این دوران و غیره و باید همین جا اضافه بکنم که شعر و هنر و ادبیات، وسیعا این جنبش را در یک فضای شاعرانه چارچوب می‌داد.

نقش نویسندگان و شاعران بیگنی مثلاً بسیار مهم بود. و طراحان جدید مد. در همین سال است که می‌بینیم مینی ژوپ مد می‌شود. و همینطور تاکید بر فردیت در موزیک جاز و سبک خشن و نیرومند راک اند رول را هم باید از عوامل دیگر به حساب آورد.

پیام خوانندگانی که مدل شده بودند ساده بود. و برای همه‌ی جوان‌ها قابل فهم چون حرف دل‌شان بود. الویس پریسلی، چاک بری، جودی هولی، باب دیلن، میک جاگر، هندریس و غیره فقط می‌خواندند که می‌خواهم تا هنوز بزرگ نشدم، آن‌طور که دل‌شان می‌خواهد زندگی کنند. برقصند، دختر و پسر با هم باشند. بنوشند و جشن بگیرند.

اما در یک دنیای سخت‌کوش بعد از جنگ، صنعتی و وفادار به ارزش‌های اخلاق مذهبی؛ این خواست‌ها رسوایی انگیز بود و عکس‌العمل‌های خشن به بار می‌آورد.

لباس‌ها، حرکت‌ها و ژست‌های شهوانی و تن صدای عجیب و لحن غریب خواننده‌های راک، رسوایی‌آور بود. و هنرپیشه‌های مثل جیمزجین و مارلون براندو روی پرده‌های سینما، عصبانیت متقابل نسل جوان را نشان می‌دادند.

اولین اعتراضات وقتی شروع شد که عمو سام از میان آفیش‌های بزرگش، انگشتش را به طرف جوان‌ها دراز کرد و آن‌ها را صدا کرد برای جنگ ویتنام. و در فرانسه دولت برای جنگ الجزایر شروع کرد به سربازگیری. و پاسخ نهایی جوان‌ها این بود: برای چه بیایم آدم‌ها را تو خانه خودشان بکشم. قصه از این‌جا شروع می‌شود.