اثری از جلیل ضیاءپور (گنجینه موزه هنرهای معاصر)

این مقاله به دنبال بررسی رابطه آرای روشنکران ایرانی در مورد غرب، شرق، تجدد، غرب زدگی و بازگشت به خویشتن با انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ است. پرسش اصلی این است: آیا میان این دو رابطه ای- علی یا همبستگی- وجود داشته است یا خیر؟ برای این هدف ابتدأ به این نکته می‌پردازیم که آنان اصطلاح روشنفکر را به چه معنایی به کار می‌بردند. آن گاه برای توضیح این امر که “تجدد آمرانه” پهلوی با آنان چه کرد، به این نکته پرداخته ایم که فرایند مدرنیزاسیون در جهان غرب با روشنفکران مغرب زمین چه کرد و آنان چگونه آن را تجربه کرده و چه واکنشی به آن نشان دادند.

پس از آن به تفصیل به شرح آرای احمد کسروی، فخرالدین شادمان، جلال آل احمد، داریوش آشوری، رضا براهنی، احسان نراقی، سید حسین نصر، داریوش شایگان و فردید خواهیم پرداخت. در این جا نشان می‌دهیم که گروهی در پائین- بیرون حکومت- و گروهی در بالا- خود حکومت- این گفتمان را برساختند. در واقع محمد رضا شاه پهلوی از جایی به بعد کوشید تا گفتمان روشنفکران مخالف را از آن حکومت سازد و بدین ترتیب آنان را خلع سلاح کند.

در پایان، چند نکته تأملی و ناقدانه پیرامون نهضت بازگشت به خویشتن طرح خواهیم کرد. مباحثی چون غرب ستیزی و تجددستیزی و آمریکاستیزی، توضیح همبستگی آن با انقلاب، ناگزیری هویت سازی و “هویت ایرانی”، نقدهای فیلسوفان و جامعه شناسان غربی در همان موارد، آرای نمونه مهم علی شریعتی، و خصوصاً اشکالات اساسی تبیین‌هایی که تاکنون از این نهضت شده است، این بخش پایانی را تشکیل می‌دهند.

۱. صلای بازگشت به خویش: از کسروی تا شادمان

۲. صلای بازگشت به خویش: از آل احمد تا شایگان

۳. صلای بازگشت به خویش: حاصل یک سده

دانلود کنید: متن کامل در فرمت PDF

دانلود در فورمت پی دی اف