در اینجا کتابی برای نخستین بار منتشر می‌شود که از داخل کشور به “زمانه” رسیده است. کتاب تألیف جمعی است که خود را با عنوان «شورای نویسندگان» معرفی کرده‌اند. «تنها راه بقا، رد تئوری بقا» با عنوان فرعی «نسخه دوران فروپاشی» دارای یک پیشگفتار، یک مقدمه و سه فصل است و در آن تحلیلی از وضعیت عرضه شده و اینکه چه باید کرد.

عنوان کتاب اشاره دارد به   اصطلاحی که امیرپرویز پویان، از بنیان‌گذاران سازمان چریکهایی فدایی خلق ایران، آن را در پیش از انقلاب رایج کرد: رد تئوری بقا، که مضمون آن این بود که برای بقا باید رزمید، نه اینکه کنار کشید و در حاشیه امن ماند، به امید روزی که معلوم نیست کی و چگونه فرا می‌رسد.

نویسندگان تصویر زیر را به عنوان عکس روی جلد برگزیده‌اند که شرحش در پیشگفتار می‌آید. در زیر، پیشگفتار کتاب را می‌خوانید و می‌توانید با کلیک بر روی تصویر و یا از لینک زیر نوشته متن کامل آن را در فرمت  PDF دریافت کنید.

◄ دانلود کنید: متن کتاب در فرمت   PDF

در چرایی این نوشتار

چهار دهه از پیروزی آخرین انقلاب قرن بیستم و سرنگونی رژیم شاهنشاهی می‌گذرد. دوره‌ای که تثبیت مادی حاکمیت نظام جمهوری اسلامی و زوال اقتدار معنوی آن را همزمان در دل خود پروده است. عصر زوال ایدئولوژی حاکمان و هنگامه عروج امیدهای محکومان.

نشانه‌ها می‌گویند که نظم سیاسی حاکم بر ایران در شیب آرامی به سمت فروپاشی افتاده است. نشانه ها خود را تنها بر روشنفکران، فعالان سیاسی و دست‌اندرکاران موسسات خبری و مطالعاتی نشان نداده است. عابرانی که در کوچه و خیابان‌های این شهر قدم می‌زنند هم این بار جدی و بدون خیالبافی‌های سالیان قبل و با برقی در چشمانشان می گویند: بالاخره می توانیم روزی بدون «این‌ها» را هم ببینیم!

دیدن نشانه ها ما را از فرارسیدن توفان باخبر می‌کند و زنگ بیم و امیدها را به صدا در می‌آورد. اما به ساختن بادشکن‌ها و یافتن جان‌پناه ها راه نمی‌برد. سوال‌ها و تردید‌ها و چه می‌شود ها و چه باید کردها در این لحظه‌های تاریخی پرتکرارتر و قدرتمند‌تر هجوم می‌آورند.

آوار جنگ بر سرمان فرود می‌آید یا صدای شلیک گلوله کودتا را خواهیم شنید؟ حاکمان کنونی می مانند و تغییر رفتار و سیاست می‌دهند یا دیگرانی جای آنها را می‌گیرند؟ تغییر نهایی از خارج مرزها رقم خواهد خورد یا رخدادی از درون ساختار نظام موجود را در هم خواهد کوبید؟ همه با هم در یک سرزمین خواهیم بود یا چندپاره خواهیم شد؟ خیابان ها امن خواهند بود و سهمی از زندگی خواهیم داشت؟ کسانی که می‌آیند دوباره راه حاکمان فعلی را خواهند رفت یا واقعا روزگار کنونی تمام خواهد شد؟  فارغ از شکل و انگیزه این سوال‌ها، همه حداقل یک بار از خود پرسیده‌اند: چه بر سر ما خواهد آمد و در این وضعیت چه کاری می‌توان کرد؟

پاسخ‌ها به این سوال متفاوت است. افرادی به دنبال خروج از کشور هستند؛ کسانی تصمیم گرفته‌اند که برای این دوران تا جایی که می‌توانند مواد غذایی، ارز و دلار ذخیره کنند؛ عده‌ای تلاش می‌کنند خود را به جناح‌های قدرت نزدیک ‌کنند؛ گروهی معتقدند که لازم است وارد لابی قدرت‌های جهانی شوند و حمایت آنان را جلب کنند؛ بعضی‌ها می‌گویند در این شرایط نباید به زندان رفت و گرفتار شد.

هیچ کدام از نیروهای مترقی از این وضعیت مستثنی نیستند. رنگ و بوی ضرورت حفظ بقا با ادبیات مختلف از زبان فعالان سیاسی شنیده می‌شود. ما نیز معتقد به حفظ بقا و حفظ نیروهای طبقه خود در توفان پیش رو هستیم. اما بنا به تجربه‌ی یک تاریخ خونبار باور داریم که برای حفظ بقا راهی به جز رد تئوری بقا وجود ندارد. تاریخ مرجع قضاوت است. برای اینکه بدانیم اکنون در کجا ایستاده ایم باید به پشت سر نگاه کنیم و مسیری که بر ما تحمیل شده است را این بار از نظرگاهی درست ترسیم کنیم. از دل چنین تصویر دقیقی از گذشته است که می‌توان به نقشه راهی برای آینده رسید.

حکومتی که احساس کند کارش به پایان رسیده است به دشمنان قسم خورده خود رحم نخواهد کرد. هر آلترناتیوی که بر سر کار بیاید به رقبای خود امان نخواهد داد. در چنین وضعیت‌های اضطراری، انفعال به اندازه اتخاذ یک سیاست نادرست، خطرآفرین است. نتیجه سیاست نادرست یک بار بعد از انقلاب 57 و در ایام شکل گیری حکومت جدید برای اکثر گروه‌های سیاسی فاجعه آفریده ست. همان فجایع این بار می‌تواند با انفعال ناشی از سال ها سیاست زدایی نظام حاکم در کشورمان تکرار شود.

این اشتباه بزرگی است اگر تصور شود خطر فقط تا زمان روی کار بودن نظام حاکم احزاب و فعالین سیاسی را تهدید می‌کند و پس از آن شرایط امنی برای فعالیت سیاسی و اجتماعی فراهم خواهد شد. گلوله امپریالیست‌ها ممکن است از اسلحه اسلام‌گرایان شلیک شود. تیغ محافظه کاران ممکن است از غلاف خود جمهوری اسلامی بیرون بیاید. اگر از میدان کناره‌گیری کنیم بازیگران میدان به دنبال ما خواهند آمد. حفظ بقای نیروهای مترقی با انفعال ممکن نخواهد بود.

فقط برای اینکه بدانید این اعلام خطرها زاده توهمات و خیالپردازی های ما نیست، کافی است یک بار دیگر به عکس روی جلد نگاه کنید. محمد البراهمی فعال چپ تونسی بعد از سقوط رژیم بن‌علی، نماینده شورای ملی قانونگذاری این کشور و دبیر کل جنبش الشعب (مردم) بود. البراهمی که به عنوان یکی از مخالفان و منتقدان جدی دولت اسلامی حاکم بر تونس به رهبری حزب النهضه مطرح بود،  به هنگام خروج از خانه خود در اطراف پایتخت هدف گلوله افراد ناشناس قرار گرفته و کشته شد. پیش از این هم شکری بلعید، از دیگر رهبران چپ تونس، ترور شده بود. لطفی بن جدو، وزیر کشور تونس، اعلام کرد اسلحه‌ای که با آن محمد براهمی به ضرب یازده گلوله کشته شد، همان سلاحی است که در ترور شکری بلعید در چند ماه پیش به کار رفته بود!

دانلود