نگرانی‌ها از رخداد جنگی میان ایران و آمریکا بالا گرفته است. کسانی که در رسانه‌ها ابراز نظر می‌کنند اکثراً دلنگرانیِ خود را از احتمال چنین رخدادی ابراز کرده‌اند. روشنفکران از گروه‌ها و دسته‌های گوناگون، چه ایرانی و چه غیرایرانی، چه ساکن در ایران و چه در خارج از ایران، اکثراً رخداد چنین جنگی را فاجعه‌بار می‌دانند، هم برای ایران و هم برای جهان. البته در این میان کسانی هم هستند که در این گیرودار بر طبل جنگ می‌کوبند و به آن امید بسته‌اند تا پس از جنگ قدرت را به دست گیرند، اما به نظر می‌رسد این جنگ‌طلبان در مقایسه با مخالفان جنگ اقلیتی کوچک باشند.

آنان که به جنگ نه گفته‌اند کوشیده‌اند راهی برای پیشگیری از آن پیشنهاد دهند. کنشگران ضدجنگ در میان ایرانیان عمدتاً از حکومت ایران خواسته‌اند به مذاکره تن دهد، یا احتیاط پیشه کند چراکه در این اوضاع هر طرفی ممکن است به آتش دامن بزند. در دیگر سو، کنشگران ضدجنگ در دنیا پیکان انتقاد را بیش‌تر به سوی گروه‌هایی در آمریکا نشانه‌ رفته‌اند که سر در سودای جنگ دارند.

اما بخشی از واکنش‌ها به مسئله‌ی جنگ میان ایران و آمریکا هنوز بازتابی نیافته است. منظور من واکنش عامه‌ی مردم به احتمال چنان جنگی است. من در این نوشته می‌کوشم این واکنش‌ها را بازتاب دهم و این کار را بر اساس مشاهدات خود در این روزها در ایران انجام می‌دهم. هدفم این است که چیزی را با دیگران در میان بگذارم که در گوش‌های من طنینی چون زنگ خطر داشته است.

گفتیم که روشنفکران و باشندگان در فضای رسانه‌ همه مسئله‌ی جنگ میان ایران و آمریکا را جدی گرفته‌اند، در حالی که اکثر قریب به اتفاقشان نسبت به وقوع جنگ دلنگران هستند و به آن نه می‌گویند. پرسش این است که مردمان کوچه و خیابان چه واکنشی به احتمال جنگ میان ایران و آمریکا دارند. آنچه من مشاهده کرده‌ام و مرا هراسانده این است که در داخل ایران به نظر می‌رسد نگرانی نسبت به جنگ چنان که باید در میان عامه مردم نباشد. بسیاری از مردم احتمال جنگ را جدی نگرفته‌اند و با زبانی طنزآمیز از این مسئله صحبت می‌کنند. از این بدتر، برخی از مردم چنان سخن می‌گویند که انگار بدشان هم نمی‌آید که چنان جنگی دربگیرد. برخی از آنان چنان سخن می‌گویند که گویی ترامپ را در طرف خود احساس می‌کنند؛ چنان سخن می‌گویند که انگار ترامپ رهایی‌بخش است و قرار است انتقام آنان را از حکومت بگیرد. در نظرِ بسیاری از این مردم اوضاع چنان بد است که از این بدتر نخواهد شد، حتا با جنگ.

این احساس که در اوضاع کنونی باید به آواز بلند به جنگ نه گفت، فقط در روشنفکران دیده می‌شود و نه در عامه‌ی مردم. بسیاری از مردم معتقدند آمریکا فقط با حکومت ایران مشکل دارد و دود این جنگ هم فقط به چشم حکومت خواهد رفت. از این رو حتا می‌توان گفت برخی از مردم برای چنین جنگی لحظه‌شماری می‌کنند.

محمود که یک برق‌کار ساده است می‌گوید آمریکا قدرت را از اینها خواهد گرفت. از او می‌پرسم آیا در این میان مردم آسیبی نمی‌بینند. می‌گوید که آمریکا با مردم کاری ندارد و فقط آخوندها را بمباران می‌کند.

حسین که مغازه‌دار است آرزو دارد که هرچه زودتر جنگ شود. او معتقد است این جنگ مثل جنگ ایران و عراق نیست که مردم قربانی شوند. می‌گوید آمریکا با موشک‌های نقطه‌زن مراکز قدرت را هدف خواهد گرفت.

رودیکردهایی از این دست حتا در میان تحصیل‌کردگان هم دیده می‌شود. حمید مدرک کارشناسی ارشد در رشته‌ی مکانیک را از دانشگاه صنعتی اصفهان گرفته است، و چون بسیاری از پروژه‌های کسب و کار در یک سال اخیر تعطیل شده‌اند، او اکنون با پراید خود مسافرکشی می‌کند. او نیز خواهان حمله‌ی آمریکا ست. می‌گوید تنها راه برون‌رفت از این وضعیت جنگ است. از او می‌پرسم آیا شوخی می‌کند یا در حرف خود جدی است. می‌گوید: «بالاتر از سیاسی رنگی نیست!»

اینها فقط چند نمونه از بسیار است. اگر مصیبت‌های جنگ را بدانی برایت آسان نیست چنین واکنش‌هایی را باور کنی. در وهله‌ی اول تصور می‌کنی این آدم‌ها دارند شوخی می‌کنند. اما این‌طور نیست. آنان در آنچه می‌گویند جدی هستند. بی‌شک بخشی از مردم تصور می‌کنند جنگ فقط علیه حکومت است. آنان خود را جدا از حکومت و حکومت را جدا از خود می‌دانند؛ حکومت را علیه خود و درنتیجه خود را علیه حکومت می‌دانند. حکومت را دشمنِ خود و آمریکای ترامپ را دشمنِ دشمنِ خود می‌دانند. این دسته از مردم معمولاً با نظرگاهی کلی‌تر نمی‌نگرند و مجموع سود و زیان حمله‌ی آمریکا را محاسبه نمی‌کنند.

یک پندار در میان روشنفکران این است که ایرانیان همیشه در مقابل تهاجم خارجی مقاومت خواهند کرد. شاید نباید خیلی به این پندار دلخوش باشیم. شکی نیست که اگر مردم احساس کنند حکومت بر آنان ستم می‌کند آنگاه نیروی خارجی را رهایی‌بخش به شمار خواهند آورد. در اوضاع کنونی هم بسیاری از مردم چنین احساسی دارند و واکنش‌شان به احتمال جنگ نیز از همین احساس برمی‌خیزد. پس واکنشِ این مردمان البته از سنخ واکنش‌های کسانی نیست که با جنگ همراه هستند چون برای پس از جنگ کیسه‌ای دوخته اند یا بخشی از قدرت‌های جهانی یا منطقه‌ای را نمایندگی می‌کنند. واکنش این مردمان در درد و رنج‌هایشان ریشه دارد.

مهم است که بدانیم این دسته از واکنش‌ها به جنگ ایران و آمریکا هم بخشی از واقعیت است. این بخش از واقعیت را بیش از هر کس دیگری سران حکومت ایران باید جدی بگیرند. روشنفکران و کنشگرانِ ضدجنگ نیز وقتی از این بخش از واقعیت مطلع باشند در روشنگری علیه جنگ هرچه جدی‌تر خواهند شد. چراکه بی‌تردید جنگ راه‌حل نیست. روزگار ایرانیان هرقدر هم که سیاه باشد باز بالاتر از سیاهی هم رنگی هست!


از همین نویسنده