تنش‌ها در خلیج فارس با افزایش حضور نظامی ایالات متحده،‌ خرابکاری در نفت‌کش‌ها، حمله متقابل به پهپادها، و توقیف نفت‌کش ایرانی به دست بریتانیا و نفت‌کش بریتانیایی به دست ایران به شکل نگران‌کننده‌ای افزایش یافته است. اروپا،‌ حامی توافق هسته‌ای با ایران، در آستانه افزایش حضور نظامی در خلیج فارس است. هلند نیز یک ناو جنگی بزرگ‌اش را به منطقه می‌فرستد.

نشریه «خرونه آمستردام»‌ (آمستردام سبز) که از ۱۸۷۷ مقاله‌های تحلیلی‌ـ‌انتقادی درباره سیاست روز منتشر می‌کند، در مقاله‌ای اثر روتخر فاندر هوفه،‌ دبیر بخش خارجی این نشریه به بحران خلیج فارس پرداخته است. روتخر فاندر هوفه، مدرس تاریخ در دانشگاه اوترخت در این مقاله با استفاده از نظرات یرواند آبراهامیان تلاش می‌کند تا رفتار جمهوری اسلامی را در پس‌زمینه‌ای تاریخی بسنجد و برای مخاطب هلندی توضیح دهد.

مراسم رونمایی از سامانه پدافند هوایی ۱۵ خرداد،‌ خرداد ۱۳۹۸ ــ عکس: تسنیم

تنش‌ها در خلیج فارس بالا می‌گیرد. اما ایران مختل کردن رفت و آمد کشتی‌ها و گروگان گرفتن کارکنان آن توسط خودش را سیاست تهاجمی نمی‌داند. در گذشته به این کشور مغرور تجاوز شده، تحقیر شده و منزوی شده است. رفتار آن‌ها در خلیج فارس یک هشدار است.

بعد از سال‌ها آرامش نسبی، خلیج فارس دوباره در مرکز توجه جهان قرار گرفته است. از چند هفته پیش حوادث با پهباد، کشتی‌های نفتکش و هواپیما با سرعت زیادی جای یکدیگر را می‌گیرند. ایران حرکت کشتی‌ها را مختل و سرنشینان‌شان را گروگان می‌گیرد. هلند احتمالا یک کشتی جنگی می فرستد، و چند هفته پیش دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا تصمیم گرفت جت‌های جنگنده را در هوا به پرواز در بیاورد تا در تنور جنگ با ایران بدمد.

تنش فزاینده در حواشی ایران جدید نیست: بحران کنونی تنها آخرین مورد در یک سری از جنگ‌ها، حوادث و تقابل‌های سیاسی از انقلاب توده‌ای چهل سال پیش ایران است که بر حکومت مدافع غرب شاه نقطه پایان گذاشت. حکومت اسلامی ایران در این دهه‌ها دوستان کمی به‌دست آورده است: در تمام این سال‌ها ایران با بسیاری از همسایگان خود و سایر کشورهای جهان در ناسازگاری و خصومت زندگی کرده است.

اگر ایران بار دیگر با ائتلاف کشورهای دیگر روبرو شود، دوباره مقصر قلمداد می‌شود. گفته می‌شود که ایران قصد دارد انقلاب اسلامی را به جهان صادر کند و اسرائیل را از میان بردارد، قصد دارد سلاح هسته‌ای تولید کند و تروریست‌ها و جناح‌های مسلح را در دیگر کشورها مورد حمایت قرار می‌دهد. از چند سال پیش این نگرانی به نگرانی‌های دیگر افزوده شده که ایران قصد دارد هلال شیعی ایجاد کند: یک منطقه به هم پیوسته از کشورهایی از افغانستان تا لبنان در منطقه که در کنترل شیعه‌هاست. کشوری سازش‌ناپذیر و شکست‌ناپذیر.

اما به مصداق «دشمنت را بشناس» ــ‌ قطعاً اگر هلند هم درگیر مساله شود ــ مهم است از این رمزگشایی شود که رهبران ایران خود شرایط را چگونه می‌بینند. و نه فقط در ارتباط با این بحران مشخص فعلی، بلکه تصویر جهانی که پشت آن قرار گرفته است.

تنش‌ها در پس‌زمینه تاریخی

کسی که به جستجوی پاسخ این سوال می‌رود نمی‌تواند با چشم‌انداز آینده رهبران ایران شروع کند، یا این که آن‌ها از بحران فعلی چه می‌خواهند به دست بیاورند. مفیدتر این است به گذشته، به دوران اوباما و بوشِ پسر نگاه شود، به اوایل دهه هشتاد.

یرواند آبراهامیان، استاد دانشگاه و نویسنده چندین کتاب درباره ایران مدرن می‌گوید: «نسل کنونی رهبران ایران مهمترین تجربه‌ سازنده‌شان جنگ ایران و عراق است… اگر ما از غرب به ایران نگاه کنیم گرایش داریم روی تفاوت میان محافظه‌کاران و اصلاح‌طلبان تمرکز کنیم. اما در ایران هیچ بحثی بالاتر از امنیت ملی نیست. مهمترین رهبران از به‌شدت محافظه‌کار تا به‌شدت پراگماتیک، همه جنگ با عراق را دیده‌اند و درس‌های یکسانی درباره امنیت کشور از آن گرفته‌اند.»

در چارچوب «دشمنت را بشناس» مهم است از این مساله رمزگشایی کنیم که ایران شرایط را چگونه می‌بیند.

برای آن جنگ باید ۴۰ سال به عقب بازگردیم، به انقلاب ۱۹۷۹ که از ایران یک کشور تئوکراتیک اسلامی ساخت. در هرج و مرج و خشونت پس از انقلاب در ایران، صدام حسین تازه به قدرت رسیده در عراق همسایه ایران، این شانس را دید که بخش‌های بزرگی از سرزمین ایران را تسخیر کند.

عراقِ بهتر مسلح به سرعت گیر افتاد و پس از آن جنگ خشونت‌بار ادامه یافت: با سنگرها، کودک‌سربازان، حملات «امواج انسانی»، بمباران شهرها و صدها حمله شیمیایی به دست عراق با گاز خردل و سارین كه مواد اولیه آن در هلند و سایر کشورهای غربی خریداری شد و برای انجام آنها از اطلاعات آمریكایی استفاده شد.

آبراهامیان می‌گوید: «ایران تنها بود: تمام کشورهای غربی، تقریبا تمام کشورهای خاورمیانه، اتحاد شوروی، چین، همه از عراق حمایت می‌کردند…. زمانی که صدام استفاده از سلاح‌های شیمیایی را آغاز کرد ایران انتظار واکنش خشمگین جهانی را داشت از جمله در اروپا. وقتی واکنشی دیده نشد، رهبران ایران به این نتیجه رسیدند که ایران همیشه باید بتواند برای امنیت خود مبارزه کند. آن‌ها با چشمان خود دیده بودند که هرگز نباید به جامعه جهانی اعتماد کنند.»

مواظبت از امنیت کشور خود کار ساده‌ای نیست. ایران ارتش کوچکی دارد: بزرگ به لحاظ تعداد سربازان ولی کوچک از نظر امکانات و بودجه. در آن سوی خلیج فارس، امارات متحده عربی بودجه نظامی‌اش دو برابر ایران است، و عربستان سعدودی که پنج برابر خرج ارتش خود می‌کند. مجموع کشورهای کوچک حوزه خلیج فارس بیشتر از ایران صرف هزینه دفاعی خود می‌کنند. اسرائیل هم با جمعیتی ده برابر کمتر همین کار را می‌کند. این‌ها همه دشمنان قسم‌خورده ایران هستند و تازه حمایت آمریکا را هم دارند که بیشتر از هر کشوری در جهان برای دفاع نظامی هزینه‌ می‌کند.

راه حل ایران برای این مساله «دفاع رو به جلو» است. این مختصراً یعنی ایجاد متحدانی که برای دولت‌های پرو آمریکایی- که از دید رهبران ایران کشور کم و بیش توسط آن‌ها محاصره شده-  مشکل نظامی ایجاد می‌کنند. این مساله سال ۱۹۸۲ شروع شد که ایران شیعیان مخالف دولت لبنان را در جریان جنگ داخلی در حزب‌الله لبنان متحد کرد. حزب‌الله با کمک‌های ایران جنگ چریکی موثری علیه اسرائیل به راه انداخت. حزب‌الله به بزرگترین قدرت لبنان تبدیل شد، قوی‌تر از ارتش دولتی، و هنوز هم از تهران هدایت می‌شود.

ایران با سوریه هم پیمان دوستی بست. سوریه تنها کشوری بود که در طول جنگ با عراق از ایران حمایت کرده بود و برای حمایت ایران از حزب‌الله بسیار مهم بود. از ۲۰۱۱ که موقعیت  رژیم سوریه در اثر جنگ داخلی در این کشور در معرض خطر قرار گرفت، ایران با تمام قوا وارد درگیری شد. ارتش انضمامی به سوریه گسیل کرد که در جبهه ارتش دولت سوریه می‌جنگید. تقریبا به طور قطعی می‌توان گفت که  بدون این حمایت، دولت اسد تا کنون سقوط کرده بود.

ایران خود را یک تمدن بزرگ و مغرور در محاصره دشمنان می‌بیند.

ایران همچنین گروه‌های جنگجوی زیادی در خاورمیانه را حمایت می‌کند. بیشتر آن‌ها شیعه هستند، مثل نظامیان در عراق و حوثی‌ها در یمن. عربستان سعودی برای جلوگیری از گسترش نفوذ ایران چهار سال است بدون حاصل در جنگ داخلی یمن شرکت کرده است. متحدان دیگر ایران سنی‌ها هستند مانند حماس: گروهی که به لحاظ ایدئولوژیک از ایران دور است اما دشمن مشترک (اسرائیل) به دوستی آن‌ها انجامیده. و دیگران، سکولارها هستند. به این ترتیب ایران گروه‌های کرد عراقی را علیه دولت اسلامی (داعش) حمایت کرد. رهبران ایران با افتخار از این مجموعه متحدان به عنوان «محور مقاومت» یاد می‌کنند که در خاورمیانه علیه سلطه آمریکا ایجادشده.

دومین راه حل ایران برای تهدیداتی که احساس می‌کند سرمایه‌گذاری در وسایل مقاومت است که هزینه زیادی ندارند اما خطر و نگرانی بالنسبه بزرگی را برای دشمن ایجاد می‌کنند. تحلیلگران غربی از آن به عنوان جنگ نامتقارن یاد می‌کنند که می‌تواند هر چیزی را در بر بگیرد: یک ناوگان از موشک‌ها، اسباب‌بازی‌های پیشرفته غربی برای استفاده های نظامی مانند قایق‌های تندرو و هواپیماهای بدون سرنشین، و همچنین تروریسم و سلاح‌های سایبری.

و طبعا سلاح هسته‌ای. به گفته‌ی آبراهامیان، برنامه هسته‌ای ایران واکنش مستقیمی به جنگ با عراق است. «رهبران ایران عمیقا اعتقاد دارند که ایران باید قابلیت ساختن سلاح هسته‌ای را برای روز مبادا داشته باشد. ایران قصد ندارد حتما بمب داشته باشد اما خواستار “گزینه ژاپنی” است: داشتن این ظرفیت که در صورتی که دوباره به ایران حمله شد طی یک ماه یا چند هفته بمب تولید کند. به این علت، ایرانی‌ها هرگز برنامه اتمی خود را کنار نخواهند گذاشت.»

شکاف در ادراک

تصویر تهران از جهان چنین است: یک تمدن پرافتخار که توسط دشمنان محاصره شده، در قرن گذشته مورد حمله استعمار قرار گرفته، تحقیر شده،  به خاک آن تجاوز و در سطح جهان ایزوله شده و با «دفاع به جلو» و وسایل لازم از خودش دفاع می‌کند. چیزی که در این تصویر جایش خالی است درک این مساله است که سیاست ایران در چشم دنیای خارج چندان «دفاعی» نیست. حمایت از مخالفان مسلح حکومت‌ها، دخالت در جنگ‌های خارجی، ارتش‌های انضمامی و برنامه هسته‌ای: لیستی که در ترکیب با شعارهای تهاجمی در مورد انقلاب اسلامی و یک لیست طولانی از فراخوان‌های افراطی روحانیون ایرانی و ایران بسیار دلهره‌آور است.

اما رهبران ایران مساله را چنین نمی‌بینند. «گروه بین‌المللی بحران» با تجزیه و تحلیل صد مصاحبه با رهبران ایران، مقامات و متخصصان جناح ها و لایه‌های مختلف قدرت در ایران به این نتیجه رسیده است که «آن‌ها این عقیده را که شعارهای انقلابی ایران اساس انزوای ایران،  ترس از همسایگان خود و حضور نظامی غرب در منطقه است را به شدت رد می‌کنند.

از این رو بحران کنونی در خلیج فارس- و بحران بعدی و بعدی- بر محور شکاف در ادراک دور می‌زند. رهبران ایران مختل کردن رفت و آمد کشتی‌ها و گروگان گرفتن کارکنان آن را سیاست تهاجمی نمی‌دانند، بلکه آن را هشداری به دشمنان برای بیشتر منزوی کردن ایران قلمداد می‌کنند، و به عنوان یادآوری به جهان که تحت فشار قراردادن بیشتر ایران برای همه خطر به همراه دارد.

این شکاف در ادراک دو پاسخ می‌تواند داشته باشد. یا می‌پذیری که ایران نگاه خودش را به جهان دارد و تلاش می‌کنی عرصه مشترکی برای توافق بیابی: این خط را اوباما دنبال می‌کرد و کشورهای اروپایی، روسیه و سایر کشورها دنبال می‌کنند. توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ هم از این ادراک نتیجه شد. یا نگاه ایران به جهان را نفی می‌کنی، این کشور را به عنوان دشمن می‌بینی و امکان تقابل را می‌پذیری یا در آغوش می‌کشی: ترامپ، اسرائیل و عربستان سعودی در این خط قرار دارند.

این تقابل قطعا تصویر رهبران ایران از احتمال اجماع با جهان را تغییر نخواهد داد. یرواند آبراهامیان می‌گوید: «اغلب گفته می‌شود رهبران ایران پارانوئید هستند. اما افراد پارانوئید هم می‌توانند دشمنان واقعی داشته باشند.»


مجموعه بازتاب تنش‌های خلیج فارس در رسانه‌های جهان: