داستان شاپور بختیار، دبیرکل حزب ایران و عضوجبهه ملی، داستان یک عمر است به‌علاوه ۳۷ روز.

یک عمر، با فراز و فرودهای دراماتیک که کلمه تکرارشونده در آن «مقاومت» است: مشارکت در نهضت مقاومت ملی فرانسه، حضور در نهضت مقاومت ملی پس از کودتای ۲۸ مرداد و تاسیس نهضت مقاومت ملی ایران پس از انقلاب.

یک عمر و البته ۳۷ روز طوفانی نخست‌وزیری، که طی آن بختیار رودرروی بسیاری از همراهان و هم‌رزمان سابقش می‌ایستد.

این داستان اما یک موخره ۴۸ ساعته نیز دارد:‌ یک پرده واپسین که درست از بعدازظهر ۶ اوت ۱۹۹۱/ ۱۵ مرداد ۱۳۷۰ آغاز می‌شود؛  از زمانی که آخرین نخست وزير رژيم سلطنتی ايران در منزل خود در حومه پاريس به قتل رسید.

مجموعه اتفاقاتی که در فاصله قتل بختیار تا آگاهی نزدیکان او از مرگش و انتشار عمومی این خبر روی می‌دهد، می‌تواند کلیدی باشد برای فهم آنچه می‌توان «دیپلماسی ترور» در جمهوری اسلامی ایران نامید.

دکتر شاپور بختیار

آن طور که یک پلیس ایرانی‌تبار درگیر در پرونده ترور بختیارنقل می‌کند، پسر و نزدیکان بختیار ظهر ۸ اوت، متوجه مرگ او می‌شوند، یعنی نزدیک به دو روز پس از آنکه او و منشی‌اش، سروش کتیبه به دست محمد آزادی و علی وکیلی‌راد و فریدون بویراحمدی به قتل می‌رسند.

در این ۴۸ ساعت که جسد بی‌جان بختیار همچنان روی کاناپه جلوی یک تلویزیون روشن افتاده، و تلفن خانه او اشغال است، وقتی هنوز هیچ‌کس از مرگ آخرین نخست‌وزیر نظام سلطنتی خبر ندارد، جمهوری اسلامی دست به اقدامات دیپلماتیک بی‌سابقه‌ای می‌زند که از جمله پیامدهای آن، مدیریت خبر و مهار پیامدهای ترور بختیار است.

آیا می‌توان میان این فعالیت‌های دیپلماتیک جمهوری اسلامیِ به ویژه در رابطه با بحران گروگان‌ها در لبنان و ترور بختیار رابطه‌ای برقرار کرد؟

وقتی هاشمی رفسنجانی از مرگ بختیار، زودتر از پسر او خبر دارد

بعدازظهر ۱۵ مرداد: زمان ترور بختیار.

شامگاه ۱۷ مرداد: انتشار عمومی خبر ترور او.

خاطرات روز ۱۶ مرداد سال ۷۰ هاشمی رفسنجانی به شکل رسواکننده‌ای مؤید عاملیت جمهوری اسلامی در ترور است. رفسنجانی ۱۶ مرداد/ ۷ اوت می‌نویسد:

«آقای [علی] فلاحیان اطلاع داد که در فرانسه، [شاپور] بختیار [آخرین نخست‌وزیر رژیم پهلوی] و یکی از کارکنانش در محل اقامت خود [در پاریس] کشته شده است؛ تا شب خبری در این جهت در گزارش‌های جهانی نیامد.» [1]

هاشمی فسنجانی، در زمینه: سر شاپور بختیار مقتول

وقتی روز بعد خبر در رسانه‌های جهانی منعکس می‌شود، رفسنجانی می‌نویسد، «خبر آزادی مک‌کارتنی، گروگان انگلیسی، بازتاب وسیع‌تری دارد.»

اشاره رفسنجانی به جان مک‌کارتی، خبرنگار بریتانیایی است که پس از ۱۹۴۳ روز اسارت در بند سازمان جهاد اسلامی لبنان به رهبری عماد مغنیه، در ۸ اوت ۱۹۹۱ آزاد می‌شود. و بدون شک ایران نقش عمده‌ای در آزادی او دارد.

رفسنجانی ۱۸ مراد/ ۹ اوت می‌نویسد: «به وزارت امور خارجه [علی‌اکبر ولایتی] گفتم که برای کمک به آزادی گروگان دیگر غربی فشار بیاورند و توجهی به تهدیدها نشود.»

در فاصله روزهای ۱۷ تا ۱۹ مراد –‌بنا به آنچه در خاطرات هاشمی رفسنجانی آمده—‌ رئیس جمهور وقت ایران، علاوه بر علی‌اکبر ولایتی و «دکتر روحانی»،‌ با مدیران وزارت اطلاعات دیدار می‌کند و «در صحبت مفصلی، آنها را در مورد مسائل اساسی توجیه» می‌نماید. دیدارهایی که می‌توانند به ماجرای مرگ بختیار در فرانسه، آزادی گروگان‌ها در لبنان یا هر دو مربوط باشند.

بختیار در سایه مک‌کارتی

حق با هاشمی رفسنجانی است. روزنامه‌های ۹ اوت ۱۹۹۱ را که ورق می‌زنی، خبر ترور بختیار در سایه خبر آزادی مک‌کارتی قرار گرفته است.

دو خبر، هر دو مربوط به مسائل امنیتی که البته تصویرهای متفاوتی از ایران عرضه می‌کنند؛ حقیقتی که در روزنامه ۹ اوت ۱۹۹۱ لس‌آنجلس تایمز به آن اشاره شده است.

و البته یک خبر تحت‌الشعاع دیگری قرار گرفته: تیتر نخست روزنامه لس‌آنجلس تایمز همچون بسیاری از روزنامه‌های دیگر آن روز خبر آزادی گروگان بریتانیایی است.

خبر آزادی مک‌کارتی در «خبر ساعت ده» ITN–بریتانیا  :

با فشار تهران، سه روز بعد در ۱۱ اوت، یک گروگان دیگر نیز آزاد می‌شود. این بار، یک شهروند ۶۰ ساله آمریکایی به نام ادوارد آستین تریسی که او هم حدود ۵ سال در اسارت سازمان عدل انقلابی،‌ به رهبری سید عباس موسوی بوده است.[۲]

تریسی صحیح و سالم از طریق سوریه به همان جایی منتقل می‌شود که حدود ۱۱ سال پیش از آن، ۵۲ گروگان آمریکایی پس از ۴۴۴ روز اسارت در ایران صحیح و سالم قدم گذاشتند: بیمارستان نیروی هوایی آمریکا در ویسبادن در غرب آلمان.

جان مک‌کارتی نخستین شهروند بریتانیایی بود که در جریان بحران گروگان‌ها در لبنان (۱۹۸۲-۱۹۹۲) ربوده شد. از جمله دلایل سازمان جهاد اسلامی برای انتخاب مک‌کارتی از بین گروگان‌ها این بود که آزادی او می‌توانست بازتاب رسانه‌ای گسترده‌ای داشته باشد. آزادی تریسی نیز از این‌ بابت معنادار بود که از ۱۵ ماه پیش از آن گروه‌های لبنانی تن به آزادی هیچ گروگان آمریکایی‌ای نداده بودند.

وانگهی،‌ اولین بار بود که تهران و حزب‌الله از «کانال سازمان ملل» برای گروگان‌ها اقدام می‌کردند.

آن گونه که روزنامه لوموند خبر داد، سازمان جهاد اسلامی لبنان روز ۶ اوت (روز ترور بختیار) در بیانیه‌ای اعلام کرده بود که «در ۴۸ ساعت آینده پیامی بسیار مهم را از طریق یک فرستاده ویژه به دبیرکل سازمان ملل ارسال خواهد کرد.» این پیام ساعاتی پس از آن منتشر شد که نشریه تهران تایمز، از احتمال آزادی گروگان‌های آمریکایی و بریتانیایی تا قبل از پایان هفته خبر داده بود.

در پایان هفته، همچنان که رفسنجانی در خاطراتش می‌‌نویسد، دیدار مک‌کارتی و خاویر پرز دکوئیار،‌ دبیرکل سازمان ملل، و تحویل نامه سازمان جهاد اسلامی در صدر خبرها قرار می‌گیرد؛ نامه‌ای حاوی پیام آمادگی این سازمان برای معاوضه تمام گروگان‌های غربی‌اش با حدود ۳۷۵ زندانی عرب و فلسطینی در بند اسرائیل.

بنا بر گزارش طبقه‌بندی خارج‌شده از مرکز ضد ترور سازمان سیا، تهران با سوء‌استفاده از سازمان ملل –در واقع،‌ با تاکید بر میانجی‌گری این سازمان و «تبلیغات» و سر و صدا در این باره— در صدد«افزایش فشار افکار عمومی بر اسرائیل و غرب» برای پیشبرد اهداف سیاسی خویش بود. این گزارش، در عین حال،‌ این تاکید را تمهیدی برای مهار انتقادات گروه‌های تندروی شیعه از روند آزادی گروگان‌ها می‌داند.

اما آیا اهداف ایران در بازی دیپلماتیک صرفاً به همین‌ها خلاصه می‌شود؟ آن هم در روزهایی که مهم‌ترین خبر در داخل کشور، ترور بختیار است؟

عبدالله نوری به دمشق می‌رود

چند ساعت پس از آزادی مک‌کارتی در ۸ اوت،‌ یک گروه ناشناخته به نام «سازمان دفاع از حق زندانیان»، جروم لیرو، یک پزشک فرانسوی عضو سازمان «پزشکان جهان» را در بیروت ربود و تهدید کرد در صورت ادامه روند آزادی گروگان‌ها، او را خواهد کشت.

مرکز ضد ترور سازمان سیا،‌ این عمل را خودسرانه و خلاف خواسته تهران می‌داند.

خودسرانه یا هماهنگ‌شده،‌ عرصه برای فعالیت دیپلمات‌های تهرانی باز می‌شود. عبدالله نوری، وزیر وقت کشور، به دمشق می‌رود. الکساندر واتسون، دیپلمات آمریکایی و معاون سفیر ایالات متحده در سازمان ملل، و جیان-دمنیکو پیکو، ‌فرستاده ویژه خاویر پرزدکوئیار نیز آنجا حاضر اند. شخصی به اسم أبو عبدالله هم از طرف سازمان‌های لبنانی حضور دارد.

همه در دمشق گرد هم آمده‌اند و مذاکرات فشرده در جریان است. در آنجا عبدالله نوری با سید محمدحسین فضل‌الله از مراجع تقلید شیعه و «پدر معنوی حزب‌الله لبنان» و احمد جبرئیل، رهبر و بنیان‌گذار جبهه مردمی برای آزادی فلسطین-فرماندهی کل نیز دیدار می‌‌کند.

خبر آزادی گروگان بریتانیایی در لس آنجلس تایمز

با صحنه‌گردانی ایران، شهروند فرانسوی ربوده‌شده در کمتر از دو روز و همزمان با ادوارد آستین تریسی آزاد می‌شود؛ اتفاقی که به قول روبین رایت، روزنامه‌نگار آمریکایی، برای ایران «اعتبار»‌ می‌آورد.

مقامات آمریکایی اظهار امیدواری می‌کنند که این اقدام صرفاً «نوسانی گذرا بر صفحه نمایش» نباشد. جرج بوش پدر از محل تعطیلاتش در کنبانکپورت به آزادی فوری لیرو واکنش نشان می‌دهد و می‌گوید: «آزادی شهروند فرانسوی نشان می‌دهد که وقتی کشورها و گرو‌ه‌های مختلف دست به دست هم می‌دهند،‌ ممکن است کاری صورت بگیرد.»‌

بنا به اسناد ویکی‌لیکس، سعود فیصل،‌ وزیر خارجه وقت عربستان، چند ماه بعد به طور خصوصی، می‌گوید: تنها جایی که ایران «مطلقاً عقلانی» عمل کرده، همین ماجرای آزادی گروگان‌ها بوده است.

بسیاری و از جمله کمال خرازی،‌ سفیر ایران در سازمان ملل، حالا از «خوشبینی‌» نسبت به چشم‌انداز روابط حرف می‌زنند.

و بدین ترتیب، رسوایی ترور بختیار، زیر خروارها تحلیل و خبر مثبت و اظهار خوشبینی گم می‌شود.

از لبنان تا لبنان

نمی‌توان با قاطعیت گفت که آزادی گروگان‌ها و ترور بختیار از ابتدا بخشی از یک سناریوی واحد بوده‌اند یا در سیر حوادث به هم پیوند خورده‌اند. بدون شک، ایران در چارچوب سیاست‌های ژئوپلیتیک منطقه‌ای وروابط بین‌المللی‌اش، انگیزه‌های مستقلی برای آزادی گروگان‌های غربی داشته است؛ اما در عین حال، بهره‌برداری دیپلماتیک جمهوری اسلامی از ماجرای گروگان‌ها در لبنان برای مدیریت خبر و پیامدهای ترور بختیار غیرقابل انکار است.

واقعیت این است که داستان ترور بختیار، ماه‌ها پیش از مرگش به مسئله گروگان‌ها در لبنان گره خورده بود. در ژوئیه ۱۹۹۰، فرانسوا میترانِ، رئیس جمهور وقت فرانسه، انیس نقاش را که به حبس ابد محکوم شده بود می‌بخشد و او در جریان معامله ایران و فرانسه و در قبال آزادی گروگان‌های فرانسوی آزاد می‌شود و به ایران باز می‌گردد.[۳]

انیس نقاش، معمار لبنانی،‌ عامل سوءقصد نافرجام به بختیار در ۱۸ ژوئیه ۱۹۸۰/ ۲۷ تیر ۱۳۵۹ بود که در جریان این حادثه همسایه دختر بختیار را کشت و دو پلیس را مجروح کرد. گفته می‌شود انیس نقاش پس از بازگشت به تهران نقشی کلیدی در طراحی ترور بختیار داشته است.

بله، طرحی که با مبادله گروگان‌های فرانسوی کلید خورده بود با آزادی گروگان‌های بریتانیایی، فرانسوی و آمریکایی به پایان می‌رسد. طنز تلخ تاریخ این که بازگشت علی وکیلی‌راد،‌ قاتل بختیار به ایران در سال ۱۳۹۸ نیز بنا به گمانه‌زنی‌هاِ در چارچوب معامله ایران و فرانسه و در مبادله با کلوتید ریس صورت پذیرفته است. [۴]

***

اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، مرحله مهمی در تاریخ جمهوری اسلامی است؛ دوران گذر به میانجی منطقی عملگرا و البته بی‌رحم، مرحله تثبیت پس از خمینی و جنگ، که دو عنصر تعیین‌کننده در شکل‌گیری و قالب‌ریزی جمهوری اسلامی بودند. از همین دوران است که تلاش‌هایی برای عادی‌سازی رابطه با غرب آغاز می‌شود.

‌مجموعه‌ ترورهای جمهوری اسلامی در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، از کشتار زندانیان سیاسی تا قتل‌های زنجیره‌ای، وهله‌ای ضرروی از همین مرحله است. آیا مبالغه است اگر بگوییم حذف آلترناتیوها و «دشمنان داخلی» (بختیار، فروهر، شرفکندی و…) همبسته منطقی عادی‌سازی رابطه با «دشمن خارجی» یعنی غرب در این مرحله بوده است؟


پانویس‌ها:

[۱] سازندگی و شکوفایی (کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال ۱۳۷۰)، انتشارات دفتر نشر معارف انقلاب، ۱۳۹۳- برای شرح مفصل‌تری در این باره ن. ک. به اینجا.

[۲] سازمان عدل انقلابی و سازمان جهاد اسلامی از هسته‌های اولیه حزب‌الله لبنان بودند.

[۳] علی‌اکبر ولایتی به مبادله انیس نقاش و گروگان‌های فرانسوی اذعان کرده است. رجوع کنید به اظهارات او در فیلم «جنایات مقدس»ساخته رضا علامه‌زاده- دقیقه ۲۵.

[۴] ن. ک. به این مقاله فیگارو در سپتامبر ۲۰۰۹. کلوتید ریس دانشجویی فرانسوی بود که در جریان حوادث سال ۱۳۸۸ به جاسوسی متهم و دستگیر شد. گمانه‌زنی‌هایی نیز در مورد مبادله کلوتید ریس با مجید کاکاوند —متهم به خرید تجهیزات نظامی از شرکت‌های آمریکایی و صدور غیرقانونی آن‌ها به ایران—وجود دارد.‌ بنا به اسناد ویکی‌لیکس، ایرانی‌ها دست‌کم در مرحله‌‌ای از مذاکرات طرح مبادله کاکاوند و ریس را مطرح کرده‌ بودند.


بیشتر بخوانید: