نیویورک تایمز در مقاله‌ای به قلم بت گاردینر، به مساله راست افراطی، برتری‌طلبان سفید و مقوله تغییرات اقلیمی پرداخته است. گاردینر روزنامه‌نگاری در حوزه محیط زیست است که بیش از یک دهه بر تغییرات اقلیمی کار کرده. بر اساس مشاهدات این روزنامه‌نگار، طی چند سال اخیر  توجه برتری‌طلبان سفیدپوست، ضدمهاجران و ناسیونالیست‌های سفید به مقوله تغییرات آب و هوایی معطوف شده است. بت گاردینر در مقاله پیش رو به این مسأله می‌پردازد که تا چه اندازه بحران زیست‌محیطی و جان گرفتن دوباره راست افراطی می‌تواند به هم مرتبط باشد و چگونه این دو به موازات هم پیش می‌روند و یکدیگر را تقویت می‌کنند.

علامت صلیب شکسته روی چهره‌ای از هیتلر در جنگل‌های نزدیک لاهه، هلند، ۲۰۰۸ ــ عکس: Roel Wijnants at Flickr.com

اکنون راست افراطی چارچوب نیرومند جدیدی برای مساله‌ای که غالبا مورد توجه چپ بوده، ارائه می‌دهد. تاکید آنها بیشتر بر پیوندهای عمیق میان سرزمین یک ملت و مردمش است و محروم کردن و مستثنی کردن هرچه و هرکه به باور آن‌ها به این مردم و سرزمین تعلق ندارد.

برخی با تحریف اصطلاحات علمی نظیر «گونه‌های مهاجم» ــ گیاهان و حیواناتی که بومی منطقه خاصی نیستند و به صورت کنترل‌نشده وارد یک اکوسیستم می‌شوند ــ آنها را وام می‌گیرند و وارد گفتمان ایدئولوژیک خود می‌کنند و با آن مهاجران و اقلیت‌های نژادی را هدف می‌گیرند.

ترسناک آنجاست که چنین دینامیکی می‌تواند همزمان با بالاگرفتن بحران تغییرات اقلیمی شدت گیرد و آنجاست که گروه‌ها و افراد را مقابل هم قرار می‌دهد.

هر چند که فشار و هراس از گرمایش زمین پدیده‌ای است نوظهور ، اما به کارگیری ادبیات زیست‌محیطی برای  مقاصد نژادپرستانه، بومی‌گرایانه و ملی‌گرایانه، تاریخی طولانی و تاریک دارد.

در سال‌های دهه ۱۹۷۰ و پیش از آنکه فعالان زیست‌محیطی وارد جریان فکری غالب جامعه و آرمان‌های مترقی و پیشرو شوند، بسیاری از طرفداران محیط زیست آمریکا در عین حال برتری‌طلب سفیدپوست هم بودند. این محیط‌زیستی‌های نژادپرست استدلال می‌کردند که آن که از دید آن‌ها “غریبه‌” و “خارجی‌” است، سرزمین کشور را تهدید می‌کند و از ارزش‌های کافی برای حفاظت از زمین برخوردار نیست.

چنین تفکری در اروپا هم مرسوم بود. نازی‌ها باور داشتند که ارتباطی از جنس هم‌زیستی میان سرزمین آلمان و «فولک» آن (مردم‌اش) وجود دارد.

اکنون جریان اصلی فعالان محیط زیست چنین باورهایی را اکیداً رد می‌کنند، اما راست افراطی همچنان به این سنت وفادار است.

شاخه شمال غربِ نئونازی‌ها که بدنبال اخراج رنگین‌پوستان که از شمال غربی ساحل اقیانوس آرام در آمریکا است، پرچم طراحی‌شده به‌دست یک فعال چپ‌گرا را مصادره به مطلوب کرده است و شعار «آسمان آبی است، زمین سبز است. سفید برای مردمی است که در میانه این دو هستند» را به آن افزوده.

در اسلوواکی نیز نئونازی‌ها که درختان جنگل را مرکز هویت ملی خودشان می‌دانند، اقلیت «روما» را به نابودکردن و تخریب درختان و جنگل‌ها متهم می‌کنند؛ مسأله‌ای که قطعاً صحت ندارد.

البته بسیاری از ناسیونالیست‌های دست‌راستی اجماع علمی بر روی تغییرات اقلیمی را رد می‌کنند و نگرانی‌های آن‌ها بیشتردر ابعاد محلی است تا جهانی.

بقیه واقعیت گرمایش جهانی را پذیرفته اند و به آن از دریچه منشور ناسیونالیسم سفید می‌نگرند و راه‌حل‌شان آنگاه می‌شود مستثنی کردن مهاجران، رنگین‌پوستان، و به اصطلاح «جهان سومی‌ها».

همین چند ماه پیش و در ماه دسامبر، وقتی دونالد ترامپ در لندن بود، از او در باره تغییرات اقلیمی پرسیدند. او به آلودگی در اقیانوس‌ها اشاره کرد: «کشورهای خاصی حجم نامحدودی از چیزهای مختلف را در اقیانوس دور می‌اندازند. و این چیزها به سمت آمریکا شناور می‌شوند».

ترامپ از کشور خاصی نام نبرد، اما ظاهراً این سخنان انعکاسی است از  استدلال تولیدکنندگان پلاستیک که می‌گویند اغلب زباله‌های اقیانوسی از چند کشور آسیایی می‌آید که در زمینه مدیریت پسماند و زباله‌ها ضعیف عمل می‌کنند.

هرچند سخنان ترامپ به نوعی متضمن تلاشی است که شرکت‌های بزرگ برای شانه خالی کردن از بار مسئولیت می‌کنند، اما رئیس‌جمهوری ایالات متحده آلودگی پلاستیک را همچون تهدید خارجی‌هایی که به آمریکا می‌آیند، می‌انگارد.

تاکر کارلسون، مجری شبکه تلویزیونی فاکس نیوز هم استدلال مشابهی دارد و در مصاحبه‌ای با مجله آتلانتیک به نادرستی ادعا می‌کند که رودخانه پوتوماک کثیف‌تر شده است و «زباله‌هایی را که به پوتوماک ریخته شده، به طور مشخص و فقط مهاجران ریخته‌اند»

این قالب‌بندی ناسیونالیستی کاملاً با دیدگاه جهانی آن‌ها مطابقت دارد.

همچنین برای به اصطلاح آلت‌رایت (یکی از نام‌های جدید راست افراطی برای وارد کردن آن به جریان غالب) این مقوله چماقی است برای کوباندن بر سر تشکیلات محافظه‌کار تا آن‌ها را مدیون و وامدار منافع شرکت‌های بزرگ و جهانی‌سازی خطاب کنند.

برخی از رادیکال‌ها جذب سناریو‌های آخرزمانی اقلیمی می‌شوند و آن را مسیری برای سربرآوردن دیکتاتوری یا یک فروپاشی کامل اجتماعی می‌بینند و به عبارتی به دنبال تسریع آن هستند، زیرا پس از سقوط کامل است که می‌توانند کشور ایده‌آل فاشیستی خود را بنا کنند.

دو متهم به کشتار گروهی مسلمانان و مهاجران مکزیکی سال گذشته در نیوزلند و تگزاس هر دو در رسانه‌های اجتماعی مانیفست‌های برتری‌طلبان سفیدپوست با بیانه‌های زیست‌محیطی منتشر کرده بودند.

مرد استرالیایی که متهم است ۵۱ نفر را در دو مسجد در کرایست چرچ کشت نیز خود را یک «اکوفاشیست نژادملی‌گرا*» (ethnonationalist eco-fascist) می‌دانست و نوشته بود مبارزه علیه مهاجرت به اروپا مبارزه‌ای محیط زیستی است. مظنون کشتار ال پاسو که ۲۲ لاتینوتبار قربانی آن بودند، بارها از زباله‌های پلاستیکی و مصرف بی‌رویه شکایت کرده بود و نوشته بود: «اگر بتوانیم از شر مردم به اندازه کافی خلاص شویم، آن وقت زندگی پایدارتری خواهیم داشت.»

درحالی‌که تغییرات اقلیمی جهان ما را شکل می‌دهند، ما با آینده‌ای سرشار از فشارهای جدید و محدودیت منابع از جمله زمین، غذا و آب مواجه هستیم. خشکسالی، سیل و طوفان میلیون‌ها نفر را از خانه‌هایشان رانده و خواهد راند. مهاجران به سوی جایگاهی نسبتا امن و ایمن یعنی اروپا، آمریکا و استرالیا روانه خواهند شد.

ظهور دوباره تبعیض‌های شدید علیه آسیایی‌تبارها در پی شیوع ویروس کرونا در جهان گوشه‌ای است از چهره زشت فشارهایی که شاید در آینده بر ما وارد آید.

بدون تعمق و تفکر در گذشته این‌طور فکر می‌کردم که مشکلات زیست محیطی نگرانی مشترک همه ماست و با همکاری با هم می‌توانیم آن را حل کنیم. اکنون راه دیگری فراروی‌مان می‌بینم، مسیری که در آن نیروهای تیره همچون سلاحی برنده ما را از هم جدا می‌کنند، و نزاع و خشونت و نژادپرستی را شعله‌ور‌تر می‌کنند.

آینده پیش روی ما، جهانی داغ‌تر، دریاهایی با سطح آب بالاآمده، با توفان‌های سهمگین بیشتری است. آینده‌ای ترسناک مگر آن‌که با هم و هر چه سریع‌تر چاره‌ای برای تغییرات اقلیمی بیندیشیم.

*ناسیونالیسم نژادگرا باور به خلوص نژادی در میان مردم یک سرزمین است.

** منبع:‌ نیویورک‌تایمز


در همین زمینه: