۱۳۹۸ سال اعتراض‌های فراگیر و گسترده، و سرکوب‌ و تمهیدات واکنشی حاکمیت در برابر آنها بود. در کنار کشتار آبان، فعالان و مبارزان بسیاری نیز سال گذشته بازداشت شدند و شماری از آنها نیز فعالان دانشجویی بودند.

درباره وضعیت نیروهای مبارز ۹۸، «زمانه» با یک فعال دانشجویی چپ‌گرا در تهران به گفت‌و‌گو نشست که اینجا با نام «دیانا. د» او را معرفی می‌کنیم. به باور «دیانا د.» که زبانی انتقادی نسبت به وضعیت کنونی جنبش‌های اعتراضی داخل ایران دارد، جنبش دانشجویی به طور خاص در یک پارادوکس گرفتار آمده است: «همزیستی مسالمت‌آمیز مقولات غیرمسالمت‌آمیز. [برای نمونه] هم‌زیستی خودانگیختگی واقعی با گرایش فکری به لزوم مبارزه سازمان‌یافته و آگاهی بخش».

۱۶ آذر ۱۳۹۸، دانشگاه تهران

■ امین درودگر: اول ماه مه سال گذشته ائتلاف کم­‌سابقه‌­ای از گروه­‌های اجتماعی فراخوان اعتراض دادند: دانشجویان، زنان، کارگران، معلمان، بازنشسته­‌ها، پرستاران… آیا شاهد شکل­‌گیری خطوط جدیدی از اتحاد در ایران هستیم؟

دیانا. د: من کیفیت متمایزی در اتحادهای سال­‌های اخیر گروه‌­های اجتماعی مختلف نمی‌­بینم. فعالیت‌­های مقطعی مشترک، حتی اگر به لحاظ تعداد گروه‌­های اجتماعی شرکت­‌کننده، در برخی مقاطع  تعداد رو به افزایشی باشد، لزوماً به معنای جهش کیفی اتحادها نیست. در سال‌های گذشته، فعالان اجتماعی عرصه‌های مختلف، به مناسبت‌های گوناگون، کارهای مشترکی با یکدیگر سازمان دادند. به نظر من، نکته اساسی خصلت این پیوندهاست، نه نفس عمل. باید به گسترش هر چه بیشتر صفوف اتحاد اجتماعی دست زد اما به موقعیت واقعی آن آگاه بود. فعالیت­‌های متحدانه این سال­‌ها، یا به خاطر مناسبت­‌های مختلف شکل گرفته‌­اند، مثل اول ماه مه یا واکنش فوری به وقایعی خاص بودند، مثل حمایت از اعتصاب غذای رضا شهابی، ونمونه­‌هایی از این دست.

حتما باید از این اعتراضات حمایت فعال کرد و ارتباط گرفت. اما اگر می‌­گویم باید به موقعیت واقعی آن آگاه بود به این دلیل است که این مبارزات عموما صنفی، نمی­‌توانند پایه واقعی و استراتژیک برای یک انقلاب اجتماعی باشند. باید به درون آن­ها وارد شد اما نه برای اینکه فقط دوشادوش آن­ها از خواسته­‌های­شان حمایت کرد. برای این‌که آن­ها را جذب پروژه­ برای انقلاب اجتماعی کرد. خصلت مشترک و اساسی پیوندهای اعتراضی در دهه نود، سندیکالیستی و اتحادیه‌ای بود. نه به‌ عنوان ظرف و قالب تشکیلاتی، بلکه به عنوان نوع نگرش، دیدگاه و جهان‌بینی. در فعالیت‌های مشترک هم، حمایت از همدیگر به مثابه اصناف هم‌نوع مطرح بوده و هست. این ویژگی آنقدر در ایران گسترش یافته که زمانی که فعالان به لزوم به میان کشیدن مقوله بدیل اجتماعی می‌رسند، بدیل‌ها عموماً بسط همان جهان‌بینی سندیکالیستی است. مبارزات کارگران هفت‌تپه و خانواده‌های آنان، حمایت کم‌سابقه‌ای در میان طیف‌های گوناگون در دهه نود برانگیخت. این حمایت از سوی روشنفکران مختلف، با شرح و بسط و فرمول­‌بندی ایده اداره شورایی به مثابه شیوه مبارزه و بدیل اجتماعی ادامه یافت. با وجود تمام اختلاف نظرها در برداشت از این ایده، می‌توان با قطعیت گفت که این ایده، بسط یک نگرش و دیدگاه اکونومیستی و سندیکالیستی است.

■ جنبش دانشجویی ایران بارها سر بر آورده و بار دیگر به سکوت فرو رفته. هم‌­اکنون وضعیت جنبش دانشجویی چطور است؟

ــ:‌ جنبش دانشجویی دهه نود، محل برخورد عقاید مختلف با یکدیگر بوده است. این مولفه مهمی است اما در جنبش دانشجویی، کیفیت این برخوردها پایین است. به بیان دیگر، کیفیت این برخوردها، کمتر حاوی مجادله اصولی، با دوام و پیگیر گرایشات سیاسی مختلف با هم، بر پایه پشتوانه‌های تئوریک است. پس جنبش دانشجویی طیف همگن و دیدگاه‌های یکسانی را نمایندگی نمی‌کند. اما گرایش صنفی‌گرایی در دانشگاه دهه نود، به عنوان جنبش سربلند کرد. این جنبش و خط حاکم بر آن را ــ با وجود تمام تحولات و مرزبندی‌­های درونی ــ باید از گذشته تا امروز بررسی کرد. در این مصاحبه کوتاه نمی‌توان چنین کاری کرد، پس لاجرم باید دست روی آن نکاتی گذاشت که فشرده تمام آن فعالیت‌ها و دیدگاه‌هایی است که در این جنبش نمودار گشته‌اند.

به زعم من، علی‌رغم نقاط درخشانی که در فعالیت‌های جنبش دانشجویی وجود داشته، خط حاکم بر دیدگاه‌ها اکونومیسم و سندیکالیسم و شیوه مبارزه آن، خودانگیخته بوده است. به همین خاطر، به نظر من بسیاری از استعدادها و جدیت‌ها که در بدنه جنبش دانشجویی این سال‌ها بوده، به هدر رفت و موجب از‌هم‌پاشیدگی درونی جنبش، هر بار، به‌ویژه بعد از برهه‌های سرکوب گشت. از‌هم‌پاشیدگی جنبش‌ها فقط به خاطر سرکوب نیست. عامل خیلی مهم، آگاهی و خط درست داشتن است که مسیر مبارزه را تعیین می‌­کند. دیدگاه اقتصادگرا و سندیکالیستی، بخشی از جهان‌بینی بورژوایی است و اگر لایه‌های پیشروتر جنبش دانشجویی ادعا کنند که به مقوله آگاهی بها داده‌اند، باید گفت چنین آگاهی بسیار ضعیف است.

نکته‌ای که در پرسش شما وجود داشت که جنبش دانشجویی در این سال‌ها بارها سربلند کرده و دوباره سرکوب شده است، به نظر من، در کنار سرکوب، به خاطر این دلایل هم بوده است. خصلت مبارزات خود‌به‌خودی سندیکالیستی همیشه این بوده. لایه‌های پیشرو جنبش دانشجویی در دهه نود تصور داشتند که با درگیر کردن دانشجویان با مطالبات صنفی و اقتصادی، می‌توانند افراد هر چه بیشتر را در جنبش دانشجویی درگیر کنند و پایه‌های اجتماعی قوی ایجاد کنند. به همین دلیل، دانشجویان با گرایشات ایدئولوژیک مختلف ــ یا بدون هیچ گرایش مشخصی ــ در این جنبش فعال شدند.  دغدغه همه‌گیر شدن مطالبات صنفی تبدیل به معیاری شد که پشت آن بسیاری از مسائل فراموش شدند. این بدنه گونه‌گون و ناهمگن، علی‌رغم گستردگی کمی سال­های اول، در هنگام برخورد با وقایع سیاسی مهم و سرکوب حاکمیت به تدریج از تعدادش کاسته شد. چراکه در چنین مواقعی، دیگر مساله ایدئولوژی در میان است، نه مطالبات صنفی. مساله این است که دانشجویان ــ وتمام اقشار به طور کلی ــ اگر به لحاظ ایدئولوژیک، خطی و سیاسی تربیت نشوند، گرایش خود­به‌­خودی موجود در کل جامعه بورژوایی است و به آن سمت خواهند رفت. نه این و نه آنی وجود ندارد. یا این یا آن است. از هم پاشیدن این مهم‌ترین معیار ــ گسترش تعدادی ــ سرگشتگی بیشتری برای جنبش دانشجویی آورد که وقتی در کنار آگاهی پیشاپیش ضعیف سندیکالیستی قرارش بدهیم، می‌توانیم تصور کنیم که هر بار چه جو رخوت و افسرده‌ای در دانشگاه ایجاد کرد.

مساله این بود که ویژگی‌های اساسی جنبش صنفی هیچ‌گاه برای بدنه دانشجویان فعالش، لزوم ارتقای فکری، سیاسی و خطی را ایجاد و ایجاب نمی‌کرد و لزوم گسست از جهان‌­بینی خرده‌بورژوایی را در زیست روزمره و مبارزه نشان نمی‌­داد، چرا که تمام فعالیت‌ها حول انجام بسیاری از کارهای اجرایی خرد حول این مطالبه و آن مطالبه، برگزاری آکسیون­‌های مختلف و دنباله‌­روی از مبارزات کارگری و توده‌­ای بدون جمع­‌بندی نقادانه از تمام جوانب آن مبارزات می‌چرخید. در گفتمان‌­سازی رسانه­‌ای هم که تاکید ویژه­ای بر آن داشتند، نگرش، طرز فکر و چارچوب مباحث، کاملا سندیکالیستی و هدف عمده، مقابله رفرمیستی با کالایی‌سازی بود. این­ها فشرده­‌ای از پاسخ به این مساله هستند که چرا جنبش دانشجویی دهه نود بارها سر بر آورده و دوباره سرکوب شده است.

اما پس از دی ماه نود و شش، وضعیت دانشگاه تغییراتی کرد. رادیکال‌تر شدن مبارزات توده‌ای اجتماعی، دلیل عمده آن بود. چند فعالیت درخشان در کارنامه جنبش دانشجویی این برهه هست، مانند تجمع اردیبهشت ماه سال نود و هشت دانشجویان علیه حجاب اجباری که با مرزبندی هم‌زمان با جمهوری اسلامی و امپریالیسم، جنجال‌های زیادی برانگیخت. یا تجمع شانزده آذر نود و هشت که تجمعی اساسا سیاسی بود و در بیانیه آن، مهم‌ترین تضادهای نظام جمهوری اسلامی در بستر نظام سرمایه‌داری جهانی، مورد هدف قرار گرفت. البته، باید گفت که آگاهی مخدوش در این تجمع هم باعث شد که به اشتباه، ضدیت با نئولیبرالیسم بیش از سرمایه‌داری برجسته بشود. جنبش دانشجویی که تا سال نود و شش افتخار می‌کرد که «فرزند کارگرانیم، کنارشان می‌مانیم» پس از نود و شش از گرایش اکونومیستی مستتر در این شعار ــ که اتفاقا شعار بسیار محبوبی نزد جنبش دانشجویی بود و می‌توان گفت سرشت‌نشان جنبش تا آن‌ زمان، همین شعار بود ــ تا حدی فاصله گرفت و مسائل مهمی را طرح کرد.

این جنبش هنوز زنده اما ضعیف است. ولی جای امیدواری است، منتها فقط به این شرط که این جنبش، گسست خود را از گذشته بیشتر ادامه داده، از آگاهی خودانگیخته عبور کند، آگاهی سیاسی عمیقی کسب کند و خط و تئوری را پشتوانه فعالیت عملی‌اش قرار بدهد. همچنین، به گفتگوی پیگیر درباره خصلت­های اساسی بدیل اجتماعی بپردازد و فضای بحث و مجادله سازنده ایجاد کند. اگر لایه‌های پیشروتر جنبش دانشجویی به گسست‌های رخ داده قائل باشند، می‌توان به آینده جنبش دانشجویی امیدوارتر بود.

اما منظر فعلی جنبش دانشجویی چیست؟ همزیستی مسالمت‌آمیز مقولات غیرمسالمت‌آمیز. هم‌زیستی خودانگیختگی واقعی با گرایش فکری به لزوم مبارزه سازمان‌یافته و آگاهی بخش، هم‌زیستی رخوت و انفعال نظری و سیاسی واقعی با گرایشات نوظهور به اهمیت داشتن علم و آگاهی نظری و سیاسی، گرایش فکری به  اهمیت داشتن پرنسیب در کار سیاسی با پرنسیب ضعیف واقعی و…

جنبش دانشجویی، به ویژه بخش‌های پیشروتر آن، اگر با عاملیت خودشان، از این دوره عبور نکنند، بدون شک عقب‌گرد خواهند کرد، فرصت­‌های زیادی از دست خواهند داد و بر روی سرنوشت کل جنبش دانشجویی تاثیر جدی خواهند گذاشت.

■  آیا فشار سرکوب افزایش یافته است؟ چه فعالانی بیشتر هدف قرار می‌­گیرند؟ وضعیت دانشجویان چطور است؟

ــ: دانشجویانی که در سال‌های اخیر، به ویژه از دی‌ماه نود و شش به بعد، سرکوب شدند، متعلق به جریان صنفی بودند. چهره‌های شاخص و برجسته‌ای از میان آن‌ها روانه زندان شده یا در انتظار اجرای حکم هستند. اما این احکام و سرکوب‌ها، فقط به چهره‌های شاخص این جنبش محدود نبوده و نیست. سطح بالای استبداد سیاسی با لایه‌های مختلف جنبش دانشجویی برخورد کرده و از دانشجویانی که با انگیزه و قدرت بالا وارد جنبش دانشجویی شده، زهرچشم می‌گیرد. باید علیه سرکوب‌ها ایستاد و متحد شد اما مرزبندی دقیق، باید پیش‌فرض هر اتحاد سیاسی هوشمندانه باشد. وجود استبداد سیاسی هم باید پیش‌فرض هر فعالیت باشد. سبک و شیوه کار،  یک سری نکات ایمنی پراکنده از هم نیستند، بلکه از خط و تئوری منتج می‌شود و خودش هم اساسا یک مقوله تئوریک است. در حالی که باید علیه هر سرکوبی ایستاد، اما نباید از اشتباهات اساسی که در شیوه و سبک فعالیت بوده و سرکوب را تسهیل کرده، چشم پوشید. علنی کاری و چهره‌سازی از فعالان سیاسی، متد غلطی است که فراتر از دانشگاه انجام می‌شود، تا آنجا که فعالین برجسته، نه به خاطر خط و دیدگاه‌شان، بلکه به خاطر نام‌شان، قبول می‌شوند.

شما پرسیدید چه فعالانی بیشتر سرکوب می‌شوند و وضعیت دانشگاه چطور است. من خواستم از این فرصت استفاده کنم و بگویم مقوله سرکوب سیاسی هم باید فرموله و صورت‌بندی بشود. نباید به خاطر وجود استبداد سیاسی، از نقد هر گروه یا جریانی که بخشا به خاطر متد غلط هم زیر ضرب می‌رود، چشم پوشید، گرچه باز هم تاکید می‌کنم، در افشای سرکوب و حمایت از کسانی که سرکوب شده‌اند، هیچ محدودیتی نباید باشد، ولو اختلاف خطی و ایدئولوژیک.

دانشجویان صنفی به صورت گسترده سرکوب شدند. باید از آن‌ها پشتیبانی فعال کرد. غیر از این، فعالان دیگری در دانشگاه بوده که عمدتا فعالیت نشریاتی می‌کنند. بعضی از آن‌ها گرایشات محور مقاومتی دارند. آن‌ها به لحاظ خطی و سیاسی، نه تنها هیچ خطری برای جمهوری اسلامی محسوب نمی‌شوند که هم‌سو با منافع جمهوری اسلامی کار می‌کنند. به نظر من، جمهوری اسلامی دلیلی برای سرکوب آن‌ها ندارد.

■  امروز در کشورهای دیگری هم جنبش‌­های دانشجویی فعال شده­‌اند. یک نکته مشترک تمام این جنبش‌­های دانشجویی، مبارزه با نئولیبرالیسم است. سربرافراشتن دوباره ناسیونالیسم هم موضوع دیگری است. با اینکه هر بستری شرایط منحصربه‌فرد خود را دارد، به نظرتان جنبش دانشجویی ایران را چطور می‌­توان در بستری فراملی فهمید؟

ــ: سوال شما را زمانی می‌­توان به شکل دقیق پاسخ داد که پیش از آن به این سوال جواب بدهیم که ریشه­‌های تاریخی سربرآوردن جنبش­های ضدنئولیبرال چیست؟ چرا افق­های جنبش­های اجتماعی نسبت به قرن بیستم آب رفته است؟ از دوران بعد از احیای سرمایه داری در شوروی (۱۹۵۶) و چین (۱۹۷۶) جهان تحولات زیادی را پشت سر گذاشته که بدون تحلیل و بر شمردن آنها نمی­توان به چرایی و چگونگی نکات بالا پرداخت.

من اطلاعات زیادی از جنبش­های دانشجویی فعلی در کشورهای دیگر ندارم اما خود این بی­‌اطلاعی فکر می‌­کنم نشانه­‌ای است حاکی از اینکه امروز مبارزات جنبش دانشجویی، به گونه‌­ای که دانشجویان در هیئت جنبش دانشجویی وارد مبارزات اجتماعی ملی و بین‌­المللی بشوند وجود ندارد. آنطور که در قرن بیستم بود. اگر در مابقی کشورها هم هدف­گذاری جنبش دانشجویی مقابله با نئولیبرالیسم باشد، از نظر من پایه طبقاتی این هدف­گذاری، خرده‌­بورژوازی است. نه به این معنا که افراد دارای خاستگاه طبقاتی خرده بورژوا، در این جنبش‌­ها شرکت می­‌کنند. به این معنا که این افق، به لحاظ طبقاتی منافع خرده‌بورژوازی را نمایندگی می‌­کند، نه پرولتاریای تاریخی‌ـ‌جهانی را. و تمام این فکت­‌ها به معنی افول تفکر رادیکال و انقلابی در سطح جنبش دانشجویی و فراتر از آن، در مقایسه با قرن بیستم در کل جهان است.

سوال دیگر این است که آیا ممکن است از زاویه ضدیت با نئولیبرالیسم به ضدیت با کل چارچوب نظام سرمایه‌­داری‌ـ‌امپریالیستی رسید؟ من فکر می­‌کنم افق ضدیت با نئولیبرالیسم حاصل تحلیل غلط از ساختار نظام سرمایه‌­داری و تحولات تاریخی آن وهمچنین درک غلط از خود نئولیبرالیسم است. فقط با گسستن از چنین تحلیل­هایی است که جنبش­‌های فعلی می‌­توانند رسالت تاریخی – انقلابی خود را ایفا کنند.

  • زمانه از ادامه انتقادی بحث‌های مطرح‌شده در بالا با دیگر فعالان دانشجویی در ایران استقبال می‌کند. لطفاً در صورت تمایل با amin.doroudgar@radiozamaneh.com تماس بگیرید.

در همین زمینه: