برگرفته از تریبون زمانه *  

همه‌گیری‌ ویروس کرونا در ‌ایران و تکرار تاریخ یک قرن قبل که «سال آنفولانزایی» نام گرفت، همه و عمدتاً تهیدستان را تهدید می‌کند. مستند کوتاهی که براساس گزارش دانشگاه شریف تهیه شده‌است، نشان می‌دهد که در صورت عدم رعایت قرنطینه‌ی کامل و واقعی تا اواخر خرداد، بحران کرونا پایدار و حداقل سه‌و‌نیم میلیون نفر را قربانی خواهد کرد.

تصویری از کودکان در محله‌های حاشیه‌نشین. عکس از مهناز قربانی مقانکی، خبرگزاری مهر

گسترش بیماری، واکنش دوران بربریت حاکمان و عدم امکان کنترل آن توسط نظامِ سلامتِ مبتنی بر سود، آینه‌ای است که در مقابل تهیدستان قرار گرفته‌است تا هر روزه چهره مخوف تضاد طبقاتی و بازتاب‌هایش را، به‌عینه ببینند. طبق گزارشات واصله، ریزش بقایای طرفداران تهیدست رژیم، نتیجه ناگزیزِ بروزِ ضعف مطلق حاکمیت در حفظ امنیت سلامت مردم است. حاکمیتی که مدعی قَدر‌قُدرتی حفظ امنیت کشور در منطقه بود، اکنون از ایجاد امنیت در مقابل کرونا عاجز مانده ‌و «کوه»، موش زاییده‌است، موش‌ها در سوراخ‌های خود به قرنطینه‌ها خزیده‌اند و زندانیان را در سلول‌های جمعی فاقد شرایط بهداشتی، سربازان را در خوابگاه‌های عمومی و تهیدستان را در جنگل سرمایه‌داریِ نان در مقابل کار، بی‌شرمانه در معرض بیماری و مرگ گذارده‌اند.

مهرزاد مویدی، یک عضو شورای عالی کار، می‌گوید: «شیوع ویروس کرونا منجر به فلج شدن اقتصاد ایران و تعدیل و اخراج کارگران شده‌است. وضعیت اقتصادی در بحران کرونا باعث شده هیچ کار و فعالیتی انجام نشود و طبق برآوردی که انجام شده، اقتصاد فلج شود… شیوع کرونا بیش‌ترین آسیب را به کارگران وارد کرده و در حال حاضر هم با بیمه بیکاری کارگران موافقت نمی‌شود. چگونه زندگی‌کردن و گذراندن امور کارگران چندان مدنظر مسئولان قرار ندارد.» او در عین حال پیش‌بینی می‌کند که «بحران کرونا پرداخت حقوق و مزایای گروهی از کارگران را تا هشت ماه به‌تعویق بیندازد.» (۱۳۹۹/۰۱/۰۹)

اقتصادِ فلج ایران قبل از کرونا هم در سراشیب مرگ قرار داشت و اکنون وارد سیاه‌ترین دوران خود شده‌است. کمبود جدی کالاهای اساسی، قحطی مواد خوراکی، مرگ و میر محرومان، گرسنگان و بیماران، افزایش خودکشی و دگرکشی، فزونیِ تعداد خشونت‌ورزی و بزهکاری‌ مانند سرقت، تعطیلی فعالیت‌های تولیدی و خدماتی، بروز‌ اختلاف و درگیری، نزاع میان مردم برای تامین حداقل‌های معیشتی و از هم گسیختگی نیروهای نظامی و فرار آن‌ها، برخی از نمادهای تلخ موقعیتی است که در راه ‌است. شرایط هرچه بیش‌تر به‌سوی تنازع بقای معیشتی پیش می‌رود. امنیت نه در خارج مرزها که در داخل، از کشور رخت بر می‌بندد و ناامنیِ فراگیری، حکومت مدعیِ امنیت را به‌چالش حقارت‌آمیزِ بودونبود خود خواهد کشاند. کشور‌ در ‌آستانه‌ی مرگ ساختاری قرار دارد. حتی بر‌ فرض توجه به‌وخامت پی‌آمدهای کرونا و تعطیلی بنگاه‌های اقتصادی، تجربه به اندازه کافی نشان داده‌است که اگر این حکومت ابلاغیه‌ای برای حفاظت از کارگران در برابر کرونا صادر کند، اگر بسته‌های حمایتیِ معیشتی/ بهداشتی اعلام شود، اگر تامین اجتماعی شرایط غیرقابل پذیرش ماده ۱۵ قانون کار را اعلام کند که کارفرمایان مجبور به ‌تعلیق کار شوند. اگر کمک ماهانه یا وام به‌ افراد فاقد درآمد اعلام گردد، اگر ارائه خدمات پیش‌گیرانه به‌سالمندان در رسانه‌‌ها فریاد شود، اگر و اگر… همگی فقط فرمایشی و تبلیغی است و در صورت اجرا، یا صرفا برای اقشار تهیدستِ وابسته به‌حاکمیت خواهد بود یا مثل یارانه‌ها، گرهی از مشکلات تهیدستان باز نخواهد کرد و یا کارگران را گرفتار اثبات حق استفاده از بیمه بیکاری و شرایط تعلیق در هفت‌خوان سازمان تامین اجتماعی می‌کند. این ویروس‌، برملاکننده‌ی لاف تاریخی «پدیده دولت در خدمت خیر عمومی» است. تا همین‌جا هم سیاست‌گذاری دولت ایران در واکنش به کرونا عموماً شامل سرمایه‌داران است، مانند تخفیف مالیاتی برای کارفرمایان، افزایش سقف معافیت مالیاتی بنگاه‌های اقتصادی، و اختصاص وام‌های بانکی به بنگاه‌های اقتصادی. حاکمیتی که سال به‌سال بودجه‌های رفاهی اجتماعی بهداشتی را کاهش داده، اما در مقابل بودجه طلاب، روحانیون و نظامیان را افزایش داده‌است، هرگز گامی اساسی برای تهیدستان برنخواهد داشت. تنها اقدام پیگیرانه آن‌ها سرکوب، سرکوب و بازهم سرکوب است. میثم آل مهدی کارگر ‌اخراجی فولاد در صفحه فیس‌بوک خود به‌سادگی وضعیت کنونی کارگران را توضیح داده‌است نیاز به‌تفصیل بیش‌تر نیست:

«کارگران در بخش‌های بزرگ صنعتی و همین‌طور کارگاه‌های متوسط و کوچک، ناچارند روزانه به‌خاطر نان و ترس از اخراج سر کار حاضر شوند. آن‌ها هیچ امکان بهداشتی ندارند و جان خود و خانواده‌شان در تهدید جدی قرار دارد. یک کارگر ناقل کرونا می‌تواند تعداد زیادی را بیمار کند. در بعضی از شرکت‌ها مثل فولاد و شرکت نفت قبل از ورود، کارگران را با تب‌سنج دمای بدن چک می‌کنند. اگر کارگری حامل ویروس باشد اجازه ورود به‌شرکت به او داده نمی‌شود. اما آیا مدیریت و کارفرما به‌وضعیت این کارگر و خانواده او رسیدگی خواهند کرد؟ مسلما خیر. این وضعیت سرمایه‌داری ایران است که بسیار شبیه دوره برده‌داری و قرون وسطی است. گویی می‌گویند؛ تو برده سالم هستی و ارزش خرید و فروش داری و تو که سالم نیستی دیگر به‌کار ما نخواهی آمد!» همین نگاه برده‌داری به کارگر است که در هفت‌تپه، انسان را شئ‌گونه سمپاشی می‌کند. به‌قول بلاگا دیمیتروا، شاعر بلغارستانی، هراسناک‌تر‌ از نابینایی، دیدن است. با دو چشم باز، که چه بر‌ سر تهیدستان می‌آید!

در مقابله با این وضعیت است که سازمان‌یابی متکثر، افقی، مجازی و حقیقی از پایین، درمحلات فقیرنشین شیراز، همدان، غرب و شمال ایران شروع شده است. تهیدستان برای امنیتِ سلامت خود ناگزیر شده‌اند به‌خود تکیه‌کنند و امکانات حداقلی خود را در محلات و مکان‌های کار، در گروه‌های مشترک برای مبارزه علیه ویروس کرونا به‌کارگیرند. این ویروس درد مشترکی است که افراد را همدل و به یکدیگر نزدیک کرده‌است. مبارزات اجتماعی/ سیاسی که به‌صورت محدود از پایین و توسط خود مردم شروع شده‌اند، اکنون با تلاش ارگان‌های دولتی برای حضور و نفوذ در آن‌ها و نیز سکوت دولت، به‌شکل گروههای همیاری در محلات برخی شهرستان‌ها از اعضای«انجمن سبز چیا» مریوان، «کافه لنگرودی‌ها»، کمیته‌های محلات مریوان تا کمپین «پاریزەرانی ژیان» یا همان «مدافعان زندگی» از جوانرود تا پاوه و باباجانی فعال‌اند و نه فقط معتمدان محلی، گاه بسیجی‌های سابق را هم در خود جای داده‌اند.

گروههای همیاری ـ چه واقعی و جه مجازی ـ تاکجا پیش خواهند رفت؟

این گروه‌ها اکنون از جیب مردم ارتزاق می‌کنند و شور و حالِ امکان فعالیت مسالمت‌آمیز آن‌ها تا جایی ممکن است که توانایی مالی داشته باشند. اگر گروه‌هایی در محلات نظم شهری تشکیل ‌شود شاید با کمک اقشار مرفه و میانی مدت بیش‌تری دوام بیاورند ولی در میان حاشیه‌نشینان که خود نان شب ندارند، یا اصولاً این گروه‌ها شکل نمی‌گیرند یا به‌زودی برای کسب امکانات بهداشتی/معیشتی به‌تجربه آبان متوسل خواهند‌‌شد. از طرف دیگر تلاش این گروه‌ها نهادهای خیریه را تداعی می‌کند که کمابیش بار‌ مالی دولت در مقابل کرونا را کاهش می‌دهند. به‌بیان دیگر دولت با تکیه به‌جیب، جان و همیاری مردم با بحران مبارزه می‌کند بدون این‌که از بودجه‌های مصرفی زاید خود برداشت کند.

 شعار #باهم_شکستش_می‌دهیم یا همبستگی ملی مبارزه با کرونا نیز مرده‌ریگ ایدئولوژی «همه‌باهمِ» خمینی است. چطور می‌توانیم با هم باشیم وقتی‌که نان شب برخی بچه‌های تهیدستان از زباله‌های سرکوچه‌ی اقشار مرفه تامین می‌شود. چگونه می‌توانیم همه باهم باشیم وقتی مبارزین کشور‌ در زندان‌ها هر روزه در معرض کرونا قرار دارند؟ یا شعار «در خانه بمانیم» صرفا در‌ جامعه مورد هدف سرمایه‌داری یعنی در‌ نظم شهری قابلیت اجرا دارد. برخلاف تبلیغات هژمون، نماندن در خانه تقصیر مردم نیست، ربطی نیز به‌فرهنگ ندارد، بلکه مساله‌ای کاملا اقتصادی‌ست. سرمایه‌داران که انگل و زیادی‌اند و قرنطینه برای این زالوصفتان، تفریح و پیک نیک است. اقشار میانی نیز خود را کمابیش قرنطینه می‌کنند و با استفاده از پس‌اندازهای خود نه کاملا، ولی دوام خواهند آورد. اما کارگران این حقیقت ساده را می‌دانند که احتمال مرگ بر‌اثر ‌کرونا دو درصد است، اما اگر در خانه بمانند، به‌خاطر گرسنگی صد در صد خواهند مرد. آن‌ها به‌امکانات معیشتی/بهداشتی برای در‌امان نگه‌داشتن خود و خانواده‌هایشان نیاز دارند. این نیاز که تنازع بقا در مقابل کرونا به آن فوریت بخشیده‌است نمی‌تواند با تاکتیکِ صرفا خیریه‌ایِ فعلی گروه‌های محلی یا شوهای رسانه‌ای رژیم تامین شود و بسته به اقشار متفاوت کارگری و تجربهِ زیسته مناطق مختلف، در ‌دو تاکتیک، ناهمزمان یا همزمان، زودتر یا دیرتر نمود ‌یافته و خواهد‌ یافت: ۱- مطالبه‌گریِ امکانات معیشتی/ بهداشتی از حکومت ۲- اقدام مستقیم برای کسب امکانات معیشتی/ بهداشتی برای امنیت جان مردم در مقابل کرونا. تاکتیک مطالبه‌گری کمابیش و موردی شروع شده‌است. (بخشی از اهداف کمیته‌های غرب کشور از جمله مریوان مطالبه‌گری است) تاکتیک اقدام مستقیم برای کسب امکانات نیز به‌ناگزیر با گسترش کرونا شکل خواهد‌گرفت. فرار زندانیان خرم‌آباد در وحشت کرونا آغاز توسل به‌اقدام مستقیم است.

دو تاکتیک برای حفظ امنیت جان مردم: مطالبهگریِ امکانات/ تصرف امکانات

شکی نیست کنش و واکنش‌های جبهه کار و سرمایه در مقابل ویروس کرونا، در محدوده و بر بستر تضادِ طبقاتی و نیز شرایط خاص ایران، آتش زیر خاکستری است که بالاخره در شورش گرسنگان شعله‌ور خواهد‌شد. شورشی که می‌تواند آغازگر انقلابی خونین باشد. شورشی که باز هم «انسان آبان» آغازگرش خواهد بود. شورش‌ها، عموماً حرکت‌های ناگهانی و خودجوشی هستند که در غیاب سازمان‌یابی و اهداف معین و مشخص شکل می‌گیرند. اما وقتی تکرار شوند و تداوم پیدا کنند به‌تدریج در عمل رهبران خود را خواهند یافت، هدف تعیین خواهند کرد و از سازماندهی برخوردار خواهند شد. خطر آنجاست که بر بستر ایدئولوژی‌های هژمون، سال ۱۳۵۷ تکرار و رهبران، عطش تحول‌خواهی مردم را این‌بار در سپهر مدرن، ابزار قدرت و اهداف خود قرار دهند. با توجه به‌ظرفیت‌‌های عینی کارکردهای سوسیالیستی در اعتراضات تهیدستان، «موقعیت پراتیکی امکان و تجربهی راهبری آزادانه، آگاهانه و دمکراتیک فرآیندهایی از زندگی اجتماعی» موجود‌ است و  اگر چپ این موقعیت را در شرایط خطیر فعلی به‌کار گیرد، قادر است با تلاش برای ارتقای پیوندِ روابطِ اجتماعی تهیدستان برای تنازع بقا در مقابل کرونا، نهادهای پیکریافته‌ای بسازد که به‌عنوان سدی موثر در مقابل ایدئولوژی‌های هژمون عمل کنند. این نهادها‌، مادیت‌یافتن اراده‌ی تهیدستان برای بازپس‌گیری حق آن‌ها نسبت به‌ثروت جامعه و بودجه‌هایی است که از‌ ارزش اضافی نیروی کار آنان، خرج نظامی‌گری و تبلیغات مذهبی و نهاد رهبری این رژیم شده‌است. گفتمان تبلیغی (گفتاری، کرداری) چپ در صورتی می‌تواند این نهادها را تقویت و پایدار کند که نیاز فعلی تهیدستان را دریابد و جنبش خودگردانی محلی و کاری، منطقه‌ای و شهری ــ از گروه‌های همیاری تا تشکل‌های اقدام مستقیم مطالبه‌گری و یا تصرف ــ را تشویق و حمایت کند و برانگیزاند که مردم متناسب با ظرفیت و تجربه‌های زیسته خود، اختیار زیست و تولید را به‌دست گیرند. ویروس کرونا شرایطی فراهم کرده‌است که مطالبه‌گری و مبارزه برای کسب امکانات معیشتی/ بهداشتی برای امنیت جان مردم در مقابل ویروس، از کاهش و توقف کار، حذف بودجه‌های زاید تا واگذاری امور به‌دست متخصصان و نهادهای مستقل بهداشتی/پزشکی مردمی، ظرفیت کافی برای اعمال اراده دموکراتیک در گروه‌های محلی و کاری را به‌وجود آورده که امکان سازمان‌یابی تهیدستان از گروه‌های همیاری به‌تشکل‌های اقدام مستقیم در مقابل حاکمیت فراتر رود. به‌خصوص حکومتی که با پشتوانه ترس مردم از امنیت، سوار‌ خرِ ‌مُراد ایدئولوژی امنیت است و در پاسخگویی به‌میل مردم به امنیت، بار دیگر صحنه‌گردان وضعیت استثنایی شده، آزادی‌های عمومی را سلب، خانه‌ها را تبدیل به‌ زندان و نظامیان را به‌نام امنیت وارد خیابان‌ها کرده‌است. در چنین شرایطی مردم ایران دو انتخاب بیش‌تر برای زنده‌ماندن و حفظ بقاء و کرامت انسانی خود ندارند، یا این حکومت جنایت‌کار را نابود کنند، یا منتظر بمانند که کرونا یا رژیم آن‌ها را نابود کند. به‌بیان دیگر مقابله با کرنا در گرو مبارز علیه رژیم است. گریزی نیست جز آن‌که، زیست‌ ِسیاست، یعنی «حاکمیت بر زندگی» تهیدستان را که رژیم مذهبی در تضعیف کارکرد سایر‌ ایدئولوژی‌های خاص خود، فعلا در حوزه ایدئولوژی امنیت، در دست دارد به‌چالش کشید و با مطالبه‌گری و مبارزه برای کسب امکانات قرنطینه واقعی، انتزاعِ امنیت‌خواهی رژیم چه در داخل، چه در منطقه افشا، و‌ تشکل‌هایی که پیگیر کسب این امکانات هستند ضامن امنیت جان مردم شناخته شوند.

اهم مطالباتِ امکاناتِ قرنطینه واقعی

«بهترین، انقلابی‌ترین و نبوغ‌آمیزترین نظریه، بدون پیوند اندام‌وار با نبض، متن و کنش‌گران یک جنبش اجتماعی و سیاسیِ واقعی، به‌طور بلاواسطه، هیچ هوده‌ای ندارد.»

خلاصه‌ای از مطالبات کارگری در راستای مقابله با کرونا، اخبار اعتراضات کارگری و محلی و نیز دست‌نوشته‌های فعالان کارگری و سندیکاها با هدف واکاوی وجوه مشترک سیاسی را از جمله می‌توان خواسته‌های مطروحه در  بیانیه‌ی «زندگی حق ماست، راه حل مقابله با کرونا، پنهان‌کاری و نظامی‌گری نیست» یافت. بند ۷ بیانیه فوق مبنی بر«حذف بودجه نهادهای مذهبی، هیأت‌های مذهبی، سازمان‌های نظامی و شبه‌نظامی و تبلیغاتی و اختصاص آن به‌پیشگیری و درمان ویروس کرونا»، کاملاً مغایر است با قدرت سرکوب و تبلیغات امپریالیستی این حاکمیت جلاد که دارای این ظرفیت است که به‌تدریج به‌محوری‌ترین مطالبه تهیدستان تبدیل شود. با این حال دو خواسته مهم که در بیانیه‌ها و اظهارات اعتراضی دیگر به کرات مطرح  شده است، در این بیانیه دیده نمی‌شود: الف) درخواست از سازمان‌ها و موسسات مالی بهداشتی بین‌المللی برای عدم هرگونه کمک به این حکومت، و پخش کمک‌های نقدی و جنسی اهدایی فقط و فقط تحت مدیریت و نظارت سازمان بهداشت جهانی به‌واسطه تشکل‌های محلی  ب) درخواست ورود پزشکان بدون مرز به کشور. شکی نیست که رژیم اسلامی که هم اکنون این پزشکان را راه نداده است، به‌روال سابق اقدامی اساسی جز نمایش، دروغ و صحنه‌سازی انجام نخواهد داد. حفاظت از اصل مقدس سود سرمایه‌‌های نفتی، مالی و نظامی، وظیفه این حکومت طبق منطق سرمایه است و طبعاً در مقابل مطالباتی که با دست‌گذاشتن بر کاهش ساعت کار ‌و ‌افزایش ارزش نیروی کار، انباشت سرمایه را در‌ کل جامعه مختل می‌کند کوتاه نخواهد آمد. بنابراین تمکین از‌‌ این خواسته‌ها، در ‌ماهیت این رژیم استثمارگر نیست. اما گسترش این‌گونه خواسته‌ها جهت بالارفتن سطح مبارزه به‌مرحله‌ای بالاتر، به‌توقعاتی در تهیدستان منجر می‌شود که عدم برآوردنشان، می‌تواند آن‌ها را به‌سوی مبارزه برای کسب  امکانات درمانی- بهداشتی و معیشتی سوق ‌دهد. تهیدستان چاره‌ای نخواهند یافت جز آن‌که با کسب امکانات بهداشتی و معیشتی، حداقل اختیار امنیت جان‌شان را به‌دست گیرند.

جنبشِ تصرفِ امکاناتِ قرنطینهی واقعی

مشکل نظام سرمایه‌داری و به‌خصوص ایران، تجربه‌ی سال‌ها و دهه‌ها سوءتغذیه و عدم دسترسی به امکانات بهداشتی برای  اغلب افراد جامعه به‌خصوص نزد به‌حاشیه‌رانده‌شد‌گان است. تراکم فقرِ ‌زیستی در این اقشار از کارگران، آن‌ها را در راس تلفات کرونا قرار داده‌است. رویکردی که خودمراقبتی را برای دورماندن از بیماری تجویز می‌کند، تفاوت‌های طبقاتی را نادیده می‌گیرد و جامعه را به‌عنوان کلیتی همگن و با سطح دسترسی یکسان به‌منابع و امکانات می‌بیند. خود‌مراقبتی اگرچه در نگاهی گذرا ساده، عقلانی و قابل دسترس و موثر است، اما در حضور نابرابری‌های عمیق اجتماعی، امری لوکس و تجملی به‌نظر می‌رسد که نه تنها از بخش‌های محروم جامعه در مقابل بیماری محافظت نمی‌کند، بلکه کارکرد واقعی‌اش، کاستن از بار مسئولیت دولت با محول‌کردن مسئولیت قرنطینه به‌فرد است. در گزارش ایسنا درشهرک صنعتی کرکه کرمان می‌خوانیم: «اینجا هیچ بنری برای آموزش مسائل بهداشتی نصب نشده است. حتی تعدادی از ساکنان، از آموزش‌ها و خبرهای کرونایی اظهار بی‌اطلاعی می‌کنند. یکی از اهالی کرکه، در مورد آموزش موارد پیشگیری از کرونا می‌گوید: خدا خیرت بده؛ اینجا ما سه روزه آب هم نداریم.» تعجبی هم ندارد ۲۴ مارس سازمان یونیسف اعلام کرده است که ۴۰٪ مردم جهان، امکانات اولیه برای شستن دست‌هایشان ندارند. کارگران به‌حاشیه‌رانده‌ی ایران عموماً مشمول همین اعلامیه سازمان ملل می‌شوند.

در بخش‌های حاشیه‌نشین، هشدارهای «در خانه بمانید!» یا «هر خانه یک قرنطینه است!» مفهومی ندارد. این هشدارها مختص جامعه مدنظر سرمایه‌داری، یا نظم شهری است. از چه کسانی می‌خواهند در خانه بمانند؟ از به‌حاشیه‌رانده‌شدگان و فراموش‌شدگانی که برای گرم‌کردن آب و پخت غذا مجبورند ساعت‌ها در صف پرکردن کپسول گاز بایستند؟ از کسانی‌که آب ندارند و همه خانواده در یک اتاق زندگی می‌کنند؟ آن‌ها که از ۸ صبح تا ۸ شب به‌دنبال نان می‌دوند و چهره‌ی کودکان‌شان را تنها در هنگام خوابِ شبانه می‌بینند، آن‌ها که چنان شئ‌واره تابع نان در مقابل کار شده‌اند که پیام قرنطینه و در خانه بمانید، درگوش‌شان صوت مرگ از گرسنگی است.

کارگران به‌حاشیه‌رانده (حاشیه‌نشینان، بی‌ثبات‌کاران و بیکاران) آن‌هایی که در بخش نخست مقاله «انسانِ آبان»، به‌تفصیل معرفی و گروه‌های فاقد امتیاز شهری نامیده شدند، کلاً مخاطب این حکومت نیستند! هشدارها و اطلاعیه‌های کرونا، آن‌ها را مدنظر ندارد. اصلاً نه دیده می‌شوند و نه به‌حساب می‌آیند. این کارگران، فراموش‌شده و حذف‌شدگانی از سیاست‌ به‌اصطلاح اجتماعی دولت هستند که با همه‌گیری کرونا و کاهش تردد و خرید، اکثراً بیکار شده‌اند و در وضعیتی بسیار بحرانی به‌سر می‌برند. امکان کار در مترو و کنار خیابان‌ها از بی‌ثبات‌کاران سلب شده‌است، کارگران فصلی رونق اسفند را از دست داده‌اند، نظافت خانگی طبق گزارش شرکت‌های دلالِ نظافت‌گران به ۳۰٪ کاهش یافته‌است، فروش تن، مشتری ندارد، کولبران که برای یک لقمه نان، جان‌شان را از دست می‌دادند، در غیاب خرید مردم خانه‌نشین شده‌اند، رستوران و بوفه‌ها و غالب مغازه‌ها و تعمیرکاران تعطیل و کارگران بدون قرارداد و بیمه، آواره‌ی کار برای لقمه‌ای نان شده‌اند. بیکاری و مرگ از گرسنگی در راهی قدم برمی‌دارد تا آبانِ دیگری را شکل دهد. آنیشا اسداللهی از دختران تلاش‌گر و فعال مدنی عزیز در صفحه اینستاگرام خود، با شهامت می‌نویسد: «کرونا، ضرورت مقاومت و همبستگی همگانی را برایمان با صدایی بلند تکرار کرد و پیوند ناگسستنی‌ ما را با تجربه‌ی مقاومت آبان ۹۸ محکم‌تر کرد. کرونا به‌یادمان آورد که این اولین و آخرین کرونای تاریخ نبود و نخواهد‌بود و بار دیگر به‌شکلی دیگر با موج‌هایی بلندتر و نزدیک‌تر به‌هم، با اعداد و ارقامی سهمناک‌تر بازمی‌گردد. کرونا به‌ما آموخت تنها راه ممکن، راهی است که مقاومت‌ آبان‌ها در تاریخ به‌ما آموخته‌اند.»

 اگر در سال ۱۳۵۷، بهحاشیهراندهشدگانیا «انسان آبان»، در جستجوی سرپناه،جنبشتصرف املاک را به‌وجود آورد، این‌بار بعیدنیست در جستجوی نان و بهداشت، جنبشتصرفامکانات غذایی و بهداشتی را به‌وجود آورد.

 به‌قول اسلاوی ژیژک شاید کرونا «ویروسِ براندازِ» تاریخ نام گیرد.

منبع این مطلب: نقد اقتصاد سیاسی

لینک مطلب در تریبون زمانه