یوسف صدیق با تخلص «گیلراد» از شاعران بسیار باسابقه ایران است. او از سال‌های دهه ۱۳۶۰ تاکنون همواره اشعاری سپید با مضامین اجتماعی و عاشقانه سروده است. شعر یوسف صدیق به دور از هیاهوی محافل ادبی، در خلوت و در سکوت او با خودش و در تأمل در مفهوم عشق و انسانیت و زیبایی و تاریخ و تنهایی اتفاق می‌افتد. شعرهای تازه‌ای از او:

یوسف صدیق (گیلراد)

( ۱ )

سونامی کرونا
ابدیت اندوهی در اشک
آه حافظ !
قصه ی سبکباری ساحل نشینان
افسانه بود.
پشت دیوار بیمارستان
پزشکی
خاکستر سیگارش را می تکاند.

( ۲ )

نه، نمی توانم پلک هایم را ببندم
نه زباله گردی کودکان خیابانی
مرگ را معلق می کند
نه تعلیق روز ها در قرنطینه ی گرسنگی
پشت سطرهای شعرم
کلمات تابوتی را بر شانه می برند
به زندگی گفته ام دست هایش را بشوید
به کودکان کار چه بگویم ؟

( ۳ )

ماه من، وطن من
چشم هایش
زمستانی در بهار
آن چه بر ما گذشت،
آن چه بر ما می گذرد
زیر سایه ی آژیر .

( ۴ )

شب های بی خوابی
خزر چمدانش را بسته است
کاکایی ها خاموش اند و
من صدای پای پرستاران را
در قلب ام می شنوم
شب های بی خوابی

( ۵ )

دریاچه ی قو
همه ی بالرین ها رفته اند،
حتا او که سرفه نمی کرد
یک زیردریایی
از میان نت ها می گذرد.

( ۶ )

گشتی های خاموش ارشاد
خیابان خلوت
خاطرات تلخ اش را غربال می کند.

( ۷)

کبریتی روشن می‌شود
شمعی در تاریکی
شمارش معکوس هستی‌اش را می‌گرید
آه گیلان، گیلان زیبای من
این همه تاریکی حق‌ات نبود

از همین شاعر:

یوسف صدیق
اسفند ۱۳۹۸ ، فروردین ۱۳۹۹