تاریخ دستگیری و آغاز تبعید میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی در عثمانی در منابع متعدد تاریخی ماه رجب هزار و سیصد و دوازده (معادل دی ماه ۱۲۷۳ شمسی/ژانویه ۱۸۹۵) ذکر شده است. بنا به این روایت حاکم، در این تاریخ ماموران عثمانی به خانه‌ی این دو فعال سیاسی و فرهنگی تبعیدی در استانبول حمله کرده، نوشتجاتشان را ضبط کردند. همان‌ روز این دو را دستگیر کرده و میرزا آقاخان و شیخ احمد روحی تا حوالی ذیحجه ۱۳۱۳ قمری در طرابوزان در اسارت عثمانی نگه ‌داشته شدند، تا آنکه در پی ترور ناصرالدین شاه با فشار مضاعف حکومت ایران به سرحدات ایران آورده شدند. این دو تن یک ماه بعد همراه با هم‌رزم دیگرشان خبیرالملک در اوایل صفر ۱۳۱۴ (اواخر تیرماه ۱۲۷۵) در تبریز اعدام می‌شوند. در نتیجه با توجه به این تاریخ‌گذاری مدت اسارت میرزا آقاخان و شیخ احمد روحی در عثمانی قریب هفده ماه بوده، پیش از آنکه چند هفته‌ی آخر عمر خویش را در ایران به اسارت در انتظار اعدام بگذرانند. در این نوشته بنا دارم که با آوردن شواهد متعددی اشتباه بودن تاریخ‌گذاری دستگیری این دو تن را نشان دهم و سپس با معرفی، تاریخ‌گذاری و ضبط یک نامه‌ی موجود در مجموعه اوراق و اسناد قمرتاج دولت‌آبادی که به همت دختر ایشان، مهدخت صنعتی، در اختیار پروژه زنان در عصر قاجار (دانشگاه هاروارد) گذاشته شده است تاریخ جایگزینی برای دستگیری میرزا آقاخان و شیخ احمد روحی، که با سایر ادله و شواهد تاریخی نیز هماهنگ است، مشخص کنم. [۱]

نامه از افضل الملک از [احتمالا استانبول] به مقصد قبرس

ریشه‌ی تاریخ‌گذاری فعلی از زمان دستگیری میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی را در شرح‌حالی باید دانست که شیخ محمود افضل‌الملک کرمانی، برادر شیخ احمد روحی، نوشته است. افضل‌الملک که مدت‌‌ها در استانبول با میرزا آقاخان و شیخ احمد روحی هم‌نشین بود در شرح حالی که از زندگی میرزا آقاخان، خاصه از هشت سال آخر عمر میرزا نوشته است، روایتی پر جزییات از دستگیری میرزا آقاخان و احمد روحی و کوشش‌های خود برای رها ساختن آن دو به دست می‌دهد. این شرح‌حال بعدها عینا در مقدمه‌ی کتاب «هشت بهشت» (نوشته‌ی احمد روحی و میرزا آقاخان) منتشر شد. افضل‌الملک در این شرح حال با اشاره‌ی سوم شخص به خود [با عنوان جدی افندی] درباره‌ی تاریخ دستگیری آن دو چنین می‌نویسد: «باری در ماه رجب هزار و سیصد و دوازده یک نفر یاور نظامی با یک پلیس، صبحگاهی به منزل روحی افندی آمدند و از جدی افندی برادرش تحقیق حال او را کردند. او جواب داد که وی از برای تدریس مدیر کمپانی آب رفته است. اصرار کردند که درب را بگشایید جدی افندی ابا نمود تا بالاخره رفتند و کداخدای محله را آوردند [که]امر مهم دولتی ست اگر درب را نگشایی گشوده خواهد شد. وی درب را گشود. ایشان داخل شده گفتند از طرف دولت ماموریم که نوشتجات شما را به اداره تفتیش بریم و تمام مکتوب‌ها و نوشته‌هایی که از ایران آمده بود گرفته، در دستمالی بسته با مهر و لاک جدی افندی بردند. جدی افندی به منزل میرزا آقاخان رفت دید نوشتجات او را هم جمع کرده‌اند و با خودش برده‌اند». افضل‌الملک در ادامه شرح می‌دهد روز بعد به اداره ضبطیه رفته و میرزا آقاخان را با یک نفر مامور و پریشان‌حال می‌یابد. بعد هم در بالاخانه‌ای در محبس عمومی برادرش شیخ احمد روحی را در بالای تخت‌خوابی مربع نشسته می‌یابد. ظاهرا شیخ احمد هنوز مطلع نبوده که هم‌رازش میرزا آقاخان نیز با او دستگیر شده است. در ادامه افضل‌الملک کوشش‌های خود برای آزادسازی دستگیر شدگان و مراجعاتش به سفیر وقت ایران در عثمانی، علاءالملک، را روایت می‌کند.

شیخ احمد روحی از مبارزان جنبش مشروطه در ایران

فریدون آدمیت در کتاب «اندیشه‌های میرزا آقاخان کرمانی» (چاپ دوم، انتشارات پیام، ۱۳۵۷) تاریخ فوق از محمود افضل‌الملک را مبنا قرار می‌دهد[۲] و بعد از شرح کینه‌توزی‌های علا‌ءالملک نسبت به میرزا و شیخ احمد روحی و زمینه‌بافی او از شورش ارمنیان برای توطئه علیه این دو می‌نویسد: «در این مرحله [سلطان] عبدالحمید، تبعید میرزا آقاخان و یارانش را تصویب کرد. خانه‌هایشان را تفتیش و نوشته‌هایشان را ضبط کردند و هر سه را روانه‌ی طرابوزان ساختند» و تاریخ دستگیری و آغاز تبعید را عینا بر مبنای روایت افضل‌الملک رجب ۱۳۱۲ می‌آورد (آدمیت، ص. ۴۳). آدمیت همچنین در ادامه به تلگراف اول رمضان ۱۳۱۳ (۲۶ بهمن ۱۲۷۴) از علا‌ءالملک  به تهران اشاره می‌کند که در آن این سفیر ایران در عثمانی عزم خود برای تداوم دستگیری میرزا آقاخان و رفقای او را نشان داده است. تلگراف آتی‌ای از علا‌ءالملک به تاریخ ۲۶ ذی‌القعده ۱۳۱۳ (۲۰ اردیبهشت ۱۲۷۵) نشان دهنده پیگیری او برای ارسال تبعیدیان به سرحدات ایران است. چند روز بعد از این تلگراف این دستگیر شدگان به سرحد ایران آورده می‌شوند، یکسره به زندان تبریز برده و در زنجیر افکنده می‌شوند. بنا به روایت ناظم الاسلام کرمانی در «تاریخ بیداری ایرانیان» این افراد در هفته اول صفر ۱۳۱۴ (معادل اواخر تیرماه ۱۲۷۵)  در باغ اعتضادیه‌ی تبریز به قتل می‌رسند. در پی مبنا قرار دادن تاریخ‌گذاری افضل‌الملک در گزارشی که از دستگیری میرزا آقاخان نوشته است و صحه گذاشتن بر آن توسط فریدون آدمیت، این تاریخ در جمله آثار بعدی تکرار شده است. برای نمونه مدخل «میرزا آقاخان کرمانی» در دایرت‌المعارف ایرانیکا نیز تاریخ دستگیری و آغاز تبعید میرزا آقاخان را رجب ۱۳۱۲ آورده است.[۳]

البته لازم به ذکر است که گرچه روایت فوق با زمان‌بندی‌ای که آمد روایت رایج در تاریخ است، روایت‌های جایگزین اما ضعیف دیگری نیز در دست است. برای مثال یحیی دولت‌آبادی در جلد اول کتاب «حیات یحیی» (چاپ چهارم، انتشارات فردوسی، ۱۳۶۲) دستگیری میرزا آقاخان و شیخ احمد روحی در عثمانی را در پی قتل ناصرالدین روایت می‌کند و آنگونه می نویسد که در پی بازجویی میرزا رضای کرمانی و مشخص شدن اینکه او با شیخ ابوالقاسم روحی (برادر کوچکتر شیخ احمد روحی) از مرز عثمانی به ایران وارد شده بود، امین السلطان از استانبول به طور جد می‌خواهد که میرزا و همراهانش را دستگیر و به ایران بفرستد و بالاخره مامورین دولت عثمانی به منزل‌های آن‌ها رفته نوشتجاتشان را ضبط نموده و هر سه را تحت الحفظ به طرابوزان می‌فرستند (دولت‌آبادی، ج۱، ۱۶۵). با این اوصاف یحیی دولت‌آبادی تاریخ دستگیری و تبعید میرزا آقاخان و شیخ احمد روحی را بعد از تاریخ ترور ناصرالدین شاه ۱۸  ذی‌القعده ۱۳۱۳ (یا ۱۲ اردیبهشت ۱۲۷۵) روایت می‌کند که البته به دلایل متعدی منجمله تلگراف‌هایی که در پیش آمد و مکاتباتی که در ادامه خواهد آمد اشتباه بوده و در واقع یحیی دولت‌آبادی تاریخ ارسال این دو هم‌رزم به سرحدات ایران را با تاریخ دستگیری اولیه‌ی آن دو به اشتباه یکسان کرده است.

حال که به این روایت دوم و ضعیف پرداختیم بگذارید به روایت حاکم بازگشته و به چندین اشکال که بر تاریخ‌گذاری صفر ۱۳۱۲ به عنوان زمان دستگیری میرزا آقاخان و شیخ احمد روحی وارد است اشاره کرده، استدلال آوریم که سال دستگیری این افراد بایستی در ماه‌های آغازین سال ۱۳۱۳ هجری قمری بوده باشد، تا بعد با توجه به نامه‌ی که برای اولین بار در اینجا ضبط و معرفی می‌شود روز دقیق آن را مشخص کنیم:

میرزا عبدالحسین کرمانی، معروف به میرزا آقا خان کرمانی از شخصیت‌های سیاسی جنبش مشروطه ایران

۱.-ترور ناصرالدین شاه در ۱۷ ذیعقده ۱۳۱۳ق/یکم مه ۱۸۹۶ روی داده است. هما ناطق در مقدمه خود بر «نامه‌های تبعید» (به کوشش هما ناطق و محمد فیروز، چاپ دوم، افق کلن، ۱۳۶۸) می‌نویسد:  «در ذیحجه۱۳۱۲ق (ژوئن ۱۸۹۵) میرزا رضا کرمانی از زندان چهار ساله رها شد و با پای نیمه فلج از شکنجه راهی استامبول گشت» (ص. ۳۶ـ۳۷). در ادامه ناطق می‌آورد که در نوامبر ۱۸۹۵ میرزا آقاخان، میرزا رضای کرمانی را در منزل خود پناه داد. لذا میرزا آقاخان نمی‌توانسته در رجب ۱۳۱۲ ق (معادل ژانویه ۱۸۹۵) دستگیر شده باشد.

۲. آخرین نامه‌ی میرزاآقاخان  به ادوارد براون به تاریخ ۲۵ رمضان ۱۳۱۳ ق (۱۰ مارس ۱۸۹۶) نوشته شده است. در این نامه میرزا آقا خان خواستار کمک براون شده است و چنین نوشته است: «فدایت شوم از پنج ماه به این طرف دو سه عریضه است تقدیم نموده ابدا جوابی مرقوم نفرموده‌اید. احوال ما را بخواهید پنج ماه است در طرابوزان تحت توقیف هستیم تا خداوند چه مقرر کرده باشد» (نقل شده در مقاله جان گرنی، «میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی و ادوارد براون»، ترجمه حسینعلی نوذری، مجله کلک، ص. ۱۸۲). بنا بر این نامه زمان دستگیری میرزا آقاخان و شیخ احمد روحی باید حوالی ربیع‌الثانی و یا جمادی‌الاول ۱۳۱۳/مهر و  آبان ۱۲۷۵ باشد، و فاصله‌ی این تاریخ با رجب ۱۳۱۲، نه پنج ماه که چهارده ماه است.  

۳. دلیل سوم نامه‌ایست که شیخ احمد روحی از تبعیدگاه خود در طرابوزان به مادرش به مورخ ۲۲ رمضان نوشته است. این نامه را فریدون آدمیت در مجموع اسناد علی روحی  (خواهر زاده‌ی شیح احمد روحی) به دست آورده است و در پایان کتاب خود آورده. در این نامه شیخ احمد روحی به مادرش می‌نویسد:« شرح حالم را بخواهید طولانی ست. مختصرش اینکه: چهار ماه هست گرفتار دو پادشاه اسلامم به واسطه خدمت بزرگی که در اتحاد ملل اسلامیه به آنان نموده ام با جمعی دیگر از مردم متدین عاقل» (ص. ۳۰۲). آدمیت به اشتباه فرض گرفته است که سال نگارش نامه‌ ۱۳۱۲ است و در نتیجه در مقابل ۲۲ رمضان در کروشه «ظاهرا ۱۳۱۲» را افزوده است. با این حال اولا از دو دلیل فوق مشخص شد که سال ۱۳۱۲ نمی‌تواند صحیح باشد و در ثانی چهار ماه پیش از رمضان با ماه صفر، که آدمیت به عنوان زمان دستگیری آورده است، نیز تطابق ندارد. جان گرنی اما در مقاله‌ی خود به درستی سال نامه را ۱۳۱۳ تاریخ‌گذاری کرده است. بنا به این نامه‌ تاریخ دستگیری باید در اواخر جمادی‌الاول ۱۳۱۳/اواخر آبان ۱۲۷۵ باشد.

چهارمین دلیلی که می‌توان اشاره کرد این است که در زمان طرد و نفی میرزا آقاخان و شیخ احمد روحی علا‌ءالملک سفیر ایران در عثمانی بوده است. می‌دانیم که علاء‌الملک، برادر کوچکتر ناظم‌الدوله سفیر پیشین ایران در عثمانی بود، و در ذیقعده ۱۳۱۲ جایگزین او گردید (خان ملک ساسانی، یادبودهای سفارت استانبول، انتشارات بابک، چاپ دوم، ۱۳۵۴، ص. ۲۷۰). لذا علا‌ءالملک نمی‌توانسته است که در صفر ۱۳۱۲ به عنوان سفیر ایران در نفی و طرد آن دو توطیه کرده باشد، چرا که در آن زمان هنوز وزیر مختار ایران در پطرزبورگ بوده است.[۴]

از مجموع ادله‌ی فوق برمی‌آید که سال دستگیری آن دو بایستی در ابتدای ۱۳۱۳ باشد.[۵] 

یک ماه است که نه شب خواب، نه روز آرام دارم

نامه از افضل الملک از [احتمالا استانبول] به مقصد قبرس

این نامه را در «مکاتبات متفرقه» از مجموعه اوراق و اسناد قمرتاج دولت‌آبادی یافتم. با فوت قمرتاج دولت‌آبادی این اسناد به همت مهدخت صنعتی، دختر ایشان، به مجموعه «زنان عصر قاجار» (دانشگاه هاروارد) اهدا شده و توسط این آرشیو در دسترس محققین قرار گرفته است.[۶] این مجموعه به شماره ۱۱۴۱الف ۳ قابل دسترسی و با توجه به توضیح این آرشیو استفاده از آن‌ها فاقد محدودیت است. این نامه در کنار دو نامه از شیخ احمد روحی به همسرش، که من پیش از این آن‌ها را معرفی و ضبط کرده‌ام، قرار داشته ولی تا پیش از این نه نویسنده‌اش تشخیص داده شده بود و نه نامه تاریخ‌گذاری شده بود. بررسی محتوای نامه اما به خوبی نشان می‌دهد که نویسنده‌ی نامه افضل‌الملک کرمانی، برادر شیخ احمد روحی ست و نامه را به احتمال فراوان از استانبول به مقصد قبرس ارسال کرده بوده است. در نتیجه این نامه در کنار دو نامه‌ای که کمی پیش ذکر شد، نامه‌هایی ست ارسال شده از استانبول به مقصد قبرس. افضل‌الملک به صراحت تاریخ نگارش نامه را بیست و هفتم جمادی‌الثانی ذکر می‌کند. در عین حال مشخصا ذکر می‌کند که یک ماه پیش در همین روز چهار نفر پلیس به خانه میرزا آقاخان و شیخ احمد روحی ریختند. در نتیجه ما به تاریخ بیست و هفت جمادی‌الاول به عنوان تاریخ دستگیری آن دو نفر می‌رسیم. از مواردی که در بالا آمد نیز به خوبی معلوم می‌شود که سال دستگیری بایستی ۱۳۱۳ باشد و نه ۱۳۱۲. در نتیجه تاریخ این نامه بیست و هفت جمادی‌الثانی هزار و سیصد و سیزده قمری است.

گرچه افضل‌الملک (برادر شیخ احمد روحی) در شرح حال خود از میرزا آقاخان کرمانی، که پس از رجعت به ایران و اعدام آن دو آن را نوشته است، تاریخ دستگیری شیخ احمد روحی و میرزا آقاخان را ماه رجب هزار و سیصد و دوازده آورد و آغازگر اشتباه رایج درباره تاریخ دستگیری آن دو نفر گشت، حال نامه‌‌ای پیش از این شناسایی نشده از خود او، که آن را تنها یک ماه بعد از دستگیری آن دو و در استانبول نوشته است، راهی طولانی را طی کرده تا به دست ما رسد و تاریخ صحیح دستگیری را (که بیست و هفت جمادی‌الاول سال هزار و سیصد و سیزده/ ۱۵ نوامبر ۱۸۹۵) است برای ما عیان کند.[۷]

از افضل‌الملک (جدی افندی)، برادر شیخ احمد روحی، احتمالا به مقصد قبرس جهت طلعت ازل، همسر شیخ احمد روحی

تاریخ نگارش: بیست و هفت جمادی‌الثانی هزار و سیصد و سیزده

—–

سلام علی سلالتکم. امروز که دوشنبه بیست و هفتم است از ماه جمادی‌الثانی، یک ماه است که نه شب خواب، نه روز آرام دارم. ماه گذشته مثل همین روز چهار نفر پلیس به خانه [میرزا آقا] خان، بعد به منزل ما آمدند تمام خانه را گردش کرده، چیز مضری ندیدند. خان را با کاغذهای او به باب ضبطیه بردند، جناب شیخ [احمد روحی] را هم از قاضی کوی برداشته، بردند. پانزده روز در استنطاق بودند. روز پانزدهم که دوازهم ماه جمادی‌الثانی باشد خان و حاجی میرزا حسنخان [خبیرالملک] و جناب شیخ را در واپور [=کشتی] کروت روانه طرابوزن کردند که از آنجا به ارض روم بفرستند. بعد معلوم شد که تماما اسباب‌هایی ست که سفیر ایران فراهم آورده و حضرات را به طهران خواهند برد. به عجز و لابه پیش سفیر رفتم، سفارشی برای صدراعظم ایران گرفتم که بیست روز بعد از جناب شیخ با ابوالقاسم [برادر جدی افندی] روانه ایران شده، شاید برای ایشان کاری کنیم. بیست و پنجم این ماه که دو روز قبل باشد کاغذی که خان و شیخ از توی واپور نوشته‌اند و از طرابوزن فرستاده‌اند رسید. معلوم شد که ده روز تا طرابوزن رفته‌اند. دستور‌العمل‌ها نوشته‌اند، اما حیف که بعد از آنکه کار گذشته بود کاغذ ایشان رسید. پانزده روز در خانه ماندم. روز پانزدهم اسباب‌های خانه خان و خانه خودمان مزاد کرده، مندر [لغت ترکی به معنای تشکچه] و پرده و کاریوله [لغت ترکی به معنای تخت] و ظرف مس و صندلی و آیینه و غیره آنچه بود مزاد کردم. بعضی را همسایه‌ها و بیشتر را دلال‌ها خریده، بردند. اما خیلی ارزان. مثلا چرخ خیاطی ابوالقاسم را که دو لیره قیمت داشت در سه مجیدی خریدند. باقی پرده و مندر کهنه را شما از این قرار حساب فرمایید.


۱

در نگارش این یادداشت از یاری فکری و علمی محقق ارجمند، و پژوهشگر زندگی و زمانه‌ی میرزا آقاخان کرمانی، منوچهر بختیاری بهره‌ی فراوان برده‌ام که از ایشان بسیار تشکر می‌کنم.

۲

البته لازم به ذکر است که ناظم‌الاسلام کرمانی نیز در جلد اول «تاریخ بیداری ایرانیان» حکم به طرد و تبعید میرزا آقاخان را «در مجاری سنه‌ی ۱۳۱۲» آورده است (نشر پیکان، چاپ ششم، ۱۳۸۹، ص. ۱۳).

۳

مراجعه کنید به:

M. Bayat, “ĀQĀ KHAN KERMĀNĪ,” Encyclopaedia Iranica, II/2, pp. 175-177, available online at http://www.iranicaonline.org/articles/aqa-khan-kermani (accessed on 30 December 2012).

۴

اسناد مکاتبات علا‌ءالملک و دربار قاجار در مورد مسائل مربوط به عثمانی نیز مربوط به سال‌های بعد ۱۳۱۳ و ۱۳۱۴است. برای مثال بنگرید به مکاتبات در زمینه سیدجمال‌الدین اسدآبادی در آرشیو ملی ایران:

۵

همچنین لازم به ذکر است که همان‌طور که به درستی آدمیت آورده است هر دو رساله‌ای که میرزا آقاخان اتمام نگارش آن‌ها را در دوران تبعید خود در طرابوزان تصریح کرده است (نامه‌ی باستان و ریحان) امضای سال ۱۳۱۳ را دارند (آدمیت، صص. ۵۱ـ۵۳).

۶

من پیش از این در مقاله‌ی «روشن‌بخش حال و دیده‌نحیف» که ضبط دو نامه از شیخ احمد روحی به همسرش طلعت ازل است درباره اینکه نامه‌های مرتبط به شیخ احمد روحی کرمانی به همسرش چگونه به مجموعه قمرتاج دولت‌آبادی راه یافته است نوشته‌ام. لطفا به لینک زیر مراجعه کنید:

۷

بر این نگارنده روشن نیست که آیا ذکر رجب ۱۳۱۲ به عنوان زمان دستگیری توسط افضل‌الملک در شرح حالی که بر میرزا آقاخان نوشته دلیل و منطقی داشته است یا نتیجه‌ی سهو حافظه بوده است. دست یافتن به انگیزه‌های چهره‌‌ای دگراندیش با روابط پنهان چون افضل‌الملک که زندگی‌اش توام با خطر و فشار اجتماعی‌سیاسی‌ بوده است دشوار است. یک استدلال، غیر از فرض سهو حافظه، شاید این است که افضل‌الملک با عقب آوردن زمان دستگیری آن دو خواسته است احتمال نقش آن‌ها را در ترور ناصرالدین شاه کنار بزند. در نظر داشته باشید که تاریخ ورود میرزا رضای کرمانی به ایران برای انجام ترور در ۲۶ رجب ۱۳۱۳/ ۱۳ ژانویه ۱۸۹۶ بوده است و لذا با تاریخ‌گذاری اشتباه افضل الملک در واقع میرزا از یک سال قبل از این تاریخ در بازداشت بوده است. البته ولو این فرض درست باشد می‌دانیم ناظم‌الاسلام کرمانی که تاریخ دستگیری را صفر ۱۳۱۲ لحاظ کرده است، اشاره دارد که میرزا رضای کرمانی در راه برگشت به ایران به قصد ترور شاه، «در طرابوزان با محبوسین ملاقات کرده و در آنجا معاهدات خود را نموده، به طرف ایران آمده» (تاریخ بیداری ایرانیان، ص. ۱۳).