زیبا محمودیان – برخلاف آنچه تصور می‌شود، خانه‌ آدم‌ها آنقدرها هم جای امنی نیست؛ چون خشونت خانگی در سراسر دنیا به اشکال و درجات متفاوت، رایج است. امروزه در بسیاری از کشورها دولت‌ها و سازمان‌های غیر دولتی برای کاهش خشونت خانگی و حمایت از قربانیان تلاش می‌کنند.

یکی از معمول‌ترین اشکال حمایت از زنان خشونت دیده، پناه دادن به آن‌ها در “خانه‌های امن” است. در این مراکز مددکاران، روانشناسان و حقوقدانان به زنان خشونت دیده کمک می‌کنند تا اعتماد به نفس خود را بازیابند، توانمند شوند و زندگی جدیدی را شروع کنند.

تکتم جهانگیرفام، سال‌ها در سازمان‌های دولتی و غیر دولتی سوئد و آلمان به عنوان مددکار و مدیر فعالیت کرده است. او درباره خانه‌های امن در سوئد می‌گوید: “در سوئد در هر شهر، خانه امن دولتی برای پناه دادن به زنان خشونت دیده و فرزندان آن‌ها وجود دارد. در برخی از شهرها علاوه بر این، سازمان‌های غیر دولتی هم توسط فعالان زنان ایجاد شده‌اند که مورد حمایت دولت‌اند. دستگاه قضائی، پلیس و سایر سازمان‌های دولتی با خانه‌های امن همکاری می‌کنند و در طول این سال‌های فعالیت، اطلاعات این نهادها نیز در حوزه خشونت علیه زنان افزایش پیدا کرده است.”

در ایران اما خروج از چرخه خشونت خانگی برای زنان بسیار دشوار است. نه تنها دستگاه قضائی و سازمان‌های دولتی از این زنان حمایت نمی‌کنند، بلکه مانع فعالیت جدی سازمان‌های غیر دولتی در این حوزه می‌شوند.

سیستم مددکاری چه کمکی به زنان خشونت‌دیده می‌کند؟

“سمیرا” مددکاری که سال ها در سازمان های دولتی و غیر دولتی ایران کار کرده است، درباره رویکرد این نهادها می‌گوید: “در مراکز خصوصی معمولاً به زن و شوهر مشاوره داده می‌شود، ولی در مراکز دولتی مثل کلانتری‌ها یا دادگاه بیشتر تلاش در جهت سازش یعنی کوتاه آمدن زن به نفع شوهر است. به همین دلیل در مراکز قضائی و انتظامی معمولاً از مددکاران حرفه‌ای استفاده نمی‌شود و بیشتر افرادی را تربیت می‌کنند که در راستای کاهش طلاق کار کنند.

پلیس، چه حمایتی از زنان خشونت‌دیده می‌کند؟

تکتم جهانگیرفام، فعال اجتماعی: “در سوئد، در هر شهر خانه امن دولتی برای پناه دادن به زنان خشونت دیده و فرزندان آن‌ها وجود دارد. در برخی از شهرها علاوه بر این، سازمان‌های غیر دولتی هم توسط فعالان زنان ایجاد شده‌اند که مورد حمایت دولت‌اند.”

شادی صدر حقوقدان و فعال حقوق زنان معتقد است که در ایران “فوریت ماجرا” و اینکه یک زن مورد “خشونت” قرار گرفته است و به “حمایت” نیاز دارد به رسمیت شناخته نمی‌شود.

او می‌گوید: “بارها دیده شده است که زن خشونت‌دیده به پلیس مراجعه می‌کند یا تلفن می‌زند که همسرم دارد مرا یا بچه‌هایم را می‌کشد. در چنین موقعیت حساسی اما، اوبه جای گرفتن حمایت، فقط دعوت می‌شود به اینکه مدارا کند و با همسرش بسازد. نه آموزشی به پلیس داده شده است و نه امکاناتی برای حمایت از زنان آسیب‌دیده از خشونت وجود دارد. در واقع فرهنگی که خشونت علیه زنان را ترویج می‌کند بر نیروی انتظامی، دادسرا، قضات و غیره حاکم است. حتی همسایه‌ها هم مداخله نمی‌کنند. چون موضوع را شخصی قلمداد می‌کنند.”

دستگاه قضایی چه حمایتی از زن خشونت‌دیده می‌کند؟

شادی صدر درباره رویکرد قوانین ایران در زمینه خشونت خانگی تاکید می‌کند که “در قوانین جزائی این کشور جرمی به عنوان خشونت خانگی پیش‌بینی نشده است”.

او ادامه می‌دهد: “اگر زنی درباره خشونت خانگی شکایت کند با همان آئین دادرسی روبه‌رو است که کسی که در خیابان کتک می‌خورد. بنابراین از او می‌خواهند دو شاهد مرد بیاورد و ادله اثباتی که برای ضرب و جرح وجود دارد را ارائه کند. صدالبته در اکثر موارد چنین شاهدی وجود ندارد. چون خشونت خانگی جرمی است که در شرایطی خاص اتفاق می‌افتد؛ در خانه‌ای که هیچ شاهدی وجود ندارد. این در صورتی است که تنها خشونت فیزیکی را در نظر بگیریم و سایر انواع خشونت خانگی مثل خشونت روانی را که می‌تواند حتی شدیدتر از خشونت فیزیکی باشد، در نظر نگیریم. در قانون ایران این خشونت روانی اصلاً جرم شناخته نمی‌شود.

حتی اثبات خشونت فیزیکی هم بسیار دشوار است. من موارد بسیاری را دیده بودم که زن با آثار شدید ضرب و شتم مورد تائید پزشکی قانونی به دادگاه می‌رود و قاضی می‌پرسد از کجا معلوم که این ضرب و جرح را شوهر زن انجام داده باشد؟ یا باید مرد خودش اقرار کند که معمولاً این کار را نمی‌کند یا باید دو شاهد مرد وجود داشته باشد. این پرونده‌ها معمولاً در مراحل ابتدایی متوقف می‌شود.

بسیاری از انواع خشونت علیه زنان را قانون تحت عنوان تمکین و وظیفه زن به رسمیت می‌شناسد. مثل واداشتن زن به رابطه جنسی در چهارچوب زناشویی. زنی که به چنین رابطه‌ای تن ندهد ناشزه محسوب می‌شود، نفقه ندارد و عواقب خودش را دارد. بنابراین قانون نه تنها از زنان در برابر خشونت خانگی حمایت نمی‌کند، بلکه حتی برخی از انواع خشونت خانگی را هم قانونی می‌داند و ترویج می‌کند.”

سرپناه زن خشونت‌دیده کجاست؟

شادی صدر که پیش از این در ایران مرکز غیر دولتی “راهی به سوی توانمند زیستن” را برای حمایت از زنان اداره می‌کرد می‌گوید: “در موسسه راهی یکی از بزرگترین مشکلات همین بود. وقتی زنی مراجعه می‌کرد که خشونت دیده بود، نمی‌توانستیم بگوییم برگرد همان جایی که مورد خشونت هستی. ولی در عین حال جایی هم نداشتیم.

شادی صدر، فعال حقوق زنان: “اگر زنی درباره خشونت خانگی شکایت کند با همان آئین دادرسی روبه‌رو است که کسی که در خیابان کتک می‌خورد. بنابراین از او می‌خواهند دو شاهد مرد بیاورد و ادله اثباتی که برای ضرب و جرح وجود دارد را ارائه کند که در اکثر موارد چنین شاهدی وجود ندارد. چون خشونت خانگی جرمی است که در شرایطی خاص اتفاق می‌افتد؛ در خانه‌ای که هیچ شاهدی وجود ندارد.”

اگر خانواده یا دوستی وجود نداشت که از زن حمایت کند، مورد به مورد تلاش می‌کردیم جایی را برای او پیدا کنیم. طبیعتاً رفتیم دنبال ایجاد خانه امن. به این نتیجه رسیدیم که برای این کار راه قانونی وجود ندارد و هیچ چشم‌اندازی هم نیست که در کوتاه‌مدت امکان این کار فراهم شود. ما به این نتیجه رسیده بودیم که غیر قانونی این کار را انجام دهیم و خانه‌ای اجاره کنیم که آسان هم نبود. ممکن بود صاحبخانه یا همسایه‌ها با دیدن تردد چند زن در یک خانه مجهول تصور کنند که آنجا تبدیل به خانه فساد شده است و بخواهند به پلیس گزارش دهند. به همین دلیل اقدامی نکردیم و مدتی بعد هم راهی تعطیل شد.

سازمان‌های غیردولتی دیگر هم تلاش‌های مشابهی داشتند، اما نتوانستند از بهزیستی مجوز بگیرند. سازمان غیر دولتی‌ای بود که پناهگاه موقت برای زنان معلول و بی‌خانمان داشت و ما گاهی به صورت غیر رسمی می‌توانستیم چند شب زنان را به این مرکز بفرستیم که البته جای مناسبی برای این زنان نبود.”

“سمیرا” هم تصریح می‌کند که تلاش‌هایی که تا به حال در راستای ایجاد خانه امن در ایران شده، به بن بست رسیده است: “چندی پیش خانم مشیر به عنوان مشاور شهردار تهران در امور بانوان، تلاش کرد مرکزی را تأسیس کند که زنان خشونت‌دیده بتوانند مدتی در آن بمانند و در طی این مدت خدمات مددکاری و مشاوره بگیرند، در نهایت یا با خانواده به تفاهم برسند و برگردند یا توانمند شوند و زندگی مستقلی را شروع کنند، اما با شبانه‌روزی شدن این مرکز مخالفت شد و در حال حاضر فقط خدمات مقطعی مددکاری و مشاوره به آنان ارائه می‌شود.”

این مددکار می‌گوید: “بهزیستی هم برای زنان تحت خشونت جایی را ندارد و بیشتر دختران فراری را می‌پذیرد. این سازمان دو مرکز مداخله در بحران نواب و دولت‌آباد را دارد که حتماً کسی را می‌‌پذیرد که طلاقنامه داشته باشد. آن هم موقت و حداکثر به مدت ۲۱ روز. زن شوهردار را اصلاً نمی‌پذیرند؛ مخصوصاً اگر بچه هم به همراه خود داشته باشد. دختران فراری هم اگر خانواده نداشته باشند یا خانواده حاضر به پذیرش آنها نباشد در دو مرکز ارشاد و محلاتی نگهداری می‌شوند که البته این دخترها الزاماً خشونت‌دیده نیستند.

یک مددکار اجتماعی: “بهزیستی هم برای زنان تحت خشونت جایی را ندارد و بیشتر دختران فراری را می‌پذیرد. این سازمان دو مرکز مداخله در بحران نواب و دولت‌آباد را دارد که حتماً کسی را می‌‌پذیرد که طلاقنامه داشته باشد. آن هم موقت و حداکثر به مدت ۲۱ روز. زن شوهردار را اصلاً نمی‌پذیرند؛ مخصوصاً اگر بچه هم به همراه خود داشته باشد.

در مورد مراکز غیر دولتی برای زنان معتاد و خیابان خواب دو پناهگاه وجود دارد که به نظرم زندگی در خیابان بهتر از آنجاست. چون به شدت غیر بهداشتی و فاقد امکانات هستند.”

چرا در ایران خانه امن تشکیل نمی‌شود؟

“سمیرا” درباره علل فرهنگی عدم شکل‌گیری خانه امن در ایران می‌گوید: “دیدگاه مذهبی و سنتی رایج که زن تحت هر شرایطی باید در خانه بماند و زندگی کند یکی از موانع جدی در ایجاد فضاهایی است که زن بتواند در صورتی که مورد خشونت قرار گیرد به آنجا پناه ببرد.”

او با اشاره به اینکه فرهنگ غالب هم طلاق را امری ناپسند می‌داند ادامه می دهد: “اغلب زنان هم این مسئله را باور کرده‌اند. مسئولان هم که اغلب مرد هستند تلاشی در ایجاد چنین فضاهایی نمی‌کنند. آنها معتقدند که وجود جاهایی به اسم خانه امن باعث می‌شود که زنان حتی به بهانه‌هایی واهی از خانه خارج شوند و راحت تن به طلاق بدهند.”

شادی صدر نیز علت حقوقی این بن‌بست را چنین توضیح می‌دهد: “قانون زن را ملزم می‌کند که در اقامتگاه مرد ساکن باشد. بنابراین زن از ترس عواقب آن مثلاً اینکه مورد خشونت واقع شود، ممکن است از شکایت خودداری کند. تنها در یک روند بسیار دشوار قضائی و با اجازه قاضی است که زن می‌تواند خانه را ترک کند و در غیر این صورت ناشزه به حساب می‌آید. اثبات این عسر و حرج در بسیاری از موارد غیر ممکن است.

کسی دنبال دردسر نمی‌گردد و این حق قانونی مرد که هر لحظه بداند همسرش کجاست و بتواند او را به خانه ببرد، بسیاری از افراد را از کمک منصرف می‌کند. سازمان‌هایی مثل بهزیستی به صورت سیستماتیک امکاناتی برای حمایت از زنان مورد خشونت ندارند. این سازمان‌ها در دوره‌هایی تلاش کردند که مکان‌هایی مشابه خانه امن ایجاد کنند، اما مهم‌ترین مانعی که در برابرشان بود همین قانون تمکین بود.”

شادی صدر در نهایت راه حل را ایجاد یک شبکه زیر زمینی و مخفی برای حمایت از زنان خشونت دیده می‌داند.