درکتاب اول درمورد «روش مدرن خوانش متن مقدس» بحث شد.

برای خوانش مدرن متن با توجه به توسعه علوم میان رشته‌ای صرفاً آشنائی با ادبیات صرف و نحو کافی نیست بلکه ضرورت دارد به موارد ارتباط، زبان شناسی، روایت و گفتمان پرداخته­ شود.

بدون دستیابی به دانش مدرن و علوم میان رشته‌ای و با اتکاء صرف بر صرف و نحو، خوانش متن به تجرد اندیشی و انجماد در برداشت‌ها می‌انجامد، بخصوص اینکه این برداشت ها به دورانهای تاریخی و به صورت حکمی منتقل شود. دستآورد این نگرش به یک فرهنگ یه سویه، مجرد، مقدس، حکمی و اجرای اجباری نائل می‌شود که امور را به صورت امری و در نهایت به حالت خشونت اجرا می‌کند.

از طرف دیگر خوانش مدرن با رشد سامانه دانایی انسان را به عنوان سوژه یا فاعل شناسی، هرمنوتیکی و تاویل‌گر درآورده است و لذا برداشتها دارای ماهیت نسبی و متفکر می­شوند و این تاویل‌ها به صورت دورانی، پی در پی و همیشه جاودان خواهد بود.

متن سیّال است و معنای آن را باید با دید انسان گرایانه دید و متن انگاری آن در یک زمان مشخص و عدم ارتقاء آن به دورانهای بعدی با توجه به دستآوردها و تجارب انسان‌ به معنای نفی زندگی، انسان رویائی آن است.

دریافت‌های انسان به میزان سامانه دانایی و پاکسازی او دارد و این دریافت‌ها در فرآیند اندیشه دارای ساختار شده و به بیرون تراوش می­کند و این تراوشها در بافت تاریخی به قالب زبان و فرهنگ موجود درمی‌آید و بار معنایی آن بسته به میزان وزین بودن و تناسب آن با شرایط به فرمها و قالبهای خاص آراسته می­شود تا با بازخوانی همیشگی و ماندگاری پیدا کند.

این امر در زبان اسطوره، تاریخ، شعر، رمان، نمایشنامه و غیره با قالب استعاره متجلی میشود.

با توجه به اهمیت شناخت علوم میان رشته‌ای، زبان و ساختار اسطوره، استعاره، رایت و متن و تجربه دینی یا امر متعالی کتاب دوم به بررسی این مقوله‌ها می­پردازد.

در این نوشتار به امور زیر پرداخته شده است:

فصل اول – علوم میان رشته‌ای

دراین فصل به ضرورت آگاهی به علوم میان رشته ای و چیستی، تاریخچه، مبانی مطالعاتی، تبارشناسی و طبقه بندی آن می­پردازد.

فصل دوم – اسطوره

تعاریف مختلفی از اسطوره شده است ولی بیشتر آنها بر مبنای واژه لغوی صورت گرفته است. وقتی اسطوره با سایر واژه­ها همراه شده و به چیزی متصل می­گردد بار معنایی پنهان و وزینی پیدا می­کند که خوانش آن بسیار مهم است.

 دریافت معنا از این واژه ها و بازخوانی آنها نیاز به آشنائی با زبان اسطوره و قالب استعاره دارد وگرنه درحد بررسی واژه­ها ونقل روایات به افسانه و خرافات منجرمی­شود.

دراین نوشتار سعی شده است از میان اکثر داستانهای اسطوره­ای در ملل و اقوام مهم مختلف یک ساختار جهت شناخت اسطوره تدوین شود.

در این فصل به تعریف، موضوع، مبانی، مقوله­های زیربط، تقدس بخشی، هنر و قداست، ساختار و کارکرد، آخرت و رویا در اسطوره شناسی پرداخته می­شود.

فصل سوم – بررسی سه داستان اسطوره­ای

در این فصل با توجه به تدوین ساختار اسطوره در فصل قبل به بررسی و تبیین سه داستان اسطوره­ای پرداخته می­شود.

فصل چهارم – استعاره

استعاره پلی میان اسطوره و زبان است و در فرآیند تاریخی از مفهوم ادبی صرف به گفتمان رسیده است.

دراین فصل به تعریف استعاره و ارتباط آن به انواع زبان­ها، نگرشهای کلاسیک و رمانتیک و پساساختارگرایی، متن، رویا و قدرت استعاره پرداخته می­شود.

فصل پنجم – روایت و متن

وقتی زبان گفتاری به نوشتار تبدیل می­شود پای یک راوی به میان می­آید (مؤلف) و پس ازسالها راوی محو شده و متن در دورانهای مختلف بازخوانی مستمر می­شود به طوری که از مؤلف اثری نمی­ماند(مرگ مؤلف).

روایت و متن همراه هم هستند و روایت یک فعالیت شناختی است که در تعامل با زیست-محیط شکل می­گیرد و لذا نیاز به بررسی نظری آن است.

در این قسمت به تعریف عناصر بنیادین روایت پرداخته شده و سپس فرآیند مرگ مؤلف بیان می­شود.

فصل ششم- تجربه دینی (امرمتعالی)

سر آغاز بحث تجربه دینی از شروع جنبش پروتستانیسم و ظهور هرمنوتیک می­باشد اگرچه درابتدا به این واژه نامیده نشد.

در تاریخچه هرمنوتیک روند دستیابی به امرمتعالی و تجربه دینی پرداخته شده است و فلاسفه مختلف آنرا بارور کرده­اند.

دراین فصل تعاریف مختلف تجربه دینی و موضوع آن بررسی شده است.

◄ لینک داونلود کتاب در فرمت PDF