ضعف اقتصاد ایران و ماهیت تجاری آن سبب شده است نیروی کار زنان از بخش‌های تولیدی به سمت بخش‌های خدماتی و بازرگانی رانده شود. این عامل همچنین باعث شده است زنان مجبور باشند نیروی کار خود را با قیمتی پایین‌تر از نیروی کار مردان در معرض فروش قرار دهند.

یک نمونه مناسب برای توضیح این فرآیند، موضوع به‌کارگیری نیروی کار زنان در بخش فروشندگی است. این گزارش به بررسی وضعیت زنان فروشنده در ایران اختصاص دارد.

فروشندگی به ماهیچه‌های قوی احتیاج ندارد، اما نیاز به استقامت بالای روانی و جسمی برای تحمل ساعت های کار طولانی و انجام یک کار یکنواخت و تکراری دارد. مدت زمان کار فروشندگی در ایران طولانی و در اکثر موارد بیش از حد مجاز تعیین شده در قانون است. تسلط روانی و فیزیکی صاحب مغازه و اجناس بر کارگر فروشنده از سوی صاحبان این کار لازم تلقی می‌شود. استفاده از جذابیت جنسی جزئی از اصول تبلیغاتی و جذب مشتری در ارزش‌های موجود جهانی است. خریدار، هم می‌تواند زن باشد و هم مرد؛ اما با توجه به قرار گرفتن منابع مالی در دست مردان و حاکمیتی که ناشی از فرهنگ مردسالارنه است، مردان به صورت کلی در اولویت تبلیغات قرار دارند و سعی می‌شود از جذابیت جنسی زنان فروشنده برای جذب پول درون جیب مردانی که در فرهنگ کنونی جامعه ایران سرپرست خانواده تلقی می‌شوند استفاده شود.

lebasforoshi

ساعت‌های طولانی

به‌طور معمول در ایران، فروشگاه‌ها در دو نوبت کاری در صبح و عصر مشغول به فعالیت هستند. اغلب زنان فروشنده، بین ساعت هفت صبح الی دو عصر و از چهار عصر تا ده شب در محل کار خود حاضر هستند. البته این ساعت‌های کاری بسته به فصل و شرایط زمانی متغیر است، اما به صورت میانگین در همین بازه قرار داد. بیشتر زنان کارگر بین ده تا ۱۲ ساعت در روز کار می‌کنند. در ایام تعطیل، در شهرهای توریستی، ایام ویژه‌ای مانند شب عید و غیره این ساعت کاری افزایش می‌یابد.

جدا از مسائل مربوط به «شیوه تولید» و فرهنگ سنتی که کار زنان را بی ارزش‌تر از کار مردان می‌داند، نباید فراموش کرد یکی از دلایل اصلی سطح پایین دستمزد‌ زنان کارگر در ایران، نبود حمایت قانونی و صنفی است.

 ماده‌ ۵۷ قانون کار می‌گوید: «در کار نوبتی‌ ممکن‌ است‌ ساعات‌ کار از هشت ساعت‌ در شبانه‌ روز و چهل ‌و چهار ساعت‌ در هفته‌ تجاوز نماید، لکن‌ جمع‌ ساعات‌ کار در چهار هفته‌ متوالی‌ نباید از ۱۷۶ ساعت‌ تجاوز کند»، اما از آنجا که اکثر مغازه‌ها و فروشگاه‌ها کمتر از ده کارگر دارند، زنان فروشنده اغلب از پوشش قانون کار خارج هستند و حقوقی که دریافت می‌کنند، کمتر از میزان تعیین شده است. همچنین اغلب زنان فروشنده، فاقد قرارداد کاری هستند.

بیتا ۲۳ ساله و در یک پاساژ فروشنده عطر است. همکارش یک پسر ۲۶ ساله است و صاحب مغازه که همراه آنان به کار مشغول است و اجازه گفت‌وگو به او نمی‌دهد. به همین خاطر برای صحبت با بیتا تا هنگام صرف نهار و خروج صاحب مغازه به انتظار می‌نشینم. او درباره ساعت کاری خود می‌گوید: «ساعت کار من صبح از ساعت ده تا حول و حوش یک، یک و نیم است. عصرها هم از ساعت پنج تا ساعت ده شب. آخر وقت تا حساب روز را تسویه کنیم و مغازه را ببندیم ساعت ده و نیم می‌شود.»

از او می‌پرسم آیا اوقات فراغتی برای خود دارد؟ پاسخ می‌دهد: «شب‌ها که به خانه می‌روم فقط وقت می‌کنم غذا بخورم و بخوابم. چون ظهر‌ها حوصله رفتن به خانه را ندارم در مغازه می‌مانم. لب تاپم را با خودم می‌آورم و بعد از خوردن غذا فیلم می‌بینم. در طول روز بعضی‌وقت‌ها آهنگ گوش می‌کنم.» از او می‌پرسم آخرین‌باری که کتاب در دست گرفته یا فعالیت ورزشی داشته چه زمانی بوده است؟ می‌خندد و می‌گوید: «ورزش که لازم نیست. من از صبح تا شب روی پاهایم می‌ایستم، خودش ورزش است. کتاب را یادم نیست. راستش خیلی وقت است فرصت کتاب خواندن نداشته‌ام.»

نرخ پایین دستمزد

بر اساس آمارهای غیر رسمی فعالان کارگری و اجتماعی- و در نبود آمارهای صحیح رسمی در این زمینه- حقوق زنان فروشنده در مراکز استانی حتی بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار تومان دیده می شود و در کلانشهر تهران، بسته به نوع فروشگاه و محل قرارگیری آن، چهار سطح از دستمزد پرداخت می‌شود. مبلغی بین حتی۱۰۰ تا ۱۵۰ هزارتومان در حومه، ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزارتومان در نواحی پایین شهر، ۲۰۰ تا ۴۰۰ هزارتومان در مناطق مرکزی و تا سقف ۷۰۰ هزار تومان در مناطق شمال شهر پرداخت می‌شود.

با وجود آنکه بسیاری از زنان فروشنده به صورت ثابت در دو نوبت صبح و عصر کار می‌کنند، نه تنها از هیچ اضافه حقوقی برخوردار نیستند که حقوق اکثر آنان به ندرت از نصف حداقل دستمزد تعیین شده توسط قانون تجاوز می‌کند.

طبق ماده‌ ۵۶ قانون کار در ایران، «کارگری‌ که‌ در طول‌ ماه‌ به‌طور نوبتی‌ کار می‌کند و نوبت‌های‌ کار وی‌ در صبح‌ و عصر واقع‌ می‌شود ۱۰درصد و چنانچه‌ نوبت‌ها در صبح‌ و عصر و شب‌ قرار گیرد، ۱۵درصد و در صورتی‌ که‌ نوبت‌ها به‌ صبح‌ و شب‌ و یا عصر و شب‌ بیافتد ۲۲,۵ درصد علاوه‌ بر مزد به‌عنوان‌ فوق‌العاده‌ نوبت‌ کاری‌ دریافت‌ خواهد کرد»؛ اما با وجود آنکه بسیاری از زنان فروشنده به صورت ثابت در دو نوبت صبح و عصر کار می‌کنند، نه تنها از هیچ اضافه حقوقی برخوردار نیستند که حقوق اکثر آنان به ندرت از نصف حداقل دستمزد تعیین شده توسط قانون تجاوز می‌کند. جدا از مسائل مربوط به «شیوه تولید» و فرهنگ سنتی که کار زنان را بی ارزش‌تر از کار مردان می‌داند، نباید فراموش کرد یکی از دلایل اصلی سطح پایین دستمزد‌ زنان کارگر در ایران، نبود حمایت قانونی و صنفی است.

 سارا از زمان تحصیل خود به صورت پاره وقت کار فروشندگی می‌کرده است. بعد از دوران تحصیل نیز به صورت تمام وقت فروشندگی می‌کند. او در مورد سطح دستمزد زنان فروشنده می‌گوید: «من با حقوق ۸۰ هزار تومان کار فروشندگی کرده‌ام تا الآن که ۴۰۰ هزار تومان حقوق می‌گیرم. به دلیل تجربه‌ای که دارم حقوق خوبی می‌گیرم، ولی حقوق بقیه در این اندازه نیست. فروشندگی حقوقی بالاتر از این ندارد. یکی از دوستان من در شهر تبریز با حقوق ۲۰۰ هزار تومان کار می‌کند. خرداد امسال مغازه رو‌به‌رو خانمی آمده بود برای فروشندگی. از من خواستند از او سئوال کنم و امتحانش کنم. صاحب این دو مغازه با هم پسرخاله هستند. این خانم در خیابان رودکی با ماهی ۹۰ هزار تومان کار می‌کرده. طفلک، بچه داشت. من نمی‌دانم با این حقوق کم چطور زندگی می‌کرده.»

سارا در جواب سئوال من که در گزارش‌ها حقوق بالای ۴۰۰ هزار تومان نیز مشاهده است و چرا فکر می‌کند حقوق او بالاترین حد حقوق فروشندگی است، می‌گوید: «خوب فرق دارد. ببنید حقوق برای چه کاری؟ یک کار یا دوتا کار؟ فروشنده‌ای که بالای ۴۰۰ هزار تومان حقوق دارد فقط یک کار را انجام نمی‌دهند. طبقه بالا، دو مغازه بعد از پله‌های برقی فروشگاه “…” هست که لباس های مارک دار اصل می‌فروشند. خانمی‌هایی که آنجا هستند همگی بالای ۶۰۰ هزار تومان حقوق دارند و یک خانم قد بلند با موهای فر بینشان هست که فکر کنم ماهی یک میلیون تومام حقوق بگیرد. دلیلش این است که هم فروشنده هستند و هم مانکن. این دخترها را دستچین کرده‌اند و برند “…” به آنها پول می‌دهد تا محصولاتش را تن کنند. چه سر کار و چه خیابان و مهمانی باید این لباس‌ها تن‌شان باشد. تبلیغ این برند است.

همه فروشنده‌ها که زیبایی و استیل این کار را ندارند. آن خانم که گفتم موهایش فر است اصلاً کارش فروشندگی نیست. برند می‌پوشد و در پاساژ راه می‌رود تا بقیه تشویق شوند برای خرید. یکجور تبلیغ مد است. این را هم بگویم که به هرکسی که زیبائی و استیل داشت این پول را نمی‌دهند. مسئول مغازه تعداد مشتری‌هایی که می‌آورند را یادداشت می‌کند و اگر کار خودشان را بلد نباشند و نتوانند مردم را جذب کنند، کسی دیگر را جای‌شان می‌آورند. از این یک میلیون حقوق نصف آن خرج آرایشگاه و باشگاه ورزشی و لوازم آرایش و این چیزها می‌شود که بدن افت نکند و توی چشم باشند.»

مزاحمت‌های جنسی

شماری از فروشندگان زن از رفتار و سوء استفاده جنسی صاحبان فروشگاه از زنان فروشنده گله‌مند هستند. این مشکل (که البته نمی‌توان حتی از شدت وفور، آن را تعمیم داد)، در ایران مانعی جدی برای کار زنان فروشنده با امنیت روانی آنها به شمار می‌رود. همین باعث شده است که شماری از مردم به آگهی‌های جذب فروشنده زن با تردید نگاه کنند و روی برخی کلمات مکث کنند: «به چند خانم فروشنده با روابط عمومی بالا نیاز داریم»، «به چند خانم آشنا و مسلط به کار فروشندگی نیار داریم»، «آگهی استخدام فروشنده با اضافه‌ حقوق برای شرایط ویژه فروشگاه» و «به چند خانم فروشنده با ظاهری آراسته برای کار در یک فروشگاه معتبر نیازمندیم».

یکی از ستم‌های مضاعفی که بر زنان فروشنده وارد می‌شود و از معایب اصلی کار فروشندگی به طور کلی به شمار می‌رود این است که فروشندگی روز تعطیل ندارد.

ریحانه، فروشنده وسایل نوزادان و لباس کودکان است. او با وجود آنکه تنها ۲۵ سال سن دارد بسیار پخته و تیزبین جلوه می‌کند. معمولاً اینقدر از سوء استفاده جنسی صاحبان مغازه‌ها و فروشگاه‌ها از زنان و دختران صحبت شده که تقریبا به صورت کلیشه درآمده است، اما حرف‌های ریحانه از جنس دیگری است. او در قسمتی از صحبت‌هایش درباره کار فروشندگی می‌گوید: «چیزی که هیچوقت نمی‌توانم با آن کنار بیایم انرژی منفی‌ای است که مزاحمت‌ها به آدم می‌دهد. حقوق کم، سختی رفت و آمد، خستگی، عمری که حیف می‌شود، همه آرزوهایی که برای زندگی‌ات داشته‌ای و در این مغازه لعنتی وقتی تنها می‌شوی یادت می‌افتد که دیگر حتی یادت نیست چه آرزوهایی داشته‌ای. همه اینها در جای خودش سخت است، اما بعضی چیزها مثل زخم است. عروس و دامادی که یک سال یا دو سال است ازدواج کرده‌اند برای خرید اینجا می‌آیند. بعضی از زن‌ها باردار هستند و نزدیک زایمان شکم‌شان برجسته شده. شوهرهاشان انگار نه انگار که قرار است پدر شوند یا همسرشان مادر شود. با چشم‌هایشان می‌خواهند زنان دیگر را بخورند. چندشم می‌شود. بعضی وقت‌ها که می‌بینم این دخترها با چه عشق و علاقه‌ای به لباس‌های بچه نگاه می‌کنند و عاشقانه با همسرشان حرف می‌زنند دلم می‌خواهد گریه کنم. شما مردها چرا اینطوری هستید؟

من خیلی فکر کردم. توی اینترنت سرچ کردم، کتاب خواندم. یکی از دلایل‌اش این است که مردها در ماه‌های آخر بارداری ارتباط جنسی ندارند، ولی آیا اینقدر مهم است؟ یعنی مردها نمی‌توانند سه، چهارماه نداشتن ارتباط جنسی را تحمل کنند؟ بالا شهری، پایین شهری، کراواتی، بسیجی، چاق، لاغر، زشت، خوشگل، پولدار، بی پول… همه اینطوری‌اند؟ پس انسانیت کجاست؟ چطوری شما مردها صبح تا شب فقط به یک چیز فکر می‌کنید؟

بدترین اتفاقی که شغلم برایم داشت این بود که به همه مردها بدبین شدم. من دیگر نمی‌توانم عاشق کسی بشوم. فکر ازدواج را از سرم بیرون کرده‌ام. کارت مغازه را برمی‌دارند و بعد شروع به زنگ زدن می‌کنند. وقتی شما مردها حتی حرمت مادر شدن یک زن را نگه نمی‌دارید وای به حال سایر موارد.»

 نداشتن مرخصی روزانه، ماهیانه و سالیانه

 یکی از ستم‌های مضاعفی که بر زنان فروشنده وارد می‌شود و از معایب اصلی کار فروشندگی به طور کلی به شمار می‌رود این است که فروشندگی روز تعطیل ندارد.

lebasforoshi.2

 برای فروشگاه مواد غذایی، لباس فروشی و مراکز خرید، ایام تعطیل اوج کار یک فروشنده است چرا که مردم خسته از کار در روزهای تعطیل فرصت بیشتری برای خرید دارند. البته این یک قانون کلی نیست و فروشگاه‌های بسیاری نیز در روز جمعه تعطیل است. همچنین در ایام سوگواری مذهبی به دلیل قوانین اداره اماکن تعطیلی واحدهای صنفی به نوعی اجباری است. دو تا سه هفته مانده به پایان سال و شب عید کار بعضی از فروشگاه‌ها بی وقفه ادامه می‌یابد و کارفرما اجازه حتی یک دقیقه مرخصی و استراحت به فروشنده نمی‌دهد چرا که می‌خواهد از فرصت به وجود آمده برای فروش بیشتر استفاده کند.

نیاز، فروشنده لوازم خانگی است. می‌گوید جرئت ندارد برای مرخصی با صاحب فروشگاه صحبت کند. چون از دست او خسته شده است و دنبال بهانه است تا عذرش را بخواهد و فروشنده دیگری را استخدام کند. نیاز می گوید صاحب مغازه به دنبال تنوع است.

نداشتن قراداد و واریز نشدن حق بیمه یکی دیگر از مشکلات فروشنده‌ها و بیشتر زنان فروشنده است. نداشتن بیمه عمومی‌ترین مشکل در بین این صنف است.

اکرم هم در یک مانتوفروشی کار می‌کند و می‌گوید فقط وقتی کار اداری داشته باشد یا یک کار خیلی فوری، می‌تواند مرخصی بگیرد. می‌گوید: «هیچ وقت یک روز کامل را مرخصی نگرفته‌ام. نصف روز مرخصی می‌گیرم. بیش‌تر از یکبار در ماه هم نمی‌توانم مرخصی بگیرم.»

معصومه در فروشگاه لباس دست دوم (معمولاً مردم به آن تاناکورا می‌گویند) کار می‌کند و می‌گوید به جز عاشورا و تاسوعا و پنج روز اول عید کل سال گذشته را بدون مرخصی کار کرده است. می‌گوید: «وضعیت من فرق دارد. من دوتا بچه دارم. اگر بیرونم کنند نمی‌توانم کرایه خانه را بدهم. از من دیگر گذشته‌ است به فکر مرخصی باشم. زندگی من همین است. تا آخر عمر همین است.»

بیشتر زنان فروشنده در ایران از داشتن مرخصی روزانه، ماهیانه و یا سالیانه محروم هستند. صاحبکارانی پیدا می‌شوند که در مواقع لزوم به زنان فروشنده مرخصی کوتاه‌مدت می‌دهند، اما صاحبکاران بسیاری نیز این حق انسانی را از کارگران خود دریغ می‌کنند.

 نگار مدت هشت سال است در یک بوتیک مشغول کار است. تجربه او با تجربه بسیاری از فروشندگان تفاوت دارد، اما خود از وجود این تفاوت آگاه است. می‌گوید: «سابقه کار من بالاست. صاحبکارم به من اعتماد کامل دارد. رابطه ما حالت دوستی پیدا کرده است. دوستی معمولی منظورم است. من هر شش ماه، چند روز برای مسافرت مرخصی می‌گیرم. تنها شرط صاحبکارم این است که یک نفر آدم مطمئن را جای خودم بگذارم. یکی از دوستان خودم را یک هفته می‌آورم بوتیک و به او کار را یاد می‌دهم. سه، چهار روز می‌روم مرخصی و بر می‌گردم. حالا با هدیه‌ای یا سوغاتی لطف دوستم را بعد جبران می‌کنم. این را می‌دانم که وضعیت همه مثل من نیست. در همین خیابان دوستانی دارم که کار فروشندگی می‌کنند و مرخصی ندارند. به سابقه کار آدم و معرفت صاحب مغازه برمی‌گردد که بتوانی مرخصی بگیری.»

محرومیت از بیمه

نداشتن قراداد و واریز نشدن حق بیمه یکی دیگر از مشکلات فروشنده‌ها و بیشتر زنان فروشنده است. نداشتن بیمه عمومی‌ترین مشکل در بین این صنف است. زنان فروشنده بسته به موقعیت مکانی محل کار و نوع فعالیت فروشگاه ممکن است کمتر از دیگران در معرض اذیت و آزار جنسی باشند یا ممکن است گاهی برخلاف عرف از مرخصی بهره‌مند باشند، اما اکثریت قاطع فروشندگان توسط صاحبکاران بیمه نمی‌شوند و بسیار به‌ندرت می‌توان فروشنده‌ای را یافت که تحت پوشش بیمه باشد. آن دسته که دارای بیمه هستند معمولاً از طریق فرد دیگری به جز صاحب فروشگاه تحت پوشش بیمه قرار گرفته‌اند.

نمی‌توان در کتابخانه یا در حلقه‌های محدود نشست و مشکلات توده‌های زنان را دریافت. باید سنت ارزشمند چهره به چهره به گفت‌وگو نشستن و آموختن و آموزاندن و پراکندن آگاهی را در مقیاسی وسیع احیا کرد.

هزینه‌های درمان در ایران بسیار بالاست و با وضعیت بد اقتصادی و فشارهای روحی و روانی و سوء تغذیه ناشی از گرانی هر لحظه بر مشکلات مربوط به سلامت در جامعه ما افزوده می‌شود. در مورد زنان فروشنده به دلیل ساعات طولانی کار و فرسودگی تدریجی جسم و روان آنها، نیازهای پزشکی و بهداشتی‌شان نیز در طول زمان به صورت تصاعدی افزایش می‌یابد.

نرگس که فروشنده یک مغازه اغذیه فروشی است می‌گوید که به دلیل بریده شدن دست‌اش با چاقو، به بیمارستان منتقل شده است. به دلیل خونریزی او را به یک بیمارستان خصوصی در نزدکی محل کار انتقال داده‌اند. هزینه پذیرش، بخیه و پانسمان مبلغ ۷۳ هزار تومان شده است. حقوق یک ماه نرگس تنها ۲۳۰ هزار تومان است.

جنبش زنان و دغدغه‌ توده‌ای‌شدن

زهره اسدپور یکی از فعالان اجتماعی ایران است. او در مقاله‌ای با عنوان «وقتی آمارها دروغ می‌گویند»، اظهار می کند: «جنبش زنان اگر در صدد پیوند بیشتر با توده‌های زنان در ایران است، در بحث اشتغال نمی‌تواند فقط دغدغه‌ی گشودن درهای بسته به روی زنان در مشاغل تخصصی و دارای سطح بالای منزلت را داشته باشد. آنچه توده‌های زنان با آن مواجهند، نه تنها درهای بسته برای اشتغال نیست، بلکه استقبال از اشتغال زنان در بخش غیر رسمی است، بخشی که با بیشترین استثمار در آن مواجهند… مسئله‌ی این زنان نه ورود به بازار کار که چگونگی حضور و شرایط اشتغال است. اینان در فقدان هرگونه امنیت شغلی در هراس دائمی از دست دادن شغل، اغلب با شرایط ناگوار محل کار کنار می‌آیند.»

به نظر می رسد فعالان حوزه زنان برای به راه انداختن یک جنبش اجتماعی باید از چهارچوب محدود طبقه‌ متوسط شهری خارج و به محدوده زنان فرودست جامعه وارد شوند و به مسائل حیاتی زنان طبقه کارگر ایران بپردازند. زهره اسدپور برای این منظور راهکار زیر را پیشنهاد می کند: «چاره‌ای جز رفتن به میان این زنان و آموختن از خود اینان نیست. شناخت مسائل اجتماعی در خلاء صورت نمی‌گیرد. نمی‌توان در کتابخانه یا در حلقه‌های محدود نشست و مشکلات توده‌های زنان را دریافت. باید سنت ارزشمند چهره به چهره به گفت‌وگو نشستن و آموختن و آموزاندن و پراکندن آگاهی را در مقیاسی وسیع احیا کرد تا شاید در تعامل با توده‌ها به راه‌حلی جنبشی برای بهبود شرایط دست یابیم.»