برگرفته از تریبون زمانه *  

به علت حاکمیت قوانین شرع، حقوق زنان در عربستان سعودی در مقایسه با بسیاری از کشورهای همسایه، همواره محدودتر بوده است. در بحبوحه‌ی انتقادات بین‌المللی از وضعیت حقوق بشر در عربستان، از سال ۲۰۱۷ به این سو به دستور ملک سلمان، پادشاه این کشور، اصلاحاتی در حوزه‌ی حقوق زنان انجام شد. در واقع، رفع برخی ممنوعیت‌ها از جمله اقدامات ولیعهد ۳۵ ساله‌ی این کشور، محمد بن سلمان، است که برای ایجاد تحولات اقتصادی و اجتماعی انجام شده است. برای مثال، می‌توان به امکان دریافت گذرنامه و سفر به خارج از کشور بدون تأیید یکی از اقوام مرد یا حق رانندگی اشاره کرد. با این حال، تبعیض در دیگر زمینه‌ها همچنان وجود دارد و این تغییرات به زنان امکان ازدواج بدون اجازه‌ی یکی از اقوام مرد را نمی‌دهد و فعالان حقوق زنان هنوز هم به علت فعالیت‌های خود بازداشت، محاکمه، زندانی یا مجبور به سکوت می‌شوند.

گزارش شکاف جنسیتیِ «مجمع جهانی اقتصاد» در سال ۲۰۲۰، عربستان سعودی را در بین ۱۵۳ کشور جهان در رتبه‌ی ۱۴۶ قرار داده است که نشان می‌دهد این کشور هنوز برای دستیابی به برابری جنسیتی راه درازی در پیش دارد. برای مثال، قوانین طلاق، حضانت کودک و قوانین ارث همچنان به شدت علیه زنان تبعیض قائل می‌شوند.

با امیمه نجار درباره‌ی جنبش زنان در عربستان سعودی و مقایسه‌ی آن با جنبش زنان در ایران گفتگو کردیم. امیمه نجار وبلاگ‌نویس، فعال حقوق زنان، پرستار و پزشک اهل عربستان سعودی است. او در عربستان سعودی متولد و بزرگ شد، در سال ۲۰۱۱، به چین نقل مکان کرد، پناهنده شد و در دانشگاه جیلین در رشته‌ی پزشکی و جراحی تحصیل کرد. او اکنون دوره‌ی تحصیلات تکمیلی خود را در رشته‌ی جراحی در کالج سلطنتی جراحان در ایرلند می‌گذراند.

امیمه درباره‌ی فعالیت‌هایش می‌گوید: «من فعالیت‌های خود را از سال ۲۰۰۸ به عنوان وبلاگ‌نویس آغاز کردم؛ در واقع، از معلم انگلیسی‌ام الهام گرفتم. او یک زن سعودی بود که وبلاگ پرخواننده‌ای داشت و مرا تشویق به نوشتن کرد. با خودم فکر کردم: “چرا وبلاگ خودم را راه‌اندازی نمی‌کنم؟ ” در آن زمان، بسیاری از فعالان وبلاگ داشتند؛ این محبوب‌ترین روشی بود که از طریق آن فعالان می‌توانستند افکارشان را توضیح دهند. آن روزها، وبلاگ‌ها برخلاف آنچه امروز در مورد توئیتر می‌بینیم، توسط دولت عربستان بررسی نمی‌شدند. من در وبلاگم به حقوق زنان و افراط‌گرایی مذهبی می‌پرداختم. اکنون، من در سازمان غیردولتیALQST به عنوان سرپرست بخش نظارت و مستندسازی کار می‌کنم. ما گزارش‌هایی را درباره‌ی شرایط داخل زندان‌ها و روند دادگاه‌ها در عربستان سعودی جمع‌آوری و مستندسازی می‌کنیم و همچنین از آزادی زندانیان دفاع و برای آنان کمپین برگزار می‌کنیم.


نیلوفر غلامی: جنبش حقوق زنان در عربستان سعودی از چه زمانی و چگونه آغاز شد؟ آیا می‌توان آن را جنبش خواند؟ نگرانی درباره‌ی حقوق زنان در عربستان چقدر فراگیر است؟ شما در این جنبش چه نقشی داشتید؟

■ امیمه نجار: مبارزه برای دستیابی به حقوق زنان در عربستان سعودی از دهه‌ی نود، یعنی تقریباً سی سال پیش آغاز شد. فراز و فرودهای زیادی داشته است اما همچنان ادامه دارد.

می‌توان گفت که یکی از موفق‌ترین جنبش‌های مدنی در عربستان سعودی، جنبش زنان است. هرگز جنبش مداوم و موفقی وجود نداشته است که به نتیجه رسیده باشد. در عربستان سعودی شما در یک نظام سلطنتی مطلقه زندگی می‌کنید. اگر به تاریخ نگاه کنید، هرگز به هیچ مطالبه‌ای از سوی جامعه‌ی مدنی، بجز جنبش زنان، پاسخ داده نشده است. بنابراین، بله، این قطعاً یک جنبش و یک حرکت موفق است.

من به عنوان کنشگر در «کمپین حق رانندگی زنان» حضوری فعال داشتم و اکنون در یک سازمان غیردولتی کار می‌کنم. من از وبلاگم هم در جهت فعالیت‌هایم استفاده کرده‌ام؛ در آن زمان وبلاگ‌نویس بودم.

زمانی زنان برای اعتراض تظاهرات می‌کردند و این روش آنها بود. بعضی مواقع هم بود که وبلاگ تنها بستر آزاد برای ابراز عقیده بود. در کشورهایی مثل عربستان که رسانه‌ها کاملاً تحت کنترل حکومت هستند، مردم از پلتفرم‌های مختلفی برای بیان افکار و عقاید خود استفاده می‌کنند، مثلاً برخی اوقات یوتیوب محبوب بود، و گاهی وبلاگ و پلتفرم‌های دیگر. بنابراین، ما از شبکه‌های اجتماعی و وب‌سایت‌ها برای سازمان‌دهی و مشارکت استفاده کردیم.

هدف جنبش زنان در ابتدا چه بود؟ چه اهدافی را برای حال و آینده دنبال می‌کند؟

■ در آغاز راه اهداف این جنبش بیشتر معطوف به از بین بردن ممنوعیت رانندگی برای زنان بود و پس از آن، زنان خواستار پایان دادن به «سرپرستی مردان» شدند و فکر می‌کنم که در بلندمدت، خواستار دستمزد و حقوق برابر خواهیم بود.

آیا فمینیست‌های سعودی فمینیسم غربی را «بومی‌سازی» کرده‌اند؟ از چه ابزار و منابعی برای دستیابی به اهداف جنبش استفاده می‌شود؟

■ بسیاری از فمینیست‌های سعودی در خارج از کشور زندگی و تحصیل کرده‌اند. برای مثال، «لجین الهذلول» در کانادا تحصیل کرده، «ایمان آل ‌نفیان» در انگلستان درس خوانده است و من در چین تحصیل کردم. بنابراین، بسیاری از ما در خارج از کشور زندگی کردیم و از زندگی زنان در خارج از کشور آگاه شدیم. ما توانستیم سفر کنیم و وضعیت را مقایسه کنیم.

زندگی در خارج از کشور برای خانواده‌های سعودی تجربه‌ای بوده که چشم‌شان را به روی آزادی‌های زنان غربی باز کرده است، آزادی‌ها و حقوقی که زنان عربستانی از آن محروم‌اند؛ و این قطعاً تأثیرگذار است. به باور من، اکنون مردم بیش از هر وسیله و منبع دیگری از شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند.

آنچه فعالان از آن استفاده می‌کنند، بیشتر لابی‌گری و جلب توجه افکار عمومی نسبت به وضعیت زندان‌ها و همراه کردن جامعه‌ی جهانی برای تحت فشار قرار دادن مقامات سعودی است که کاملاً مؤثر بوده است.

در مورد تغییرات عمده‌ی حقوقی اخیر به نفع زنان سعودی، در ایران دو نظر وجود دارد: برخی می‌گویند که این تغییرات عوام‌فریبانه است و بعضی دیگر معتقدند که این تغییرات نتیجه‌ی ابتکارات و نگرانی‌های شخصی بن سلمان است و او را حاکم خوبی می‌دانند. به نظر شما کدام نظر به واقعیت نزدیک‌تر است؟

■ تغییرات قانونی بسیار بسیار مبهم‌اند. در واقع، این تغییرات در خدمت بازارگرمی برای دولت است و به جامعه‌ی بین‌المللی می‌گوید که ما ممنوعیت‌ها را برداشته‌ایم و به قیمومیت مردان پایان داده‌ایم. اما هرچند ممنوعیت‌ها تا حدی رفع شد و سرپرستی مردان به نوعی از میان رفت، دولت سعودی هنوز هم راه‌های قانونی‌ای را باز گذاشته که به یک سرپرست مرد اجازه می‌دهد که مانع از رانندگی دختر یا همسرش شود. اگر زن تصمیم بگیرد که بدون اجازه‌ی سرپرست مرد به خارج از کشور سفر کند، مرد هم می‌تواند از این کار جلوگیری کند و هم می‌تواند او را به اتهام نافرمانی به زندان بیندازد.

بنابراین، این تبلیغ سعودی‌هاست که می‌گویند نظام قیومیت مردان را خاتمه دادیم. از لحاظ نظری، تغییرات خیلی زیاد نیست و قانون نافرمانی که اتفاقاً عامدانه وضع شده، همچنان مانند روزنه‌ای است که به جامعه‌ی مردسالار اجازه می‌دهد که در قدرت باشد و احساس نکند که قدرت از آنها سلب شده است. این ابتکار بن سلمان برای جلب اعتبار برای خودش و قطعاً بخشی از برنامه‌ی اوست.

به نظر من، این تغییرات حقوقی، واقعاً نوآوری نیست. این یک قانون واقعی نیست بلکه مثل لوازم آرایشی مبهم و تصنعی است.

در زمان توافق هسته‌ای با حکومت ایران، برخی از فعالان حقوق بشر نگران بودند که این معامله ایران را به عربستان سعودیِ دیگری تبدیل کند و نقض حقوق بشر در پرتو روابط دوستانه با غرب نادیده گرفته شود. آیا این موضوع در مورد عربستان سعودی صدق می‌کند؟

■ قطعاً بله. من فکر می‌کنم که تجارت تسلیحاتی دولت عربستان با غرب سهم بزرگی در بحران انسانی در یمن و سوابق حقوق بشری عربستان در زمینه‌ی آزادی رسانه‌ها، قتل «جمال خاشقچی» و دستگیری فعالان زن داشته است. معاملات تجاری قطعاً در روابط دوستانه با غرب تأثیرگذار است و پول هنگفتی که سعودی‌ها در غرب سرمایه‌گذاری می‌کنند، چراغ سبزی برای نقض حقوق بشر در اختیار آنها قرار می‌دهد.

آیا غرب از این تغییرات عمده در عربستان سعودی حمایت کرده است؟ چطور؟ با چه وسیله‌ای؟ آیا حمایت‌ها مثمر ثمر بوده است؟

■ من معتقدم که غرب از تغییرات عمده حمایت کرده است. جامعه‌ی جهانی با زنان همبستگی نشان می‌دهد و عربستان را با آنچه در حال حاضر اتفاق می‌افتد شرمنده می‌کند. برای مثال، در پرونده‌ی جمال خاشقچی اگر سی‌ان‌ان و فاکس نیوز و واشنگتن پست شروع به این پوشش خبری گسترده نکرده بودند، شما هرگز از ناپدید شدن جمال خاشقچی چیزی نمی‌شنیدید.

بنابراین، غرب از جامعه‌ی عربستان سعودی حمایت کرد و به ما امکان ابراز عقیده و در عین حال، شرمسار کردن حکومت عربستان به علت نقض حقوق بشر، یا قتل فراقانونی یک روزنامه‌نگار یا بازداشت ناعادلانه‌ی فمینیست‌ها داد.

حکومت عربستان به اعتبارش اهمیت می‌دهد و در مواردی مثل قتل جمال خاشقچی بعد از شرمساری عمومی دولت عربستان، برای بسیاری از کسانی که در این قتل دست داشتند دادگاهی، هرچند مخفیانه، برگزار شد. این اتفاق بدون حمایت غرب هرگز نمی‌افتاد.

این امر در مورد یکی از فعالان زن به نام «اسرا آل غمغام» هم صدق می‌کند . او به دادسرای عمومی فرستاده و به «اعدام» محکوم شد و چیزی نمانده بود که قاضی این حکم را تأیید کند. اما با همبستگی جامعه‌ی جهانی، حمایت غرب و لابی‌های زیادی که سازمان‌های غیردولتی عربستانی انجام دادند دولت سعودی تحت فشار قرار گرفت تا مجازات اعدام علیه یکی از فمینیست‌ها را لغو کند. بنابراین، بله، من می‌گویم این‌ها نمونه‌هایی موفق‌اند.

شما و دیگر دوستان کنشگرتان چگونه از جامعه‌ی بین‌المللی و دولت‌ها برای تقویت جامعه‌‌ی مدنی عربستان کمک گرفتید؟ انتظار چه نوع حمایتی را داشتید و چه چیزی دریافت کردید؟

مفیدترین کمک جامعه‌ی بین‌المللی تأمین بودجه‌ی بعضی از سازمان‌های غیردولتی، دوره‌ها و فرصت‌های آموزشی برای فعالان حقوق بشر به منظور پرورش ابزارها و مهارت‌ها بوده است. این خیلی زیاد نیست، اما چیزی است که ادامه‌ی کار نهادها و سازمان‌ها را ممکن می‌کند. بدون آن نمی‌توانستیم کار کنیم. نه تنها برای بهبود مهارت‌ها بلکه برای تأمین بودجه‌ی پروژه‌ها کمک مالی دریافت می‌کنیم.

آیا حمایت بین‌المللی به تقویت جامعه‌ی مدنی در جوامع بسته کمک می‌کند؟ از چه راه‌هایی؟

■ به عقیده‌ی من، همبستگی و پشتیبانی بین‌المللی به جامعه‌ی مدنی امید بخشیده و آن را تقویت کرده است. برای مثال، اگر دولت عربستان بخواهد در مجامع اقتصادی بخشی از جامعه‌ی بین‌المللی باشد، قطعاً دوست ندارد که منزوی باشد. جامعه‌ی جهانی هم حکومت را برای بهبود وضعیت حقوق بشر تحت فشار قرار خواهد داد.

چند ماه قبل در بوسنی بودم و متوجه شدم که علت موفقیت نسبی سیاسی و اقتصادیِ کرواسی در مقایسه با صربستان و بوسنی این است که کرواسی می‌خواست به اتحادیه‌ی اروپا بپیوندد و بنابراین با پیروی از توافق‌نامه‌های بین‌المللی و تقویت جامعه‌ی مدنی به مردم اجازه‌ی مشارکت در امور سیاسی و اجتماعی داد و عضویت در اتحادیه‌ی اروپا هم به سود این کشور تمام شد.

اکنون بوسنی می‌خواهد به اتحادیه‌ی اروپا بپیوندد زیرا دوست دارد که بخشی از جامعه‌ی بین‌المللی باشد. سفر به بوسنی به من آموخت که عضویت در یک سازمان بزرگ بین‌المللی مانند اتحادیه‌ی اروپا به ایجاد تفاوت‌های چشمگیری در همه‌ی سطوح می‌انجامد. بنابراین، اگر عربستان سعودی بخواهد به طرز موفقیت‌آمیزی بخشی از جامعه‌ی بین‌المللی باشد، در نهایت باید با توافق‌نامه‌ها و قوانین بین‌المللی و جامعه‌ی مدنی همراهی کند.

آیا شما و دیگر زنان فعال در این عرصه از طبقات بالای جامعه آمده‌اید؟

■ نه، نمی‌گویم ما از خانواده‌های طبقه‌ی بالا هستیم. من از یک خانواده‌ی طبقه‌ی متوسط می‌آیم. برای نمونه «ایمان آل ‌نفیان»، از فعالان زنی که در زندان بوده، یکی از محافظه‌کارترین خانواده‌ها را دارد اما پدرش به طور کلی کمتر از عموهایش محافظه‌‌کار است و از کودکی فرصت داشت که با پدرش سفر کند. شما ایرانی هستید و منظور من را متوجه می‌شوید. اگر شما یک خانواده‌ی محافظه‌کار مشهدی دارید که به تهران رفته و مدت زیادی آن‌جا زندگی کرده است، وقتی به دیدار عموزاده‌های خود در مشهد می‌روید، آنها محافظه‌کارتر و مذهبی‌ترند اما عموزاده‌های شما که در تهران زندگی می‌کنند، کمی روشنفکرتر و آزادترند.

به طور کلی، ما از طبقات اجتماعی مختلف‌ایم اما به یقین می‌دانم که یک وجه مشترک داریم. ما در خارج از کشور تحصیل کرده‌ایم، فرصت سفر داشته‌ایم و می‌خواهیم همه‌ی زنان چنین فرصتی داشته باشند زیرا نمی‌خواهیم سرنوشت زنان و آینده‌ی آن‌ها و تحصیلات‌شان به طرز فکر خانواده‌ی آنها وابسته باشد. من به خارج از کشور سفر کرده‌ام، در بسیاری از کشورها بوده‌ام، تحصیلاتم را در خارج از کشور ادامه داده‌ام اما در خانواده‌ی خودم، خویشاوندان بسیار نزدیکم از این فرصت محروم بوده‌اند زیرا در یک منطقه‌ی محافظه‌کارتر زندگی می‌کنند و پدرشان کمی مذهبی‌تر است. کاملاً مطمئن‌ام که منظورم را می‌فهمید. من می‌گویم زنی که در تهران زندگی می‌کند، متفاوت از زنانی است که در مشهد زندگی می‌کنند و در آنجا بزرگ شده‌اند.

آیا زنان عادی به دنبال حقوق خود هستند؟ چه تعداد از زنان در کمپین رفع ممنوعیت رانندگی زنان فعال بودند؟

■ بله زنان معمولی به دنبال حقوق خود هستند و امروزه تأثیر فمینیسم آشکارتر شده است. وقتی سه سال قبل، به معنای واقعی کلمه همه‌ی فعالان حقوق زنان در عربستان بازداشت و زندانی شدند، بنیان‌گذاران جنبش زنان، از جمله من، فکر کردیم که جنبش تمام شده است. اما بعد از چند ماه، جنبش فمینیستیِ دیگری شروع شد و این جنبش چیزی نبود که من یا همکارانم به راه انداخته باشیم. ما فعالان حقوق زنان بسیار کم‌شمار هستیم و یکدیگر را به خوبی می‌شناسیم و هیچ نقشی در آن جنبش نداشتیم. یک زن معمولی در عربستان سعودی، کمپینی را با اسم مستعار آغاز کرد. نمی‌دانم که چگونه این جنبش را سازمان‌دهی کرد اما موفق شد و جنبشی به نام «روبان سفید» را به راه انداخت. این اتفاق نشان می‌دهد که فعالیت‌های فمینیستی بر جامعه تأثیر دارد، تأثیری که حتی پس از محکوم شدن فعالان زن به زندان از بین نرفت. بنابراین، بله، اکنون زنان عادی به دنبال دستیابی به حقوق خود هستند زیرا سطح آگاهی عمومی ارتقاء یافته است و با پیشرفت فزاینده‌ی عربستان سعودی، زنان در مورد سلب حقوق خود بیشتر می‌آموزند.

برای شما مثالی می‌زنم. در زمان برگزاری اجلاس «گروه ۲۰» در عربستان در نوامبر سال گذشته، یک زن معمولی عربستانی کارزاری را در فضای مجازی با نام مستعار به راه انداخت. او اسامی تمام کشورهای شرکت‌کننده را فهرست کرد و نوشت: در تمام این کشورها زنان می‌توانند تابعیت خود را به فرزندانشان انتقال دهند، جز در کشور میزبان، عربستان سعودی!

این فعال زن هرگز در عرصه‌ی عمومی پدیدار نشد. من حتی نمی‌دانم که کیست اما او یک فرد عادی از بطن جامعه است. او، و شاید گروهی از زنان، تحت این نام مستعار بی‌وقفه در تکاپو هستند تا این مسئله را پررنگ کنند زیرا بسیاری از کودکان چون پدر خارجی دارند از بسیاری از حقوق اجتماعی، از جمله مراقبت‌های بهداشتی و آموزشی، محروم‌اند و در واقع به‌رغم اینکه مادری عربستانی دارند، به عنوان یک خارجی در این کشور زندگی می‌کنند.

چقدر با جنبش حقوق زنان در ایران آشنا هستید؟ به نظرتان چه شباهت‌هایی بین مبارزات زنان در ایران و عربستان وجود دارد؟ اگر بخواهید به زنان مدافع حقوق بشر در ایران توصیه‌ کنید، چه می‌گویید؟

■ من معتقدم که زنان سعودی و ایرانی وضعیت بسیار مشابهی دارند. همه‌ی ما با نوعی تبعیض سیستماتیک روبه‌رو هستیم، از تبعیض سازمان‌یافته توسط حکومت، قوانین و جامعه تا هنجارهای به شدت محافظه‌کارانه‌ی اجتماعی و فرهنگیِ حاکم بر خانواده‌ها و همچنین تبعیض دینی موجود در کشورهای اسلامی.

بنابراین، به نظرم زنان سعودی، افغانستانی و ایرانی، وضعیت بسیار پیچیده‌ اما مشابهی دارند.

اگر بخواهم به فعالان حقوق بشر در ایران توصیه‌ای بکنم، این است که در روند مبارزه، نه تنها در ایران بلکه در نهادهای خاورمیانه نیز شرکت کنید و بخشی از ما شوید و با فعالان حقوق بشر همکاری کنید زیرا می‌توانیم در غلبه بر مشکلات به یکدیگر کمک کنیم.

دوست دارم ببینم که فعالان زن ایرانی با دیگر نهادهای بین‌المللی نه تنها در آمریکا و کشورهای انگلیسی‌زبان بلکه در اروپا و خاورمیانه همکاری کنند زیرا این همبستگی بین‌المللی در جایی که آزادی رسانه‌ها وجود ندارد بسیار مفید است. توصیه‌ام این است که بیشتر با سازمان‌های غیردولتی در خاورمیانه درگیر شوید و با زنان عرب کار کنید زیرا ما فرهنگ بسیار مشابهی داریم و فکر می‌کنم که موانع موجود در این زمینه را بهتر {از غربی‌ها} می‌فهمیم.

لینک مطلب در تریبون زمانه

منبع این مطلب آسو