۲۰ مارس/ ۲۹ اسفند، آخرین روز زمستان و شروع دوباره‌ فصل رویش زمین، از سال ۲۰۱۲ در رویدادهای رسمی سازمان ملل به ‌عنوان روز جهانی «شادی»، به‌ مثابه یکی از «هدف‌های بنیادین زندگی بشر» تعریف شده است. هر ساله در این تاریخ شادترین کشور‌های جهان بر اساس شاخص هایی همچون حمایت اجتماعی، آزادی، سلامتی، امید به زندگی، رفاه اجتماعی، درآمد، اعتماد عمومی و مواردی از این دست انتخاب می‌شوند.

گزارش جهانی شادی در سال ۲۰۲۱ به رابطه بین رفاه و شیوع کووید-۱۹ پرداخته است.

جفری ساکس، مشاور ویژه دبیرکل سازمان ملل درباره وضعیت حاکم بر جهان در سال ۲۰۲۱ گفته است:

«ما باید فورا از شیوع کرونا عبرت بگیریم. این همه‌گیری، تهدیدات زیست محیطی جهانی، نیاز فوری به همکاری و مشکلات دستیابی به همکاری در هر کشور و در سطح جهانی را به ما گوشزد می‌کند.»

او در ادامه گفته است:

«گزارش جهانی شادی در سال ۲۰۲۱ به ما یادآوری می‌کند که ما باید به دنبال رفاه باشیم نه صرفا کسب ثروت؛ که اگر ما کار بسیار بهتری در پرداختن به چالش‌های توسعه پایدار انجام ندهیم واقعاً همه چیز ناپایدار خواهد بود.»

از سوی دیگر در آخرین گزارش سازمان جهانی کار (ILO) درباره تأثیر شیوع ویروس کرونا بر گسترش بیکاری در سطح جهان آمده است: 

«ساعات کار جهانی در سه ماهه دوم سال ۲۰۲۰، ۱۷.۳ درصد کاهش یافته و این بدان معناست که معادل ۴۹۵ میلیون شغل تمام وقت از دست رفته است. در پایان سال، میزان کل کاهش ساعات کاری تقریباً چهار برابر بیشتر از زمان رکود بزرگ در سال ۲۰۰۹ بوده است. این کاهش چشم‌گیر ساعات کار با کاهش چشم‌گیر درآمد نیز همراه بوده است.»

بر اساس گزارش منتشر شده از سوی سازمان جهانی کار، درآمد جهانی کار تا پایان سال ۲۰۲۰ با کاهش بیش از هشت درصدی، زیان ۳.۷ تریلیون دلاری یا ۴.۴ درصدی تولید ناخالص داخلی جهان را تجربه کرده است که این مسائل، تأثیر چشم‌گیری بر میزان رضایت‌مندی بسیاری از افراد از زندگی خواهد گذاشت:

«اکثر مطالعات نشان می‌دهند کسانی که بیکار هستند پنج تا ۱۵ درصد کمتر از افراد شاغل از زندگی خود راضی هستند …. تحقیقات گذشته تأثیرات منفی شدید کم کاری و همچنین عدم تحرک بازار کار را ثبت کرده است. در برخی تحلیل‌ها، تأثیر منفی کاهش ساعت کار و عدم فعالیت بر رضایت از زندگی حتی از تأثیر منفی بیکار شدن بیشتر است.»

در آخرین گزارش سازمان ملل متحد با موضوع «شادی»، برای چهارمین بار متوالی، «فنلاند» به‌عنوان «خوشبخت‌ترین کشور جهان» معرفی شده است.

در این گزارش طبق روال هر سال داده‌های سه سال نظرسنجی قبلی (۲۰۱۸ تا ۲۰۲۰) به‌ منظور افزایش دقت درباره کشورهای مختلف جمع‌آوری می‌شود. بدین ترتیب فنلاند، دانمارک، سوئیس، ایسلند، هلند، نروژ، سوئد، لوکزامبورگ، نیوزیلند و اتریش جزو ۱۰ کشور اول شاد در جهان محسوب می‌شوند.

ایران در جدول بررسی میزان شادی تا پایان سال ۲۰۲۰ در رتبه‌ ۱۱۸ در جهان و پایین‌تر از کشورهایی نظیر نیجریه، پاکستان، عراق و مالدیو قرار گرفته است.

مردم در خیابان بعد از شیوع ویروس کرونا

«بحران، بن‌بست سیاسی و حکمرانی ناکارا» و جامعه «ناشاد» ایران

در حال حاضر جامعه ایران تجربه یک‌ساله‌ای از همه‌گیری ویروس کرونا را پشت سر گذاشته و البته در سایه سوء مدیریت دولتی، همچنان به چشم‌انداز روشنی در شیوه مواجهه با این ویروس و تبعات اقتصادی و اجتماعی ناشی از آن نرسیده است.

آسیب دیدن بیشتر کسب و کارها در طول یک‌سال گذشته، فشارهای معیشتی ناشی از فساد ساختاری در تمامی ارکان حکومتی در کشور، خفقان سیاسی و ترویج و تقدیس فرهنگ عزاداری در حال حاضر ایران را در رده یکی از افسرده‌ترین و ناشادترین کشورهای جهان قرار داده است.

سعید پیوندی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه لورن فرانسه درباره علل استیلای جو یأس و نومیدی بر جامعه ایران، به زمانه می‌گوید: 

«بحران‌ها، بن‌بست سیاسی و حکمرانی ناکارا و بد سبب شده در ایران افق آینده برای بسیاری تیره باشد و همین باعث می‌شود جامعه در التهاب و بحران باقی مانده و نومیدی و یأس و سرخوردگی به فضای غالب تبدیل شود.»

او عوامل چند‌گانه‌ای را برای تبدیل شدن مردم ایران به جامعه‌ای شوربخت برمی‌شمرد:

«من فکر می‌کنم عوامل چندگانه‌ای وجود دارد که وضعیت ایران را در مقایسه با کشورهای دیگر بسیار ویژه کرده است. مشکلات اقتصادی و اجتماعی که شاید در ایران با ابعاد بزرگ‌تری نسبت به دیگر کشورها، رنج‌های زیادی را به مردم تحمیل می‌کند.»

او در ادامه می‌گوید:

«از طرف دیگر روش‌های آمرانه نظام سیاسی حاکم در ایران از منظر دشمنی این نظام با شادی و رابطه آن با مذهب غم زده و همچنین سرکوب‌هایی که در مورد آزادی‌های فردی و جمعی در کشور در جریان است، همه دست به دست هم می‌دهند تا ایران در مجموع جامعه‌ای باشد با شوربختی‌های زیاد و با مردمی که حتی گاهی بهانه‌های ساده برای خوشبختی را در بین همه مشکلات و رنج‌هایشان پیدا نمی‌کنند.»

در دهه‌های اخیر و پس از روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی در ایران بارها این جمله که «ایرانیان مردمی شاد نیستند و غمگین و ماتم زده شده‌اند» را از گفتار و نوشتار بسیاری از کارشناسان شنیده و دیده‌ایم.

در این بین هر چند شاد بودن یا نبودن بحثی کارشناسانه است اما به طور کلی می‌توان عوامل و متغیرهای زیاد و گسترده‌ای را در شادی یک فرد و جامعه‌ دخیل دانست. به ‌عنوان مثال برخی از کارشناسان ریشه‌های غم‌زدگی ایرانیان را در آیین‌ها و اسطوره‌های کهن ایران و سنت‌های مختلف عزاداری مرتبط دانسته‌اند.

سعید پیوندی اما می‌گوید:

سعید پیوندی

«به ‌نظر من در اسطوره‌های ایرانی مانند همه اسطوره‌ها در تمدن‌های دیگر به همان میزان که موارد تراژیک می‌توان یافت، اسطوره‌هایی که یادآور شادی هستند و احساس خوشبختی به انسان‌ها بدهند هم می‌توان پیدا کرد. اگر به اصلی‌ترین جشن‌های ایران نگاه کنیم می‌بینیم این جشن‌ها هم با طبیعت پیوند خورده‌اند و هم عمیق‌ترین رابطه را با زندگی مردم به لحاظ تاریخی و سنتی داشته‌اند.»

او در ادامه می‌گوید که جشن نوروز، جشن تیرگان، جشن مهرگان، شب یلدا و جشن‌هایی از این دست، فرصت‌های تاریخی بوده‌اند که جامعه ایران برای یافتن انسجام بیشتر، معنا‌دهی به تعلق خود به یک جامعه و خلق لحظاتی خوب برای زندگی روزمره‌اش آنها را برپا کرده است:

«از سوی دیگر تراژدی‌ها هم به هر حال بخشی از زندگی و هویت یک جامعه هستند که ایران نیز مانند تمدن‌های دیگر، اینها را دارا بوده است.»

به ‌گفته این جامعه‌شناس، مذهب شیعه به‌ عنوان مذهبی که بر پایه نوعی فرهنگ تاریخی «قربانی بودن و شهادت» بنا شده، سبب ایجاد «یک چرخش» در جامعه ایران شده است:

«مذهبی که به ‌عنوان یک قربانی در مقابل مذهب مسلط جامعه آن زمان یعنی اهل سنت مطرح بوده، اساسا بر روی عزاداری، غم و در واقع مسأله قربانی بودن و شهادت بنا شده است. بنابراین وجودش در فرهنگ ایران در چند قرن اخیر مؤثر بوده است. تأثیرات مذهب شیعه بر فرهنگ ایرانی از دوره صفویه تشدید شده، در دوره قاجاریه ابعاد جدیدی یافته و بعدتر در دوره پهلوی و سپس در دوران بعد از انقلاب اسلامی، اشکال گسترده‌تری به‌خود گرفته به‌طوری‌که می‌توان گفت تم‌های اصلی جامعه ما، تم‌هایی غمگین و غم زده است.»

طبق قوانین جاری در ایران، آواز خواندن زنان تنها برای زنان مجاز است. همچنین قرائت‌های رسمی حکومتی از دین در ایران نشانگر این است که حکومت به انحای مختلف رقص، موسیقی و شادی را ممنوع کرده است. 

سعید پیوندی اما دلیل این امر را «احوالات فردی مسئولان حکومتی» در کشور می‌داند:

«با نگاهی به مسئولان حکومتی ایران می‌توان این پرسش‌ها را مطرح کرد که کدام‌یک از آنها در زندگی‌شان یک بار به‌طور واقعی جشن گرفته‌اند؟ جشن تولد گرفته‌اند؟ یا ازدواجشان یک جشن بزرگ بوده است؟»

او می‌گوید که مسئولان حکومتی ایران شادی به معنای امروزی و مدرن کلمه را اصلا نمی‌شناسند و به‌ همین دلیل هیچ‌گونه نزدیکی با این فرهنگ ندارند و فاصله آنها با جوانان و با جامعه هم به همین مسأله مربوط می‌شود.

در تأیید گفته‌های این جامعه‌شناس می‌توان به یکی از متأخرترین نمونه‌های خبرساز در زمینه تقبیح کلمه «رقص» در تلویزیون دولتی ایران اشاره کرد.

اواخر بهمن ماه ۹۹ مهدی فهیمی، عضو انجمن استراتژی ایران و رئیس و بنیانگذار مؤسسه بین‌المللی طب سنتی اسلامی ایرانیان در یک برنامه تلویزیونی گفت:

«از مردم خواهش می‌کنم برقصند چرا که حرکات جسمی باعث می‌شود حداقل شب‌ها سبک‌تر بخوابند و در شب یلدا، در کنار هم بودن، شعر خواندن و رقصیدن باعث می‌شود بخشی از استرس‌های ایجاد شده در ماه‌های اخیر به ‌دلیل شیوع ویروس کرونا کم شود.»

پخش این فیلم واکنش‌های زیادی را از سوی برخی مقامات حکومتی و نهادهای مذهبی وابسته به جمهوری اسلامی به دنبال داشت به ‌نحوی که مجری این برنامه تلویزیونی وادار به عذرخواهی شد.

پیوندی اما رابطه جامعه ایران با شادی را به «یک میدان جنگ» تشبیه می‌کند و در همین زمینه می‌گوید: 

«به‌ عنوان مثال اگر به چهارشنبه سوری نگاه کنیم، می‌بینیم همه حرف‌هایی که مسئولان حول این مناسبت زده‌اند، حاکی از این است که مسئولان هیچ درکی از این موضوع ندارند که جامعه تا چه میزان نیازمند شادی است.»

به‌ گفته پیوندی در طول دهه‌ها و سال‌های گذشته همواره روال بر این بوده که جامعه علی‌رغم همه ممنوعیت‌ها با «لجبازی» در پی برگزاری جشن‌ها و مناسبت‌هایی نظیر چهارشنبه سوری بوده و در مقابل نهادهای حکومتی هم با ضد دینی قلمداد کردن چنین مناسبت‌هایی، با «سماجت» به ‌دنبال جلوگیری از برپایی این جشن‌ها بوده‌اند.

پیوندی رویدادهایی نظیر جشن نوروز، چهارشنبه ‌سوری و مناسبت‌هایی از این دست را به عنوان «فرصت‌های طلایی» برای ایجاد احساس خوشبختی در جامعه توصیف می‌کند.

او می‌گوید: 

«رویدادی نظیر جشن نوروز و چهارشنبه سوری در هر کشوری می‌تواند یک فرصت طلایی باشد برای اینکه این جامعه احساس خوشبختی بیشتری کند و خود را منسجم‌تر ببیند و همچنین باعث شود که همه مردم از طریق این جشن‌های مشترک، به تعلق خود به یک فرهنگ و یک سرزمین معنا بدهند.»

ایران، جامعه‌ای رو به فروپاشی و ناامیدی

 ترس از بیماری، ترس از مرگ و بروز مشکلات عدیده شغلی و معیشتی به ‌ویژه در یک‌سال اخیر و پس از شیوع کرونا در کشور، سلامت روان افراد جامعه را در معرض خطر جدی قرار داده است.

حسن نایب هاشم، پزشک و مدافع حقوق بشر در گفت‌و‌گو با زمانه با اشاره به موارد یاد شده می‌گوید:

«در گذشته به طور کلی برای مقایسه کشورها صرفا به شاخص‌های اقتصادی توجه می‌شد و عوامل دیگر که کیفیت زندگی انسان‌ها را نشان می‌داد، در برآوردهای جامعه‌شناسان چندان حائز اهمیت نبود.»

به‌ گفته او، از یک دوره زمانی به بعد، متخصصان سازمان ملل با مسأله توسعه انسانی مواجه شدند و دو عامل دیگر یعنی «آموزش و سلامت» را هم به شاخص‌های مربوط به رشد، توسعه و پیشرفت اضافه کردند. بر این مبنا صرفا کشورهای ثروتمندتر، توسعه‌یافته‌تر تلقی نمی‌شوند.

این فعال حقوق بشر در ادامه می‌گوید پس از آن در ارتباط با شادی، سرزندگی و خوشبختی عوامل دیگری نیز در نظر گرفته شد: 

«یکی از این عوامل شرایط اقتصادی است به این معنا که یک کشور از نظر رشد اقتصادی تا چه میزان توسعه‌یافتگی اقتصادی دارد. اینکه یک فرد در جامعه تا چه میزان از حمایت اجتماعی و سلامت برخوردار است و امید به زندگی او در چه سطحی است، اینکه تا چه حد آزادی در انتخاب دارد، تا چه میزان امکان سخاوت و بخشندگی دارد، میزان فساد در جامعه چقدر است و اجتماع تا چه حد به سوی قهقرا پیش رفته، همگی در سنجش شاخص خوشبختی یا شادی در نظر گرفته شده است.»

طبق اطلاعات موجود در آخرین گزارش جهانی شادی، رتبه‌بندی کشورها نشان می‌دهد که ایران در منطقه خاورمیانه پایین‌تر از کشورهایی نظیر امارات، عربستان، ترکیه و لبنان و در رده بسیار نازلی قرار گرفته است.

به باور کارشناسان، حکومت در ایران تعهدی نسبت به ایجاد شادی برای شهروندانش ندارد.

نایب هاشم در همین زمینه می‌گوید:

حسن نایب هاشم

«با وجود تحریم‌های اقتصادی، ایران در مقایسه با سایر کشورها وضع بدتری ندارد و با وجود رتبه ۷۰ از ۱۸۹ در رابطه با رشد ناخالص ملی، در زمینه شادی جزء پایین‌ترین کشورهاست و از ۱۵۰، رتبه ۱۱۶ را دارد.»

او زمینه‌های فرهنگی را به‌ عنوان یکی از عوامل اصلی پایین بودن رتبه ایران در شادی جهانی می‌داند و می‌گوید:

«به عنوان مثال در کشور بوتان و در فرهنگ بودایی حاکم بر این کشور، شادی به عنوان یک اصل به اشکال مختلف ترویج می‌شود ولی مشخصا در فرهنگ مذهبی شیعی در ایران، عزاداری‌ها محترم است و زمانی‌که عزا با شادی تداخل داشته باشد، عزاداری اولویت پیدا می‌کند. مثلا اگر رحلت یک مقام مذهبی با نوروز هم‌زمان شود، دست‌کم روحانیون مذهبی عزا را بر شادی مقدم می‌دانند.»

او «تهاجم و اشغال» را یکی دیگر از عوامل تاریخی ایجاد حس افسردگی در جامعه ایرانی می‌داند: 

«عامل دیگری که در جامعه ما مطرح است و از دیرباز در ادب، هنر و موسیقی ما وجود داشته، اثر درازمدت اشغال و تهاجم پس از حمله مسلمانان یا مغول‌ها بوده و پس از این رویدادهای تاریخی دهه‌ها و سده‌ها جامعه در یک افسردگی و عزلت فرو رفته است.»

به‌ گفته نایب هاشم، شاخص جهانی شادی درباره ایران نسبت به سالی که گذشت در ارتباط با رتبه‌بندی، کمی از بدترین حالت فاصله گرفته است:

«سال گذشته همه جوامع از جمله ایران به خاطر اثرات بیماری کووید-۱۹، مقدار معینی هر چند محدود، نسبت به سال گذشته ناشادتر بودند؛ هر چند که شاخص جهانی شادی تفاوت اساسی را نشان نمی‌دهد. البته در رابطه با ایران، دو سال پیش به خاطر وقایع آبان ۹۸، هواپیمای اوکراینی و شروع همه‌گیری کرونا، این شاخص نسبت به سالی که گذشت در رتبه‌بندی، کمی از بدترین حالت فاصله گرفته است.»

حسن نایب هاشم در ادامه می‌گوید:

«مجموعه عوامل یاد شده نشان می‌دهد به طور مشخص حرکت به سمت قهقرا و فروپاشی جامعه، بیکاری و ناامیدی نسبت به آینده و کاهش امید به زندگی در ایران همچنان پابرجاست.»

به‌گفته او در چنین جامعه‌ای پدیده‌هایی همچون خودکشی کودکان و نوجوانان و رفتن افراد به سمت اعتیاد در سطح وسیعی وجود خواهد داشت.