کتاب «رونا، چتر کوچک قرمز» داستان چتر سرخ و کوچکی است که آرزو دارد روزی کودکی او را از کنج تاریک مغازه‌ای پیدا کند، باران را ببیند، بالای سر کودکی قرار بگیرد و نگذارد او زیر باران خیس شود. رونا سرانجام آرزویش برآورده می‌شود اما کودک همان روز اول او را می‌شکند.

این قصه تضاد دنیای کودکانی که از رفاهی نسبی برخوردارند و آنهایی که حتی آرزوی داشتن یک چتر کوچک را دارند را آشکار می‌کند. این داستان همزمان نقدی است بر مصرف‌گرایی و بی‌توجهی به اشیاء و به کودکان می‌آموزد که قدر آنچه دارند را بدانند و با یکدیگر مهربان باشند. با فرزاد صیفی کاران، نویسنده این کتاب کودک گفت‌وگو کرده‌ایم. 

فرزاد صیفی‌کاران

صیفی‌کاران به زمانه می‌گوید زمین‌لرزه‌ای که در سال ۹۶ در کرمانشاه آمد باعث شد طرح این داستان در ذهن او شکل گیرد. به گفته او« فیلمی از شرایط مردم زلزله‌زده سرپل ذهاب منتشر شد و در آن از دخترک خردسالی که از سرما می‌لرزید پرسیدند چه می‌خواهی؟ ساده و کودکانه گفت: «یک چتر که زیر باران خیس نشوم!» غمی که از شنیدن این جمله بر من نشست، از دلش داستان رونا بیرون آمد.» 

این کتاب ابتدا به زبان هلندی منتشر شد و برای اولین بار در آغاز سال ۱۴۰۰ توسط خانه نیکان در لندن به زبان فارسی – انگلیسی منتشر شد. برای تهیه کتاب می‌توانید به اینجا مراجعه کنید. 

گفت‌وگوی زمانه با فرزاد صیفی‌کاران را بخوانید: