در ایران بسیاری براندازان “اپوزیسیون” تصویری بسیط و سیاه و سفید از واقعیت سیاسی در کشور دارند. این نگاه به جزئیاتی که برای تحلیل‌های سیاسی لازم است به اندازه کافی توجه نمی‌کند و در بسیاری موارد در معرض نوعی تنبلی و آسان‌گیری در تحلیل است. یک سبب این وضعیت البته میراث برمانده از دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ در اپوزیسیون ایران است.

در این یادداشت با اساس قرار دادن این سئوال که آیا اصولا رای دادن در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۸ خرداد به نفع نامزد میانه‌رو قابل دفاع است یا نه، به نقد این موضع می‌پردازیم.

اشتباه ۲۵ ساله که نباید تکرار شود؛ طالبان ایران و خطر انتخابات‌های دوقطبی

در روزهای گذشته مصطفی تاجزاده، نامزد اصلاح‌طلبان رادیکال که صلاحیتش از سوی «شورای محترم نگهبان» به شکلی ناعادلانه رد شد، با هشتگ #کودتا_علیه_جمهوریت فایل صوتی کوتاهی‌از حسن عباسی به اشتراک گذاشت و ذیلش طالبان افغانستان را طالبان ایران مقایسه کرد و اینطور توییت زد:

حسن عباسی تحلیل‌گر حزب اللهی و رئیس «اندیشکدهٔ یقین»، از اتاق فکرهای بسیار نزدیک به سپاه پاسداران، است. آرای او نفوذ زیادی در میان قشر حزب‌اللهی و تندرویی دارد که در میان کاندیداها به ابراهیم رئیسی، جلیلی، زاکانی و قاضی‌زاده توجه ویژه‌ای دارند.

در فایل صوتی کامل‌تر با عنوان «تحلیل انتخابات ۱۴۰۰؛ استاد حسن عباسی» که ظاهرا اصلش در آستانه اعلام تایید صلاحیت‌ها ایراد شده و در شبکه‌ی آپارات موجود است، عباسی می‌گوید از زمان انتخابات مجلس پنجم و خصوصا انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ به نوعی دوگانه رقابتی در فضای انتخاباتی ایران مجوز داده شد که باید بساطش برچیده شود. او مدل رقابت دوقطبی در انتخابات ریاست‌جمهوری را ملهم از نظام انتخاباتی آمریکا دانست که باعث تحریک مردم می‌شود:

«ما یک مشکلی داریم که از دوره آقای خاتمی در ۱۳۷۶ شروع شد، و قبل از آن از مجلس پنجم. آمدیم مدل دموکراسی غربی در رقابت‌های انتخاباتی را پذیرفتیم. اشتباه کردیم. این اشتباه هم این بود که، دیدید چهار ماه پیش [در انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا]، ترامپ و بایدن، مثل دوتا سلبریتی اومدن جلوی هم وایستادن یکی‌شان ۷۴ میلیون، یکی شان ۷۸ میلیون رای آورد؛ بعد ترامپ گفت من نتیجه انتخابات را قبول ندارم. طرفدارش را تحریک کرد. ریختند تو کنگره آمریکا، مجلس را اشغال کردند پنج نفر کشته شد. بعد که اینطور شد دیدند خطرناکه از توییتر و فیسبوک انداختنش بیرون….ترامپ را محاکمه‌اش کردند که تو چرا مردم را شوراندی علیه سیستم؟»

عباسی در ادامه با تکیه بر استفهام انکاری می‌گوید در کشورهایی که انتخابات ندارند، اعصاب مردم و مقامات راحت‌تر است:

«امارات که انتخابات نداره… قطر که انتخابات نداره. عمان که انتخابات نداره. این ترکمنستان بالای ایران انتخابات نداره. آروم‌تر نیست اعصاب‌شان؟ تا اینکه چهار سال-چهار سال مردم آمریکا می‌افتند به جان هم. همدیگر را عصبی، پاره پاره [می‌کنند]…. آیا بهتر نیست اینجوری نباشد؟»

در نظر عباسی «ما بیست و پنج سال یه اشتباهی کردیم؛ روش دو حزبی را اینجوری پذیرفتیم.» این روش در انتخابات ۱۴۰۰ دیگر نباید تکرار شود. تا انتخابات‌های پیش از دوم خرداد و تاحدودی مجلس پنجم، در جمهوری اسلامی بحث این بود «هرکی بهتره اون بیاد مملکت را بدست بگیره و طرح‌ها و برنامه‌هاشون را در معرض رای مردم بگذارن.» مشکل از آنجایی شروع شد که «از یک جایی آمدیم گفتیم باید دوقطبی بشه تا پرشور بشه، مردم در سرنوشت خودشان خودشان را مسئول بدانند، زیاد شرکت کنند.» بعد می‌گوید راه مشارکت بالا ایجاد رقابت است: «در رقابت هم دوتا کالا باید بدی به مردم.» (تا دقیقه ۴ فایل صوتی)

ریشه‌ این روش دوقطبی سازی و پولاریزاسیون و نهایتا غلیان احساسات پیش‌بینی‌ناپذیر در جریان انتخابات، به مدل رقابت میان دو حزب آبی و قرمز (دموکرات و جمهوری‌خواه) در نظام آمریکا باز می‌گردد. این روش اگر هم در آمریکا کارکردی داشته (که در نظر عباسی بعد از ترامپ با اما و اگرهای جدی مواجه شده! )، برای جمهوری اسلامی بسیار «خطرناک» است: «اوجش را شما کجا دیدید؟ سال ۱۳۸۸. جامعه ما تو چهل میلیون نفری که رای دادند به شدت دوپاره شد. و یک ضربه شدید روحی-روانی مردم خوردند. به تبعش یک بیماری شکل گرفت به نام پولیتیکال دپرشن، افسردگی سیاسی. و اثرات افسردگی سیاسی سال ۱۳۸۸ هنوز هم [در جامعه ایران] هست….اینا برای مردم نون و دون می‌شه؟ اینا برای جوانان اشتغال میشه؟ »

عباسی در ادامه به دوگانه‌هایی چون استکبارستیزی-مذاکره با غرب، دشمنی با اسرائیل- برسمیت شناختن اسرائیل، سرهنگ و حقوقدان، چرخ سانتریفیوژ-چرخ زندگی مردم (اشاره به سخنان روحانی در مناظرات انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۹۲ در برابر زوج قالیباف-جلیلی و رقابت ۱۳۹۶ او برابر رئیسی) اشاره می‌کند و می‌گوید بساط این روش دوگانه‌ساز که او «غیرعقلانی، غیراخلاقی و غیردینی» می‌خواندش، باید از ایران جمع شود: «این [روش] باطل رو بقدری باید توی تریبون‌ها بکوبیم که مردم از شیوه‌های این‌چینی انتخابات [دوقطبی] فاصله بگیرند.»

انتخابات ایده‌ال عباسی آنست که «مردم بدون سروصدا و هیجانات ببینید پنج تا ده تا آدم بدردبخور کی‌اند،… بدون اینکه این به اون تیکه بپراند و متلک بگوید، برنامه‌هایشان و طرح‌هایشان را بشنوند و ببینند… اما آنچه در ۷۶، سال ۸۰، سال ۸۴، سال ۸۸، سال ۹۲، سال ۹۶ اتفاق افتاد هیچ ربطی به سیاست در نهج‌البلاغه و قرآن [و اسلام] نداره.» (دقیقه ۱۴- ۱۰ فایل صوتی)

تحلیل چیدمان نامزدهای ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ مشابهت‌های زیادی میان منطق حسن عباسی و منطق اعضای شورای نگهبان در تایید صلاحیت‌ها نشان می‌دهد. هم شورای نگهبان و هم حسن عباسی و ظاهرا کل هسته سخت نظام سیاسی علاقه زیادی به رقابتی بودن این دور از انتخابات ندارند.

نگاه متاثر از جمهوریخواهان آمریکا به سیاست داخلی ایران در میان «اپوزیسیون برانداز»

اما برویم به سراغ نگاه بخش مهمی از براندازان به تحریم انتخابات. جمهوری‌خواهان در آمریکا، از رونالد ریگان گرفته تا بوش‌های پدر و پسر و هیئت حاکمه دونالد ترامپ، تمام جناح‌های سیاسی در ایران را یکسان می‌بینند و فرقی میان آنها از نظر دشمنی با آمریکا و غرب قائل نیستند. این نگاه در میان اپوزیسیون برانداز ایران هم بعد از ترامپ بسیار رایج شده.

 برعکس دموکرات‌ها در آمریکا، از بیل کلینتون گرفته تا باراک اوباما و احتمالا جو بایدن، میان دو جناح سیاسی در ایران تفاوت‌هایی، گرچه محدود، قائل هستند و رابطه‌شان را با ایران بر اساس این تفاوت‌ها تنظیم می‌کنند. با همین منطق می‌شود بخوبی امضای معاهده برجام میان ایران و آمریکا در دوره ریاست‌جمهوری باراک اوباما و خروج آمریکا از برجام در دوره دونالد ترامپ را توضیح داد. جمهوری‌خواهان بطور سنتی مستعد آن هستند که برای مجازات سیاست‌های منطقه‌ای ویرانگر جمهوری اسلامی مردم و حکومت را همزمان مجازات کنند و البته جناح تندرو و حزب‌اللهی هم اینرا می‌خواهد. این مجازات همزمان مردم-حکومت در سیاست به صفر رساندن فروش نفت ایران خود را نشان داد و در مقطعی موفق شد درآمد نفت ایران را از روزی دو میلیون بشکه به فروش حداکثر دویست هزار بشکه در روز کاهش دهد. سیاست فشار حداکثری دولت ترامپ البته موفق شد منابع مالی جمهوری اسلامی برای توسعه‌طلبی و جنگ‌افروزی نظامی در منطقه و خصوصا سوریه و عراق را کاهش دهد، ولی همزمان فشار زیادی به طبقه محروم و متوسط در ایران وارد کرد و یکی از عوامل اصلی بالا رفتن بی سابقه‌ی قیمت دلار از حدود چهار هزار تومان به بیست و چند هزار تومان، و تورم بی‌سابقه شد که همچنان ادامه دارد.

امروز در کاخ سفید جو بایدن دموکرات بر کرسی نشسته و اثری از ترامپ جمهوری‌خواه نیست. با ریاست‌جمهوری بایدن مذاکراتی فشرده در وین میان هیئتی از ایران با سرپرستی عباس عراقچی و آمریکا (به صورت غیرمستقیم) و دیگر کشورهای حاضر در برجام یعنی آلمان، فرانسه، بریتانیا، چین و روسیه در جریان است. جو بایدن مکررا گفته ایالات متحده حاضر به بازگشت به برجام است، در صورتی که ایران تمامی تعهدات خود از جمله محدودیت‌های وضع شده در برجام در مورد حجم و غلظت اورانیوم را اجرا کند.

بخش مهمی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی نگاه چندان مثبتی به سیاست‌های بایدن در قبال ایران ندارد. با اینحال دقت ما در تحلیل حسن عباسی نشان داد بر اساس منطق امنیتی سپاه پاسداران و دیگر نهادهای امنیتی، بر خلاف برخی تحلیلگران برانداز اپوزیسیون خارج کشور، این نه تحریم انتخابات که ایجاد رقابت‌های دوقطبی در انتخابات‌های موجود است که خطر براندازی را تقویت می‌کند! یعنی جناح تندرو حاکم بر نهادهای نظامی و امنیتی ترس زیادی از سقوط رژیم بواسطه تحریم انتخابات و کمی مشارکت لزوما ندارد! با منطق عباسی رای دادن لزوما باعث بهتر شدن حال نظام نمی‌شود.

برآیند؛ آیا باید رای داد؟

در نهایت سئوالی که به وضعیت معیشت بسیاری از مردم داخل ایران گره خورده آن است که: روی کار آمدن کدام دولت در ایران به پایبندی نظام به توافق‌های مندرج در برجام و احتمالا رفع تحریم‌ها بیشتر منجر خواهد شد؟ دولت میانه‌روی فرضی «عبدالناصر همتی» که بدنه اجتماعی هوادار او طیفی از جامعه ایران است که خواهان نزدیکی ایران و غرب و گفت‌وگوی ایران و آمریکا است، یا دولت حزب‌اللهی و تندرو حجه‌الاسلام رئیسی که هیچ تضمینی به پایبندی آن— که سخنگوی فکری‌اش کسانی چون حسن عباسی ویا حسین شریعتمداری، نماینده ولی فقیه در کیهان، و افرادی از این دست هستند— به برجام و سازش با غرب نیست؟ خردمندانه‌تر است که بگوییم پاسخ درست‌تر گزینه نخست است. یعنی برسرکار آمدن دولتی که رئیس‌جمهورش عبدالناصر همتی (یا فردی از این دست) با گرایش‌های میانه‌رو باشد، زمینه بهتری برای کاهش تنش با آمریکا و غرب فراهم می‌کند.

اشکالی که ممکن است به این تحلیل شود و می‌شود آنست که در ایران همه‌تصمیمات را خامنه‌ای و بیت او می‌گیرند و رئیس‌جمهور هیچ‌کاره است. نگارنده این نقد را بی‌ربط نمی‌داند.

با اینحال مطالعه دقیق قانون اساسی هرچند مشکلدار جمهوری اسلامی (که جناح برانداز معمولا علاقه‌ای به مطالعه‌اش ندارد) نشان می‌دهد قدرت و اختیارات رئیس‌جمهور در ایران هرگز صفر نیست. قدرت رئیس‌جمهور در ایران البته کمتر از قدرت تقریبا «مطلقه» رهبر، و همینطور محدودتر از قدرت روسای جمهور در کشورهای دموکراتیک دارای نظام ریاستی همچون فرانسه یا ایالات متحده است. در عین حال ۳۳ اصل از ۱۷۷ اصل قانون اساسی  (اصول ۱۱۳ تا ۱۵۵)، یعنی حدود یک پنجم قانون اساسی، مربوط به «شرح وظایف ریاست جمهوری» در نظام سیاسی ایران است و نمی‌شود به سادگی از کنارشان گذشت.

اصل ۱۱۳ به صراحت رئیس‏‌جمهور را، «پس‏ از مقام‏ رهبری‏»، «عالیترین‏ مقام‏ رسمی‏ كشور» معرفی می‌کند که «مسئولیت‏ اجرای‏ قانون‏ اساسی‏ و ریاست‏ قوه‏ مجریه‏ را جز در اموری‏ كه‏ مستقیما به‏ رهبری‏ مربوط می‏‌شود، بر عهده‏ دارد.» البته اینکه در دوران رهبری سی ساله‌ی علی خامنه‌ای، ولی فقیه، بیتش و برخی نهادهای امنیتی به شکلی فراقانونی دامنه اختیارات خویش را به ورای حوزه‌هایی که قانون اساسی برای ایشان معین کرده تسری داده‌اند بحث دیگری است. مثلا در قانون اساسی نیامده که ولی فقیه حق دارد در انتخاب وزرا توسط رئیس‌جمهور دخالت کند، ولی سنت مدیریت علی خامنه‌ای در این سال‌ها به این ترتیب بوده که انتخاب حداقل پنج وزیر اطلاعات، کشور، امورخارجه، دفاع و ارشاد بدون هماهنگی با او ممکن نبوده است. خامنه‌ای، به سبب حساسیت‌های شخصی اش، در دوره‌ی حسن روحانی حتی دو وزیر علوم و آموزش و پرورش را نیز به این فهرست بلند بالا افزود! این مشکلات و مشکلات متعدد دیگر در ساختار اداره کشور و همچنین قانون اساسی ایران هست ولی همچنان وجود آنها بدان معنا نیست که تقدیم دودستی ریاست‌جمهوری به ابراهیم رئیسی، نامزد جناح حزب‌اللهی، از طریق تحریم انتخابات بهترین تصمیم باشد.

برای همین است که برخی منتقدان وضع موجود در شرایط کنونی رای دادن به گزینه مورد اجماع میانه‌روها را گزینه قابل دفاعی می‌دانند. چه بسا با ایجاد موج اجماع مردمی حول نامزد میانه‌رو خواست قلبی کسانی چون حسن عباسی و سایر تندروها برای رقابتی نشدن انتخابات در حال شکسته شدن باشد.