در بدخشان، قندهار، پکتیکا، تخار، هلمند، پروان و … خبر از پیشروی طالبان است. اضطراب و اضطراری آخرالزمانی جان‌ها را درنوریده است. گفته می‌شو‌د:‌ «در سپتامبر همزمان با خروج آخرین نیروهای آمریکایی کابل سقوط خواهد کرد.» 

طالبان مدعی‌اند ۸۵ درصد خاک کشور حالا زیر چکمه آنهاست؛ به گفته شهاب‌الدین دلاور، از نمایندگان طلبان، ۲۵۰ ولسوالی از ۳۹۸ ولسوالی کشور.  دلاور رَجَز خوانده که طالبان می‌تواند در دو هفته کل افغانستان را زیر سلطه خود درآورند. 

و این سخن ماریا زاخارووا، سخنگوی وزارت امور خارجه روسیه است: طالبان دو سوم مرز افغانستان و تاجیکستان را تحت کنترل خود دارند. دو گذرگاه اسلام‌قلعه و ابونصر در مرز ایران نیز به تصرف شورشی‌ها درآمده است. و  البته بیش‌تر بنادر تجاری در غرب افغانستان در ید طالبان است.

نیروهای حکومتی، بدون آتش پشتیبانی هوایی آمریکایی، به نظر ناتوان می‌آیند؛ اگرچه مقامات افغانستان، مدعی  بازپسگیری برخی ولسوالی‌ها  (در بدخشان و قندوز و ..) اند و خبر از کشته‌ شدن صدها جنگ‌جوی طالب می‌دهند، باد به پرچم شورشی‌ها می‌وزد.

بیش از ‌هزار تن از نیروهای ارتش افغانستان از بخش‌های مرزی ولایت بدخشان به تاجیکستان پناه برده‌اند. و همزمان با آب شدن ارتش و ترک پست‌ها در مسیر پیش‌روی سریع طالبان، سخن از معامله و ساخت و پاخت با طالب و  خیانت نیز است. 

تاریخ افغاستان تنها تاریخ سقوط و اشغال نیست، تاریخ مقاومت نیز هست؛ مقاومت نه فقط در برابر نیروهای خارجی که از قضا در برابر نیروهای ارتجاعی همچون طالب.

برای برخی، داستان افغانستان امروز یادآور کابوس‌های کامبوج حدود نیم قرن پیش است. ۱۲ آوریل ۱۹۷۵، ۱۲ هلی‌کوپتر مجهز حامل تفنگداران دریایی ایالات متحده در پایتخت محاصره شده کامبوج فرود آمدند، در میان هلهله ساکنان پنوم پن که فکر می‌کردند تفنگداران آمریکایی برای نجات آنها محاصره را شکسسته‌اند. مأموریت آنها اما نه نجات شهر که تخلیه آخرین شهروندان ایالات متحده بود. و بدین ترتیب، آمریکایی‌ها ساکنان پنوم پن را در آتشی که خود در برافروختن آن نقش داشتند، بی‌پناه گذاشتند و رفتند. 

این نگاه تقدیرگرایانه و رفتن به پیشواز فاجعه، امروز بدون شک خود بخشی از صورت مسئله است. در بازگشت به تجربه‌های تاریخی و ایجاد تناظر میان حال و گذشته باید منصف بود. تاریخ افغاستان تنها تاریخ سقوط و اشغال نیست، تاریخ مقاومت نیز هست؛ مقاومت نه فقط در برابر نیروهای خارجی که از قضا در برابر نیروهای ارتجاعی همچون طالب. درام تاریخی این سرزمین کهن شامل پرده‌هایی همچون مقاومت دلاورانه احمد شاه مسعود در دره پنجشیر و مقاومت جانانه شهید مزاری در کابل نیز است. از این بابت، در برابر سناریوی آخرالزمانی سقوط قریب‌الوقوع کابل، باید سناریویی طولانی از مقاومت و از  پیش‌روی و پسروی نیروها را نیز در نظرداشت. 

به جای مرثیه‌خوانی، باید نوشت و پرسید که سناریوهای مقاومت و حماسه چیست؟

گرچه میراث بیست سال حضور آمریکا غالباً نهادهای پوشالی بوده که بند و بست آنها روابط فاسد میان اقلیتی برخوردار است، اما نسل جوانی که در دو دهه اخیر رشد کرده است، و به ویژه دختران و زنان، به آسانی تن به زغامت طالب نخواهد داد. دولت شکننده است، اما آیا مردم نیز ؟

با توجه به پیش‌روی‌هایی طالبان در ولایت‌های تخار و بدخشان، دیگر امکان برپایی دژی برای مقاومت با عمق استراتژیک مناسب در شمال افغانستان، همچون سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱، وجود ندارد، با این حال ملاحظاتی وجود دارد که جا را برای امید و اراده می‌گشایند:

الف) قشون طالبان هیچ منطقه‌ شهری بزرگ و مهم و هیچ مرکز ایالتی را نتوانسته تصرف کند. حمله آنها به قلعه ناو در غرب بادغیس ناکام بوده است.
ب) محک واقعی ارتش افغانستان زمانی خواهد بود که طالبان به شهرها حمله کنند. در دو دهه اخیر کماندوها و نیروهای ویژه‌ای تربیت شده‌اند که اگرچه تعدادشان زیاد نیست، اما گفته می‌شود مؤثر و کارا هستند. 
ج) اهمیت بسیج و سازمان‌دهی‌های مردمی را نیز دست‌کم گرفت.  محمد اسماعیل خان، معروف به شیر هرات، با دعوت از غیرنظامیان در این شهر یک جبهه مقاومت مردمی تشکیل داده است.
د) نباید فراموش کرد که طالبان به مثابه یک دولت یا شِبهِ دولت همان  قوت و توانایی‌ای را نخواهد داشت که امروز به یک عنوان نیروی شورشی نشان دهد؛ و دیر یا زود به نقطه‌ای نخواهد رسید که کارل فون کلاوزویتس، بزرگترین فیلسوف جنگ، آن را «حد اشباع پیروزی» می‌نامد، و از آن پس هر سیاستی اتخاذ کند، جز شکست و از دست دادن امتیاز چیزی عایدش نخواهد شد. نیروهای مقاومت باید برای چنین زمانی آماده باشند.

چیزی که مشخص است، امروز بیش از هر زمان دیگری افغانستان نیازمند یک «میثاق ملی مقاومت» است که ورای منافع شخصی و قومی تدوین شده و مطلقا درون‌زا و بومی باشد. مقاومت می‌تواند مدنی یا نظامی باشد، می‌تواند اشکال خلاق متفاوتی به‌خود بگیرد، می‌تواند در کنار نیروهای دولتی و مستقل از آنها باشد؛ تنها و تنها به میانجی مقاومت است که فرصت برای مذاکره و صلح واقعی فراهم خواهد شد.

بیشتر بخوانید