موج پنجم همه‌گیری کرونا در ایران روزانه بنا به آمار رسمی بین ۵۰۰ تا ۷۰۰ تن را از پای درمی‌آورد. خود مسئولان گفته اند آمار واقعی بیش از اینهاست. در این شرایط، وضعیت واکسیناسیون هم مناسب نیست. سوء مدیریت بحران، نبود واکسن، و عدم رعایت پروتکل‌های بهداشتی عاملان بروز این فاجعه هستند. بنا به اعلام وزارت بهداشت، تا هشتم شهریور مجموعاً ۲۸ میلیون دز واکسن تزریق شده است: حدود ۸۰۰ هزار واکسن اسپوتنیک، ۲,۵ میلیون برکت، ۴,۵ میلیون آسترازنکا و ۱۹ میلیون سینوفارم. به عبارت دیگر، ۲۳ میلیون آنها وارداتی بوده است. اما تعلل در واردات واکسن به روند واکسیناسیون علیه کرونا در ایران ضربه وارد آورد. این تعلل به خاطر منع علی خامنه‌ای از واردات واکسن آمریکایی و بریتانیایی، و دیگر دلایل پشت‌پرده‌ای است که هنوز از آنها به خوبی مطلع نیستیم. در این شرایط، بردیا کامبخش، کنشگر و پژوهشگر اجتماعی ساکن ایران، در یادداشت زیر استدلال می‌کند که «مطالبه خدمات درمانی مناسب و رایگان، و واکسیناسیون سراسری، فوری، و ایمن فراگیرترین خواستی است که امروز می‌تواند از بدن نیمه‌جان جامعه مدنی ما بیرون بیاید.»

«اگه یکی نشیم، یکی‌یکی کم می‌شیم.»
یک دیوارنوشته

در هفته دوم هستم. عزیزی را از دست داده‌ام، کل خانواده و برخی دوستان و همکارانم درگیر هستند. دفعه اول نیست. ممکن است دفعه آخر باشد؟ احتمالاً خیر. به قدر کافی دیده‌ایم، دیده‌ایم که بالاتر از سیاهی هم رنگی هست؛ رنگ این روزهای ما. رنگ فقر و محرومیت و ناتوانی، رنگ‌ تبعیض‌های تشدید‌شده در بحبحوبه‌ی بحران، بحرانی که کش پیدا کرده تا هر روز، در جستجوی جای قبر برای مرگ بدون سوگواری باشیم.

ما به معنای دقیق کلمه سوگ‌ناپذیر شده‌ایم. جودیت باتلر سوگ‌ناپذیران را کسانی نمی‌داند که در صورت مرگ یا ضایعه هیچ فردی به سوگ‌شان نخواهد نشست، بلکه سوگ‌ناپذیران افرادی هستند که هیچ نهاد اجتماعی و سیاسی در قبال حق حیات آنها مسئول دانسته نمی‌شود. پس سوگ‌ناپذیران ما هستیم یا چنانکه زنی در مزار پدرش در بهشت زهرا می‌گفت: «ما میلیون‌ها نفر در این کشور که با هم هم‌دردیم، میلیون‌ها نفر که هر کدوم رو هر روز شما با یک بهونه جدید حق زندگی رو ازش می‌گ‍یرین.»

نیازی به گفتن ندارد، شما هم یا درگیر هزینه وحشتناک تست و سی‌تی‌اسکن و ویزیت و دارو هستید، یا به زودی درگیر خواهید شد. شما هم به چشم می‌بینید که عده‌ی اندکی از امکانات درمانی و واکسیناسیون و تمام مزایای یک زندگی انسانی بهره‌مند هستند و با خودارباب‌پنداری تمام جامعه را به مرگ و نیستی سوق‌ می‌دهند. چیزی برای گفتن نمانده است، باید شمع که نه، آتش‌ها برافروخت.‌

https://www.radiozamaneh.com/682961/

اگر فکر کردید این حرف‌ها شعار است، یاد آن لطیفه معروف بیفتید که فردی در اقیانوس گیر کرده بود و کوسه‌ای با سرعت زیاد دنبالش می‌کرد؛ هر چه بیشتر دست و پا می‌زد، کوسه هم سریع‌تر شنا می‌کرد. حق زندگی آخرین سنگر است، اگر این حق به شکل عمومی و به صورت نظام‌مند لگدمال شود (چنانکه در این مدت صورت گرفته)، دیگر صحبت کردن از جامعه غیرممکن خواهد بود، دیگر در هر آینده متصوری ـ حتی در صورت «رفتن اینها» ـ فابریک اجتماعی به کل از هم گسیخته می‌شود. راستی، آن فرد از دست کوسه به بالای درختی فرار کرد. اگر می‌پرسید «وسط اقیانوس درخت چه کار می‌کند؟»، جواب این است: «مجبور بودم، می‌فهمی؟»

فرقی نمی‌کند از روی اجبار باشد، یا از سر انتخاب: باید تشریک مساعی کنیم، فکرهایمان را روی هم بگذاریم، سنگ‌هایمان را روی یک نقطه نشانه بگیریم، تا راهی به بیرون از این وضعیت بسازیم. قدم نخست دفاع از حق زندگی است. وقتی می‌گوییم «قدم نخست»، به این معنی نیست که نسبت به دیگر بن‌بست‌ها و ستم‌ها ــ از بحران محیط زیستی و بی‌آبی گرفته تا قدرت‌گیری دوباره طالبان و طرح اینترنت ملی‌ــ بی‌تفاوت هستیم. نکته اینجا است که اگر می‌خواهیم تغییری ایجاد کنیم، باید از افرادی متشکل باشیم که توانایی پیش‌برد این خواست تغییر را داشته باشند، و برای این منظور باید پیش از هر چیز زنده باشیم و توان کنار هم قرار گرفتن داشته باشیم. وقتی اقلیت ممتاز از واکسیناسیون و درمان مناسب بهره‌مند است، محروم بودن سرتاسر جامعه از آن موازنه قدرت را به شکل غیرقابل جبرانی به ضرر نیروهای تحول‌خواه تغییر خواهد داد.

باید تشریک مساعی کنیم، فکرهایمان را روی هم بگذاریم، سنگ‌هایمان را روی یک نقطه نشانه بگیریم، تا راهی به بیرون از این وضعیت بسازیم. قدم نخست دفاع از حق زندگی است.

وانگهی، مطالبه خدمات درمانی مناسب و رایگان، و واکسیناسیون سراسری، فوری، و ایمن فراگیرترین خواستی است که امروز می‌تواند از بدن نیمه‌جان جامعه مدنی ما بیرون بیاید. هیچ‌کس ــ مطلقاً هیچ‌کس ــ‌ نیست که زندگی‌اش مستقیماً درگیر پیامدهای آن نباشد، ضمن اینکه کمتر جایی برای بحث و اختلاف نظر بر سر این اصل میان هر دو عضوی از افراد این جامعه وجود خواهد داشت؛ خانواده، دوستان واقعی و مجازی، همکاران، فروشنده محل، غریبه‌های توی مترو و اتوبوس، هر کسی را که تصور کنید در این خواسته با من و شما همراه است.

https://www.radiozamaneh.com/668759

پس به جای انواع پیام‌های شبه‌علمی و تئوری توطئه درباره منشا ویروس یا چیپ‌های داخل واکسن‌ها، می‌توانیم در هر فرصتی درباره این خواست مشترک و همگانی با اطرافیان بحث و همفکری کنیم. به تاریکی لعنت بفرستیم، اما به دنبال آتش‌افروزی هم باشیم. در محیط کار امکان مطالبه‌گری جمعی برای واکسیناسیون وجود دارد، و در برخی موارد کارفرماها نیز خود را بخشی از بدنه جامعه دانسته و برای این مطالبه همراهی می‌کنند. در گروه‌های خانوادگی و دوستان در این باره صحبت کنیم که چرا ایران یکی از کندترین روندهای واکسیناسیون را دارد، و ما مردم چطور می‌تواند از حق زندگی خود دفاع کنیم؟

مطالبه واکسیناسیون عمومی یک کارزار جنبشی است، و نیازی به رهبر یا ساختار تصمیم‌گیری مرکزی ندارد. اما درک و ترویج ضرورت این مطالبه از جانب بسیاری از فعالان قابل وثوق باعث گسترش و نفوذ بیشتر این مطالبه خواهد شد. کارگران شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت‌تپه در دور جدید اعتصاب‌ خود درخواست واکسیناسیون را به عنوان یکی از مطالبات اعتصاب خود بیان کردند که خود نشان از تجربه‌ی انباشته در چند سال اعتصاب و اعتراض بی‌وقفه در هفت تپه است. نهادها و گروه‌های مدنی متعدد دیگری همچون کانون صنفی معلمان نیز خواهان واکسیناسیون فراگیر و فوری شده‌اند. در آخرین مورد چندین نهاد کارگری من‌جمله سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی بیانیه مشترکی برای درخواست «واکسیناسیون فوری، رایگان، عمومی، و استاندارد» منتشر کردند که ضمن اعلام انزجار از روند کالایی‌شدن بهداشت و بدل کردن درمان و واکسیناسیون کرونا به ابزار کسب‌وکار «سوداگران مرگ» خواهان واکسیناسیون، قرنطینه همراه با حداقل درآمد برای مزدبگیران، و تامین دارو و شرایط درمانی شدند.

مطالبه واکسیناسیون عمومی یک کارزار جنبشی است، و نیازی به رهبر یا ساختار تصمیم‌گیری مرکزی ندارد.

در تمام بیانیه‌ها، اخبار و صحبت‌های روزمره پیوند روند مواجهه با بیماری کرونا با هسته‌های اصلی تصمیم‌گیری سیاسی در ساختار قدرت حاکم در ایران مشهود است، به‌گونه‌ای که نمی‌توان مطالبه واکسیناسیون را بدون ارجاع به بن‌بست‌های درهم‌تنیده سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی مطرح ساخت. در بیانیه‌ای که ذکر شد در این رابطه چنین گفته شده: «استقرار چنین شرایط فاجعه باری برجامعه محصول بحران همه جانیه و فساد سیستماتیک نظام سیاسی و اقتصادی سرمایه داران کنونی است که جز کسب سود بیشتر و انباشت سرمایه، و اعمال ستم و سرکوب در مقابله با مردم معترض و توده های زحمتکش قانون دیگری نمی شناسند.» به‌علاوه اخیراً تعدادی از وکلا و فعالان مدنی که پیگیر حق ضایع شده عموم مردم در نتیجه تصمیم مرگبار هسته‌ی حاکمیت مبنی بر ممنوعیت واکسن‌های استاندارد بودند، دستگیر شده‌اند و اکنون در بازداشت به سر می‌برند. به این اعتبار، فنی و علمی جلوه دادن مساله واکسیناسیون و ادعای اینکه «درخواست واکسیناسیون را سیاسی نکنیم» تنها فریبی است برای امتداد همین اوضاع مرگ‌افزا. تنها با تایید سویه سیاسی این روند، و با وادار ساختن نخبگان سیاسی به پذیرش مسئولیت خود در قتل سرتاسر یک جامعه امکان تغییر این روند قابل تصور خواهد بود.

  • برای مشاهده بیانیه نهادهای کارگری به این لینک بروید.