حمید نوری ۶۰ ساله، دادیار سابق قوه قضاییه، زمانی که برای دیدار با اقوامش به کشور سوئد سفر کرده بود، شنبه ۹ نوامبر ۲۰۱۹/ ۱۸ آبان ۱۳۹۸ در فرودگاه بین‌المللی آرلاندای استکهلم با حکم دادسرای این شهر به صورت موقت بازداشت شد و یک سال و ۹ ماه در بازداشت موقت ماند. دادستانی سوئد ۲۷ ژوئیه ۲۰۲۱/ ۵ مرداد ۱۴۰۰ در اطلاعیه‌ای تحت عنوان «پیگرد جنایات جنگی در ایران» خبر از تحویل رسمی کیفرخواست حمید نوری به دادگاه داد. بر اساس این کیفرخواست حمید نوری با دو اتهام اصلی روبه‌روست: جنایت جنگی (نقض حقوق عمومی بین‌الملل، از نوع سنگین) و قتل. هر دوی این اتهام‌ها به دلیل نقش مستقیم در کشتار بیش از ۱۰۰ تن از مخالفان و زندانیان سیاسی در سال‌های پایانی جنگ ایران و عراق (در دهه ۶۰ و مشخصاً سال ۱۳۶۷) علیه نوری مطرح شده است.

بیست و ششمین جلسه دادگاه نوری روز سه‌شنبه ۱۲ اکتبر / ۲۰ مهر در سالن ۳۷ دادگاه استکهلم آغاز شد. شروع این جلسه با حدود یک ساعت تأخیر به دلیل مشکلات فنی همراه بود. توماس ساندر، رئیس دادگاه این توضیح را داد و در این جلسه خدیجه برهانی، زندانی سیاسی در دهه ۶۰ و هوادار سازمان مجاهدین شاهدت خود را از صورت تصویری از آلبانی ارائه داد.

این اولین‌بار است که طی بیش از سه دهه پس از کشتار جمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، یکی از متهمان به دست داشتن در این جنایت در دادگاه محاکمه می‌شود.

وکیل مشاور خدیجه برهانی او را این‌گونه معرفی می‌کرد:

«خدیجه برهانی در سال ۱۳۶۰ در قزوین زندانی شده، وقتی تنها ۱۲ سال داشت. او بعد از هشت ماه با قید ضمانت آزاد می‌شود. او سال ۱۳۶۴ از ایران خارج می‌شود‌ و به اردوگاه اشرف در عراق می‌رود.»

خدیجه برهانی، او شش برادر داشته که به دست رژیم ایران کشته شده‌اند. دو برادر او در اعدام‌های دسته‌جمعی سال ۶۷ اعدام شده‌اند:

«سید محمدحسین برهانی که به نام حسین قزوینی هم صدایش می‌کرده‌اند و ما او را “حسین” صدا می‌زنیم، در سال ۶۷ در گوهردشت اعدام شده است. یک برادر دیگر خدیجه هم در سال ۶۷ اعدام شده اما مشخص نیست که در زندان گوهردشت اعدام شده باشد.»

به گفته کنت لوییس، وکیل مشاور، یک برادر دیگر خدیجه برهانی به نام سید محمدحسن برهانی هم در ۱۵ سالگی بازداشت شده و پس از آزادی به عراق و به اردوگاه اشرف رفته است و در ادامه در جریان عملیات نظامی، کشته شد.

پس از صحبت‌های وکیل مشاور، دادستان روند پرسش و پاسخ را با خدیجه برهانی آغاز می‌کند و طبق معمول از او به عنوان شاکی و شاهد خواست که دیده‌ها و شنیده‌هایش را از هم تفکیک کند. خدیجه برهانی در آغاز در پاسخ به سوالات دادستان گفت که برادرش “حسین”، روز پنجم فروردین سال ۶۰ و پای میز فروش نشریه دستگیر شده است.

خدیجه برهانی در ادامه گفت که بر اساس شنیده‌هایش از پدرش برای برادرش حسین برهانی حکم حبس ابد صادر شده بود. او همچنین گفت که یک بار وقتی خودش هم زندانی بوده، چهار برادرش را در زندان ملاقات کرده و آخرین بار هم برادرش حسین را همراه برادر دیگرش احمد در سال ۶۴ پیش از خروج از ایران، در زندان ملاقات کرده است:

«من قصد داشتم همراه برادرم حسن ایران را ترک کنم و به اردوگاه ‌اشرف بروم. با تلاش‌های پدر و مادرم موفق شدم برای آخرین بار آنان را در زندان ملاقات کنم. آنها وقتی من را دیدند اشک توی چشم‌هایشان جمع شد.»

خدیجه برهانی در ادامه توضیح داد که سال ۶۷ و به دنبال مطرح شدن خبر اعدام‌ها در میان مجاهدین، به خانواده‌اش تلفن زند و مادرش به او گفته حسین و احمد را اعدام کرده‌اند:

«آنها برای ملاقات می‌روند اما به ایشان می‌گویند ملاقاتی در کار نیست و ساعت حسین را تحویلش می‌دهند. از احمد اما هیچ چیزی تحویل نمی‌دهند.»

خدیجه برهانی در ادامه و در پاسخ به سوال دادستان گفت که تا زمان اعدام برادرانش، خانواده‌اش نمی‌دانسته‌اند که او به زندان گوهردشت منتقل شده است. او همچنین درباره اعدام بردارش حسین که در زندان به نام حسین قزوینی شناخته می‌شده است، به روایتی از نصرالله مرندی، دیگر زندانی سیاسی و شاهد در دادگاه نوری اشاره کرد و گفت که از او شنیده، برادرش را [داود] لشکری از بند دو برده و دیگر هرگز برنگشته است.

https://www.radiozamaneh.com/680392

خدیجه برهانی همچنین گفت که از محمد زند هم درباره برادرش شنیده و همین‌طور از کسانی که در ایران هستند و نمی‌تواند از آنان نام ببرد.

در ادامه جلسه دادگاه حمید نوری، دادستان از خدیجه برهانی درباره طرح نام برادرش حسین (برهانی) در لیست اعدام‌شدگان می‌پرسد و اینکه نام او در لیست‌ها به چه ترتیبی آمده است. بر اساس توضیحاتی که مطرح می‌شود، برای دادستان روشن شد که حسین قزوینی، متولد کرمانشاه، ۳۲ ساله و اعدام شده در زندان اوین، متفاوت است از حسین برهانی، برادر خدیجه برهانی که در زندان و در میان زندانیان به عنوان حسین قزوینی هم شناخته می‌شده است.

به گفته خدیجه برهانی، برادرش حسین در ۱۷ سالگی دستگیر شده است و هنگام اعدام، ۲۵ سال داشته است.

در ادامه بیست و ششمین جلسه دادگاه حمید نوری، بدون در نظر گرفتن جلسات فوق‌العاده، با پایان سوالات دادستان، بار دیگر کنت لوییس، وکیل مشاور خدیجه برهانی به طرح سوال از او پرداخت. در پاسخ به سوال این وکیل مشاور، خدیجه برهانی گفت که پدر و مادرش به دلیل فشارها و رنجی که بر آنها تحمیل شده است، جان باخته‌اند و او دیگر کسی را در ایران ندارد:

«پدرم از روحانیان سرشناس شهر قزوین و امام یکی از مساجد این شهر بود که در رژیم خمینی خلع لباس شد. او را بارها و بارها شکنجه کردند. در حالی که در کنار مادرم خواب بودند بالای سرشان ظاهر می‌شدند. مادرم را هم خیلی شکنجه کردند. با میله فلزی کلفت به ساق پای او کوبیده بودند. فشار خیلی زیادی روی پدر و مادر من بود و زندگی‌شان را کلا به هم ریخته بودند.»

خدیجه برهانی در ادامه به دستگیری خودش هم اشاره می‌کند و می‌گوید بعد از ۸ماه بلاتکلیفی، پس از اینکه در ۱۲سالگی دستگیر شده بوده، با وثیقه یک میلیون تومانی آزاد شده اما آزادی‌اش با محدودیت‌های بسیار همراه بوده از جمله اینکه اجازه سفر به او داده نمی‌شده و همچنین فرصت و مجال ادامه تحصیل هم پیدا نکرده است. او در ادامه و در پاسخ به سوالات بعدی وکیل مشاورش درباره سرنوشت خود و خانواده‌اش صحبت کرد.

https://www.radiozamaneh.com/683833

با پایان سوالات وکیل مشاورِ خدیجه برهانی که هر دو در آلبانی هستند و به صورت ویدئویی و آنلاین در دادگاه حضور دارند، رئیس دادگاه از حاضران در سالن ۳۷ دادگاه استکهلم پرسید که آیا کس دیگری سوالی دارد؟ ابتدا گفته شد که هیچ‌کس سوال ندارد اما بعد دادستان خواست که یک سوال کنترلی بپرسد. او از خدیجه برهانی پرسید آیا همه برادران شما [۶ برادر] هوادار سازمان مجاهدین خلق بودند؟ خدیجه برهانی پاسخ مثبت داد.

دادستان پرسید: «حسین از چه زمانی هوادار مجاهدین شده بود؟»

خدیجه برهانی: «او از پیش از انقلاب علیه سلطنت در ایران تا زمان اعدام هوادار سازمان مجاهدین بود.»

دادستان از خدیجه برهانی تشکر کرد و گفت این موضوع هم حالا برای او روشن‌تر شد. با پایان سوالات از این شاکی و شاهدِ دادگاه حمید نوری، بیست و ششمین جلسه دادگاه در نوبت صبح به پایان رسید. پیش از پایان جلسه اما خدیجه برهانی اجازه خواست نکته‌ای را مطرح کند. رئیس دادگاه گفت که ضبط صوتی و تصویری جلسه را متوقف کرده‌اند و آیا نکته او در ارتباط با شهادتش است؟ خدیجه برهانی گفت:

«نه! فقط می‌خواستم بگویم که گرچه این رژیم ۶ برادر من را شهید کرد و زندگی ما را از هم پاشید، اما برادران من آموزگاران من بودند و من راه آنان را ادامه می‌دهم.»

با این صحبت خدیجه برهانی، جلسه بیست و ششم دادگاه #حمید_نوری به پایان رسید و توماس ساندر، رئیس دادگاه گفت که جلسه در نوبت بعدازظهر از ساعت ۱۳:۳۰ (به وقت محلی) آغاز خواهد شد. او گفت در نوبت بعدازظهر، حسین سید احمدی (باز هم از آلبانی) شهادت خواهد داد.

شهادت سید حسین سید احمدی

دادگاه رسیدگی به اتهامات حمید نوری در سالن ۳۷ دادگاه استکهلم در نوبت بعدازظهر روز سه‌شنبه از سر گرفته شد. این بیست و ششمین جلسه دادگاه نوری (بدون در نظر گرفتن جلسات فوق‌العاده) است اما با توجه به اینکه دادگاه در روز هشتم ماه اکتبر برگزار نشد، در جدول از پیش منتشر شده، این جلسه بیست و هفتم به شمار می‌آید.

https://www.radiozamaneh.com/683772

با آغاز جلسه در نوبت بعدازظهر، توماس ساندر، رئیس دادگاه از سالن ۳۷ دادگاه استکهلم به سید حسین سید احمدی، زندانی سیاسی سابق و از هواداران سازمان مجاهدین در آلبانی خوش‎‌آمد گفت، اما به دلیل مشکل فنی صدا در سالن می‌پیچد. به همین دلیل رئیس دادگاه روند دادرسی را متوقف کرد و از افراد مسئول در آلبانی خواست تا مشکل را برطرف کنند. این نقص فنی در نوبت صبح دادگاه هم باعث ایجاد تأخیر در آغاز جلسه شده بود و جلسه بیست و هفتم (بر اساس برنامه قبلی) دادگاه حمید نوری، با تأخیر آغاز شده بود.

دادگاه حمید نوری با برطرف شدن مشکل فنی از سر گرفته شد. پس از صحبت‌های رئیس دادگاه، کنت لوییس، وکیل مشاور به معرفی فرد شهادت‌دهنده پرداخت. او از حسین سید احمدی و برادرش محسن نام می‌برد و همین‌طور دو برادر دیگر آنان از جمله رضا که سال ۱۳۶۴ از زندان اوین آزاد شده است.

https://www.radiozamaneh.com/684874

وکیل مشاور همچنین به برادر دیگر آنها به نام علی سید احمدی اشاره می‌کند که در سال ۲۰۱۳ در درگیری میان نیروهای طرفدار جمهوری اسلامی و هواداران سازمان مجاهدین خلق در اردوگاه اشرف کشته شد. بر اساس گفته‌های این وکیل مشاور، محسن و محمد (برادران سید احمدی) از طرفداران سازمان مجاهدین خلق بوده‌اند که اعدام شده‌اند. مادر آنان به پسر دیگرش، حسین که زندانی بوده است، خبر اعدام برادرانش را داده و گفته که از آنها دو ساک به خانواده تحویل داده‌اند:

«حسین وقتی زندانی بوده خودش دو بار محسن را دیده است که درباره آزاری که او دیده صحبت خواهد کرد.»

وکیل مشاور همچنین گفت:

«همسر علی که در اشرف کشته شد هم به دست پاسدارها کشته شده است. پاسدارهای انقلابی که او را کشته‌اند، بچه‌اش را هم که کمتر از یک سال داشته، گرفته‌اند و به زندان اوین برده‌اند. این بچه تا ۴ سالگی در زندان بوده و اکنون که بزرگ شده، در اردوگاه سازمان مجاهدین در آلبانی زندگی می‌کند.»

با پایان توضیحات وکیل مشاور، رئیس دا‌دگاه از دادستان خواست که روند پرسش و پاسخ را آغاز کند. دادستان به حسین سید احمدی در آلبانی سلام کرد و از او اجازه گرفت که به نام کوچک صدایش کند. سپس طبق معمول از او (شاهد) خواست که شنیده‌ها و دیده‌هایش را تفکیک کند. دادستان همچنین گفت که می‌داند چند برادر حسین سید احمدی در دهه ۶۰ و … کشته شده‌اند، اما سوال‌های او درباره محسن خواهد بود.

به گفته حسین سید احمدی، سید محسن سید احمدی نام کامل برادرش بوده است. او به دستگیری برادرش در آذر ماه سال ۵۹ اشاره کرد و گفت:

«او را به اتهام فروش نشریه و طرفداری و هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران دستگیر کردند. او در زمان دستگیری در یک داروخانه به عنوان ویزیتور کار می‌کرد. من ۱۰-۱۱ ساله بودم که او دستگیر شد.»

حسین سید احمدی در پاسخ به سوال دادستان گفت:

«ما پنج برادر و دو خواهر بودیم که با پدر و مادرمان در منطقه تهران‌نو زندگی می‌کردیم. بعد از اینکه ما دیدیم شب محسن خانه نیامد، مادرم با توجه به اینکه تجربه داشت از زمان شاه، پیگیری کرد و فهمیدیم که او را با دوستانش که هفت هشت نفر بودند، دستگیر کرده‌اند.»

حسین سید احمدی در پاسخ به سوال دادستان که محسن را بعد از دستگیری کجا برده‌اند، گفت:

«روزهای اول که خبر نداشتیم اما بعد فهمیدیم که او را مستقیم به اوین برده‌اند. به بند ۳۲۵ بالا و سلول‌های انفرادی …. بعد او را در سال ۶۰ به زندان قزل‌حصار می‌برند و سال ۶۱ تا ۶۴ در زندان گوهردشت بوده است. او از سال ۶۴ تا سال ۶۷ در اوین بوده و پیش از اعدام‌ها باز به گوهردش منتقل می‌شود و در جریان اعدام‌ها، شهیدش می‌کنند.»

حسین سید احمدی می‌گوید که از سال ۵۹ تا سال ۶۴ برادرش محسن را در زندان‌های مختلف دیده است، اما از سال ۶۴ به بعد این تنها مادرشان بوده است که با محسن ملاقات داشته و به او اجازه ملاقات نمی‌دا‌ده‌اند. او در پاسخ به سوال دادستان گفت:

«من بین سال ۵۹ تا ۶۴ هفت هشت باری برادرم را در زندان‌های مختلف دیدم که یک بارش حضوری بود و رفتم او را لمس کردم اما بقیه ملاقات‌ها از پشت شیشه انجام می‌شد. ما در این ملاقات‌ها با هم صحبت می‌کردیم.»

حسین سید احمدی در پاسخ به سوال دادستان توضیح داد که ملاقات حضوری او با برادرش در سال ۱۳۵۹ و در همان روزهای اول دستگیری او بوده است:

«من در این ملاقات با توجه به وضعیت راه رفتن و پاهای او دیدم و فهمیدم که شکنجه شده است و می‌توانم در این مورد صحبت کنم. دو پاسدار من را به محوطه داخل زندان بردند و بعد من دیدم که برادرم همراه دو پاسدار دیگر آمد به جایی که من بودم. من دیدم که برادرم نمی‌تواند راه برود و روی کناره‌های پاهایش قدم برمی‌دارد. اول برادرم را بغل کردم و با او روبوسی کردم. بعد پرسیدم داداش چی شده؟ مریض شده‌ای که نمی‌‌توانی‌ راه بروی؟ برادرم به روی خودش نمی‌آورد و می‌گفت به تو افتخار می‌کنم که این‌قدر بزرگ شده‌ای ….»

حسین سید احمدی در ادامه با بغض و گریه گفت:

«من هی از او سوال می‌کردم و او به روی خودش نمی‌آورد. بعد به من گفت که گوش کن! من می‌خواهم یک چیز مهم به تو بگویم. یک پاسدار در یک متری ما ایستاده بود که برادرم یک کاغذ گذاشت توی جیب من و گفت که نگذار کسی این کاغذ را ببیند. بعد به من گفت که به مامان بگو سید سعادتی هم پیش ماست. گفتند وقت ملاقات تمام است و من خیلی ناراحت بودم اما می‌دیدم که برادرم حالا که دارد می‌رود خیلی خوشحال است. آن‌وقت نمی‌دانستم دلیل خوشحالی برادرم چیست اما بعد فهمیدم که سید محمدرضا سید سعادتی، از مسئولان سازمان مجاهدین آن زمان دستگیر شده بوده، اما رژیم نمی‌خواسته خبرش منتشر‌ شود. برادرم داشت از طریق من این خبر را به مادرم و به بیرون می‌رساند و از این بابت خوشحال بود.»

حسین سید احمدی در ادامه به دیگر موارد ملاقات خود و خانواده‌اش با برادرش محسن اشاره کرد و گفت که او بعد از دستگیری در سال ۵۹، با وجود اینکه فعالیت‌های مجاهدین قانونی بوده است، حکم یک سال حبس دریافت کرد، اما چون همواره بر هویت خود به عنوان یک مجاهد تأکید داشته است، هرگز آزاد نمی‌شود تا در نهایت او را در سال ۶۷ اعدام می‌کنند.

حسین سید احمدی درباره نحوه دریافت خبر اعدام برادرش چنین توضیح داد:

«با مادرم تماس گرفتند و گفتند که برود به زندان اوین. ما‌درم فکر می‌کرد قرار است به ملاقات برود اما وقتی به آنجا می‌رسد، دو ساک به او می‌دهند و می‌گویند یکی مال محمد است و یکی مال محسن. برای اینکه مادرم را بشکنند به او می‌گویند که پسرهایت را اعدام کردیم و حالا تو می‌توانی به جای اینکه در زندان‌ها دنبال‌شان بگردی، بروی خانه و استراحت کنی. مادرم هم در پاسخ می‌گوید شیرم را حلال‌شان می‌کنم که بر روی آرمان‌هایشان ایستادند و در مقابل شما ایستادگی کردند.»

حسین سید احمدی در ادامه و در پاسخ به سوال دادستان گفت که هیچ مدرکی در مورد اعدام و مرگ برادرانش به خانواده آنان ارائه نداده‌اند: «مادرم خیلی پیگیری کرد که اقلا جسدشان را به ما بدهید یا بگویید کجا دفنشان کرده‌اید، اما هیچ پاسخی دریافت نکرد و اطلاعاتی در این مورد به ما ندادند.»

دادستان در ادامه سوالاتش از حسین سید احمدی پرسید: «اگر آن‌طور که شما می‌گویید محسن در زندان گوهردشت اعدام شده، چطور ساک او را در زندان اوین (آن‌طور که من فهمیدم) به مادرتان تحویل داده‌اند؟»

حسین سید احمدی در پاسخ گفت که این فقط در مورد آنان نبوده و همه وسایل اعدامی‌ها در قزل‌حصار، گوهردشت و اوین را در اوین به خانواده‌ها تحویل داده‌اند.

در ادامه جلسه بیست و هفتمِ (بر اساس برنامه) دادگاه حمید نوری در استکهلم در نوبت بعدازظهر، دادستان از غلامرضا جلال و حسین فارسی به عنوان دو زندانی نام برد که درباره اعدام محسن سید احمدی اطلاع‌رسانی کرده‌اند و حسین سید احمدی این موضوع را تأیید کرد. سید احمدی در ادامه گفت که خبر اعدام برادرش را وقتی دریافت کرده که در «ارتش آزادی‌بخش» در اردوگاه سازمان مجاهدین خلق در عراق بوده است.

حسین سید احمدی گفت که سال ۱۳۶۶ از ایران خارج شده و به سازمان مجاهدین خلق در عراق پیوسته است. در ادامه جلسه رسیدگی به اتهامات حمید نوری، دادستان در مورد ثبتِ نام محسن سید احمدی به عنوان اعدام شده در سال ۶۷ سوال کرد و حسین سید احمدی گفت که نام او (برادرانش) در لیست‌های منتشر شده از سوی سازمان مجاهدین خلق آمده است. او همچنین گفت که محمود رویایی، دوست نزدیک اوست و در کتابش به نام «آفتابکاران» به حسین سید ابراهیمی اشاره کرده است.

حسین سید احمدی همچنین در پاسخ به سوال دادستان می‌گوید که نام خانوادگی آنان یک «گوشتچی» هم در ادامه و پایان دارد که به محل تولد پدرش در ارومیه برمی‌گردد، اما آنان از این دنباله نام خانوادگی استفاده نمی‌کنند. دادستان در ادامه از ارتباط احتمالی حسین سید احمدی با دادگاه «ایران‌تریبونال» پرسید و او گفت که درباره این دادگاه شنیده است، اما ارتباطی با آن نداشته و اطلاعاتی درباره برادرش به آنان نداده است.

سید احمدی گفت که درباره برادرش اطلاعاتی هم به سازمان ملل و برخی سازمان‌های دیگر داده است. پس از سوالات دا‌دستان، کنت لوییس، وکیل مشاور حسین سید احمدی از او خواست که درباره «زندانیان پنجاه و نه‌ی» که به عنوان یک گروه به آنان اشاره کرده است، توضیح بیشتری بدهد.

حسین سید احمدی گفت:

«با تشکر از آقای کنت لوییس، زندانیان پنجاه و نهی آن دسته از مجاهدین بودند که در سال ۵۹ دستگیر شدند. این افراد اغلب احکامی کمتر از یک سال گرفته بودند در حالی که پیش از وقایع سال ۶۰ دستگیر شده بودند و آن زمان هنوز فعالیت مجاهدین آزاد و قانونی بود. این افراد با وجود اینکه دوران حبس خود را گذراندند اما آزاد نشدند چون همگی بر سر مواضع خود ایستادند و در نهایت همه‌شان را که شاید ۱۰۰ نفر بودند -به جز دو سه نفرشان- اعدام کردند. محسن هم یکی از این افراد بود که بر سر مواضع خود ایستادگی کرد و در نهایت اعدامش کردند.»

حسین سید احمدی درباره این حدود ۱۰۰ نفر گفت که آنها با هم نگهداری و با هم جابه‌جا می‌شده‌اند اما وکیل مشاور پرسید: «اگر این‌چنین بوده، با توجه به اینکه حسین فارسی جزء پنجاه و نه‌ی‌ها نبوده، از کجا درباره اعدام برادر شما اطلاعات داشته است؟»

حسین سید احمدی در پاسخ گفت که زندانیان مجاهد در زندان شبکه ارتباطی قوی‌ای داشته‌اند و مخصوصا از طریق مورس یکدیگر را در جریان اخبار و اطلاعات قرار می‌دا‌دند: «حسین فارسی هم از همین طریق در جریان خبر و ماجرای اعدام برادر من قرار گرفته بود ….»

حسین سید احمدی در ادامه و در پاسخ به سوال دادستان بار دیگر به ماجرای شکنجه برادرش در سال ۵۹ اشاره کرد:

«مادر من از طریق لب‌خوانی فهمیده بود که برادرم را شکنجه کرده‌اند. آمده بود بیرون و افشاگری کرده بود. سر و صدا کرده بود که چرا بچه‌های ما را شکنجه می‌کنید؟ پاسدارها هم رفته بودند و اسدالله لاجوردی، دادستان و شکنجه‌گر اوین را آورده بودند. او به مادرم پرخاش کرده بود که چرا سروصدا می‌کنی و دروغ می‌گویی؟ ما اینجا کسی را شکنجه نمی‌کنیم و اینجا به سر شما منافقین هم زیاد است.»

حسین سید احمدی در ادامه گفت:

«مادرم در پاسخ به لاجوردی می‌گوید من همین الان با پسرم صحبت کردم و او گفت که شکنجه شده. لاجوردی هم به مادرم می‌گوید که هر کس چنین گفته غلط کرده و این حرف دروغ است. مادرم برافروخته می‌شود و یک سیلی به گوش لاجوردی می‌زند. بعد پاسدارها او را می‌برند و یک هفته زندانی می‌کنند. در این هفته دست او را می‌شکنند و ….»

در ادامه جلسه دادگاه حمید نوری، وکیل مشاور از حسین سید احمدی خواست که درباره کشته شدن برادر دیگرش علی، در جریان حمله نیروهای مورد حمایت جمهوری اسلامی به اردوگاه اشرف در عراق توضیح دهد. صحبت‌های حسین سید احمدی درباره این حمله، جزییات آن و «واکنش قاسم سلیمانی “جنایتکار” نسبت به آن با ابراز خوشحالی در مجلس خبرگان» به درازا کشید و در نهایت با اعتراض حمید نوری و وکلای او همراه شد. رئیس دادگاه خطاب به کنت لوییس، وکیل مشاور که به آلبانی رفته است گفت طرح این موضوع خارج از دستور است و ضروری‌ است حدود مسائلی که مطرح می‌شوند در چارچوب مباحث مرتبط با موضوعات مطرح شده در دادگاه باشد و در ارتباط با موارد اتهامی حمید نوری.

در نهایت رئیس دادگاه خطاب به کنت لوییس، وکیل مشاور گفت که دادگاه را در اینجا متوقف می‌کند. پس از وقفه‌ای کوتاه، دادگاه از سر گرفته شد اما ابتدا صدایی از آلبانی شنیده نمی‌شد. پس از وصل شدن صدا، رئیس دادگاه از کنت لوییس، وکیل مشاور، خواست سوال آخرش را (او گفته بود یک سوال دیگر دارد) بپرسد.

وکیل مشاور از حسین سید احمدی پرسید آیا افراد مانده در اردوگاه اشرف در عراق که هدف حمله نیروهای مورد حمایت جمهوری اسلامی قرار گرفتند، مسلح بودند؟

حسین سید احمدی در پاسخ گفت: «نه، آنها مسلح نبودند. این موضوع در گزارش‌های رسمی مرتبط‌ با این حمله هم قید شده.»

با تمام شدن سوالات وکیل مشاور حسین سید احمدی از او و با توجه به اینکه در سالن ۳۷ دادگاه استکهلم هم کسی از حسین سید احمدی سوال ندارد، روند ارائه شهادت او به پایان رسید.

دادگاه در ادامه به هماهنگی در مورد جلسه بعدی پرداخت که باز هم شاهد و شاکی به شکل آنلاین و ویدئویی از آلبانی در جلسه دادگاه حمید نوری شرکت خواهد کرد.

جلسه بعدی دادگاه روز ۱۴ اکتبر/ ۲۲ مهر برگزار خواهد شد و برابر اعلام قبلی، مهناز میمنت و مهری حاجی‌نژاد شهادت خواهند داد. جلسه بعدی بر اساس ردیف منتشر شده برای جلسات (پیش از شروع رسیدگی به اتهامات حمید نوری) جلسه بیست و هشتم خواهد بود.

گروه «دادخواهان خاوران» در روزهای ۲۶ و ۲۷ مهر/ ۱۸ و ۱۹ اکتبر بنا دارد تجمعی در برابر دادگاه استکهلم برگزار کند. این گروه با انتشار فراخوانی اعلام کرد هم‌زمان با شرکت سه تن از اعضای خانواده‌های جانباختگان در دادگاه نوری، صدیقه حاج محسن (خواهر حسین حاج محسن) و لاله بازرگان (خواهر بیژن بازرگان) در روزهای ۱۸ و ۱۹ اکتبر  و هم چنین عصمت طالبی (خواهر عادل طالبی)  در روز ۶ آبان/۲۸ اکتبر ، در روزهای ۱۸ و ۱۹ اکتبر مقابل دادگاه حمید نوری تجمع خواهند داشت. این گروه در ادامه از دیگر خانواده‌های دادخواه، فعالان سیاسی، مدنی و حقوق بشری برای شرکت در این دو روز تجمع دعوت به‌عمل‌ آورده‌اند.