دلنگرانی‌های زیست‌محیطی یکی-دوتا نیستند. تغییر اقلیم، از بین رفتنِ تنوعِ زیستی، آنتی‌بیوتیک‌ها، پلاستیک، تغذیه‌ی ناسالم، جمعیتِ جهانی، و البته، چیزی که تازگی‌ها بیش‌تر ما را ترسانده، همه‌گیری‌های جهانی — اینها فقط برخی از گرفتاری‌هایی است که به محیط زیست ربط می‌یابد. تنوع و تکثر مشکلات و مسائل زیست‌محیطی وضعیتی مبهم و پیچیده پدید آورده که ما را سردرگم می‌کند طوری که نمی‌دانیم برای حل مسائل چه باید کرد.

Mike Berners-Lee, There Is No Planet B, Cambridge University Press, 2021
Mike Berners-Lee, There Is No Planet B, Cambridge University Press, 2021

می‌پرسیم کدام‌یک از مسائل زیست‌محیطی جدی‌تر و در اولویت است و از کجا باید بیاغازیم؟ آیا باید و هنوز می‌توان بر فناوری مهار زد و از آسیب‌های فناوری به محیط زیست کاست، یا اینکه مهار فناوری از دست انسان‌ها بیرون رفته است؟ آیا باید مردم را هرچه بیش‌تر به گیاه‌خواری تشویق کرد، یا حتا مصرف گوشت و فراورده‌های حیوانی را یکسره ممنوع کرد، تا دامداری‌های صنعتی برچیده شود؟ آیا باید انسان‌ها را از سفر بازداشت تا سوخت و انرژیِ کم‌تری مصرف شود؟ اگر جهانی بخواهیم که مصرف انرژی‌های کربنی در آن کم باشد، آنگاه آیا هنوز می‌توانیم سفرهای هوایی داشته باشیم؟ آیا چاره را باید در خیزش‌ها و جنبش‌های زیست‌محیطی دید یا چاره‌ی کار در کنشگریِ فردی است؟ به‌راستی در زمینه‌ی مسائل زیست‌محیطی چه کارهایی را باید به‌طور جمعی انجام دهیم و چه کارهایی را باید هریک از ما به‌طور فردی انجام دهیم؟ این‌ها و دیگر پرسش‌ها نیز بر پیچیدگی و ابهامِ وضعیت می‌افزایند.

کتابِ هیچ سیاره‌ی جایگزینی وجود ندارد به این هدف نوشته شده که فضای مسائل زیست‌محیطی را روشن کند. نویسنده با زبانی روشن و مدلل هر موضوعی را به جای خودش به بحث و بررسی می‌گیرد و راهکارهای کاربردی و عملی به ما نشان می‌دهد. نویسنده می‌کوشد تصویری کلی از وضعیت به دست دهد تا از سردرگمی‌ها و پیچیدگی‌ها بکاهد. در سرتاسر کتاب با پرسش‌هایی از آن دست که در بالا آمد روبه‌رو می‌شویم. این روشِ پرسش‌محور هم به‌نوبه‌ی خود مباحث کتاب را ملموس و ساده کرده است و زین‌رو خواننده به‌آسانی می‌تواند با این مباحث ارتباط برقرار کند.

درست در زمانی که نومیدی درباره‌ی مسائل زیست‌محیطی رایج است، در این کتاب رهیافتی بسیار امیدوارانه می‌بینیم. نویسنده در این کتاب حساب و کتاب‌هایی می‌کند و مجموعه‌ای از کارهایی را نشان می‌دهد که می‌شود برای مسائل محیط زیست انجام داد. این کتاب را دو سال پیش انتشارت کمبریج منتشر کرده بود و امسال ویرایشی تازه‌ و به‌روزشده‌ از آن را منتشر کرده است. موضوعاتی چون حیات وحش، غذا، انرژی، مسافرت و حمل‌ونقل، کسب‌وکار و سرمایه‌گذاری، فناوری، حقیقت و دانش، اعتماد به کارشناسان، اعتراض و کنشگری، و بیما‌ری‌های جهان‌گیر در این کتاب در ارتباط با مسائل زیست‌محیطی به بحث و بررسی گرفته شده و در پایان هم نویسنده فصلی را اختصاص داده به اینکه هریک از ما چه کاری در این باره می‌توانیم انجام دهیم.

این اثر کتابی راهنما یا دست‌نامه (handbook) است و برای همین برای طیفِ گسترده‌ای از خوانندگان قابل فهم و خواندنی است. کتاب پر از اطلاعات آموزنده و کاربردی است و همه‌ جا به شواهد و مدارک ارجاع می‌دهد. در حالی که مسائل زیست‌محیطی بسیار پیچیده و مبهم شده‌اند، در این کتاب نگاهی روشن و ساده و زبانی گیرا و رسا می‌یابیم و نویسنده تا جایی که توانسته از واژگان تخصصی پرهیز کرده است. با این ویژگی‌ها این کتاب به اثری آموزنده و هم‌هنگام خوش‌خوان و سرگرم‌کننده تبدیل شده است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«از زمانی که سرانه‌ی مصرفِ انرژی ثبت شده، بشر تقریباً هرسال بیش از سالِ قبل انرژی مصرف کرده است. طیِ ۵۰ سالِ گذشته، افزایشِ مصرف انرژی در هر سال ۲.۴ ٪ بوده است که در مجموع طیِ این دوره بیش از سه برابر شده است. در سده‌ی قبل از آن، افزایشِ مصرفِ انرژی در هر سال ۱٪ بوده است و باز عقب‌تر که برویم میزان افزایش باز کم‌تر می‌شود گرچه همواره، به‌ استثنای چند مورد، افزایشی بوده است. ما پیوسته قدرتمندتر شده‌ایم نه‌فقط با افزایشِ ذخیره‌ی انرژی بلکه نیز بدین وسیله که انرژی را هرچه کاراتر و نوآورانه‌تر مصرف کرده‌ایم. ما با این کار اثری بر جهان‌مان گذاشته‌ایم، تا اندازه‌ای با برنامه و تا اندازه‌ای هم تصادفاً. اما در طیِ این مدت توانِ بازسازی وبه‌سازی که سیاره‌ی ما دارد افزایش نیافته است. پس توازن به هم خورده و اکنون به نقطه‌ی بحرانی رسیده است. در طولِ تاریخ در پیش از دورانِ جدید، فرهنگ‌های بزرگ همه طبیعت را جایی بزرگ و پرظرفیت دانسته‌اند که هرچیزی را در آن می‌توان ریخت و هر کاری در آن می‌توان انجام داد — و این رهیافت به‌طور کلی برای ما دردسری درست نکرده بود.

اما در چند دهه‌ی اخیر اوضاع فرق کرده است. می‌توانیم بحث کنیم که دقیقاً کِی چنین شد، اما بسنده می‌کنیم به اینکه بگوییم اخیراً چنین شده است. حدودِ صد سال پیش در جنگ جهانیِ اول حتا اگر می‌خواستیم نمی‌توانستیم جهان را سراسر ویران کنیم. اما از پنجاه سال پیش، به‌ویژه با پیدایشِ انرژیِ هسته‌ای، برایمان روشن شده است که اگر حماقت بزرگی مرتکب شویم می‌توانیم جهان را یکسره ویران کنیم. اما امروزه حتا نیاز نیست چنان حماقت‌های بزرگی مرتکب شویم؛ در هر صورت جهان را به‌سوی ویرانیِ بزرگ می‌‌بریم مگر اینکه کاری بزرگ انجام دهیم. و پنجاه سال پساتر، اگر مصرف انرژی به همین سان ادامه یابد، جهان باز شکننده‌تر و آسیب‌پذیرتر خواهد بود در حالی که قدرت انسان روز به روز بیش‌تر می‌شود.

برای اینکه دیدگاهی درباره‌ی افزایشِ مصرفِ انرژی پیدا کنیم، به یاد بیاورید ۲۶ دسامبر در سال ۲۰۰۴ را وقتی که در آسیا یک سونامی رخ داد که دویست و سی هزار تَن را به کام مرگ فرو برد. فاجعه‌‌ای بس بزرگ در طبیعت بود که همه به یاد داریم. موجِ سونامی انرژی زیادی آزاد کرد اما این میزان انرژی تقریباً به اندازه‌ی میزان انرژی‌ای است که در آن زمان انسان‌ها در ۲۴ ساعت در سراسر جهان مصرف می‌کردند. صد و پنجاه سال پیش انسان این میزان انرژی را در طیِ یک ماه به دست می‌آورد و مصرف می‌کرد. در حال حاضر این کار فقط ۱۸ ساعت زمان می‌بَرد.

وضعیت “انسانِ بزرگ و قوی، سیاره‌ی کوچک و ضعیف” وضعیتی است که “انتروپوسین” نامیده شده است. در این کتاب این نام را به‌معنای دورانی به کار می‌بریم که در آن انسان‌ها اصلی‌ترین تغییردهنده‌ی بوم‌سپهر هستند.»