سعید دهقان، وکیل دادگستری در توئیتر خود افشا کرده است که پیام درفشان، وکیل دادگستری، در بازداشتگاه‌های مخفی و زندان اوین شکنجه شده و او را به تیمارستان (بیمارستان رازی، امین‌آباد) فرستاده‌اند.

دهقان در رشته توئیتی در ۲۰ شماره این موضوع را شرح داده اما پیش از ورود به جزییات ماجرا تأکید کرده است که پیام درفشان‬⁩ تنها یک فعال حقوق بشر عادی نبوده، بلکه او دبیر کمیسیون حمایت از وکلای کانون وکلا بوده و وظیفه‌اش حمایت از وکلایی‌ست که با مشکلات قضایی و امنیتی مواجه می‌شوند.

آن‌چه بر سر این وکیل دادگستری آورده‌اند این پرسش را برای افکار عمومی ایجاد می‌کند که وقتی با «دبیر کمیسیون حمایت از وکلای کانون وکلا» چنین برخوردی می‌شود، با دیگر زندانیان سیاسی گمنام یا با زندانیان جرایم عادی چگونه برخورد می‌شود؟ هر چند بخش کوچکی از پاسخ این پرسش در ویدئوهای لو رفته از زندان اوین هویداست اما بخش دیگر ماجرا، تلاش برای مجنون‌انگاری متهمان و زندانیان است که در قالب ارجاع آنان به بیمارستان روانی نمایان می‌شود: «مجنون‌انگاری» زندانی، نمودی از استیلای وحشت و شکنجه

یکی از آخرین نمونه‌های این ماجرا بهنام محجوبی، درویش گنابادی بود. او را برای شکنجه از زندان به مرکز درمانی بیماران روانی فرستادند. به زندان برگرداندند و پس از وخامت حالش، به بیمارستان انتقالش دادند. در بیمارستان هم با ضد و نقیض‌گویی، خانواده‌ا‌ش را شکنجه کردند.

سعید دهقان اما درباره پیام درفشان در توئیتر خود می‌نویسد:

«۱۸ خرداد پارسال ۱۷ مأمور امنیتی به دفتر وکالت ⁧‫پیام درفشان‬⁩ در تهران یورش بردند و با تجسس کامل دفتر و ضبط کامپیوترهای دفتر و پرونده‌های موکلین او، عملاً حوزه وکالتی‌اش از جمله صیانت از حقوق موکلین را نقض کردند. ‏تأکید بازجوهای ⁧‫اطلاعات سپاه‬⁩ از بدو ورود به دفتر پیام درفشان این بود که چرا وکالتِ ⁧‫کاووس سیدامامی‬⁩ را پذیرفت! در ادامه نیز در بازجویی‌ها بیشترین زمان و فشار به آن اختصاص پیدا کرد. علاوه بر انتقال این وکیل حقوق بشری با چشم‌بند به یکی از خانه‌های امنیتی و نه بازداشتگاه قانونی و ممنوعیت حق تماس و اطلاع به خانواده و وکلا، نگهداری او‌ نیز در اتاقی کاملا تاریک و فاقد پنجره در فصل تابستان، نشانه‌ آغاز پروژه تخریب با حداکثر فشار روانی و جسمانی بود. انتقال به سلولی در بند ⁧‫دو-الف‬⁩ سپاه با لامپ‌های پرنور همیشه روشن در سقف و صدای بلند سه هواکش و توالت کثیفی که بوی بسیار متعفن آن به خاطر تنگی فضا چند برابر به مشام می‌رسید و ‏انجام بازجویی‌های طولانی برخلاف موضوع پرونده که علت آن نشر اکاذیب طی مصاحبه با بی‌بی‌سی فارسی درباره وضعیت نامناسب زندان زنان شهرری بود؛ اما در مورد سایر پرونده‌های وکالتی مانند پرونده فوت مشکوک مرحوم ⁧‫کاووس سیدامامی‬⁩ و همچنین چرایی انجام وکالت خانم ⁧‫نسرین ستوده‬⁩ و ….»

بر اساس رشته توئیت سعید دهقان، وقتی ⁧‫پیام درفشان‬⁩ در اعتراض به چراغ‌های پرنور و صدای بلند هواکش، درِ سلول را می‌زند تا بلکه بتواند کاری کند که صداها قطع شوند تا دقایقی بخوابد، سه مأمور به داخل سلول او می‌آیند و یک نفر از آنها شوکر جلو می‌آورد و آن را به نشانه تهدید می‌زند و می‌گوید که اگر او یک مرتبه دیگر به درِ سلول بزند، برخورد دیگری با او خواهد شد:

«[پیام درفشان] در ادامه دیگر بر درِ سلول نزد اما همان سه نفر آمدند و او را به بخشی از بند دو-الف بردند که بهداری زندان نبود و با حالت تمسخر و رعب‌انگیز گفتند آمپولی به تو می‌زنیم تا راحت بخوابی! در مقابل اعتراض و ‌مقاومت ⁧‫پیام درفشان‬⁩ برابر آمپول، گفتند تشخیص با تو نیست و ما مسخره تو نیستیم و ….
پس از تزریق آمپول به سلول منتقل شده که خوابش می‌برد اما دچار رعشه در خواب می‌شود و زبان بین دندان‌ها قرار گرفته و با شدتی گاز گرفته می‌شود که نیمی از آن قطع شده و در همان وضعیت مجددا دچار بی‌هوشی شده و خونریزی شدید موجب می‌شود خون در حلق‌اش بریزد و تمام لباسهایش خون‌آلود شود. صبح روز بعد با آمبولانس به بیمارستان بقیه‌الله منتقل و ابتدا زبانش جراحی می‌شود و به علت رعشه و آشفتگی و اختلال در ادراک محیط، در بخش مغز و اعصاب بستری می‌شود. در تمام این مدت، به خانواده نگران و وکلا که در دادسرای اوین مستمر حاضر می‌شدند هیچ اطلاعی توسط بازپرس داده نمی‌شود. در حالی که پزشکان مشغول تشخیص و درمان ضایعه به علت تزریق آمپول بودند، مأمورین اطلاعات سپاه به بیمارستان مراجعه کردند و گفتند بازپرس با تبدیل قرار بازداشت به وثیقه موافقت کرده و باید به دادسرا برویم اما بیمارستان اجازه ترخیص نمی‌دهد مگر اینکه خودت کتبا مسئولیت را بر عهده بگیری! ‏⁧‫پیام درفشان‬⁩ رضایت خود را به ترخیص مکتوب می‌کند اما مأمورین او را در عقب خودرویی آهنی فاقد هرگونه پنجره، آن هم در گرمای طاقت‌فرسای تیر ماه به مدت طولانی قرار دادند که با خونابه مستمر همراه شده و دستمالی هم دیگر برای پاک کردن وجود نداشت! ‏او پس از پیاده شدن متوجه شد که به حیاط دادگاه انقلاب آورده شده نه دادسرای اوین برای تبدیل قرار بازداشت! برای اینکه همکارانش او را با این وضعیت نبینند، با وجود بیماری شدید، از در پشتی دادگاه بدون آسانسور، نزد ⁧‫قاضی مقیسه‬⁩ می‌برندش؛ آن هم به بهانه رسیدگی به اعتراض به قرار بازداشت!»

بر اساس اطلاعات منتشر شده از سوی سعید دهقان، پیام درفشان‬⁩ در حالی نزد قاضی [محمد] مقیسه برده شده و «برخورد هتاکانه» و «فریادهای توهین‌آمیز» او را همزمان با نیشخند بازجوها تحمل کرده که به علت تورم شدید محل بخیه زبان و ریختن خونابه، از پاسخگویی و دفاع از خود ناتوان بوده و یک طرفه مورد حمله، توهین و فریادهای قاضی مقیسه قرار داشته است:

«پس از این اقدام، به جای بازگرداندن او به بیمارستان جهت درمان، او را با وجود بخیه تازه زبان و تورم شدید که موجب عدم امکان جویدن و خوردن غذا می‌شد و با وجود نیاز به مراقبت تخصصی برای اینکه مجددا دچار رعشه نشود، حتی به بهداری زندان هم نبردند و به بند عمومی زندان اوین منتقل کردند!»

دهقان در ادامه این رشته توئیت افشاگر خود می‌نویسد:

«پس از دچار شدن ⁧‫پیام درفشان‬⁩ به رعشه، او را به جای بیمارستان تخصصی، با زدن پابند و دستبند به بیمارستان رازی ⁧‫امین‌آباد‬⁩ (مختص بیماران روانی) منتقل کردند! در آنجا به او شوک‌های الکتریکی می‌دهند که علاوه بر تشدید بیماری، به سیستم مغزی وی آسیب جدی وارد شده و دچار عدم هوشیاری می‌شود!
وقتی خانواده و وکلا از طریق ⁧‫زندانیان سیاسی‬⁩ اوین، موفق به پیدا کردنش می‌شوند، علاوه بر مواجهه با وضعیت جسمانی وخیم او، متوجه می‌شوند که به خاطر اعتراضش به پابند و دستبندی که سبب زجر مستمر وی شده بود، به تشویق دو تن از بهیاران، مورد ضرب و شتم سربازان سازمان زندان‌ها قرار می‌گرفت!
با وجود عدم اعزام از طرف زندان و عدم حضور در دادگاه، او به صورت غیابی توسط ⁧‫قاضی افشاری‬⁩ محاکمه و به ۲/۵ سال حبس و دو سال محرومیت از وکالت محکوم‌ شد که با تأیید دادگاه تجدیدنظر قطعی شد. ‏با وجود بیماری شدید، با تبدیل ⁧‫قرار بازداشت‬⁩ او موافقت نکردند و مستمراً تا صدور حکم قطعی، محبوس بود!»

بیشتر بخوانید: دادگاه تجدید نظر، حکم دو سال و شش ماه حبس تعزیری پیام درفشان را تأیید کرد

سعید دهقان در نهایت از تلاش‌های خانواده این وکیل دادگستری به منظور حفظ جان او خبر می‌دهد و می‌نویسد:

«با تلاش خانواده (پرداخت پول به پزشک بیمارستان) و‌ جلب موافقت پزشک و راهنمایی مددکار مستقر در بیمارستان -که کمک کرد تا مکتوب کند بهبود یافته و خواهان بازگشت به زندان است- توانست از وضعیتی که قطعاً وی را دچار سرنوشت مرحوم ⁧‫بهنام محجوبی‬⁩ می‌کرد خلاص شود و به زندان اوین بازگشت.»

درباره آن‌چه دستگاه قضایی جمهوری اسلامی بر سر بهنام محجوبی آورد، در اینجا بیشتر بخوانید: نامی تازه در لیست قربانیان شکنجه در جمهوری اسلامی: بهنام محجوبی

از زمان جان باختن بهنام محجوبی در بیمارستان لقمان تهران، بار دیگر بحث وجود شکنجه در زندان‌های جمهوری اسلامی به شکلی جدی به فضای عمومی کشانده شد اما نتوانست روند مرگ مشکوک زندانیان را متوقف کند و در روزهای اخیر، شاهین ناصری به جمع نام‌های ثبت شده از زندانیان جان‌باخته در زندان‌های جمهوری اسلامی اضافه شده است: جان‌باختن شاهین ناصری در زندان؛ توضیحات قوه قضائیه هیچ اعتباری ندارد

شیرین عبادی، حقوقدان و برنده جایزه صلح نوبل اما در واکنش به این ماجرا در کانال تلگرام خود می‌نویسد:

«تمام این شکنجه‌ها تنها به یک دلیل و آن هم دفاع از حقوق بشر و وکالت افرادی مانند کاووس سیدامامی بوده که قربانیان نظام ضدانسانی بوده‌اند.»

بر اساس کنوانسیون منع شکنجه مصوب سال ۱۹۸۴، شکنجه مشتمل بر هر عمل عامدانه است که بر اثر آن درد یا رنج شدید جسمی یا روحی به فرد وارد شود تا اطلاعات یا اقراری از او درباره خودش یا شخص دیگری گرفته شود. این رفتار می‌تواند جسمی باشد یا روانی. 

دولت ایران هنوز به کنوانسیون جهانی منع شکنجه ملحق نشده است چرا که شکنجه در ایران تاکنون همواره به مثابه ابزاری برای ایجاد رعب و وحشت در جامعه و وادار کردن مخالفان سیاسی و عقیدتی به اعتراف اجباری علیه خود به‌ کار گرفته شده است.