در خاطره بسیاری از ما، خانواده یک مفهوم متناقض‌گونه است: از نطر فرهنگی باور داریم تکیه‌گاه ما و محل آرامش‌مان است و از سویی عمیق‌ترین ضربه‌های روانی‌مان را از خانواده خورده‌ایم. از این لحاظ خانواده تحصیل‌کرده با خانواده کمتر تحصیل‌کرده فرق زیادی ندارد. شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، انتظارات و ویژگی‌های مشابهی را آفریده؛ طوری که مثل پدر خانواده در فیلم «زالو» اثر بهمن کیارستمی، همه فکر می‌کنند تحت فشار گذاشتن، تحقیر کلامی و خشونت می‌تواند مسیر دلسوزانه‌ای برای تغییر آینده فرزندان باشد.

بخواهید یا نخواهید، والدین شما بذرهای روانی و احساسی را در شما می‌کارند. این دانه‌ها همراه شما رشد می‌کنند. در برخی از خانواده‌ها، این بذرها بذر عشق، احترام و استقلال هستند، اما نه در همه آنها. بسیاری دیگر، بذر ترس، تعهد یا گناه می‌کارند. والدین زیادی نسبت به فرزندان خود بدرفتاری می‌کنند و این رفتارهای سمی در زندگی کودک ثابت و غالب می‌شود.

البته همه والدین در تربیت اشتباه می‌کنند. این طبیعی است، زیرا هیچ والد کاملی وجود ندارد. اما یک نکته واضح وجود دارد و آن این که بسیاری از اشتباهات، به ویژه تکرار رفتارهای بد با کودکان، منجر به ایجاد محیط سمی در خانه می‌شود که صدمات عاطفی شدیدی به جوانان بی‌گناه وارد می‌کند.

والدینی که وعده عشق و مراقبت می‌دهند و در عین حال با فرزند خود بدرفتاری می‌کنند، والدین سمی نامیده می‌شوند.

تقریباً همه والدین سمی می‌گویند که فرزندان خود را دوست دارند و معمولاً منظورشان نیز همین است. اما عشق چیزی بیشتر از احساسات بیان شده است.

آنچه والدین سمی عشق می‌نامند، به ندرت به عنوان یک رفتار مفید، آرامش‌بخش، دلگرم کننده، محترمانه، ارزشمند و پذیرنده مطرح می‌شود. والدین سمی معمولاً به نام عشق بی‌مهری می‌کنند.

به این ترتیب آنها آسیب‌های عاطفی زیادی به فرزندان خود وارد می‌کنند. از دست دادن دوران کودکی، افسردگی، اضطراب، احساس گناه و شرمندگی فلج کننده و ارزش خود پایین تنها برخی از اثرات مکرر تربیت سمی هستند.

علاوه بر این، همه ما تمایل داریم الگوهای آشنایی از احساسات را تکرار کنیم. مهم نیست که چقدر دردناک و آسیب‌زننده باشند. به عبارت دیگر ، فرزندان والدین سمی سعی می‌کنند تجربیات قدیمی و دردناک خود را در دیگر روابط بزرگسالی بازسازی کنند. در نتیجه، یک آسیب مضاعف وارد می شود.

فرزندان والدین سمی، تمایل به سوء استفاده از خود را دارند. و بزودی خود هم از دیگران سوءاستفاده خواهند کرد.

هر خانواده یک سیستم با دقت طراحی شده است

هر خانواده یک سیستم است، گروهی از افراد به هم پیوسته که در آن هر فرد به شیوه‌های عمیق و اغلب پنهان تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

هر خانواده یک شبکه پیچیده از طیف کاملی از احساسات مثبت و منفی است – از عشق و غرور گرفته تا شادی، حسادت، گناه و اضطراب.

این جریان دائمی طیف وسیعی از احساسات انسانی است. این احساسات با نیازها، ارزش‌ها، قوانین و باورهای مختلف مرتبط است.

اما بخش بسیار کمی از یک سیستم خانوادگی بلافاصله قابل مشاهده است. برای دیدن قوانین پنهان خانواده و محرک‌های احساسی باید عمیق شوید. هرچه عمیق‌تر بروید، بیشتر کشف می کنید.

قواعد پنهان و باورهای نهفته آنهایی هستند که نگرش‌ها، قضاوت‌ها و ادراکات را پیش می‌برند. این قوانین و باورهای پنهان اغلب در قالب «باید‌»ها انجام می‌شود.

در سطح نهایی ارتباطات، این باورها همچنین می‌توانند به عنوان قوانین مستقیم در مورد آنچه باید انجام شود و آنچه نباید انجام شود بیان شوند.

در خانواده‌های معقول، بالغ و دلسوز، باورها و قوانین اساسی در مسیری شکل می‌گیرد که احساسات و نیازهای همه اعضای خانواده در نظر گرفته شود. قوانین منطقی هستند و ساختار اخلاقی و اخلاقی را برای رشد کودک ارائه می‌دهند.

از سوی دیگر در خانواده‌های سمی، اعتقادات اساسی و قوانین نانوشته تقریباً همیشه خود محورانه بوده و به نفع والدین سمی عمل می‌کنند.

در خانواده‌های سمی، قوانین مبتنی بر درک عجیب و مخدوش از واقعیت است و کودکان را در مکانی قرار می‌دهد که می‌توانند به راحتی مورد سوء استفاده قرار گیرند.

نمونه‌هایی از این باورهای سمی عبارتند از:

کودکان باید در هر شرایطی به والدین خود احترام بگذارند.
فقط دو راه برای انجام کارها وجود دارد – راه من و روش اشتباه.
کودکان باید دیده شوند اما نباید شنیده شوند.
این اشتباه است که کودکان از دست والدین خود عصبانی شوند.

و نمونه‌هایی از قوانین ناگفته خانواده سمی می تواند موارد زیر باشد:

موفق تر از پدرت نباش.
شادتر از مادرت نباش.
زندگی خود را هدایت نکن.
هرگز از نیاز به من دست نکش.

اگر کودکان از این قوانین و باورهای سمی اطاعت نکنند، والدین با مجازات تحریک‌آمیز یا کنار گذاشتن عشق خود واکنش نشان می‌دهند.

در نتیجه، کودکان کورکورانه از قوانین سوءاستفاده‌گرانه خانواده اطاعت می‌کنند، فقط به این دلیل که نمی‌خواهند مجازات شوند و نمی‌خواهند با اطاعت نکردن از خانواده به آن خائن باشند. پس مهم نیست که موقعیت آنها چقدر وحشتناک است.

سیستم خانواده

یک سیستم خانوادگی بدون آزادی شخصی یک سیستم سمی است. تفاوت چشمگیر بین خانواده‌های سالم و مسموم در این است که چقدر آزادی در بین اعضای خانواده – از جمله کودکان وجود دارد.

در خانواده‌های سالم این آزادی وجود دارد که خود را به عنوان یک فرد محترمانه بیان کنید. خانواده‌های سالم این چیزها را تشویق می‌کنند:

فردیت
خودمختاری
مسئولیت
استقلال
احساس ارزش و کفایت

به عنوان یک قاعده، در خانواده‌های ناسالم از بیان فردی دلسرد می‌شوید. اساساً، همه باید با افکار و اعمال والدین سمی غالب مطابقت داشته باشند.

خانواده‌های سمی مرزهای شخصی را تار می‌کنند، باعث ایجاد همجوشی و چسبیدن اعضای خانواده می‌شوند تا همه تابع اراده والدین سمی باشند.

در سطح ناخودآگاه، برای اعضای خانواده سخت است که بدانند یکی کجا پایان می‌یابد و دیگری کجا شروع می‌شود. اعضای خانواده سمی در تلاشی نادرست برای نزدیک بودن، شروع به خفه کردن شخصیت یکدیگر می‌کنند.

در خانواده‌های سمی، سیستم به گونه‌ای عمل می‌کند که در آن هر تصمیمی که شخص می‌گیرد به بقیه اعضای خانواده مرتبط می‌شود. احساسات، رفتارها و تصمیمات فرد دیگر در سطح شخصی گرفته نمی‌شود.

یک فرد دیگر خودش نیست، او فقط امتداد سیستم خانواده است. کودکان در چنین سیستم سمی حتی برای کوچک‌ترین اقدامات نیاز به تأیید مداوم والدین خود دارند.

همانطور که گفتیم، هر خانواده سیستمی است با قوانین مکتوب و نانوشته فراوان. هر سیستمی نیاز به تعادل دارد و خانواده‌های سمی بر اساس یک سیستم بسیار شکننده ساخته شده‌اند؛ جایی که هرج و مرج یک شیوه زندگی است و همه به هرج و مرج وابسته هستند.

برای حفظ سیستم سمی، والدین سمی اغلب با از دست دادن تعادل با افزایش هرج و مرج مبارزه می کنند. هرچه خانواده سمی‌تر باشد، تعادل آن کمتر طول می‌کشد. به همین دلیل است که والدین سمی معمولاً حتی در صورت انحرافات جزئی طوری واکنش نشان می‌دهند که گویی جان آنها در خطر است.

زندگی با انکار خانواده سمی آسان‌تر است

بسیاری از مردم با این مشکل روبه‌رو هستند که کیفیت رابطه با سرپرست‌شان، بیشتر اوقات والدین، ​​بر کیفیت زندگی آنها تأثیر می‌گذارد.

از آنجا که کودکان مراجع اندکی در خارج از خانواده دارند، همه چیزهایی که در مورد خود و دیگران می‌آموزند به حقایقی جهانی تبدیل می‌شود که عمیقاً در ذهن آنها حک شده است.

تحقیقات (در میان سایر تحقیقات در مورد نظریه دلبستگی) نشان داده است که رابطه با والدین شما در واقع یکی از بزرگ‌ترین تأثیرات را بر کیفیت زندگی دارد.

با ان حال‌ شناسایی خانواده‌های سمی یا اعتراف به اینکه در یک خانواده بزرگ شده‌اید بسیار دشوار است. دلایل متعددی برای آن وجود دارد:

اول خانواده‌های سمی معمولاً نمای بسیار معمولی از خود به جهان نشان می‌دهند. در ظاهر معمولی به نظر می‌رسند، اما در داخل پوسیده هستند.
کودکان باید والدین خود را کامل ببینند و این می‌تواند در بزرگسالی ادامه یابد.
نکته آخر اینکه والدین سمی تمایلات خودشیفته‌ای دارند و خود را بسیار بهتر از والدین خود می‌بینند.
والدین سمی قانون می‌گذارند، قضاوت می‌کنند و درد ایجاد می کنند. پذیرش آن حقیقت سختی است.

به همین دلیل است که فرزندان والدین سمی معمولاً در انکار زندگی می‌کنند و والدین سمی حتی سیستم انکار خود را دارند و خود را بسیار بهتر از آنچه هستند می‌بینند.

وفاداری به خانواده یک نیروی بسیار قدرتمند در زندگی کودکان است، مهم نیست که خانواده چقدر فاسد و سمی باشد. برای یک کودک بی‌دفاع و وابسته بسیار راحت‌تر است که به خاطر کار بدی (گناه)، یا حتی بد (شرم) احساس گناه کند و مستحق عصبانیت والدین باشد، تا این واقعیت را بپذیرد که والدینش، محافظانش، قابل اعتماد نیستند.

بسیاری از روش‌های مخرب مختلف وجود دارد که والدین از طریق آنها سمی می‌شوند. شایع ترین الگوهای رفتاری سمی عبارتند از:

معتقدند بچه به آنها توهین کرده است.
دائماً انتقاد می‌کنند.
از درد جسمانی برای برقراری انضباط استفاده می کنند.
مستی یا مصرف مواد مخدر در حضور بچه‌ها رایج است.
والدینی افسرده و عاطفی هستند که در دسترس نیستند.
کودک از والدین مراقبت می‌کند.
هر چیزی باید مخفی نگه داشته شود.
ترس از ابراز خشم نسبت به والدین وجود دارد.

معمولاً والدین سمی با فرزندان خود حتی در بزرگسالی بدرفتاری می کنند و این را می توان در موارد زیر مشاهده کرد:

با بزرگسالان طوری رفتار می‌کنند که انگار هنوز کودک است.
همه تصمیمات اصلی باید توسط والدین تأیید شود (یا فشار ناخودآگاه وجود دارد).
واکنش احساسی شدید به گذراندن وقت با والدین وجود دارد.
ترس از اختلاف نظر با والدین وجود دارد.
بچه‌‌ها نسبت به احساس والدین احساس مسوولیت می‌کنند.
مهم نیست که چه کار می‌کنید، هرگز کار شما به نظر والدین خوب نیست.
در اعماق وجودتان امیدوار هستید که والدین روزی بهتر شوند.

یک رابطه سمی با والدین بر همه روابط دیگر در زندگی بزرگسالان تأثیر می گذارد حتی رابطه با خود و متأسفانه به روش منفی. متداول‌ترین نمونه‌ها عبارتند از:

ورود مداوم به روابط سوء‌استفاده کننده، داشتن سبک دلبستگی سمی (اجتنابی یا مضطرب).
اعتقاد به این که افراد نزدیک به شما صدمه می زنند.
باور دارید به اینکه «من تو را رها می‌کنم.»
بدترین‌ها را از مردم و به طور کلی از زندگی انتظار دارید.
به خوبی نمی‌دانید چه کسی هستید، چه احساسی دارید و چه هستید.
می‌ترسید که مردم اگر شما را واقعی بشناسند، شما را دوست نداشته باشند.
احساس می‌کنید یک کلاهبردار هستید.
بدون دلیل مشخص عصبانی یا غمگین می‌شوید (فلاش‌های احساسی).
به سختی می‌توانید استراحت کنید یا اوقات خوشی را سپری کنید.
یک فرد کمال گرا هستید.
به نوعی، خود را مانند والدین‌تان می‌بینید، حتی اگر نخواهید.

رفتار سمی والدین به طور معمول منجر به احساس عزت نفس پایین می‌شود که بیشتر منجر به آسیب رساندن به روابط صمیمی، از دست دادن اعتماد به نفس، احساس عدم کفایت، فلج ترس، خشم غیر متمرکز، افسردگی، اضطراب، خشم، به تعویق انداختن، خودتخریبی و بسیاری رفتارهای مخرب دیگر می‌شود.

از آنجا که دنیای کودک بسیار محدود است، والدین تنها منبع در دسترس عشق و آرامش هستند. همه روابط سالم، چه بین بزرگسالان، چه بین بزرگسالان و کودکان اعتماد و صراحت را می‌طلبد. اینها مواردی است که در خانواده‌های سمی کاملاً از بین می‌رود.

والدین سمی معمولاً والدین سمی داشته‌اند

والدین سمی اغلب والدین سمی داشته‌اند. یک سیستم خانوادگی سمی اغلب «ارثی» است و نسل به نسل آسیب می‌رساند. بنابراین سیستم سمی چیزی نیست که والدین سمی اختراع کنند، بلکه نتیجه احساسات، قوانین و تعاملات انباشته شده است و از نیا به جد منتقل شده است.

چندین روش اصلی برای انتقال سیستم‌های سمی خانواده وجود دارد:

اجبار تکراری: ما به سمت چیزهایی می‌رویم که برای ما آشنا هستند، حتی موارد بد. آشنایی باعث ایجاد احساس راحتی می‌شود. قوانین را می‌دانیم و می‌دانیم که چه انتظاری داریم. به همین دلیل است که الگوهای رابطه با سایر افراد نزدیک ما شبیه الگوهایی است که در رابطه با والدین خود آموخته‌ایم. از دیگران انتظار داریم که نسبت به ما مانند والدین‌مان رفتار کنند. از نظر عملی این بدان معناست که ما در زندگی بزرگسالان خود همان روابط صمیمی را که با والدین خود داشتیم، جست‌وجو می کنیم.

راهکارهای خشم: خشم یک ویژگی رایج در کودکان بزرگ شده توسط والدین سمی است. کودکان بدسرپرست خشم انباشته شده زیادی دارند. بدون عصبانیت نمی‌توان مورد ضرب و شتم، تحقیر و وحشت قرار گرفت. از آنجایی که کودک هیچ راهی برای تخلیه عصبانیت ندارد، خشمش انباشته می‌شود و مجبور است در بزرگسالی راهی برای رفتارهای خشونت‌آمیز ، جنایت، یا سردرد، افسردگی و بیماری پیدا کند.

افراد بدسرپرست، سرپرست بد می‌شوند: گاهی اوقات کودک تصور می‌کند که اگر دارای ویژگی‌هایی مشابه والدین سمی خود باشد، می‌تواند از خود محافظت کند. بنابراین کودکان قربانی خیال می‌کنند که می‌توانند با رفتار مشابه با سوء‌استفاده‌کننده از خود محافظت کنند. در نهایت همان ویژگی‌های مضر مانند والدین سمی خود ایجاد می‌کنند.

انواع والدین سمی

اشکال زیادی از خانواده‌های سمی وجود دارد، اما انواع بسیار مکرر و استانداردی نیز وجود دارد که کم و بیش بر اساس الگوهای رفتاری منفی مشابه عمل می‌کنند. ما می‌توانیم والدین سمی را در دسته‌های استاندارد زیر قرار دهیم:

والدین خداگونه، جایی که استقلال کودک خفه می‌شود.
والدین ناکافی، جایی که کودک تقریباً نامرئی می‌شود.
کنترل کننده‌ها، جایی که کودک فقط یک عضو خانواده است.
سوء‌استفاده‌کنندگان کلامی، که به طور مستقیم یا غیر مستقیم کودک را بارها و بارها تحقیر می‌کنند.
والدین رقابتی.
کمال گرایان.
سوء‌استفاده‌کنندگان فیزیکی، که جایی برای پنهان شدن و فرار از تنبیه بدنی وجرد ندارد.
سوء استفاده کنندگان فعال.
سوء استفاده کنندگان منفعل.
مصرف‌کنندگان مشروبات الکلی، جایی که همه رفتارهای بالا در آن وجود دارد.
سوء‌استفاده‌کنندگان جنسی، که نشان‌دهنده خیانت نهایی است.

خبر خوب اینکه…

درک رابطه بین باورهای خانوادگی و احساسات منفی گامی مهم در جهت توقف رفتارهای خودتخریبگر است. همه ما واکنش عاطفی شدیدی به والدین خود نشان می‌دهیم ، اما اگر این احساسات بیش از حد قوی یا بیش از حد منفی باشند، برای محافظت از خود تمایل به دفن آنها داریم.

در خانواده‌های سمی، ابراز احساسات معمولاً مجاز نیست و بنابراین آگاهی از احساسات نسبت به والدین کار سختی است. به همین دلیل بسیار مهم است که آن را آسان بگیرید و اجازه دهید احساسات مسدود شده‌تان به آرامی ظاهر شوند. متأسفانه، معمولاً قبل از اینکه احساس بهتری داشته باشید، باید کمی بدتر شوید.

احساسات خفه‌شده را می‌توان به ویژه در سطوح بالای استرس، تنش عضلانی اضطرابی، خستگی، سردرد و غیره مشاهده کرد. ما اغلب با بدن خود آنچه را که نمی‌توانیم یا نمی‌خواهیم با کلمات بگوییم، بیان می‌کنیم. اگر بدن شما علائم واضحی از رنج عاطفی را نشان می‌دهد، زمان آن رسیده است که آرام آرام احساسات منفی دفن شده را باز کنید.

وقتی الگوهای سمی قدیمی را بشکنید، برای ایجاد روابط واقعاً باز و صحیح با خود و دیگران، بسیار بازتر و در دسترس‌تر خواهید بود. بالاخره می‌توانید خود را دوست داشته باشید. وقتی چرخه را می‌شکنید، دیگر مانند یک قربانی یا مثل والدین متجاوز یا ناکافی رفتار نمی‌کنید.

دیگر نیازی نیست که مثل کودکی ناتوان، وابسته به شرکا، فرزندان، دوستان، همکاران، مقامات و والدین خود باشید. سرانجام می‌توانید از نظر احساسی در روابط خود به ویژه برای فرزندان خود در دسترس باشید. فرصتی برای توسعه دلبستگی ایمن خواهید داشت.

فرزندان والدین سمی معمولاً در روابط خود با دیگران رفتار سمی می‌کنند. عذرخواهی از همه افرادی که به آنها صدمه زده‌اید و تمام اشتباهاتی که مرتکب شده‌اید ، بخش مهمی از شکستن چرخه است.

عشق واقعی احساس گرما، لذت، ایمنی، آرامش و ثبات درونی را ایجاد می‌کند. اینها رفتارهای محبت آمیزی است که باید در بین افرادی که دوست‌شان دارید و کل بشریت گسترش دهید.

اما به یاد داشته باشید؛ تبدیل شدن به یک بزرگسال عاشق واقعی یک فرایند خطی نیست، بلکه راهی است که در آن به سمت بالا، پایین، جلو و عقب می‌روید. در راه دچار تزلزل می‌شوید و اشتباه می‌کنید، اما رفتار پیشگیرانه قطعاً می‌تواند به شما در این مسیر تبدیل شدن به یک بزرگسال سالم کمک کند. همچنین هرگز به طور کامل از اضطراب، ترس، احساس گناه و سردرگمی رهایی نخواهید داشت زیرا همه کس از این امر عاجزند. اما شیاطینی که والدین سمی شما در درون شما نهفته‌‌اند دیگر شما را کنترل نخواهند کرد.

این مطلب برگرفته از کتاب والدین سمی، نوشته سوزان فوروارد است.