رویکرد کلی آمریکا درقبال خاورمیانه همچنان در تداوم همان روندی تعریف می‌شود که از زمان ریاست‌جمهوری باراک اوباما کلید خورد:‌ عقب‌نشینی از خاورمیانه… سیاستی که مرحله به مرحله در مورد افغانستان رخ داد و نهایتاً در دوران بایدن به پرده نهایی خویش رسید.

با ظهور چین به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی حالا رفته‌رفته هند و اقیانوسیه (حوزه حدفاصل سواحل غربی هند تا سواحل غربی آمریکا) در مقایسه با خاورمیانه به منطقه ژئوپلیتیک حساس‌تری بدل شده و طبیعی است توجه، نیرو و انرژی آمریکایی‌ها بیشتر به سوی شرق آسیا معطوف شود. از سوی دیگر، هزینه خاورمیانه برای آمریکا در چند دهه گذشته بیش از فواید آن بوده است. استقلال نفتی آمریکا نیز تز دیگری است که غالباً برای توضیح دل کندن آمریکا از خاورمیانه طرح می‌شود.

مساله البته صرفاً‌ عقب‌نشینی یا کناره‌گیری‌ آمریکایی‌ها از منطقه نیست، بلکه موضوع سردرگمی و آشفتی آنها در عقب‌نشینی را نیز دربرمی‌گیرد، امری که به‌وضوح در جریان خروج نیروهای امریکایی از افغانستان مشاهد شد. از این بابت، جو بایدن درست قدم در ردپای دونالد ترامپ گذاشته است.

عقب‌نشینی به لحاظ یک استراتژی نظامی-سیاسی همواره مهارتی پیچیده‌تر و ظریف‌تر از پیش‌روی است و  نظم و انضباط بیشتری می‌طلبد. عادت به پیش‌روی و تاخت‌ و تاز در سرتاسر کره خاکی گویا آمریکایی‌ها را از پرورش هنر و ظرافت عقب‌نشینی محروم کرده است.   

چرخش تاکتیکی آمریکا در قبال رژیم اسد؟

درست همانند افغانستان، آمریکای بایدن به نظر سیاست‌گذاری  دقیق و افق روشنی برای سوریه ندارد. پس از دخالت روسیه در سوریه در سال ۲۰۱۵، عمده تلاش آمریکایی‌ها این بود که مسکو را وادارند تا از حمایتش از اسد بکاهد و در عین حال جلوی نفوذ ایران در سوریه را بگیرد. شکی نیست که سیاست آمریکا در سوریه موفق‌آمیز نبوده است. 

در شرایط فعلی، نقشه بازی ایالات متحده در سوریه خلاصه می‌شود به حضوری کمرنگ در شمال شرقی این کشور به‌واسطه نیروهای دموکراتیک سوریه و حفظ و تداوم تحریم‌های آمریکا علیه اسد تا زمانی است که روسیه در این کشور حضور دارد.

حضور آمریکا در شمال شرقی  سوریه به شکل کنونی چندان هزینه‌بر نیست. و صرفاً به ایفای نقشی مشاوره‌ای برای نیروهای دموکراتیک سوریه و ایجاد پوشش هوایی حداقلی با استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین و پهپادها محدود می‌شود. 

برخلاف ترامپ که مطلقاً مخالف عادی‌سازی روابط اسد با کشورهای حاشیه خلیج فارس و به طور کلی دیگر کشورهای عربی بود، بایدن در این خصوص نرمش بیشتری نشان داده است. دولت او هیچ مانعی بر سر طرح انتقال گاز طبیعی از مصر به لبنان از طریق خاک اردن و سوریه نتراشید.

‌ رویکرد ترامپ و بایدن، به ویژه در قبال سوریه،  اگرچه در سطح راهبری شبیه به یک‌دیگر است، اما تفاوت‌هایی  را در سطح تاکتیکی می‌توان مشاهده کرد. 

برخلاف ترامپ که مطلقاً مخالف عادی‌سازی روابط اسد با کشورهای حاشیه خلیج فارس و به طور کلی دیگر کشورهای عربی بود، بایدن در این خصوص نرمش بیشتری نشان داده است. در واقع، این طور به نظر می‌رسد که بایدن تا جایی که بده بستان با اسد به منزله تخطی از  قانون تحریم‌های سزار نباشد، آن را برمی‌تابد یا بر آن چشم می‌بندد. دولت او هیچ مانعی بر سر طرح انتقال گاز طبیعی از مصر به لبنان از طریق خاک اردن و سوریه نتراشید. این نرمش آمریکا را در عین‌حال می‌توان پیامی به روسیه همزمان با تداوم گفت‌و‌گوهای دوجانبه دوکشور پس از نشست پوتین-بایدن تلقی کرد. هرچند حتی این نرمش تاکتیکی هم در دوران ترامپ سابقه دارد. ترامپ برای مثال با معافیت عراق از تحریم‌های آمریکا برای واردات گاز از ایران موافقت کرد. 

البته شرایط کلی منطقه نیز نسبت به چند سال پیش تغییر کرده و جنگ سوریه به نظر رفته رفته دارد به «واقعیتی سرد» بدل می‌شود. بسیاری از کشورهای عربی تمایل دارند با فراموش کردن خاطره خونین سوره روابط خویش با رژیم اسد را از سر بگیرند. انگیزه‌ها و محرک‌های این عادی‌سازی البته متفاوت است. عراق و اردن و لبنان به دلایل شرایط داخلی خویش و مسائل امنیتی  ژئوپلیتیک و قیود ناشی از همسایگی علاقه‌مند به عادی‌سازی روابط اند و امارات  وعربستان برای جلوگیری از نفوذ ایران و ترکیه در سوریه. و البته کانال و میانجی اصلی در این خصوص روسیه است و نه آمریکا. در واقع در این معادله نقش و جایگاه آمریکا بسیار کمرنگ است.  

آنچه مشخص است بایدن تمایلی به گم شدن در هزارتوی بی‌انتهای مشکلات خاورمیانه ندارد. انباشت تضادها و زخم‌ها در خاورمیانه اما به حدی است که مسائل خاورمیانه تا دهه‌ها روی میز کار رئیس‌ جمهورهای آمریکا باقی خواهد ماند. 

در جریان مبارزات انتخاباتی، بایدن مانور زیادی روی خاورمیانه نداد؛‌ در عین حال اما وعده داد شرایط احیا توافق هسته‌ای با ایران را فراهم و فرمان اجرایی ۱۳۷۶۹ یا قانون ممنوعیت علیه مسلمانان را لغو کند. ‌ بازنگری درمورد  حمایت از مداخله نظامی عربستان در یمن، و مهار روند شهرک‌سازی‌های اسرائیل  بحشی دیگری از وعده‌های جو بایدن در خصوص خاورمیانه بود. تا اینجای کار،‌ بایدن فرمان اجرایی  ۱۳۷۶۹ را لغو کرده است. و  توافق هسته‌ای با ایران نیز گریزناپذیر به نظر می‌رسد،‌ اگرچه فعلا تحول عمده‌ای در این خصوص رخ نداده است. در مورد باقی موارد فعلی هیچ قدم قابل‌توجهی برنداشته شده است.

 به طور کلی، درام تاریخی آمریکا و خاورمیانه به فصل‌های کم‌حادثه آن رسیده است. دولت بایدن در قبال مسائل خاورمیانه غیرفعال و خاموش است. و در این شرایط، حتی احیا توافق هسته‌ای نیز یک حادثه پرشور نخواهد بود.