سیل‌های ۱۳۹۸ ایران، از ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ در آستانه گردش سال از چند شهر در  استان‌های شمالی آغاز شد و به زودی ۲۰ استان از ۳۱ استان ایران را فراگرفت و شمال تا جنوب کشور را درنوردید. هزاران نفر در میان تحریم‌های اقتصادی نفس‌گیر بی‌خانمان شدند و این رویداد غم‌انگیز خسارات فراوان و تلفات جانی بسیار بر جای ماند. فیلم تازه منیژه حکمت، کارگردان سرشناس ایرانی در پس‌زمینه این رویداد اتفاق می‌افتد.     

ماجرای فیلم «بندر بند»، ساخته منیژه حکمت این است که سه نوازنده تلاش می‌کنند تا پایان روز از استان خوزستان در جنوب غربی ایران به تهران بروند تا در یک جشنواره موسیقی شرکت کنند، مسابقه‌ای که می‌تواند به آغاز کارشان کمک شایانی کند.

پوستر فیلم «بندر بند» ساخته منیژه حکمت

دو نفر از این هنرمندان موسیقی که زنی پا به ماه و شوهرش هستند، خانه‌ی خود را از دست داده‌اند و در یک اتوبوس تازه خریداری شده زندگی می‌کنند. دوست آن‌ها هنوز با تراژدی مشابهی روبرو نشده است، اما از آن جایی که همه جا را سیل فراگرفته، ما گمان می‌کنیم که دیر یا زود این اتفاق برای او نیز می‌افتد.

حکمت از سفر این گروه در سراسر کشور برای مشاهده‌ی مناظر، جوامع آواره و تغییراتی که در اطراف آن‌ها رخ می‌دهد استفاده می‌کند؛ تصاویری که تقریباً همیشه از پنجره‌های اتوبوس و با نسبت تصویر ۴: ۳ مشاهده می‌شود. شما نمی‌توانید سیلی به وسعت یک کشور را جعل کنید؛ در عوض بندر بند، سه شخصیت داستانی را در خیابان‌هایی دنبال می‌کند که در آن ویرانی واقعی رخ داده است.

با این که در همه جا ویرانی به وجود آمده است، اما تمایلی بسیار پرقدرت برای کمک به دیگران نیز وجود دارد. در حالی که این سه نفر در خیابان‌های سیل زده می‌چرخند و با مسیرهای انحرافی روبرو می‌شوند، با آرامش با هم آواز خوانده و موسیقی می‌نوازند و سعی می‌کنند روحیه‌ی خود را حفظ کرده و برای جشنواره موسیقی آماده شوند.

منیژه حکمت سر صحنه فیلمبرداری از فیلم بندر بند

آن‌ها در جاده، با خانواده‌هایی روبرو می‌شوند که مانند خودشان زندگی‌شان را در یک وسیله نقلیه جمع کرده‌اند و به دنبال خانه‌ای جدید می‌گردند. گله‌ای از گوسفندان از جاده می‌گذرند. این گروه، از وسیله‌ای نقلیه در همسایگی‌شان آب می‌گیرند، به دیگران کمک می‌کند تا حرکت کنند، و در یک جا گروهی از مردم در جاده‌ای پر آب شروع به رقصیدن می‌کنند، زیرا مگر کار دیگری از دست کسی بر می‌آید؟

حکمت تقریباً همه‌ی این ماجرا‌ها را از پنجره‌ی اتوبوس نشان می‌دهد و با این‌حال اطلاعاتی هم  درباره‌ی آنچه شخصیت‌های فیلم از سر می‌گذرانند به دست می‌دهد.

در طول مسیر، چندین بار توقف می‌کنند تا برای نمایش آماده شوند. توقف‌ها در مسیر به حکمت اجازه می‌دهد دقیقاً به ما نشان دهد که سیل چه اثری بر خانه‌های مردم داشته است. آن‌ها به خانه‌ی یکی از دوستانشان می‌روند تا لباسی از او بگیرند، اما متوجه می‌شوند که کل شهر زیر آب رفته و خانه ویران شده است. در حالی که با هم گپ می‌زنند و به ویرانی می‌خندند (زیرا گریه کردن دردناک‌تر است)، حکمت قاب صحنه را از درِ خانه‌ی ویران شده می‌بندد، جایی که بیرون آن زنان در گل و لای ایستاده‌اند. از اینجا، این گروه به کودکان و والدین‌شان برای انتقال از خانه‌های سیل زده به کمپ‌های آوارگان کمک کرده و تجهیزات اضطراری را توزیع می‌کنند.

دردناک‌تر از همه زمانی است که به خانه‌ی گیتاریست می‌روند تا او گیتارش را بردارد؛ خانه‌ای که پیش از این از سیل در امان بوده، اما در نهایت با گیتاری مواجه می‌شوند که در آب شناور، و ویران شده است. این اولین باری است که آن‌ها به نا امیدی یا حتی تسلیم شدن نزدیک می‌شوند. گیتاریست تقریباً سعی می‌کند خود را بکشد.

به دلیل مشکلات متعدد شخصی و مسدود شدن غیرمنتظره‌ی جاده‌ها، حکمت به ما اجازه نمی‌دهد مسیر این سه نفر را دنبال کنیم. آیا اصلا در مسیر پیشروی کرده‌اند؟ آیا نزدیک تهران هستند؟ آیا سیل فراگیر به این معنی است که آن‌ها حرکت نکرده‌اند یا این که اکنون کل کشور زیر آب است؟ در اوایل فیلم، آن‌ها با پلی شکسته روبرو می‌شوند و باید بچرخند و قمقمه‌ای قرمز رنگ را پشت سر بگذارند. بعداً آن‌ها به سمت دیگر همان پل می‌روند و ما قمقمه را می‌بینیم. به نظر می‌رسد که آن‌ها از نظر فیزیکی دور خودشان می‌چرخند، اما از دید خود گروه، آن‌ها به صورت استعاری نیز در حال چرخیدن به دور خودشان هستند.

حکمت این موضوع را استعاره‌ای از زندگی در ایران می‌داند، جایی که شما دائماً توسط موانع سیاسی متوقف می‌شوید. اما همچنین تصویری واقعی و حکیمانه از دنیایی است که ما در آن زندگی می‌کنیم: درون یک سفینه‌ی فضایی به نام زمین، جایی که هیچ راه گریزی وجود ندارد، و ما فقط می‌توانیم امیدوار باشیم که بیشتر مردم، به اندازه کسانی سر راه شخصیت‌های داستان ما قرار می‌گیرند، ایثارگر و مهربان باشند.

فکر کردن به این موضوع وحشتناک است که با توجه به تأثیرات تغییرات اقلیمی باید انتظار چنین تراژدی‌هایی را بیش از پیش داشته باشیم. با این حال، فیلم بندر بند عمدتاً فضایی خوشبینانه دارد، و درباره‌ی افرادی است که سعی می‌کنند به زندگی خود ادامه دهند، حتی در زمانی که حفظ کردن آرامش خود و ادامه دادن غیرممکن به نظر می‌رسد. آن‌ها شادی را در موسیقی خود و در لحظاتی که با هم هستند می‌یابند، اگرچه تصاویر پایانی فیلم این سوال را برای شما ایجاد می‌کند که آیا همه‌ی این‌ها فقط یک توهم بوده یا واقعیت داشته است؟