اولین­‌هایی هستند که به راستی اصالت دارند، نه به معنی قدیمی بودن‌شان، بلکه در معنای اثرگذاری و ماندگاری‌شان. نوارِ کاسِت یا همان «شریت» در زبانِ کُردی یکی از همین نخستین‌­ها در تکنولوژی صوتی بود. کاست کمپکت (Compact Cassette)، بیشتر از اسلاف خود، صفحه و کارتریج، همه‌گیر شد: ارزان‌تر بود و حمل و استفاده‌اش ساده‌تر.

کاست

نوار کاسِت در کردستان تاریخِ خود را دارد که شاید چندان خاص نباشد، اما توجه خاصی از نظر بررسی فرهنگ موسیقیایی منطقه می‌طلبد. کاست وسیله‌­ای است که می­‌توان ادعا کرد در زمانِ ورودش به کردستان سبک‌­های زندگی را تغییر داد. صداها و آهنگ­‌هایی که هنوز در دل­ها مانده‌­اند و حسی آشنا القا می‌­کنند، برای نخستین بار از راه همین وسیله شنیده شدند. صدای حسن ­زیرک، ماملی، ناصر رزازی، مرضیه فریقی، حسن درزی و بسیاری دیگر به وسیله نوارِ کاست دست ­به ­دست شد.

بهره جمعی از صدا

ورودِ نوار کاست به کردستان همزمان با دورانی بود که کشاورزی و دامداری شغلِ غالب بود و هنوز سامان امور دگرگون نشده بود. کوچ‌ کردن در فصلِ بهار و پائیز چیزِ معمولی بود. «هه‌رد» و «هه‌وار» یعنی سکونت‌گاه‌های بهار و تابستانه مردمِ باغبان و دامدار دایر بود. زنان و دخترانی که از صبح شروع به پختِ نان می‌کردند، نوارهایشان را هم روشن می‌کردند تا با انرژی کار کنند. عصرها هم بعد از کم شدنِ حجمِ کارِ «هه‌وار» فرصتِ مناسبی بود تا پسرانِ جوان با صدای بلند کاسِت‌هایشان، سکوت و آرامشِ باغ‌ها، دشت‌ها و کوه‌ها را به هم بزنند. معمولا صدای نسلِ پیشینِ خواننده‌های کُرد بود که می‌پیچید و همگان به آن گوش می‌دادند.

دیوارِ آن‌چنان محکم و نفوذناپذیری میانِ خانه‌ها وجود نداشت و صدا به راحتی می‌پیچید. آن‌هایی هم که بیرون از خانه مشغول بودند در سکوتِ «هه‌وار» صدا را می‌شنیدند. همین هم باعث می‌شد پس از مدتی سلیقه موسیقایی مشترکی به وجود آید. چون همه تقریبا یک چیز گوش می‌دادند و آهنگ‌های مشابهی را یاد گرفته بودند که با خود زمزمه می‌کردند.

همه نوارِ کاست نداشتند. چند نفری که توانایی خریدِ آن را داشتند و آن را نیازِ خود قلمداد می‌‌کردند، معمولا بقیه را هم در صدای آن شریک می‌کردند. مردهای مُسِن بیشتر گوش دادن به رادیو را ترجیح می‌دادند. رادیو سنندج در آن سال‌ها برنامه‌های متنوعی برای آن‌ها داشت. استفاده از این دستگاه برای این گروه از مردم دردِسرهای خاصِ خود را هم داشت. آن‌ها به برق دسترسی نداشتند و مجبور بودند از باتری‌های ضبطِ صوت‌های کاستی استفاده کنند. طولِ عُمرِ این باتری‌ها هم معمولا کم بود و خریدِ دوباره آن هم یک هزینه اضافی تلقی می‌شد. به همین دلیل پس از هر دوره تمام شدنِ باتری‌ها آن‌ها را یک دور در آب می‌جوشاندند و چند روزِ دیگری را با استفاده دوباره آن سپری می‌کردند.

کاسِت و تنهایی «گوشه‌نشین»‌ها

علاوه بر دختران و پسرانِ جوان، دستهای دیگر هم بودند که به شکلِ ویژه‌ای از نوار کاست استفاده می‌کردند. آن‌ها افرادی بودند که به هر دلیلی خود را از اجتماع‌شان کنار می‌کشیدند.

در هر روستایی معمولا چند نفری پیدا می‌شدند که یا تمایلی به ازدواج نداشتند یا کسی را نداشتند به کمکشان بیاید و به آن‌ها کمک کند ازدواج کنند. آن‌ها تا آخرِ عمرشان مجرد می‌ماندند. کاسِت همدمِ تنهایی‌های این افرا بود. آن‌ها معمولا سوادِ خواندن نداشتند تا مثلا در تنهایی کتاب بخوانند. هنر و مهارتِ خاصی هم یاد نگرفته بودند که به آن مشغول شوند. در چنین شرایطی آن‌ها عمیق‌ترین ارتباط را با کاسِت‌ها داشتند. بیشترِ خواننده‌ها را می‌شناختند و حتی از احوالِ شخصی آن‌ها با خبر بودند. این مجردهای قطعی و همیشگی دستگاه‌های نوار کاستشان را بیشتر از همه تزئین می‌کردند. دور تا دورِ آن خامه‌ای سفید می‌پیچیدند و آن را رنگ می‌کردند. تعدادِ نوارهایشان همیشه بیشتر از بقیه بود و بیشتر از دیگران به روانشان اهمیت می‌دادند تا فقدانِ زوج را جبران کنند. آن هم در اجتماعی که چنین چیزی یک رویه بسیار غیرمعمول و دور از ذهن بود. صدای بلندِ نوارِ این افراد در هر ساعتی از شبانه‌روز ممکن بود شنیده شود. کسی هم اعتراضی نداشت.

هیاهوی عروسی‌ها

کاسِت‌ها تا زمانِ آمدنِ سی‌دی، فلَش و پخش و باندهای امروزی برای مدت‌ها چرخِ عروسی‌های کردستان را می‌چرخاندند. جایگاهِ آن در وسطِ حلقه رقص بود.

نوارکاست‌های دوبانده به دلیل صدای بلندی که داشت بیشترین کاربرد را در عروسی‌ها داشتند. این تکنولوژی جدید در اوایل ورودش روالِ عروسی‌ها را آسان‌تر کرده بود. اگرچه نمودی از نخستین جنبه‌های غیرارگانیک شدنِ موسیقی و شادی بود، اما جذابیتِ زیادی داشت. پیش از آن خواننده‌های محلی در عروسی‌ها با زحمتِ زیادی باید صدایشان را به جمعیت می‌رساندند. آمدنِ کاسِت این وظیفه را از آن‌ها گرفت.

تنها صدا است که می‌ماند!

نوار کاسِت رسانه‌ای است که تنها خروجی آن صدا است. تصویری در آن وجود ندارد. هیچ‌گونه روتوش و تدوینی هم در آن وجود نداشت. این وسیله متعلق به دورانی است که محتوای آن‌چه به گوش می‌رسید اهمیت داشت. صرفِ گوش دادن و تمرکز روی حسِ شنوایی این فرصت را در اختیار شنونده قرار می‌دهد که برای ذهن و روانِ خود احترام قائل شود و هر چیزی را نپسندد.

کلیپ‌های پر زرق و برقِ امروزی عملا فرصتِ پرداختن به محتوای صوتی و هسته هنرهای صوتی را گرفته‌اند. از دکلمه‌ها گرفته تا سخنرانی و آهنگ. کافی است به کلیپ‌های پربازدید و آهنگ‌های محبوبِ امروزی دقت کنیم. فرض کنیم کلیپی که برای آن ساخته شده وجود ندارد. یا هیچ‌گونه دستکاری در صدای آن انجام نشده. جلوه‌های ویژه صوتی و بصری آن را حذف کنیم. آن‌گاه متوجه می‌شویم که چیزِ خاصی از آن باقی نمانده. هر آن‌چه که هست محصولِ هم‌نشینی تکنولوژی‌های مختلفی است که می‌تواند روی تصویر و صدای هر کَسی اعمال شود و به آن جذابیت بخشد. به این معنا است که این نوع هنر، هنری غیراصیل است. چرا که در خود چیزی برای گفتن ندارد.

دلیل ماندگاری صدای حسن زیرک همان اهمیت دادن به صدایی است که نوار کاسِت حامل آن بود. زیرک به خوبی می‌دانست که تنها حنجره رسا و صدای شنیدنی برای هنرش کافی نیست. به همین دلیل علی‌رغمِ این که سوادِ خواندن و نوشتن نداشت همیشه بهترین و با کیفیت‌ترین شعرها را می‌خواند و با بهترین آهنگ‌سازها و نوازنده‌ها همکاری می‌کرد. همین اهمیت دادن به صدا و محتوا است که باعث شده پس از گذشتِ نزدیک به نیم قرن از مرگش، همچنان صدایی آشنا برای مردمِ کردستان و حتی بیشترِ زاگرس‌نشینان از هویت‌های دیگر باشد.

نوار کاست مبنایی بود برای شکل‌گیری چنین صداهایی که ماندگار بمانند.