حمید نوری ۶۰ ساله، دادیار سابق قوه قضائیه زمانی که برای دیدار با اقوامش به کشور سوئد سفر کرده بود، شنبه ۹ نوامبر ۲۰۱۹ / ۱۸ آبان ۱۳۹۸ در فرودگاه بین‌المللی آرلاندای استکهلم با حکم دادسرای این شهر به صورت موقت بازداشت شد و یک سال و ۹ماه در بازداشت موقت ماند. دادستانی سوئد ۲۷ ژوئیه ۲۰۲۱ (۵ مرداد ۱۴۰۰) در اطلاعیه‌ای تحت عنوان «پیگرد جنایات جنگی در ایران» خبر از تحویل رسمی کیفرخواست حمید نوری به دادگاه داد. بر اساس این کیفرخواست حمید نوری با دو اتهام اصلی روبه‌روست: جنایت جنگی (نقض حقوق عمومی بین‌الملل، از نوع سنگین) و قتل. هر دوی این اتهام‌ها به دلیل نقش مستقیم در کشتار بیش از ۱۰۰ تن از مخالفان و زندانیان سیاسی در سال‌های پایانی جنگ ایران و عراق (در دهه ۶۰ و مشخصاً سال ۱۳۶۷) علیه نوری مطرح شده است.

دادگاه حمید نوری، دادیار سابق قوه قضائیه جمهوری اسلامی سه‌شنبه ۲۳ نوامبر در سالن ۳۷ دادگاه استکهلم از سر گرفته شد. این جلسه پیش از آغاز با ۱۰ دقیقه تاخیر همراه شد و پس از آن رئیس دادگاه اطلاعات اولیه را ارائه کرد.

رئیس دادگاه به تأکید از حاضران در سالن‌های مختلف دادگاه خواست تا نظم دادگاه را رعایت کنند و در غیر این صورت از سالن اخراج خواهند شد. او گفت از خاطیان شکایت خواهد شد و جریمه هم خواهند شد. پس از این توضیح توماس ساندر، رئیس دادگاه، وکیل حمید نوری گفت که او می‌خواهد خودش ماجرا را روایت کند. او گفت که دو سال است از نوری سلب آزادی شده است. قاضی گفت که روایت آزاد خوب است اما تأکید بر این است که این روایت مرتبط با موضوع باشد:

«او می‌تواند زمینه‌ای را تعریف کند و صحبت‌هایش را مطرح کند. گفته‌های او به شکل صوتی و تصویری ضبط می‌شود.»

خبرنگاران «زمانه» که در محل برگزاری دادگاه در استکهلم حضور دارند، به پوشش ویژه این دادگاه می‌پردازند.

همچنین می‌توانید در زمان برگزاری دادگاه، پوشش زنده زمانه را در رشته توئیت زیر دنبال کنید:

پیش از آغاز دادگاه، زمانه با یوران یالمارشون، وکیل اصلی و باز کننده پرونده و وکیل عده‌ای از شاکیان از جمله ایرج مصداقی گفت‌و‌گو کرد و از او پرسید که پیش‌بینی شما از دفاعیات حمید نوری چیست؟

یالمارشون گفت که انتظار دارد نوری توضیحات بسیار بسیار زیادی درباره این ارائه دهد که در ایران در طی آن سال‌ها و به ویژه در ۱۹۸۸ (۱۳۶۷) چه کار کرده است. این گفت و گو را در ادامه ببینید و بشنوید:

دفاع مقدماتی حمید نوری

پس از صحبت‌های قاضی، حمید نوری صحبت‌هایش را با نام «خداوند حمید و مجید» آغاز کرد، به همگی از جمله خانواده‌اش سلام کرد (سلام مخصوص به اعضای خانواده). او مدت طولانی به توضیح سلام کردنش پرداخت و اینکه در طول روزهای دادگاه به سوئدی به رئیس دادگاه سلام کرده است. حمید نوری سپس به توضیح نام‌های حمید و مجید پرداخت و گفت که اینها نام‌های خدا هستند و اینکه حمید اوست و مجید پسرش …. او سپس گفت که نمی‌تواند مستقیم برود سراغ این «داستان تخیلی ساخته شده» و باید قبل از آن مقدماتی را بگوید. او سپس به توضیح شیوه بیان و عملش در طول دفاع پرداخت و گفت که احتمالا صدایش بالا خواهد رفت و دست‌هایش را تکان خواهد داد که منظورش قطعا توهین به دادگاه نخواهد بود.

او سپس دفاعش را به این ترتیب آغاز کرد که برای ساختن یک برج بلند، پایه (فونداسیون) آن بسیار مهم است و پس از آن کار درست پیش خواهد رفت:

«من الان می‌خواهم پایه و فونداسیون دفاعم را بریزم …. ابتدای صحبتم می‌خواهم پنج تشکر و یک خسته نباشید بگویم: تشکر اول از پروردگار عالم که سلامتی جسم و روح به من داده و من را انتخاب کرده که پس از ۳۳ سال نماینده ملت ایران باشم ….»

حمید نوری سپس از رئیس دادگاه و بعد از اعضای هیأت رئیسه دادگاه تشکر کرد. بعد از خانواده‌اش تشکر کرد و گفت که در این دو سال بسیار سختی کشیده و خانواده‌اش بیشتر سختی کشیده‌اند:

«من دو خانواده دارم و خانواده دوم من ملت ۸۵ میلیونی ایران عزیز است. چه کسانی که در ایران هستند چه کسانی که در خارج از کشور هستند: ۸۵ میلیون ایرانی باشرف و عزتمند.»

تشکر چهارم او از دو وکیلش است و تشکر پنجمش از دولت آلبانی:

«به سهم خودم از این دولت تشکر می‌کنم که این افراد [اعضای سازمان مجاهدین خلق] را نگهداری می‌کند ‌و به آنان آب و غذا می‌دهد. آنها ۳۱ سال مهمان عراق بودند که در سال‌های آخر از آنان خوب پذیرایی شد و امیدوارم در آلبانی هم پذیرایی خوبی از آنان بشود.»

حمید نوری در ادامه گفت که برای دفاعش یک اسم انتخاب کرده:

«نگاهی دیگر و نگاهی متفاوت اما واقعی و واقع‌بینانه، همراه با دلایل قوی و مستندات معتبر درباره یک نمایشنامه یا یک داستان توهمی، ساختگی و پوشالی، دروغین، غیرواقعی، جعلی و غیرمستند به نام کشتار ۶۷ و یا قتل عام زندانیان سیاسی و یا اعدام‌های سال ۱۳۶۷ در زندان‌های ایران، از زبان یکی از افرادی که نامش به هر دلیلی در این پروژه، یا این داستان، یا این نمایشنامه سرتاسر مضحک، مسخره و تهوع‌آور آمده است: یعنی، من، حمید نوری، حمید عباسی از سال ۱۳۶۱ تا سال ۱۳۷۲ در زندان اوین … والسلام … حمید نوری، سه‌شنبه دوم آذر ۱۴۰۰ ….»

حمید نوری پس از این مقدمه گفت:

«من باید سخت‌ترین کار ممکن را در اینجا انجام دهم. در ایران می‌گویند کار معدن سخت‌ترین کار دنیاست. ایرانی‌ها این موضوع را طنز کرده‌اند و همه می‌گویند پس از کار معدن کارشان سخت‌ترین کار است. نمی‌دانم در سوئد هم این را می‌گویند یا نه، اما کار من بسیار سخت است چون باید در طول چهار روز به اتهامات ۳۳ سال علیه خودم و ملت ایران پاسخ بدهم. من را دو سال در سخت‌ترین شرایط در سلول انفرادی نگه داشته‌اند و در رسانه‌های سراسر جهان و شبکه‌های اجتماعی علیه من حرف زدند. در این چهار ماه علیه من چه کردند؟ ۸۵ نفر آمده‌اند علیه من شهادت دادند که من درباره آنها حرف خواهم زد. … من این نمایشنامه را که در طول ۳۳سال نوشته شده در دو دقیقه به هوا می‌فرستم ….»

حمید نوری در ادامه گفت:

«خانم دادستان ۲۳ نفر را از این پرونده بیرون گذاشته‌اند که پیروزی من با آن ۲۳ نفر است. من آن ۲۳ را به دادگاه می‌کشم. آن ۲۳ نفر علیه این ۶۲ نفر شهادت داده‌اند و من شهادت آنها را می‌خواهم ….»

او گفت که در ۴ روز باید به ۳۳سال جعل تاریخی پاسخ بدهد و کار بسیار سختی برعهده دارد. حمید نوری بار دیگر از رئیس دادگاه به دلیل اداره خوب جریان دادگاه تشکر کرد و گفت که دو سال بسیار سخت را پشت سر گذاشته و وقت برای دفاع می‌خواهد. او سپس گفت که ایرانیان با ضرب‌المثل حرف می‌زنند، آدم‌های عجیبی هستند و خودش هم آدم عجیبی است:

«من در دفاعم از ضرب‌المثل‌های ایرانی استفاده کردم و البته معنی آنها را هم خواهم گفت. این را هم بگویم که من نماینده نظام مقدس جمهوری اسلامی و مردم شریف ایران نیستم اما چون به حمید عباسی، حمید نوری در زمان کار در زندان اوین حمله شده، به شخصیت حقوقی او حمله شده، پس من باید از شخصیت حقوقی او در نظام مقدس جمهوری اسلامی دفاع کنم. من باید از همکاران عزیز و شریفم در زندان اوین دفاع کنم ….»

حمید نوری وعده داد حرف‌هایی خواهد زد که تا الان گفته نشده و رازهایی را خواهد گفت که تا الان به زبان نیامده‌اند:

«این حرف‌ها کسانی را خوشحال و کسانی را ناراحت خواهد کرد که من برایِ آنان که ناراحت می‌شوند کاری نمی‌توانم بکنم. ضرب‌المثل معروفی داریم که چون بی‌ادبانه است نمی‌توانم بگویم اما من در این دادگاه غوغا خواهم کرد و کاری خواهم کرد که پرونده این حرف‌ها پس از ۳۳ سال برای همیشه بسته شود …. در این دادگاه به برخی شخصیت‌های نظام مقدس جمهوری اسلامی توهین شد و خیلی به من سخت گذشت. به من کلی توهین شد. گفتند وحشی و آدمکشم و …. درباره دماغ من کلی حرف زدند. الان همه درباره بینی من صحبت می‌کنند و من از کسانی که درباره بینی من صحبت کردند شکایت می‌کنم اما شایسته نبود به کسانی که در اینجا نیستند جسارت شود. من ناراحتم که در این موارد تذکر دادم البته شما هم به عنوان رئیس دادگاه به وقت مناسب تذکر دادید و برخورد کردید.»

حمید نوری در ادامه از توهین به روح‌الله خمینی، ابراهیم رئیسی، قاسم سلیمانی و اسدالله لاجوردی سخن به میان آورد و گفت که این توهین‌ها حال او را بد کرده است:

«من در طول دفاعیه‌ام از کسانی که این توهین‌ها را کردند صحبت می‌کنم. این دادگاه تنها صحبت‌های مخالفان نظام مقدس جمهوری اسلامی را شنیده و حالا لازم است که حرف‌های “حاج حمید نوری” هم شنیده شود.»

او صحبت‌ها و شهادت‌های افراد در دادگاه را دروغ خواند و گفت که به دفاع او از خودش کمک کرده‌اند. نوری همچنین گفت که به وکیلانش گفته‌ است نگران نباشند چون ایرانی‌ها در دروغ گفتن از هم سبقت می‌گیرند. حمید نوری گفت:

«قسمت اعظم دفاع نوری در این دادگاه در طول چهار ماه گذشته اتفاق افتاد. با سوال‌هایی که دادستان‌ها، وکیلان و شخص شما [قاضی] پرسیدید خیلی چیزها مشخص شد و در همه اینها یک نفر کمکم کرد که برای اینکه ذهنتان درگیر نشود زود می‌گویم آن یک نفر که بود: خدا!»

حمید نوری سپس گفت:

«الان دفاعیه من شروع می‌شود که حمید نوری تو که هستی؟ البته دادستان‌ها مواردی را گفتند و در پرونده‌ها هم هست اما حالا خوب است که حمید نوری را از زبان حمید نوری بشنوید. چقدر من خوشحالم که بعد از ۳۳ سال صحبت می‌کنم من حمید نوری هستم. ۶۱ ساله، ایرانی، شیعه. متولد بهترین سال ایرانی: اردیبهشت. یک پسر و یک دختر دارم. … اسم همسرم اکرم است؛ ناراحت نشود …. همه زندگی من بهار است. بهار دخترِ دختر من است ….»

نوری در ادامه دیگر اعضای خانواده‌اش را معرفی کرد و گفت که خانواده‌ای هفت نفری دارد (با نوه‌هایش). حمید نوری در ادامه به کشته شدن برادرش محمدرضا (بیژن) در جنگ ایران و عراق اشاره و سازمان مجاهدین خلق را متهم کرد که در زمان جنگ به عراق اطلاعات می‌داده است. او گفت «در این خصوص مفصل صحبت خواهم کرد.»

پس از این قسمت از دفاعیات حمید نوری رئیس دادگاه اعلام تنفس کرد.

خبرنگاران زمانه پس از پایان بخش نخست دفاعیات مقدماتی حمید نوری (عباسی) نظر ایرج مصداقی، یکی از شاکیان اصلی پرونده را درباره آن پرسیدند. ایرج مصداقی این دفاعیات را «انشانویسی» خواند و گفت نمی‌توان با چنین چیزی کشتار تابستان ۶۷ را زیر سوال برد.

این گفت‌و‌گو را در ادامه ببینید و بشنوید:

عصمت طالبی از شاهدان دادگاه نیز صحبت‌های نوری (عباسی) و اینکه کشتار تابستان شصت و هفت را «نمایش» خوانده است، فاقد سندیت خواند.

این گفت‌و‌گو را در ادامه ببینید و بشنوید:

ادامه دفاعیات عباسی:‌ از زندانبان اوین تا ثروتمند بخش صنعت

پس از پایان تنفس، نوری به ادامه روایت خود از روزهای اول انقلاب و جنگ پرداخت و گفت که سربازی‌اش را پیش از آغاز جنگ با عراق، در کردستان آغاز کرده است و وقتی در سنندج بوده، جنگ شروع شده است. او مدعی شد که پس از انقلاب، “گروهک‌های ضد انقلاب” به مردم کردستان حمله می‌کرده‌اند.

حمید نوری روایتی حکومتی از وقایع کردستان ارائه کرد و گفت که پس از پایان سربازی‌اش در خرداد ۶۱، دو ماه اضافه در منطقه مانده تا با “گروهک”‌ها و رژیم بعث صدام مبارزه کند.

حمید نوری در ادامه گفت که پس از برگشتن از سربازی برای استخدام شدن در “دادستانی انقلاب اسلامی تهران” درخواست داده اما پیش از استخدام به جبهه رفته و در عملیات “والفجر یک” شرکت داشته است:

«بعد که برگشتم گفتند که گزینش با استخدام شما موافقت کرده و من ۱۸ اسفند ۱۳۶۱ به استخدام دادستانی انقلاب اسلامی تهران درآمدم. آن زمان خیلی بچه بودم و هنوز ریش درنیاورده بودم. مدام ریشم را تیغ می‌کشیدم تا ریش دربیاورم. … همان روز اول من را فرستادند به بند و گفتند نگهبان باش. من را آموزش می‌دادند. من رفتم به بند یک آموزشگاه زندان اوین و نگهبان شدم. گفتند که اگر خواستی یک اسم هم برای خودت انتخاب کن! من گفتم حضرت عباس را خیلی دوست دارم. به من بگویید عباس. خلاصه رفتم توی یک بند بسته که ۱۳ اتاق داشت. اینجا شاکی‌ها اطلاعات غلط دادند. ۳۰۰ زندانی آنجا بود و من اسامی تک‌تک افراد را حفظ بودم …. اولین اتاق آموزشگاه اتاق ۲۳ بود و از ۲۳ تا ۲۹ سمت راست بودند. بعد در سمت چپ اتاق ۳۰ و اتاق آخر. این دو اتاق بهداری بودند …. من اینها را به دلیل می‌گویم و با پرونده در ارتباط است، فقط حوصله می‌خواهد.»

حمید نوری در ادامه جزییات دیگری از بند ارائه کرد و گفت:

«… در بندی که ما کار می‌کردیم به ما می‌گفتند نگهبان بند. بگذارید من الفاظ دقیقش را بگویم. هم بند می‌گفتند هم سالن اما هیچ‌کس نمی‌گفت بند، همه می‌گفتند سالن. شش سالن بود، سه تا این‌طرف و سه تا آن‌طرف. کلش را می‌گفتند بند. اما در زندان به نگهبان‌ها می‌گفتند پاسدار که یک احترامی داشت. هیچکس -نمی‌گفت نگهبان. همه می‌گفتند پاسدار اما این پاسدار با آن پاسدار انقلاب اسلامی فرق می‌کند. هیچکس تا به حال این اطلاعات دقیق را نداده. پس این پاسدارهای زندان با پاسدارهای سپاه انقلاب اسلامی فرق می‌کند. کار من چه بود؟ من نگهبان همین سالن بودم…و با همه زندانیان دوست و رفیق بودم.»

حمید نوری در ادامه جزییات بیشتری از برنامه کارش در زندان اوین ارائه کرد و گفت داستان‌های جالبی از این دوره کارش دارد که تعریف کند:

«خدا کند کسی از من در این مورد سوال کند تا من بتوانم صحبت‌های جالب و قشنگم را مطرح کنم. من سال ۶۲ پاسدار آموزشگاه یک بودم اما در کتاب سازمان آمده که من نگهبان سالن پنج بودم. رئیس ما در بند آموزشگاه، محمدحسین حسین‌زاده موحد بود که شنیدم سال گذشته فوت کرد. روحش شاد! …بعد من حدود تابستان سال ۱۳۶۳ به قسمت حسابداری و امور مالی زندان اوین رفتم. هیچ‌چیزی از حسابداری نمی‌دانستم اما آدم فوق‌العاده باهوشی بودم. ظرف یک سال به یک حسابدار خبره تبدیل شدم. حدود یک سال و خرده‌ای آنجا بودم. بعد جایم عوض شد (سال ۶۳). همین سال ازدواج کردم با همین خانمی که اینجا نشسته. من رفتم به دادیاری زندان. هیچکس هنوز درباره دادیاری زندان دقیق توضیح نداده و من مجبورم دقیق توضیح بدهم تا همه مطلع شوند: یک بخشی هست در زندان اوین و همه زندان‌ها به نام دادیاری. در این دادیاری یک قاضی مستقر است که به او می‌گویند قاضی ناظر زندان. دادیار (قاضی) زندان اوین در آن زمان حسن حداد بود با نام واقعی حسن زارع دهنوی. شانس من در این دو سال که من اینجا بودم او هم در اثر کرونا فوت کرد. روحش شاد! رئیس من در بخش مالی را یادم رفت اسمش را بگویم: حاج آقا جواهریان که او هم فوت کرده است …. اما کار دادیاری زندان چه بود؟ رسیدگی به امور زندانیانی که محکوم شده‌اند. در زندان دو جور زندانی بود، کسانی که محکوم شده بودند و کسانی که محکوم نشده بودند. دادیاری فقط به امور زندانیان محکوم شده مثل امور مالی، مرخصی، وکالت‌نامه برای خانواده و … رسیدگی می‌کرد. همین‌طور به شکایت احتمالی زندانی از توهین یک پاسدار یا خدای‌نکرده کتک خوردنش. … ما آنجا ۱۰ نفر بودیم، رئیس ما آقای حداد تقسیم کار کرده بود و هر کاری را که برای من می‌نوشت به بهترین شکل انجام می‌دادم. خیلی خوش‌‌رو و خوش‌برخورد بود، خیلی خوش‌تیپ بودم و کارها را به بهترین شکل انجام می‌دادم. در زندان اوین هم خانم‌ها زندانی بودند و هم آقایان. معمولا نامه‌های خانم‌ها را به من می‌دادند برای رسیدگی. یادم رفت بگویم که من اینجا در دادیاری گفتم به من بگویید عباسی ….»

حمید نوری در ادامه گفت گرچه باید تا ساعت چهار کار می‌کرده اما همسرش شاهد است که هیچ‌وقت زودتر از ساعت هفت شب به خانه برنگشته است.

ا‌و همچنین گفت که اطلاق دادیار به کارمندان دادیاری ممکن نبوده و اگر کسی این کار را می‌کرده‌، توبیخ می‌شده است. حمید نوری در ادامه گفت که در سال ۷۰ استعفا داده و یک کارخانه شن و ماسه زده است. او گفت که پدرش را در ۴۵ سالگی از دست داده و سه خواهر کوچک داشته که باید خرج آنان را هم می‌داده است:

«رئیس من با استعفای من موافقت نکرد چون من کارهایم را خیلی خوب انجام می‌دادم. گفت بیا دو روز در هفته کارهای خودت را بکن. من با زندانی‌ها خیلی انس گرفته بودم و همه من را دوست داشتند. رئیس من در این وقت حاج‌آقای شیخ‌پور بود که امیدوارم از دست من ناراحت نشود[بابت اینکه اسمش را گفته].

او در ادامه گفت:

«البته من در سال ۶۹ استعفا دادم و آن زمان رئیس من حاج آقا ناصریان (محمد مقیسه) بود.»

حمید نوری در ادامه گفت که کارهایش را به خوبی و درستی انجام می‌داده و در یک نوروز ۵۰۰ زندانی را با اجازه و امضای نهایی رئیسش به مرخصی فرستاده است:

«من هزاران زندانی را به مرخصی فرستادم و در طول زمان کارِ من نه کسی فرار کرد نه کسی غیبت کرد. از زندانی‌هایی که از من مکرر مرخصی گرفتند الان در همین سالن هست. حمید عباسی بشکند دستت که نمک ندارد!»

حمید نوری در ادامه گفت:

«البته من وظیفه‌ام را انجام می‌دادم. در نهایت در سال ۷۲، ۷۳ کلا از کار زندان جدا شدم. بعد وضعم خیلی خوب شد. هر شب با یک کیف سامسونت پر از پول به خانه برمی‌گشتم. دخترم که نمی‌دانست آن پول‌ها اسکناس است می‌گفت که اَه! بابا باز با این کاغذها آمد. من هر سه خواهرم را به خانه بخت فرستادم و در کار خیر پیش‌قدم بودم ….»

دادیار سابق قوه قضائیه جمهوری اسلامی در ادامه خود را فردی خوش‌مشرب معرفی کرد و گفت که بر همین اساس پس از آزادی با هیأت رئیسه دادگاه در ارتباط خواهد بود.

او قصد داشت به توضیح درباره دلیل حضورش در سوئد بپردازد که رئیس دادگاه از ا‌و خواست روایتش را در جلسه بعدازظهر و پس از صرف ناهار ادامه دهد. حمید نوری در پاسخ گفت: «رئیس ما شمایید!»

دادگاه برای صرف ناهار تعطیل شد.

پس از پایان این بخش از سخنان نوری، مختار شلالوند، از شاکیان پرونده و از اعضای خانواده اعدام‌شدگان تابستان ۶۷ درباره دفاعیات دادیار سابق قوه قضائیه به «زمانه» گفت که متهم «به شکل ناشیانه‌ای سرسپردگی خود را به رژیم نشان می‌دهد.»

این گفت‌و‌گو را در ادامه ببینید و بشنوید:

ایرج مصداقی نیز پس از پایان بخش صبح دفاعیات حمید نوری در جمع شماری از خبرنگاران سخن گفت. او گفت که آنچه حمید نوری درباره زندان و مقام‌های زندان به عنوان «اطلاعاتی که برای نخستین بار گفته می‌شود» ایراد کرد، پیشتر در کتاب خود مصداقی آمده است.

سخنان ایرج مصداقی از شاکیان اصلی پرونده را در واکنش به دفاعیات حمید نوری پس از پایان بخش اول دادگاه در روز سه شنبه ببینید:

«زمانه» همچنین با گیتا هادین ویبری وکیل مشاور شماری از شاکیان نیز درباره بخش اول دفاعیات نوری گفت‌‌و‌گو کرد.

هادین ویبری معتقد است که سخنان نوری هیچ پاسخی به اتهامات واردشده به او ارائه نکرد. این گفت‌و‌گو را در ادامه ببینید:

ویدا رستم‌علی‌پور که پرویز رستم‌علی‌پور، برادر و مجید ایوانی همسر خود را در کشتار زندانیان سیاسی از دست داده است، به «زمانه» درباره بخش اول حمید نوری گفت که تکذیب اعدام‌های ۶۷ از سوی دادیار سابق قوه قضائیه «مسخره» است.

این گفت‌و‌گو را در زیر ببینید:

مینا احدی از فعالان سیاسی حاضر در دادگاه نیز نظر خود درباره دفاعیات نوری را به «زمانه» ارائه داد.

مینا احدی گفت که دفاعیات امروز نوری بحث‌های زیادی را به روی میز آورده است؛ از جمله سرکوب کردستان پس از پیروزی انقلاب و نیز جنگ ایران و عراق.

این گفت‌و‌گو را در ادامه ببینید:

بخش دوم دفاعیات نوری: انکار دوباره کشتار، روایت دستگیری از سوئد

جلسه چهل‌و‌سوم دادگاه حمید نوری در نوبت بعدازظهر با اندکی تأخیر به دلیل مشکل فنی در دستگاه‌های ضبط، پس از حل مشکل آغاز شد. رئیس دادگاه سپس به حمید نوری گفت که روایتش به ماجرای سفر به سوئد رسیده بود. او از نوری خواست که روایتش را ادامه دهد.

دادیار سابق قوه قضائیه چنین ادامه داد:

«… من وقتی رفتم ناهار یادم آمد که حرف‌های زیادی را نزده‌ام. اما من همه حرف‌ها را نخواهم زد و امروز حرف‌هایم را تمام خواهد کرد؛ با عنایت پروردگار. اما قبل از اینکه مسافرت به اوین را بگویم، چند مورد در زندان اوین را که یادم رفته بود، می‌گویم ….»

حمید نوری در ادامه به نام برخی از روسایش در طول دوران کار اشاره کرد و گفت:

«اولین رئیس من آقای حداد بود از سال ۱۳۶۴ که فوت کرده. او از سال ۶۴ تا اواخر سال ۶۷ رئیس من بوده و این خیلی مهم است. حاج آقای ناصریان (محمد مقیسه) از اواخر سال ۱۳۶۷ تا اواخر سال ۱۳۷۰ رئیس من بوده و من هر چه می‌گویم مربوط به زندان اوین است. چهار نفر از روسای من فوت کرده‌اند. آقای ناصریان هم اگر در این مدت فوت کرده که خدا رحمتش کند! من از او خبر ندارم. … آقای شیخ‌پور که من از او هم خبر ندارم و اگر زنده هستند الهی خدا نگهدارشان باشد. آقای شیخ‌پور از سال ۱۳۷۰ تا ۷۲-۷۳ رئیس من بود…. صبح یادم رفت بگویم که دو بچه من وقتی به دنیا آمدند من دردادیاری زندان بودم. پسر عزیز من در ماه مهر ۱۳۶۴ وقتی من در دادیاری اوین بودم به دنیا آمد. حالا دختر من را توجه کنید: دختر من هفتم مرداد سال ۱۳۶۷ در تهران به دنیا آمد. از این تاریخ در این دادگاه بسیار یاد شده. همان جمعه معروف. همان جمعه که شاکیانش سر امام آن با هم درگیرند … او در بیمارستان نجمیه تهران به دنیا آمد. این را من تا به حال در این دو سال هیچ‌جا نگفتم. برای اینکه پسرم ناراحت نشود بیمارستانی که او به دنیا آمد هم می‌گویم: بیمارستان شریعتی در خیابان کارگر جنوبی. من قبل از به دنیا آمدن بچه‌هایم از رئیسم آقای حداد مرخصی گرفتم. همه اینها را من یادم رفته بود بگویم و چقدر هم مهم بودند. بس که این دو وکیل دیشب با من بحث کردند و گفتند نوری زیاد حرف نزن، من یادم رفت ….»

دادیار سابق قوه قضائیه جمهوری اسلامی در ادامه گفت که روز به دنیا آمدن دخترش که جمعه بوده، برای کاری بیرون رفته بوده؛ شاید به نماز جمعه اما الان یادش نیست:

«وقتی آمدم خانه دیدم کسی خانه نیست، … حقیقتش فکر کردم اتفاق بدی افتاده. رفتم به بیمارستان نجمیه، در خیابان سمیه شاید هم حافظ. وقتی رسیدم، خانواده همسرم آنجا بودند. من نگران بودم. پرسیدم زنم کجاست و راستش را به من بگویید. گفتند رفته برای زایمان. کمی بعد دختر من را آوردند. عطیه من را آوردند …. راستش اولش کمی زشت بود. آخر تازه به دنیا آمده بود … اما جالب است که در زمان به دنیا آمدن دخترم کسانی من را در زندان گوهردشت دیده‌اند ….»

در ادامه گفت که در زمان کارش در زندان اوین به “زندان رجایی‌شهر” هم رفت و آمد داشته. او گفت که اساسا در ایران زندانی به نام زندان گوهردشت وجود نداشته و ندارد و اگر شما به یک نفر در ایران بگویید زندان گوهردشت کجاست به شما می‌خندند: «بعد از شهید شدن رجایی که اهل کرج بود، مردم کرج به عشق محمدعلی رجایی نام گوهردشت را رجایی‌شهر گذاشتند و ما دیگر گوهردشت نداریم.…»

دادیار سابق در ادامه خطاب به خودش گفت که: «حمید نوری کافی است و برو سراغ سوئد ….» او سپس روایت کرد که به دلیل ارتباطات گسترده‌اش، با یک خانواده با چند بچه آشنا شده. او از مادر این خانواده به عنوان “زن متدینه” یاد کرد و سپس گفت که یکی از دختران این خانواده، در سوئد خواستگاری داشته؛ برای پنج سال تا در نهایت “مخ دختر را زده”.

حمید نوری چنین روایت را ادامه داد:

«در نهایت رضایت دادیم که خواستگار (هرش صادق ایوبی) به تهران بیاید. قرار رستوران گذاشتند و مادرِ دختر به من گفت حاج آقا شما هم بیا. ما رفتیم رستوران شام خوردیم، او حساب کرد، چند ساعتی با هم بودیم و در آخر گفتیم که دختر برای شما. مبارک باشد …. بعد از رستوران آنها رفتند مسافرت، بعد هم رفتند سوئد … ازدواج سوئدی کردند و من خواستم که ازدواج اسلامی‌شان را هم ثبت کنند. رفتند مسجد امام علی در استکهلم و ازدواجشان را ثبت کردند …. بعد دختر که اجازه بدهید اسمش را نگویم، باردار شد و بعد آنها به مشکل خوردند. دعوا داشتند. دختر که مثل خانواده‌اش به من حاجی می‌گفت یا پدر، با من تماس می‌گرفت. هرش هم تماس می‌گرفت. می‌گفتند بیا سوئد. من گفتم تا بچه‌تان به دنیا نیاید نمی‌آیم. بچه به دنیا آمد و من آنها را صلح دادم و بعد هم آمدم سوئد و دیدمشان ….»

نوری در ادامه جزییات بیشتری از حضورش در سوئد گفت. او گفت که وضعش خوب است و با کلی هدیه به سوئد آمده.

نوری سپس گفت که پس از برگشتنش به ایران دوباره مشکلات میان “دختر و هرش” بالا گرفته و او به همین خاطر در تولد یک سالگی فرزند آنان به سوئد برگشته، باز هم کشتی کروز رفته و خیلی خوش گذرانده (بدون اینکه لب به مشروب و … بزند و نمازش قضا شود) و در این زمان باز هم به نصیحت آنان پرداخته.

حمید نوری معروف به عباسی گفت که باز هم آنان را آشتی داده و به ایران برگشته اما:

«چند روز بعد دختر زنگ زد که “پدر! آرین بچه را دزدید!” او به من گفت که سینه‌هایش دارد می‌ترکد – چون به بچه شیر می‌داد. من به او گفتم که مستقیم برو پیش پلیس. هیچ کار اشتباهی نکن که اگر کاری بکنی دیگر جوابت را نمی‌دهم …. رفتند دادگاه و در نهایت دادگاه گوتنبرگ به نفع دختر رأی داد اما ماجرا تمام نشد …»

نوری در ادامه گفت که این ماجرا ادامه پیدا کرد تا اینکه پسر “ایرج” [ایرج مصداقی] را پیدا کرد و با او تماس گرفت: «از اینجا به بعد بود که این پرونده کلید خورد ….»

متهم به دست داشتن در کشتار زندانیان سیاسی ادامه داد که هرش (آرین) از او فیلم می‌خواسته و سپس به فیلمی اشاره کرد که او را در حال ترقص و هم‌خوانی ترانه با صدای یک خواننده زن (مرجان) نشان می‌دهد.

نوری در ادامه اظهاراتش شرح داد که چگونه دستگیر و بازجویی شده است. او از پلیس‌های «خوب» سوئد یاد کرد و با اجازه رئیس دادگاه از آنان نام برد به این ترتیب که نام تک‌تک آن را بر زبان آورد.

او در ادامه گفت:

«… کشتی کروز تبدیل به سلول انفرادی شد، من اول نگران وسایل و بارهایی بودم که آورده بودم و می‌گفتم که آنها را بدهید به هرش در حالی که این ماجرا را هرش خودش برای من درست کرده بود.»

دادیار سابق قوه قضائیه ایران مدعی شد که بازپرس‌ها بعد از سه ماه به او گفته‌اند می‌تواند سکوت کند و حرف نزند. او گفت شکایتی ندارد اما آیین دادرسی نظام قضایی سوئد در مورد او رعایت نشده است.

نوری همچنین گفت که از پلیس می‌خواسته اسم همکارانش را که در بازجویی می‌آورد، علنی نشوند اما «بعد می‌دیدم که اسم عینا منتشر شده است. پلیس عادلانه بازجویی کردن از من را رعایت نکرد که عیبی ندارد، ناراحت نیستم اما شاهدان اگر می‌خواستند اسمی بیاورند به آنان هشدار داده ی‌شد که اسم نبرند….»

اینجا دادگاه بار دیگر برای یک ربع به تنفس وارد شد.

نوری و توسل به “عظمت” باستانی ایران

نوری صحبت‌هایش را در این نوبت با نام «خدای همه زیبایی‌ها» آغاز کرد و سپس گفت پس از آوردن نام پلیس‌های سوئد، احساس خوبی دارد و نمی‌خواهد حرف‌هایی بزند که «خاطر بعضی‌ها را مکدر بکند».

او در ادامه به جایگاه ایران در دوران باستان پرداخت و گفت: «ایران همینی‌ست که الان هست. تنها جنگی که در آن یک وجب از خاک ایران جدا نشد، جنگ هشت ساله و حمله عراق به ایران بود. چرا؟ به دلیل جانفشانی همه ایرانیان در دفاع از سرزمین مقدسشان …. معمولا در سرزمین ایران پادشاهان حاکم بودند. در آخرین دوره پادشاهی در ایران، یک پدر و یک پسر بر ایران حاکم بودند ….»

متهم به شکنجه و آزار زندانیان سیاسی سپس به دوره حکومت محمدرضا پهلوی پرداخت و گفت: «آن‌چه باعث انقلاب در ایران شد قانون کاپیتولاسیون بود ….»

او سپس به روند شکل‌گیری و وقوع انقلاب در ایران پرداخت تا به تبعید روح‌الله خمینی از ایران رسید. او توضیح روند انقلاب در ایران را از زاویه دید خود و جریانات اسلامی ادامه داد و گفت که چگونه «خمینی» به «امام» تبدیل شد.

نوری در ادامه اظهاراتش اختلاف میان سازمان مجاهدین خلق و روح‌الله خمینی را برجسته کرد. او تلاش کرد تا جریان وقایع انقلاب را بر اساس این اختلاف توضیح دهد و اظهاراتش را پیش ببرد: «… ۱۴ اسفند ۵۹ ابوالحسن بنی‌صدر یک سخنرانی در دانشگاه تهران کرد. او با خمینی مخالفت کرد. درگیری را شروع کرد. از آن سو سازمان مجاهدین خلق هم مردم را اذیت می‌کردند تا اینکه مجلس ایران بنی‌صدر را از ریاست جمهوری خلع کرد …..»

نوری (عباسی) روایتش را پیش برد و به اینجا رساند که سازمان مجاهدین خلق در ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ اعلام مبارزه مسلحانه کرد…. او گفت که افراد این سازمان در خیابان‌ها هر کس ریش داشته و جمهوری اسلامی را دوست می‌داشته، تکه‌تکه می‌کرده‌اند.

او گفت که “داعش” فرزند نامشروع سازمان مجاهدین است. او در ادامه گفت که «سازمان مجاهدین خود داعش و داعش خود سازمان مجاهدین است …».

این گفته‌های نوری با اعتراض کنت لوییس، وکیل مشاور شاکیان و شاهدان سازمان مجاهدین خلق روبه‌رو شد. او گفت که نوری نباید اجازه توهین به یک سازمان سیاسی را داشته باشد. توماس ساندر، رئیس دادگاه، این تذکر را وارد دانست و از نوری خواست که نام سازمان مجاهدین را چنانکه هست بیاورد.

نوری در ادامه گفت:

«افراد جنایتکار سازمان مجاهدین در ایران دستگیر شدند، زندان‌ها پر شد و آنها به سزای اعمالشان رسیدند ….»

او سپس به روزهای پایان جنگ ایران و عراق رسید و گفت: «آمریکا دیگر خودش مستقیم وارد جنگ شده بود. هواپیمای مسافربری ایران را هدف قرار داد و امام خمینی در نتیجه این حمله و متضرر شدن مردم، قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت.»

نوری سپس به روزهای پس از پایان جنگ پرداخت و گفت:

«پس از پایان جنگ، قیمت دلار سقوط کرد و مردم خوشحال و شاد زندگی کردن را از سر گرفتند. سربازان ایرانی اسلحه‌هایشان را زمین گذاشتند اما روز عید قربان، سازمان مجاهدین خلق به رهبری مریم ابریشمچی (رجوی) با هفت هزار نیرو از عراق به ایران حمله کردند و همه را سر بریدید.»

دادیار سابق قوه قضائیه در ادامه اظهارات خود به پاسخ ایران به این حمله پرداخت و گفت «فتوای امام» مربوط به این حمله و برای پاسخ به این حمله بوده است. او مدعی شد که فتوای خمینی برای کشتار زندانیان سیاسی دستور به حمله به نیروهای مجاهدین بوده و رهبر پیشین جمهوری اسلامی به فرماندهان نظامی‌اش گفته «بروید نسل‌شان را در همان مرز بکنید!» او گفت نیروهای ایرانی به فرماندهی علی صیاد شیرازی به این گروهک حمله کردند و در آنجا همه را کشتند:

«این قتل عام هم اینجاست. یعنی در واقع دو قتل عام انجام شده. یکی حمله نیروهای مجاهدین به ایران و قتل عام در کرمانشاه و یکی حمله نیروهای ایرانی به این گروهک و کشتن و کندن نسل همه آنها در کرمانشاه. البته یک تعدادی هم فرار کردند. خیلی‌ها هم مجروح شدند و خیلی‌ها هم اسیر شدند.»

متهم به دست داشتن در کشتار زندانیان سیاسی روایتش را چنین ادامه داد:

«من حمید نوری معروف به حمید عباسی قتل عام سال ۶۷ را تأیید می‌کنم اما نه در زندان‌های ایران، بلکه در استان کرمانشاه ….»

نوری گفت که شکست‌خورده‌های مجاهدین به عراق و به اردوگاه اشرف برگشتند. او سپس درباره نام اردوگاه اشرف صحبت کرد و گفت که این نام براساس نام اشرف ربیعی، زن اول مسعود رجوی انتخاب شده است ….

او در ادامه به درگیری منجر به کشته شدن اشرف ربیعی اشاره کرد و گفت که در این زمان مسعود رجوی در فرانسه بوده است. او گفت که در این درگیری، فرزند کوچک آنان به نام مصطفی به وسیله یک پاسدار نجات داده شده اما آنان این پاسدار را کشته‌اند.

نوری گفت اعدام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ در ایران، داستانی است که روسای سازمان مجاهدین خلق ساخته‌اند: «آنها گفتند که هر کس در مرز و در درگیری کشته شده، می‌گوییم که در زندان کشته شده است. افراد و عوامل سازمان هم گفتند که سمعا و طاعتا، به روی چشم.»

دادیار سابق در ادامه گفت که در دو سال زندان در سوئد در واقع در زندان رجایی‌شهر بوده و در این مدت همه کتاب‌های ایرج [مصداقی] را خوانده و آنها را حفظ است مخصوصا چهار جلد کتاب او درباره “زندان گوهردشت” را. او گفت که کتاب‌های محمود رویایی را حفظ است:

«من در این مدت داستان را درآوردم که چیست. اینها در زندان لیست درست کردند …. من حمید نوری هستم و هیچ حرف الکی‌ای نمی‌زنم. برنامه‌ریزی از اینجا شروع شد، لیست‌ها از اینجا درست شد. … کمونیست‌ها هم گفتند که ما چی؟ ما هم باید بیاییم در این لیست‌ها وگرنه نمی‌شود. من همه اینها را درآورده‌ام. با کمونیست‌‌ها هم هماهنگ شدند و گفتند که باشد! شما هم لیست‌هایتان را آماده کنید. این چیزی‌ست که کسی تا به حال نگفته و دنیا باید بفهمد که ماجرا چیست. … بچه‌های زندان رجایی‌شهر با هم هماهنگ می‌شوند، لیست‌ها شروع می‌شود به نوشتن اما مأموریت اصلی را دو نفر انجام می‌دهند. اینها برای اولین بار دارد مطرح می‌شود. من دارم برای اولین بار اینها را می‌گویم. تقسیم کار می‌کنند و کار اصلی میان ایرج مصداقی و مهدی اصلانی تقسیم می‌شود. روزها را هم با هم تقسیم می‌کنند: هشت روز منافقین، چهار روز کمونیست‌ها …. ایرج می‌گوید چهار روز در کرویدور [مرگ] بوده اما شش روز بوده. من از روی این ماکت که اینجا آمده حرف دارم. حالا ببینید که من چه بکنم با این ماکت. در نهایت مدت اعدام‌ها می‌شود ۱۸ روز برای مجاهدین، ۹ روز برای کمونیست‌ها. این رازی‌ست که حمید نوری در این دو سال در انفرادی کشف کرده.»

نوری در پایان جلسه از طولانی شدن صحبت‌هایش عذر خواست، از رئیس دادگاه -تشکر کرد و گفت که در جلسه بعدیِ دادگاه برای یک ساعت درباره کیفرخواست دادستان صحبت خواهد کرد.

توماس ساندر پس از تشکر از حمید نوری گفت که نیازی نیست او درباره کیفرخواست صحبت کند چون وکیلانش این کار را خواهند کرد اما نوری گفت که حرف‌های او فرق دارد و او متهم این پرونده است. قاضی موافقت کرد و گفت که یک ساعت به او وقت می‌دهد اما حمید نوری خواست که این زمان به یک ساعت و نیم افزایش پیدا کند. رئیس دادگاه موافقت کرد و گفت که در جلسه روز پنج‌شنبه، پس از یک ساعت و نیم صحبت نوری درباره کیفرخواست، تنفس خواهد داد. دادستان‌ها هم گفتند سوالات زیادی خواهند داشت.

به این ترتیب جلسه چهل‌وسوم دادگاه حمید نوری در ساعت ۱۶:۲۵ دقیقه به وقت محلی در سالن ۳۷ دادگاه استکهلم به پایان رسید. جلسه بعدی رسیدگی به اتهامات نوری که به دفاع خود او اختصاص دارد، روز پنج‌شنبه ۲۵ نوامبر/ چهارم آذر ۱۴۰۰ برگزار خواهد شد.

ایرج مصداقی که نام او در دفاعیات حمید نوری برده شد، پس از پایان جلسه اول دفاعیات نوری به اظهارات متهم درباره کشتار تابستان ۶۷ واکنش نشان داد. دادیار سابق ادعا کرد که اعدام‌ها رخ نداده اند و مصداقی همراه با مهدی اصلانی، نویسندگان جان‌به‌دربرده از کشتار که به مستندسازی آن پرداخته اند، چنین روایتی را جعل کرده اند.

واکنش ایرج مصداقی در پایان دادگاه را در ادامه ببینید: