حمید نوری ۶۰ ساله، دادیار سابق قوه قضائیه زمانی که برای دیدار با اقوامش به کشور سوئد سفر کرده بود، شنبه ۹ نوامبر ۲۰۱۹ / ۱۸ آبان ۱۳۹۸ در فرودگاه بین‌المللی آرلاندای استکهلم با حکم دادسرای این شهر به صورت موقت بازداشت شد و یک سال و ۹ماه در بازداشت موقت ماند. دادستانی سوئد ۲۷ ژوئیه ۲۰۲۱ (۵ مرداد ۱۴۰۰) در اطلاعیه‌ای تحت عنوان «پیگرد جنایات جنگی در ایران» خبر از تحویل رسمی کیفرخواست حمید نوری به دادگاه داد. بر اساس این کیفرخواست حمید نوری با دو اتهام اصلی روبه‌روست: جنایت جنگی (نقض حقوق عمومی بین‌الملل، از نوع سنگین) و قتل. هر دوی این اتهام‌ها به دلیل نقش مستقیم در کشتار بیش از ۱۰۰ تن از مخالفان و زندانیان سیاسی در سال‌های پایانی جنگ ایران و عراق (در دهه ۶۰ و مشخصاً سال ۱۳۶۷) علیه نوری مطرح شده است.

دادگاه حمید نوری دوشنبه ۲۹ نوامبر/ ۸ آذر در سالن ۳۷ دادگاه استکهلم از سر گرفته شد. این چهارمین جلسه دفاعیات حمید نوری بود.

در این جلسه دادستان‌ به طرح سوال‌هایش از دادیار سابق قوه قضایی جمهوری اسلامی ادامه داد.

رضا حاجی‌حسینی و فرزاد صیفی‌کاران خبرنگاران «زمانه» که همچون سه جلسه گذشته در محل برگزاری دادگاه در استکهلم حضور داشتند، به پوشش ویژه این دادگاه پرداختند.

همچنین در زمان برگزاری دادگاه، پوشش زنده زمانه در رشته توئیت زیر در دسترس بود:

دادستان کار خود را با این پرسش آغاز کرد که روز جمعه در مورد حمله «فروغ جاویدان» صحبت می‌کرد و سازمان مجاهدین نتوانسته توضیح دهد چند هزار نفر کشته شده‌اند. حمید نوری طبق معمول با به نام خدا و سلام به کسانی که صدایش را می‌شنوند حرف‌هایش را آغاز کرد. او گفت این داستان ساخته شده و او می‌خواهد دقیق توضیح دهد. حمید نوری گفت:

«۳ مرداد ۱۳۶۷ وقتی عملیات فروغ جاویدان بعد از تمام شدن جنگ ایران و عراق شروع شد، همه ایرانیان غافلگیر شدند، امام خمینی دستور مقابله با این فرقه را داد، فوری به نیروهای ایرانی دستور داد تا در جبهه‌ها با این‌ها مقابله کنند و شهید علی صیاد شیرازی را به فرمانده این عملیات انتخاب کرد و گفت به این‌ها رحم نکنید. رزمنده‌های ایرانی ۵ مرداد ۶۷ با عملیاتی به نام مرصاد به آنها حمله کردند. کلمه مرصاد در این دادگاه خیلی شنیده شد، منم چندین بار بهش اشاره کردم، ولی فکر می‌کنم اکثرا معنی‌اش را ندادند. مرصاد کلمه‌ای قرآنی است و یعنی “کمین‌گاه”، ایرانی‌ها به این‌ها حمله کردند، دیگر اسم نمی‌آورم که باعث ناراحتی کسی شود – تمام نیروهای آنها را کشتند یا مجروح کردند یا به اسارت در آوردند و اکثرا گفتند این فرقه با ۷ هزار سرباز مسلح به مرزهای ایران حمله کردند، آقای روزبه پارسی و پروفسور اوبه برینگ به این موضوع خوب اشاره کردند. آقای پارسی گفتند ایرانی‌ها تمام افراد این فرقه را قتل عام کردند و ایشان قتل‌عام را تایید کردند، منم تایید می‌کنم، قتل‌عام شدند.»

دادستان در اینجا صحبت‌های حمید نوری را قطع کرد و پرسید که این قتل عام در رابطه با عملیات مرصاد است و نوری تایید کرد. دادستان پرسید فامیل و خانواده این افراد نمی‌دانستند که اعضای خانواده‌شان در این عملیات شرکت کردند؟ چرا باید مجاهدین باید چنین بگویند؟ حمید نوری در پاسخ گفت:

«شما اسم مجاهدین را آوردید پس منم باید بگویم منافقین، شما شروع کردید… خانواده‌های آنها یک سری از این عملیات مطلع بودند و تعدادی نبودند، درون زندان‌ها هم مطلع بودند و با زندان‌ها ارتباط داشتند، این اطلاعات شخصی خود من است و خیلی از این اطلاعات را در ایران به دست آوردم، بیشترین اطلاعات را در این ۲ سال به دست آوردم، بعد از اینکه این‌ها شکست خوردند و آقای اووه برینگ گفته تمامی نابود شدند یعنی اختلافی بین روزبه پارسی و اووه برینگ است…»

رئیس دادگاه به حمید نوری تذکر داد که جواب دادستان را بدهد و حاشیه نرود.

دادستان با این پرسش ادامه داد که: انگیزه مجاهدین چه بود، چرا باید بگویند در زندان کشته شدند نه در جنگ؟ نوری در پاسخ گفت:

«چون آنها قول داده بودند ۴۸ ساعته به تهران برسند، مسعود رجوی سخنرانی کرده بود و وعده داده بود به میدان آزادی برسند و مردم ایران منتظرند از این گروهک استقبال کنند، نتیجتا گفتند این توپ را بندازند در زمین جمهوری اسلامی و بگوییم در زندان کشته شدند.»

دادستان پرسید: طبق برداشت تو مجاهدین به نفع عراق می‌جنگید؟ و حمید نوری پاسخ داد:

«نه به نفع عراق حرف در دهن من نگذارید، این‌ها گروه جدا هستند. رژیم عراق می‌خواست جمهوری اسلامی را سرنگون کند نتوانستد، این‌ها گفتند با ۷ هزار نیرو می‌توانیم.»

دادستان در ادامه در مورد اعدام‌های زندانیان چپ سوال کرد و گفت ما ادعا می‌کنیم آنها در موج دوم اعدام‌های گوهردشت اعدام شدند. او در این مورد نظر نوری را جویا شد. حمید نوری در پاسخ گفت:

«همین که می‌گویید ادعا کلمه خوبی است، من این ادعا را رد می‌کنم. من می‌گویم کل منافقین ادعا می‌کنند…»

رئیس دادگاه دوباره به نوری تذکر داد و گفت دیگر اجازه ندارد از کلمه «منافقین» استفاده کند و می‌تواند به جایش بگوید «م». نوری گفت:

«من کلا فاز اول و دوم را قبول ندارم، در صحبت‌هایی که کردم توضیح دادم، من که آن موج اول را اصلا قبول ندارم این موج دوم کلا دروغ است.»

دادستان ادامه داد «من واقعا سعی می‌کنم به سوال‌های کاملا مستقیم برسم که متوجه بشوی، ببینیم متوجه خواهی شد. ما دادستان‌ها ادعا می‌کنیم زندان‌هایی در موج دوم اعدام شدند پس آنها کجا اعدام شدند؟» حمید نوری در پاسخ گفت:

من این ادعا را رد می‌کنم، اصلا موج دوم نبوده، شما فقط ادعا می‌کنید من همه آن را رد می‌کنم.

دادستان پرسید: این اشخاصی که ما در پیوست ۳۰ معرفی کردیم زنده هستند؟ کجا هستند؟

نوری: من چیزی نمی‌دانم

دادستان: حمید نوری این سوالات من بر مبنای حرف‌های روز اول خودت است، بگذار بخوانم چی گفتی، آن زمان گفتی پس ما چی وگرنه می‌گوییم همه این داستان‌ها خیالی است، پس یعنی این افرادی که اعدام شدند به نحوه دیگری کشته شدند، گفتی مجاهدین در جنگ کشته شدند، این‌ها چگونه کشته شدند؟

حمید نوری: «من نگفتم در جنگ کشته شدند حرف در دهن من نگذارید، کمونیست‌ها نشستند با “م” صحبت کردند و همفکری کردند بعد از عملیات مرصاد، یک سری از کمونیست‌ها که در زندان اعدام شده بودند و تعدادی هم که از زندان آزاد شده بودند و فوت کرده بودن یا سر به نیست شده بودند یا وقتی می‌خواستند از مرز خارج بشوند در درگیری کشته شده بودند با دلایل دیگر، و برخی از این افراد اصلا وجود ندارد، در صورتی مشخص می‌شود که از ایران استعلام گرفته شود ببینیم وجود داشته‌اند، پدر و مادر داشته‌اند و ببینیم چرا اعدام شده‌اند…»

دادستان: حالا بگو چه دلیلی داشت گروه‌های چپ بیایند چنین کاری بکنند؟

حمید نوری: «چون نمی‌خواستند فقط “م” مطرح شود. می‌خواستند آنها هم مطرح شوند.»

نوری در اینجا خواست توضیح بیشتر بدهد که دادستان مخالفت کرد، اما رئیس دادگاه خواست نوری حرف‌هایش را تکمیل کند. نوری ادامه داد:

«من کتاب‌های زیادی خواندم که ایرج تمام کننده‌ها آنها بوده برای “م” برای کمونیست‌ها کتابی نوشته شده توسط مهدی اصلانی به نام “مرگ گل سرخ” و من خیلی دقت کردم عینا کپی‌برداری شده از کتاب ایرج که برای “م” نوشته شده و همه چیزشان عین هم است. ایرج می‌گوید ۳۸۰۰ نفر کشته شدند، مهدی اصلانی می‌گوید کل کشور ۳۷۰۰ نفر. ایرج می‌گوید ۱۸ روز برای “م” این شرایط وجود داشته مهدی اصلانی نصفش کرده به ۹. مهدی اصلانی نصف رقمی که ایرج برای “م” گفته او برای کمونیست‌ها گفته که اعدام شدند.»

رئیس دادگاه گفت سوال دادستان این بود که چه چیزی به نفع کمونیست‌ها بود که با مجاهدین همکاری کردند؟ این را جواب بده. حمید نوری پاسخ داد:

«چیزی به نفعشان نیست، نشستند برنامه‌ریزی کردند، چون در زندان باهم رابطه تنگاتنگی داشتند، این تحلیل شخصی من است و من کلا این داستان را رد می‌کنم.»

دادستان پرسید: تو ادعا می‌کنی اصلا بعضی از این افراد وجود ندارد و مدرک می‌خواهی، من در جوابت می‌گویم ما مدارک شواهد ارائه دادیم و تا الان ۱۲ نفر مرد و زن درباره اعضای خانواده‌شان صحبت کرده‌اند که در گوهردشت اعدام شده‌اند و از این ۱۲ نفر نصفی مربوط مجاهدین و نصفی هم مربوط به گروه‌های چپ بودند. همانطور که همه شنیدیم آنها هنگام اعدام خیلی جوان بودن و همه دنیا صدای این‌ها را شنیده‌اند. آنها توانسته‌اند مدارک و شواهدی مانند نامه‌ها، عکس و حکم‌ها را نشان داده‌اند، حالا سوالم این است افرادی که شهادت دادند و مدارکی که نشان دادند یعنی صحت ندارد و از خودشان درآوردند؟ حمید نوری گفت:

«من نگفتم همه آنها، گفتم بعضی از آنها ممکن است اعدام شده باشند ولی باید از ایران استعلام شود آیا این‌ها زندان بودند؟ اعدام شده‌اند؟ و چرا اعدام شده‌اند و در چه تاریخی… شما از کمونیست‌ها ۲۶ اسم داده‌اید اما متاسفانه از ایران استعلام نشده است. چند نفر گواهی فوت آوردند، درست است؟ جمهوری اسلامی قبول کرده این‌ها فوت کردند ولی علت فوت نوشته نشده، حالا باید جمهوری اسلامی استعلام بشود علت مرگ را بنویسد. من قبول دارم بعضی از این‌ها اعدام شده‌اند ولی نه در آن داستان قتل‌عام، احتمال است. ولی به خاطر حفظ آبروی خانواده‌ها در گواهی فوت ننوشته‌اند اعدام شده‌اند، چون وقتی خانواده‌ها گواهی فوت درخواست می‌کنند خودشان می‌گویند ننویسید اعدام شدند که برای آنها بد نشود. این ادعاهای خیلی از اعضای خانواده‌ است باید اظهارات بقیه خانواده را هم گرفت ببینید حرف‌های او‌ را قبول دارند یا نه…»

دادستان: چرا نخواهند نوشته شود که زندانی آنها اعدام شده؟

حمید نوری: «جمهوری اسلامی احترام می‌گذارد به خانواده‌هایی که اعضای آنها اعدام شده. در اداره‌ها به کسانی که خانواده آنها اعدام شده بد برخورد می‌کنند، حرکت بدی است من استقبال نمی‌کنم، خانواده‌ها می‌گویند بنویسید فوت کرده که در اداره‌ها بد برخورد نکنند.»

دادستان: پس شما کاملا رد نکردید که مجاهدین و کمونیست‌ها اعدام شدند، احتمال هر دوی آنها وجود داشته؟ یعنی کاملا احتمال اعدام آنها را منتفی ندانستی؟

حمید نوری: بله

دادستان: پس نتیجه نهایی این است که این زندانیان به دلیل عقایدشان اعدام شده باشند.

نوری: نخیر، به این شکل نه، اعدام شده‌اند، احتمال دارد، ولی نه قتل‌عام عمومی یا تعلقاتی که به “م” داشتند، به خاطر جنایات و کشتاری که از مردم کردند اعدام شدند.»

دادستان: یعنی فکر می‌کنید اعدام کمونیست‌ها هم بر اساس همین منطق بوده؟

حمید نوری: بگذارید با بله و خیر جواب ندهم. کمونیست‌ها هم بله از سال ۶۰ به بعد اعدام شدند، هر سال هم اعدام شدند، اما نه این قتل عامی که ادعا شده.

دادستان: به زعم شما چرا اعدام شدند؟ آیا به دلیل تعلق خاطر آنها به گروه‌های چپ بوده؟

حمید نوری: «بعضی از کمونیست‌ها هم مثل “م” عملیات مسلحانه داشته‌اند، مثل چریک‌های فدایی خلق اقلیت و اتحادیه کمونیست‌ها و چند تا گروه دیگر و اعضای حزب تو‌ده، اما حزب توده عملیات مسلحانه نداشت، اما می‌گویم چرا بعضی از اعضای آنها اعدام شدند… چون طبق قوانین جمهوری اسلامی فعالیت آنها ممنوع شده بود و متاسفانه حزب توده در ارتش ما نفوذ کرده بود و طبق قانون باید از ارتش خارج می‌شدند، ولی چون فعالیت سیاسی در در ارتش ممنوع است مجازات سنگین تا اعدام دارد و حزب توده در ارتش ما نیرو داشت و چون فعالیت گر‌وهکی می‌کردند و قصد کودتا داشتند، اعدام شدند. پس در جمله خلاصه کنم از اعضا و افراد گروهک‌های‌کمونیستی هم اعدام شده‌اند، نه به خاطر تفکرات سیاسی یا گروهکی، به خاطر عملیات‌های مسلحانه‌»

دادستان چند عکس را در دادگاه به نمایش گذاشت. یکی از تصاویر لیست اسامی زندانیان اعدام شده مجاهدین و کمونیست‌ها است. دادستان به لیست ایران تریبونال اشاره کرد که بیش از ۴ هزار اسم در آنجا آمده است. دادستان گفت این صفحه یک نمونه از لیست اعضای اعدام شده مجاهدین است و گفت ما لیست مجاهدین را داریم و آن را تنظیم کردیم که متعلق به سازمان پناهجوهای ایرانی است. دادستان‌توضیح داد غیر از مجاهدین زندانیان چپ هم بوده‌اند و گفت دادستانی همه لیست‌های مختلف را تنظیم کرده و در کیفرخواست ارائه داده است.

دادستان در ادامه از نوری پرسید: شما توضیح دادی به زعم خودت بعضی از این افراد به چه دلیل اعدام شده‌اند، سوالم این است می‌دانید این لیست‌ها چگونه تهیه شده؟ نظری دارید؟

حمید نوری در پاسخ گفت: نظر دارم، خیلی نظر دارم…

دادستان ادامه داد: نظر بحث دیگری است، می‌خواهیم بدانیم این اسامی چگونه سر از این در آورده‌اند؟ حمید نوری در پاسخ گفت:

خیلی از این اسم‌ها دروغ است و وجود خارجی ندارند، مثلا کتاب سیاه ۶۷، دو صفحه اولش را بیاورید تا من صحبت کنم. اگر نه قاضی اجازه بدهد تا من جواب شما را بدهم… دو صفحه اول این کتاب فقط اسم کوچک نوشته شده، مثلا نوشته شده حمید، رضا و غیره همه‌‌اش همین است و دروغ است. در ایران ۵۰۰ هزار رضا وجود دارد، آقای قاضی کاش می‌توانستم این را نشان بدهم.»

حمید نوری در این لحظه آی‌پدش را بلند می‌کند و سعی می‌کند لیستی را به دادستان نشان بدهد. رئیس دادگاه توضیح داد که لیست کتاب سیاه ۶۷ در مدارک دادگاه وجود دارد، اما به آن استناد نشده است. حمید نوری در ادامه اما گفت:

«جلسه اول دادستان به این کتاب اشاره کردند و قاضی گفتند این کتاب متعلق به کیست، دادستان گفت نمی‌داند اما به آنها داده شده. این کتاب را گروه کمونیست‌های گفت‌وگوهای زندانی منتشر کرده‌اند. این کتاب کلا مسئله‌دار است. حالا به کتاب ایران تریبونال می‌رسیم، بله حدود ۴ هزار اسم اعلام کردند که ادعا می‌کنند در این داستان کشته شدند، بر اساس لیست‌هایی که در این مدت جمع شده، بعد از عملیات مرصاد از سال ۶۰ به بعد تنها لیستی که خارج شده توسط همین گروه “م” به تعداد ۳۲۱۰ نفر و ایرج هم در کتابش لیست‌اش را مشخص کرده و بعد از آن هم لیست‌های مختلفی منتشر شده مانند بنیاد عبدالرحمان، امنستی و دلجو آبادی، ۱۰ تا سازمان هستند که لیست منتشر کردند که اختلاف‌های فاحشی دارند و نشان می‌دهد همه آنها دروغ است. شما یک اسم بگویید تا مثال بزنم چقدر اختلاف است… شخصی به نام حسین قزوینی وجود دارد شماره ۹۳ لیست “م” که ایرج می‌گوید ۱۵ مرداد کشته شده، نصرالله مرندی اسم دیگری برای او گفت و ادعا کرد این دو نفر یکی هستند، من فقط دارم یک نمونه می‌گویم، حالا این ۲ نفر یکی است که در تمام لیست‌ها است و نوشته شده شهریور ماه در اوین تیرباران شده، خب من ۸۰ اسم این‌طوری یادداشت کردم. برهانی نوشته شده در مردادماه در قزوین تیرباران شده، من لیست‌های دیگر را هم آماده کردم… می‌دانم وکلایم ناراحت می‌شوند که نباید این اطلاعات را بدهم… خلاصه می‌کنم همه‌اش دروغ و ساختگی است، اما بعضی از این افراد اعدام شده‌اند ولی در نه قتل‌عام. من قتل‌عام و کشتار ۶۷ را تایید می‌کنم، نه در زندان‌های ایران بلکه در جبهه جنگ در استان کرمانشاه اتفاق افتاد و یک سری از این افراد در این اسامی هستند.»

حمید نوری یک برگه را به دادستان نشان می‌دهد و می‌گوید هر اسمی را که با رنگ قرمز مشخص کرده متناقض است.

«زندان اوین خیلی جای قشنگی است»

دادستان پرسید «حالا به قبل از دستگیری شما در سال ۲۰۱۹ برگردیم، شما قبل از آن اطلاع داشتید که از چنین ادعاهایی از جانب خانواده‌های اعدام شده مجاهدین وجود دارد؟ منظورم قتل‌عام ۶۷ است.» حمید نوری در پاسخ گفت:

«بله، من ۱۰ در زندان کار می‌کردم و بعد از اینکه از مرخصی برگشتم چیزهایی در مورد مرخصی این‌ها شنیدم و سال‌ها بعد هم داستان‌هایی شنیدم که می‌گفتند در زندان‌های ایران اعدام صورت گرفته. در روزنامه‌های “م” نوشتند که اعدام صورت گرفته، خیلی اسم‌ها نوشته بودند، نشریه “م” را برای من آوردند و اسم همین حمید عباسی را دیدم و در جلساتی هم که داشتیم این را شنیدم و در تلویزیون هم یکی‌دو بار در برنامه بی‌بی‌سی و تلویزیون “م” دیدم و بعضی وقت‌ها دوستانم اطلاعاتی که پیدا می‌کردند را به من می‌گفتند و‌ بعد از اینکه موبایل‌های تصویری که اینترنت داشت می‌زدم اطلاعاتش در می‌آمد، با خبر بودم، دوستانم هم‌برایم می‌فرستادند قبل از اینکه به کشور خوب سوئد هم بیایند این مطالب را برایم می‌فرستادند، حتی من دفتر کار کوچکی دارم در تهران و هرچی که برایم می‌فرستادند روی میز کارم است، در یک جمله بله مطلع بودم.»

دادستان پرسید: گفتی که اسم خودت را در نشریه مجاهدین دیدی، یادت می‌آید در این نشریه در مورد این شخص چی نوشته شده بود؟

حمید نوری: «اسم خودم نه، اسم کسی شبیه‌اش. بچه‌ها نشریه‌ “م” را آوردند و دیدم اسم حمید عباسی را نوشته‌اند از پاسدارهای سالن ۶ زندان اوین که شکنجه‌گر و این‌ها که در این پرونده هم چنین چیزهایی مطرح شده… حدود ۲۰-۳۰ سال پیش این را دیدم، ‌ولی برایم مهم نبود، اگر حمید عباسی منظورش من است من در سال ۱ بند آموزشگاه بودم و یک روز هم در سالن ۶ نبودم.»

دادستان: پس من این‌گونه فهمیدم که ملی اطلاعات را در دفتر کارتان جمع‌آوری کردید؟

حمید نوری: کلی اطلاعات نه، مقداری اطلاعات.

دادستان: چرا این‌ها جمع کردی؟

نوری: من کلا علاقه دارم با اخبار جهان و چیزهای سیاسی… خب این اطلاعات در مورد زندان‌هاست و من هم علاقه داشتم، دلیل خاصی نداشت، من اطلاع تمام اسکناس‌های زمان شاه را در خانه دارم.

دادستان: بعد از اینکه دخترت به دنیا آمد، یادت هست چه زمانی به سر‌کار برگشتی؟

حمید نوری: «دقیقا نه، ولی فکر کنم پاییز بود. به دلیل بارش باران یادم است.. خانم مارتینا زندان اوین خیلی جای قشنگی است، پر از درخت است و برگ‌های درخت‌ها روی زمین ریخته بود… آخرهای شهریور و مهر بود، دقیقا نمی‌توانم بگویم. ولی مهر. یقین دارم سر کار بودم.»

دادستان: وقتی به سر کار برگشتی چیزهایی در مورد ملاقات‌ها شنیدی، چیزی در مورد اعدام‌ها شنیدی؟

حمید نوری: «نه، خواهش می‌کنم حرف در دهن من نگذارید، من در مورد اعدام چیزی نگفتم، گفتم ملاقات‌ها قطع شده.»

دادستان گفت: خب پس من اشتباه شنیدم یعنی؟ چون بحث اعدام‌ها را مطرح کردی!

رئیس دادگاه هم به دادستان گفت ما هم برداشتمان این بود که سال بعد موضوع اعدام‌ها را شنیده است.

دادستان گفت: وقتی برگشتی به سر کار در مورد اعدام‌ها چه شنیدی؟

حمید نوری: «وقتی برگشتم دیدم آقای حداد کلی نامه روی میزم ریخته‌ است چون دیده بود تازه نفس برگشته‌ام. آقای حداد مرخصی‌ها را می‌داد من انجام دهم، من هر روز زندانی صدا می‌کردم، آنها چیزهایی می‌گفتند که من حساس نبودم و نظرم را جلب می‌کرد، مثلا می‌گفتند ملاقات حضوری می‌خواهیم حاج‌آقا موافقت نکردند، من نمی‌فهمیدم چی می‌گفتند… این مورد یادم است حدودا زمستان بود که زندانی‌ها را از پله بالا می‌آوردند به دادیاری که دادیاری اول راهرو‌ بود، دیدم سروصدا می‌آید و رفتم داخل راهرو، میز من دم در اتاق دادیاری بود، دیدم زندانی‌ها با دمپایی خیس هستند و سروصدا می‌کنند، دیدم شوخی می‌کنند و متلک می‌اندازند، یکی از آنها گفت آنجا کشته نشدیم نزدیک بود اینجا کشته بشویم، دقیق یادم نیست حدودا این بود، از قصد بلند گفت من بشنوم… من که کارش را رسیدگی کردم گفتم منظورت چه بود؟ نمی‌خواست بگوید، آنقدر سوال پیچش کردم، گفتم چی می‌خواستی بگویی؟ گفت ملاقات‌ها را قطع کردند، “م” می‌خواست حمله بکند و زندانی‌ها هم با “م” هماهنگ شده بودند و قرار بود زمانی که “م” حمله می‌کند این‌ها هم از درون زندان حمله کنند پاسدارها را بکشند و فرار کنند. داشت به من هم متلک می‌انداخت، گفتم درست صحبت کن چی می‌گویی؟ تواب‌ها این موضوع را به مسئولین اطلاع داده بودند، تلویزیون‌ها را جمع کردند، ملاقات‌ها را قطع کردند، چیزهای دیگری هم بود چون من حدود صحبت‌هایش را می‌گویم، چون دیگر زندانیان متوجه نشدند “م” به ایران حمله کرده و زندانیان نتوانستند به پاسدارها حمله کنند، آنها را بکشند و فرار کنند. اگر زندانیان می‌خواستند این کار را بکنند خب پاسدارها با اسلحه حمله می‌کردند و همه را می‌کشتند، ولی خب از حمله مطلع نشدند و هیچ‌کس هم کشته نشد. این داستان چون زمستان بود برف آمد من متوجه شدم. ولی چرا گفت خدا را شکر ما کشته نشدیم، مینی‌بوسی‌که آنها را آورده بود به دادیاری لیز خورده بود و به ساختمان برخورده کرده بود، برای همین آنها را خیس به دادیاری آوردند…»

دادستان: پس این زندانی گفته بود قرار بوده مبارژه مسلحانه کنند؟

حمید نوری: نخیر، قرار بود از در زندان خارج شوند.

دادستان: این داستانی که گفتی تو در کدام زندان بودی؟

حمید نوری: زندان اوین، من فقط اوین بودم و آن شخص هم اوین بود.

دادستان: می‌دانی همه این اقدامات از جمله بردن تلویزیون و این‌ها؟

نوری: دقیقا نمی‌دانم، از مرخصی که برگشتم – خیلی هم این مدت فکر کردم – نمی‌دانم ۶۷ یا ۶۸ بود، بعدا فهمیدم سال شصت و هفت بوده در جریان عملیات مرصاد و فروغ جاویدان، من همه چیزهایی می‌گویم حرف این زندانی بود.

دادستان: گفتی ماه مهر برگشتی؟

حمید نوری: فکر می‌کنم، هرچی که می‌گویم حدودی است چون مال ۳۳ سال پیش است.

دادستان: وقتی برگشی وضعیت چگونه بود؟ آیا تلویزیون بود و زندانیان ملاقات داشتند؟

حمید نوری: معمولی معمولی بود، من در دادیاری بودم تلویزیون‌ها سر‌جایش بود. زندانی‌ها هم ‌وضع‌شان عادی بود.

دادستان: گفتی یک زندانی را صدا کردی و این زندانی اتفاقی که قرار بوده بیافتد را برایت تعریف کرد، این اطلاعات را وقتی شنیدی به همکارانت گفتی؟

حمید نوری: یادم است یه چیزی برای حاج‌آقا تعریف کردم…

دادستان: یعنی نرفتی به رئیست بگویی ریسک شورش در زندان وجود داشته؟ علاقه‌مند نبودی؟

نوری: «داشتم همین را می‌گفتم، من خیلی آدم ساده‌ای بودم و سریع مثل بچه‌ها همه چیز را می‌گفتم… خلاصه‌اش را برای حاجی گفتم خدا رحمتش کند آقای حداد بود و یک حرف زشتی زد، گفت کی این را گفته، گفتم هیچی حاج آقا… چون ترسیدم برای آن زندانی مشکلی پیش بیاد و حرفم را جمع کردم. ولی یادم است به حاجی گفتم.»

دادستان: گفتی از طریق تواب‌ها به مسئولین گزارش داده شده، نزدیک‌ترین کسی که با تو کار می‌کرد یعنی دادیار حتما مطلع بوده که می‌خواهند زندانبان‌ها را بکشند!

حمید نوری: مسئولین زندان منظورم پاسدارها و این‌ها هم هست. احتمال دارد دادیار هم مطلع بوده باشد، من فقط حرف آن زندانی را گفتم… یکی دو بار چیزهای دیگر هم اتفاق افتاد…»

دادستان: شما نظم و ترتیب و سلسله مراتب زندان‌اوین را توضیح دادی و ۲ تا ۴ ماه هم سر کار نبودی، و درست همان موقع که تو نبودی برنامه‌ای بوده که من اسمش را می‌گذارم حمله مسلحانه چون قرار بوده زندانبان‌ها را بکشند، ولی رئیس تو که دادیار بود مطلع نبود، درست؟

حمید نوری: نه درست متوجه نشدید، من فقط حرف زندانی را منتقل کردم نگفتم دادیار مطلع نبوده، دختر من اینجاست، معرفی‌اش کنید به بیمارستان دی‌ان‌ایش را بگیرند، دقیقا مشخص می‌شود کی به دنیا آمده.»

پس از این گفته‌ها جلسه دادگاه در نوبت صبح به پایان رسید.

نوری: «ماجرا کلا یک سناریو و داستان ساختگی و یک نمایشنامه است»

دادگاه حمید نوری در روز چهارم دفاع او (دوشنبه ۲۹ نوامبر) در نوبت بعدازظهر از سر گرفته شد. با شروع جلسه، دادستان بازپرسی از نوری را از سر گرفت. نوری در پاسخ به سوال او گفت:

«من واقعیت را خدمت شما می‌گویم. دوستان من به من می‌گفتند که حمید، تو که می‌دانی این حرف‌ها دروغ است، این سوال‌ها را نکن. اما من فکر می‌کردم که شاید دوستانم به من نمی‌گویند و فکر می‌کنند که من آدم ساده‌ای هستم و ممکن است بروم جایی بگویم. من یک درصد احتمال می‌دادم که شاید اعدام‌هایی شده باشد اما وقتی این داستان برای من پیش آمد، وقتی کتاب‌ها را خواندم، لیست‌ها را دیدم، مطالعه کردم و …، آن یک درست تردید هم از بین رفت و فهمیدم که این ماجرا [اعدام‌های ۶۷] کلا یک سناریو و داستان ساختگی و یک نمایشنامه است ….»

دادستان: پس شما وقتی دستگیر شدید فکر می‌کردید که این اعدام‌ها بوده ….

حمید نوری: من برنامه‌های زیادی از رسانه‌های مختلف دیدم و این‌طور فکر می‌کنم که این ماجراها همگی ساختگی است ….

دادستان: پس دوستان شما فکر می‌کردند که شما ساده هستید و به شما نمی‌گفتند که اعدام‌هایی اتفاق افتاده ….

حمید نوری: من این‌طور فکر می‌کردم. فکر می‌کردم شاید چنین فکری می‌کنند و به من نمی‌گویند. … اصلا چنین داستان و نمایشنامه‌ای اتفاق نیفتاده که نظام جمهوری اسلامی ایران بخواهد درباره آن صحبت و اظهارنظر کند. این افراد و کسانی که این ادعاها را می‌کنند همه دشمن نظام جمهوری اسلامی هستند. سازمان‌های بین‌المللی هم که این را تکرار کرده‌اند وابسته به قدرت‌های خارجی هستند …. من اینجا هرچه می‌گویم نظر شخصی خودم است و ربطی به نظام جمهوری اسلامی ندارد. دلیلش هم این است که من در مقابل یک دادگاه بین‌المللی و رسمی قرار گرفته‌ام و جواب سوالات شما را به طور کامل خواهم داد ….

دادستان در ادامه از حمید نوری پرسید که اگر این ماجراها ساخته سازمان مجاهدین خلق است، چرا شما را انتخاب کرده‌اند: «چرا نرفتند سراغ یک کسی که در زندان گوهردشت کار می‌کرده؟ البته فکر نمی‌کنم شما جوابی برای این سوال داشته باشید اما باز اگر نظری دارید بگویید.» حمید نوری در پاسخ گفت:

«قرار شد شما به جای من جواب ندهید. من جواب دارم و خوب هم دارم ….»

او سپس بار دیگر گفت که سازمان مخالف نظام مقدسِ جمهوری اسلامی است اما این سازمان نبوده که با او کار داشته است:

«… این داستان را ایرج [مصداقی] ساخته و او برای من این جریان را درست کرده است ….»

حمید نوری در ادامه گفت که ایرج مصداقی در «میهن ‌تی‌وی» سازمان‌های مختلف را تهدید کرده و گفته است که چرا نمی‌آیید از حمید نوری شکایت کنید:

«صدای ایرج مصداقی هست، می‌گذارید برایتان پخش کنم؟ او عکس من را پخش کرد، با شاکی‌ها جلسه گذاشت و بعد هم سازمان و بقیه شاکیان را تهدید کرد که باید علیه حمید نوری شکایت کنند. این اطلاعات را من از کجا آوردم؟ چهار تا از فیلم‌ها را که شما خودتان به من دادید. بقیه را هم نیما رستمی به من داد. ایرج مصداقی به او فحاشی و توهین کرد و او هم به همین دلیل بقیه فیلم‌ها را به من داد …. او و مهدی اصلانی نشسته‌اند و جزء به جزء همه چیز را گفته‌اند. مثلا ایرج مصداقی گفته که محمد خدابنده‌لویی، مگر حمید نوری هم او نبوده که در زندان چشم تو را کور کرده. چرا نمی‌آیی از او شکایت کنی؟ …»

حمید نوری در ادامه گفت که نام حمید عباسی سه بار در کتاب ایرج مصداقی آمده و سپس درباره این موارد توضیح داد. او در ادامه گفت که ایرج مصداقی ابتدا در مطلبی در مجله ایران‌زمین نام فردی به نام عباس را آورده و به مرور زمان این عباس شده است عباسی و بعد حمید عباسی که نامش حمید نوری است. نوری در ادامه به دیگر نوشته‌های ایرج مصداقی اشاره کرد و گفت که بعد در جای دیگری حمید عباسی شده است حمیدرضا نوری ….

دادستان پرسید: … من منظور شما را می‌فهمم اما چرا این افراد شما را به عنوان حمید عباسی معرفی کرده‌اند؟

حمید نوری در پاسخ گفت که اگر صدای من را قطع نکنید می‌گویم. من عادت دارم اول یک مقدمه می‌گویم و بعد بلافاصله نتیجه‌گیری را می‌گویم:

«ایرج [مصداقی] هر آنچه را نوشته، جمع کرده، ایرادهایش را گرفته و به هر کدام یک نقشی داده …. در اینجا عباسی [حمید نوری] را آورده که شیرینی پخش می‌کرده اما بعد شده نقشِ اول این داستان ….»

حمید نوری در ادامه همین موضوع را بسط داد اما در نهایت نگفت که چرا شخص او را «انتخاب» کرده‌اند تا نقش حمید عباسی را به او بدهند. سپس دادستان به کتاب‌های ایرج مصداقی اشاره کرد و گفت این کتاب که نام شما در آن آمده، سال ۲۰۰۵ منتشر شده و شما سال‌ها بعد از آن در سال ۲۰۱۹ دستگیر شدید. او همچنین به دیگر کتاب‌های نوشته شده اشاره کرد، از سخنرانی‌های مختلف نام برد و گفت که در همه منابع، نام حمید عباسی آمده است: «آیا در این مورد حرفی دارید؟»

حمید نوری گفت: بله، بسیار حرف دارم…. نوری پس از صحبت مقدماتی به بیان تناقضات مطرح شده در اظهارات شاکیان و شاهدان پرداخت و گفت:

«محمود رویایی در یک ویدئو گفته است حمید عباسی [حمید نوری] یک پاسدار بوده. بسیار خوب! شما حمید عباسیِ پاسدار را بیاورید اینجا محاکمه کنید…. این فیلم‌ها همه برای کمک به من و نجات من آمده‌اند….»

او در ادامه به موارد دیگر شهادت‌ها و همچنین فایلِ صوتی منتشر شده از آیت‌الله حسینعلی منتظری اشاره کرد و گفت:

«در فیلمی که نشان دادید منتظری می‌گوید که ۷۰۰ نفر را آماده کرده‌اند برای اعدام اما در کتاب او آمده ۷۵۰ نفر را اعدام کردند …. اینها همه دروغگو هستند. منتظری هم دروغگوست و اینها همه دروغ می‌گویند….»

حمید نوری در ادامه گفت که همه آنچه در دادگاه و در کتاب‌های افراد دیگر مطرح شده، از روی دست ایرج مصداقی نوشته شده است. او گفت:

«محمود رویایی در کتابش هیچ چیز ندارد. او با خودش گفته که تو [ایرج مصداقی] چهار جلد نوشتی، من پنج جلد می‌نویسم…. دیگران هم به همین ترتیب…. بعد هم اینها با هم درگیری دارند.»

حمید نوری به جدا شدن ایرج مصداقی از سازمان مجاهدین خلق اشاره کرد و گفت که این درگیری بر روی شهادت افراد تأثیر گذاشته است.

در فاصله تنفس دادگاه به درخواست دادستان، حمید اشتری، زندانی سیاسی دهه ۶۰، جان‌به‌در برده از اعدام‌های ۶۷ و از شاکیان این پرونده در اتاقی در کلاب‌هاوس، با اشاره به همین موضوع گفت: «زحمات ایرج مصداقی در این پرونده کاملا روشن است. او بارها گفت که هر کس نیاید شهادت بدهد، خائن به خون بچه‌ها و رنج خانواده‌ها و بازماندگان است…»

حمید نوری پس از پایان تنفس و در ادامه شهادتش گفت:

من ۹ مرداد مرخصی بودم پس همه شاهدان دروغ می‌گویند. هر تاریخی که ذکر می‌شود دروغ است. دادستان گفت در این صورت دلیلی ندارد وارد هر تاریخ شویم.

در ادامه با وارد شدن حمید نوری به تاریخ‌های مختلف که بار دیگر ادعاهای شاهدان دیگر را دروغ خواند دادستان از او خواست تنها درباره ۹ مرداد حرف بزند. او گفت رییس دادگاه تصمیم بگیرد چون من جوابم را گرفتم که شما همه را دروغگو می‌دانید.

رییس دادگاه اعلام کرد که از این بحث می‌گذرد. دادستان آخرین سوال خود را اینگونه مطرح کرد: تو درباره مساله جابجایی زندانیان گوهردشت به اوین در بهمن ۶۸ اطلاعی داری؟

نوری در پاسخ گفت من نه فقط آن زمان که ۸ سال در اوین بودم اما در این باره چیزی نمی‌دانم. فقط می‌دانم خمینی عفو عمومی اعلام کرد.

همکار دادستان با ارجاع به سوال قبلی در ادامه پرسید آیا ناصریان در مرداد ۶۸ به زندان آمده بود؟ نوری گفت:

قبلا گفته بودم یادم نیست اما زیاد فکر کردم بعد از عفو عمومی هم حداد بود هم ناصریان. هر دو آن زمان بودند. زندان شلوغ بود و ما شب و روز درباره عفو عمومی کار می‌کردیم.

همکار دادستان گفت که سوال من این است که آیا ناصریان بهمن ۶۷ به اوین آمد که کار کند یا نه؟ و نوری در پاسخ گفت ناصریان بعدا در سال ۶۸ در اوین مستقر شد. حداد در سال۶۸ به جای دیگری منتقل شده‌بود.

حمید نوری در ادامه و در واکنش به گفته دادستان درباره مخالفت آیت‌الله منتظری با اعدام‌ها گفت:

«شما تفسیرتان اشتباه است…منتظری از طرف امام مسئول زندان‌ها بود، عفو تمام زندانیان در اختیار او بود، دو آخوند از طرف او در اوین نماینده بودند. آقای خلخالی و آقای انصاری، …خیلی آدم‌های ساده‌ای بودند، همین طوری افراد گروه «ام» را از زندان آزاد می‌کردند. امام هم دخالتی نمی‌کرد. ولی مسئولین زندان راضی نبودند. آقای منتظری خیلی آدم ساده‌ای بود. تا سال ۶۵ و ۶۶ همین کار را ادامه داد. تقریبا آدم خوبی هم بود. فوق‌العاده ولی آدم ساده‌ای بود…منتظری راحت گول می‌خورد. توی ایران هم یک اسم بدی براش گذاشتند. من نمیگم. من از طرفدارانشون بودم. توی دادستانی دو گروه بودند یک سری طرفدارش بودند و یک سری هم ضدش بودن. پس از اعدام برادر داماد منتظری او شروع کرد به مخالفت و این داستان ادامه پیدا کرد و سال ۶۷ مخالفت خودش را نشان داد. ۶۸ خمینی او را برداشت.»

داستان: مخالفت با چی می‌کرد؟

نوری: [منتظری]آدم ساده‌ای بود. خیلی آدم ساده‌ای بود. هر کی هر چی بهش می‌گفت قبول می‌کرد.

داستان دوباره تکرار کرد که مخالفت او با چه بود؟ نوری گفت:

مخالفت نه او خیلی به این گروهک خوشبین بود… شخصیت ذاتی او اینچنین بود…ایرانی‌ها او را مسخره می‌کردند.

نوری در ادامه پس از اشاره دادستان به بحث فتوی خمینی در ارتباط با محارب بودن مجاهدین اصالت این نامه و فتوی را بار دیگر زیر سوال برد و گفت این اصلا فتوی نیست و نمی‌داند چه کسی آن را نوشته است.

به این ترتیب چهارمین روز دفاع حمید نوری در جریان رسیدگی به اتهاماتش به پایان رسید و ادامه آن به روز چهارشنبه همین هفته اول دسامبر / ۱۰ آذر موکول شد.

در حاشیه چهل‌وششمین‌ جلسه دادگاه حمید نوری

حمید نوری، دادیار سابق سیستم قضایی ایران، امروز در جریان چهارمین روز ارائه دفاعیات خود قتل‌عام زندانیان سیاسی در زندان‌های ایران در سال ۶۷ را تماما انکار کرد، اما او اعتراف کرد در طول سال‌های دهه ۶۰ زندانیان سیاسی در زندان‌های ایران اعدام شده‌اند. تعدادی از خانواده‌های دادخواه خاوران، در اعتراض به صحبت‌های حمید نوری مقابل دادگاه تصویر زندانیان اعدام شده را به نمایش گذاشتند. منصوره بهکیش، عصمت طالبی و لاله بازرگان درباره دفاعیات حمید نوری نکاتی را با زمانه در میان گذاشتند. ببینید و بشنوید:

شورا مکارمی. مردم‌شناس و محقق ساکن پاریس که مادرش فاطمه زارعی در جریان قتل‌عام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ اعدام شد، دیگر مهمان امروز زمانه بود. او درباره سیاست انکار حمید نوری با زمانه به گفت‌وگو نشست. ببینید و بشنوید: