این قصه تکراری‌ست. آنقدر تکراری که نخوانیمش.

ترسیده. یکی از همسایه‌هایش گفته بود می‌تواند به یک شماره زنگ بزند و جایی برای ماندن پیدا کند. امیدی به شماره ندارد. بارها خواسته زنگ بزند و نزده ولی حالا چاره‌ای نیست. ریسک می‌کند و شماره را می‌گیرد. ۱۲۳… زنگ می‌خورد… زن می‌ترسد حرف بزند و قطع می‌کند. دوباره می‌گیرد. پشت خط یک صدای مهربان می‌پرسد که چطور می‌تواند کمکش کند؟ می‌ترسد که رسا حرف بزند. آهسته می‌پرسد:

اگر شوهرم اذیتم کند شما کمکم می‌کنید؟
− چه جور اذیتی؟
مثلا اگر کتکم بزند یا نگذارد از خانه بیرون بروم…
− ما کارشناسانمان را می‌فرستیم که با شوهرتان صحبت کنند و جلسات مشاوره می‌گذاریم…
نه نه تو رو خدا به شوهرم نگویید. شوهرم اصلا نباید بفهمد که من به شما زنگ زدم. اگر از خانه بیرون بیایم چه؟
− چقدر شما را می‌زند؟ رد کبودی روی بدنتان مانده یا نه؟
الان بله. ولی همیشه نمی‌ماند.
− اگر در ساعت اداری از خانه خارج شوید باید از قاضی دادگستری محل نامه بگیرید و اگر شب خارج شوید باید بروید تا کلانتری محل صورت‌جلسه کند.
قاضی به من نامه می‌دهد؟
− نمی‌دانم. من قاضی نیستم.
اگر شوهرم بیاید دنبالم چه؟
− ما با او صحبت می‌کنیم که شما را اذیت نکند. اگر از قاضی نامه گرفته باشید او هم باید برای بردن شما از قاضی نامه بگیرد.
اگر قاضی نامه نداد چه؟
− نمی‌دانم عزیزم….

راحله بقیه صحبت‌های پشت تلفن را نمی‌شنود. نمی‌داند باید چه کند؟ مانده توی خیابان. «خانه امن» ندارد. خانواده‌اش در شهرستان دیگری هستند و بارها التماسشان کرده اما مجبورش کرده‌اند برگردد سر خانه و زندگی‌اش. سه کودکش دور و برش می‌چرخند. تنش درد می‌کند. پولی ندارد. جایی برای ماندن ندارد. شغلی ندارد. حمایت حقوقی ندارد. به کشتن خودش و بچه‌ها فکر می‌کند. از ترس مردن زیر مشت و لگد فرار کرده و نتوانسته پولی با خود بیاورد.

این قصه تکراری زن‌های زیادی‌ست. آمار مشخصی از تعداد زنان خشونت‌دیده و درخطر وجود ندارد. نهادهای رسمی آمار دقیق نمی‌دهند. سازمان‌های مردم‌نهاد هم در ایران یا کار نمی‌کنند یا آنقدر کوچک و نحیفند که آماردهی‌شان وابسته به مراجع دولتی‌ست.
اما خانه امن کجاست؟ چند خانه امن وجود دارد؟ به چند زن امنیت داده‌اند؟ چقدر در دسترس هستند؟ چقدر موثر و مفید هستند؟ گسترش این خانه‌ها می‌تواند در کاستن از کودک‌کشی و زن‌کشی مؤثر باشد؟

خانه امن کجاست؟

«خانه امن» را اگر در گوگل جست‌وجو کنید اولین داده‌ها نام یک سریال تلوبزیونی است. خیلی‌ها حتی نمی‌دانند خانه‌هایی با عنوان امن برای برای زنان پناه‌جو در ایران راه‌اندازی شده است. تعداد کم و ظرفیت پایین آن‌ها شاید یکی از عوامل اصلی گم‌نام ماندنِ‌شان باشد.

زنان همچنان تنهایند، مانند مُنا (غزل) حیدری که احتمالا حتی نمی‌دانست خانه امنی وجود دارد. اگر می‌دانست، نمی‌توانست وارد آن شود. اگر می‌توانست وارد شود، نمی‌توانست بعد از مراجعه شوهر یا پدرش آنجا بماند. اگر آنجا می‌ماند باید بعد از شش ماه خانه را تخلیه می‌کرد. او از پیش بی‌پناه بود و طعمه تیغ.

دفتر امور آسیب‌دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور سال ۱۳۹۳ تصمیم گرفت، طرح خانه امن را اجرا کند. نامش را «امن» گذاشته‌اند چرا که قرار بوده نه شبیه خوابگاه باشد، نه شبیه گرمخانه‌هایی که کارتن خواب‌ها یا افراد بی‌پناه در آن شب را به صبح می‌رسانند. قرار بوده شبیه همه خانه‌های شهر باشند؛ بدون تابلو و مشخصات. ساکنانش هم یک زندگی عادی داشته باشند. نشانی خانه‌های امن فقط در اختیار سازمان بهزیستی، مقام‌های قضایی و نیروی انتظامی باشد؛ یعنی حتی همسایه‌ها هم ندانند این خانه زیرنظر سازمان بهزیستی است. هرچند امروز هفت سال پس از آن ایده سالم، هم این خانه‌ها شبیه خواب‌گاه است و هم همه اهالی کوچه و محل آن‌ها را می‌شناسند. تعداد آن‌ها بسیار بسیار کمتر از زنان در معرض خشونت است و ورود به آن‌ها اصلا آسان نیست.

چطور می‌توان وارد خانه امن شد؟

تقریبا نمی‌توان وارد خانه‌های امن شد! خانه‌های امن امکان ورود مستقیم ندارند. ورود به آن‌ها باید با همراهی افرادی از نیروی انتظامی و هماهنگی ضابط قضایی باشد. مددکار شرایط را بررسی می‌کند و اگر خشونت خانگی تأیید شود، زن و فرزندانش به مراکز مداخله در بحران منتقل می‌شوند. پس از پذیرش اولیه زن در مرکز مداخله در بحران، یک گروه از رئیس مرکز، روانشناس، روانپزشک، مشاور حقوقی و مددکار اجتماعی وضعیت خشونت‌دیده، و شرایط جسمی و روحی‌اش را بررسی می‌کنند. سپس برای «اصلاح رفتار» آزاردهنده و امکان بازگشت فرد آسیب دیده به خانه تلاش می‌کنند. همه مراحل که طی شد، زن خشونت دیده با حکم قضایی به خانه امن منتقل می‌شود. فرزندان پسر تا ۱۲ سال و فرزندان دختر هم همراه مادر در خانه‌های امن پذیرش می‌شوند.

اما این خانه‌ها چقدر شناخته شده‌اند؟ مسیر ارتباط با این خانه‌ها از سوی شماره ۱۲۳ یا همان اوژانس اجتماعی است. تقریبا هیچ ارتباطی با جامعه واقعی ندارد و تبلیغاتی هم برای آن نمی‌شود.

چند خانه، هر کدام برای چند نفر؟

۲۷ مرکز هر کدام برای پنج زن. طبق آماری که تابستان امسال حبیب‌الله مسعودی‌فرید، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی اعلام کرده است، سازمان بهزیستی ایران برای ۱۳۵ زن خشونت‌دیده خانه امن دارد.

سال ۱۳۹۶ گفته شده بود که به زودی تعداد این خانه‌ها به ۳۰ باب می‌رسد اما حالا چهار سال گذشته تنها ۲۷ خانه وجود دارد. تناسبی بین تعداد مراکز امن و جامعه هدف و البته بین کیفیت و تعدادشان با ایده ابتدایی طرح وجود ندارد. آمار به روشنی نشان می‌دهد که آماده‌سازی خانه‌های امن نه در اولویت دولت و سازمان بهزیستی‌ست و نه دغدغه‌ای برای آینده آن‌ها و توسعه‌شان وجود دارد.

خبر ناخوشایند‌تر اینکه زنان آسیب‌دیده تنها شش ماه می‌توانند در این خانه‌ها ساکن شوند و قانون در عمل حمایتی از زنان آسیب‌دیده نمی‌کند.

لایحه «تامین امنیت زنان در برابر خشونت» تنها لایحه مراقبتی از زنان است که بیش از یک دهه است که در مرحله بررسی‌ست. هرچند آمار دقیق و شفافی از کشته‌شدن یا آزار جسمی و جنسی زنان در ایران وجود ندارد، اما گزارش‌های گاه‌وبی‌گاه از سوی شهروند خبرنگاران یا نهادهای نظارتی خارج از ایران نشان از آمار بالای خشونت خانگی دارند.

از میان کشورهای عضو سازمان ملل تنها ایران، سومالی و تونگا هستند که به کنوانسیون سازمان ملل برای رفع تبعیض علیه زنان نپیوسته‌اند.

هرچند در دوران پسا کرونا در بسیاری از کشورهای جهان، گزارش‌های مربوط به خشونت خانگی و نیاز به امنیت افزایش چشمگیر داشته است، اما معاون سازمان بهزیستی گفته است: «در دوران همه‌گیری، تماس با اورژانس اجتماعی در ایران افزایش معنی‌داری نداشته‌ است؛ اما زمانی که پیامک خط ۱۲۳ به خانواده‌ها ارسال شد، تماس‌ها هفت تا هشت برابر شد.»

… و نمونه مُنا حیدری

شوهر یا پدر اگر مراجعه کنند می‌توانند زن را از این خانه‌ها بیرون بکشند. حمایت قانونی از مراکز بی‌معناست. مهمانان به زودی باید خانه را تخلیه کنند و هیچ برنامه‌ای برای توسعه یا گسترش این خانه‌ها به شکل شفاف ارائه نشده است.

هم زنان خشونت‌دیده ساکن خانه‌های امن بی‌سرنوشت هستند، هم خود این مراکز و هم زنان جدیدی که آسیب می‌بینند. ایده ایجاد مراکز امن، بی‌دردسر، در دست‌رس و با حفظ کرامت انسانی زنان، حالا معلوم نیست در کجای خلل و فرج زمین ناامن حاکمیت گم شده است؛ اما مراکزی که امروز فعالند، تقریبا ارتباطی با ایده نخستین «خانه‌های امن» ندارند. زنان همچنان تنهایند، مانند مُنا (غزل) حیدری که احتمالا حتی نمی‌دانست خانه امنی وجود دارد. اگر می‌دانست، نمی‌توانست وارد آن شود. اگر می‌توانست وارد شود، نمی‌توانست بعد از مراجعه شوهر یا پدرش آنجا بماند. اگر آنجا می‌ماند باید بعد از شش ماه خانه را تخلیه می‌کرد. او از پیش بی‌پناه بود و طعمه تیغ.