حمید نوری ۶۰ ساله، دادیار سابق قوه قضائیه زمانی که برای دیدار با اقوامش به کشور سوئد سفر کرده بود، شنبه ۹ نوامبر ۲۰۱۹ / ۱۸ آبان ۱۳۹۸ در فرودگاه بین‌المللی آرلاندای استکهلم با حکم دادسرای این شهر به صورت موقت بازداشت شد و یک سال و ۹ماه در بازداشت موقت ماند. دادستانی سوئد ۲۷ ژوئیه ۲۰۲۱ (۵ مرداد ۱۴۰۰) در اطلاعیه‌ای تحت عنوان «پیگرد جنایات جنگی در ایران» خبر از تحویل رسمی کیفرخواست حمید نوری به دادگاه داد. بر اساس این کیفرخواست حمید نوری با دو اتهام اصلی روبه‌روست: جنایت جنگی (نقض حقوق عمومی بین‌الملل، از نوع سنگین) و قتل. هر دوی این اتهام‌ها به دلیل نقش مستقیم در کشتار بیش از ۱۰۰ تن از مخالفان و زندانیان سیاسی در سال‌های پایانی جنگ ایران و عراق (در دهه ۶۰ و مشخصاً سال ۱۳۶۷) علیه نوری مطرح شده است.

هفتادمین جلسه رسیدگی به اتهام‌های حمید نوری، دادیار سابق قوه قضائیه جمهوری اسلامی که متهم به دست داشتن در کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال ۶۷ است، پنج‌شنبه ۲۴ فوریه / ۵ اسفند در سالن ۳۷ دادگاه شهر استکهلم سوئد برگزار شد.

https://twitter.com/RadioZamaneh/status/1496755401806778371?s=20&t=xwukvqjrSsc8cbqVrTzUlw

در این جلسه ایرج مصداقی بار دیگر در دادگاه به عنوان شاهد حاضر شد تا در مورد برخی از موارد مطرح شده و ادله اثباتی جدید، توضیح‌‌های تکمیلی خود را ارائه بدهد. دور اول شهادت ایرج مصداقی در دادگاه حمید نوری ۴ جلسه طول کشید که در ماه آگوست ۲۰۲۱ برگزار شده بود.

در آغاز دادستان توضیح داد این جلسه ادامه شرح ماوقع است و قصد دارد ادله اثبات جرم و یک سری مدارک جدید به دادگاه ارائه دهد و در ادامه دادرسی با ایرج مصداقی صحبت خواهد کرد.

دادستان سپس تعدادی عکس در دادگاه به نمایش گذاشت و چنین توضیح داد:

«من ۱۴ ژانویه ۲۰۲۲ درخواست جلسه شرح ماوقع داده بودم، اما به امروز رسید نهایتا. در ادامه شرح ماوقع می‌خواستم بخش‌های دیگری از کتاب محمود رویایی را نشان بدهم، اما چون وکلای متهم بخش‌هایی از این کتاب را ترجمه کرده‌اند و قصد دارند به آن استناد کنند، من هم می‌خواهم بخش‌هایی از آن را توضیح بدهم. این قسمت از کتاب محمود رویایی به نام آفتابگران در پروتکل الحاقی شماره ۱۱ صفحه ۸۰ است که استناد شده و درباره اسفند ۱۳۶۶ است که افرادی از بند را به بهداری می‌برند و چند نفر زندانی جدید هم وارد زندان می‌شوند. وقتی که احسان به بند برمی‌گردد برای هم‌بندی‌هایش دیده‌ها و شنیده‌هایش را تعریف می‌کند، از جمله می‌گوید توانسته با محمود میمنت (که در لیست‌ها اسم او موجود است) صحبت کند و این اطلاعاتی که تحویل داد گفته که روز ۱۸ فوریه حدود ۵۰ نفر را با اتوبوس یا مینی‌بوس آوردند و گفتند لباس‌هایشان را در بیاورید و بعد آنها را کتک می‌زنند، چند پاسدار به سر ایرج لشکری می‌ریزد و او را کتک می‌زنند. بعدا در مورد ۷ مرداد توضیح می‌دهد و می‌گوید تلویزیون و این‌ها را بردند و می‌گوید حسین اشرفیان – که اظهارات او را قبلا در دادگاه شنیدیم – دیده لشکری و چند پاسدار کنار آن انبار یا سوله هستند و فرغونی پر از طناب دارند، تعریف می‌کند وقتی این صحنه را می‌بینند چه برداشتی می‌کنند و بعضی از زندانی‌ها به اعدام‌ها اشاره می‌کنند و می‌شنود که عسکر مرشدی و محمد خالقی در بند روبه‌رو چگونه با این قضیه شوخی می‌کنند -حالا که از آنها اسم بردم باید بگویم اسمشان در لیست A وجود دارد- همچنین تعریف می‌کند ۸ مرداد ساعت ۷ صبح یک پاسدار به بند می‌آید و هویدا، رامین قاسمی، منصور قهرمانی، عسکر مرشدی، حسین سبحانی، مسعود جباری و رضا زند را صدا می‌کنند و از بند بیرون می‌کشند –که اسم آنها در لیست است- و در ادامه می‌گوید بعضی از این هم‌بندی‌ها زمانی که یک ماه در سلول انفرادی بودند به بند برمی‌گردد، و از جمله کسانی که برمی‌گردد اکبر صمدی و ایرج م. است که تصور من این است منظور او ایرج مصداقی است، این‌ها همراه با حیدر صادقی و طاهر حقیقت‌طلب برگشتند، وقتی برگشتند تعریف کردند که آنها را به دادستانی در طبقه دوم بردند و در آن راهرو هستند که لشکری سر پاسدارهایی داد می‌زند که هم‌بندی‌های ما را آنجا برده بودند و نهایتا به بندشان برمی‌گردند… بعد در ادامه می‌گوید ۹ مرداد دو پاسدار محمدرضا حجازی و یک نفر دیگر را می‌برند، رویایی می‌گوید برای اولین بار دیده دو شیفت پاسدار همزمان در زندان خدمت می‌کنند، ۱۰ مرداد محمود رویایی می‌نویسد که به فرعی ۱۷ برده می‌شود همراه با محمدرضا شهیر افتخار، فرهاد عترت، مصطفی مردفر، بهروز بهنام‌زاده، محسن روزبهانی، علیرضا مهدی‌زاده، عباس افخم، مسعود دلیری، بهزاد زنجانی و حمیدرضا اردستانی. ۱۲ مرداد همان سال ریاحی تعریف می‌کند که بهزاد فتح زنجانی ساعت ۷ صبح همراه با اکبر صمدی، حمیدرضا اردستانی، علیرضا مهدی‌زاده و فرهاد عترت… سپس ریاحی در ادامه تعریف می‌کند که ساعت ۲ بعد از ظهر محمدرضا شهیر افتخار را صدا می‌کنند و در این قسمت از کتاب که ترجمه شده ریاحی اشاره می‌کند که خودش را هم به کمیته (هیأت مرگ) بردند، قبلا که من در شرح ماوقع این اسم‌ها آورده بودم، تاریخ‌ها را نیاورده بودم ولی الان در این قسمت ترجمه شده مشخصا سوم آگوست یعنی ۱۲ مرداد بوده. بعدا وقتی ما اظهارات محمد ریاحی را شنیدیم گفت وقتی به کمیته برده شد چه اتفاقی افتاد… من می‌خواهم مطلب دیگری را هم اینجا مطرح کنم، می‌خواهم ادله اثباتی جدید مطرح کنم، مهدی اصلانی وقتی اظهاراتش را شنیدیم درمورد کتاب کلاغ و گل سرخ و تعداد اعدامی‌های چپ‌گرا از او پرسیدم و من آن موقع اشاره کردم که این اعداد با هم جور در نمی‌آید، زیرا ریاحی از جمله گفته بود که ۲۵۰ نفر از یک سازمان چپ‌گرا اعدام شدند، ضمنا جای دیگری هم گفته که ۲۰۰ نفر از اعضای زندانیان چپ‌گرا نزد هیات مرگ قرار گرفتند، من وقتی به اعداد فکر می‌کنم با هم جور در نمی‌آیند و وقتی اظهارات آقای اصلانی را می‌شنیدیم برایش دشوار بود این موضوع را توضیح دهد، ما این موارد را در ترجمه کنترل کردیم و متوجه شدیم این صفحه اشتباه ترجمه شده است، ترجمه صحیح این است که ۲۰۰ نفر از زندانیان به دلایل مختلف اصلا نزد هیات مرگ نرفتند و وقتی تکلیف این ۲۰۰ نفر مشخص شد تکلیف افرادی که مورد اشاره هست نیز معلوم شد و مشخص شد منظور او این بوده افرادی که در بند ۵ بودند نزد هیات مرگ برده نشدند، و در همین رابطه زندانیانی از بند ۶ و ۸ به واقعیت قضیه پی بردند و فهمیدند وقتی نزد هیات مرگ می‌روند باید چه جوابی بدهند…»

دادستان سپس در ادامه توضیحاتی در مورد تقویم امیرهوشنگ اطیابی، شاهدی که قبلا در دادگاه حاضر شده بود، ارائه داد:

«سپس به سراغ تقویم امیرهوشنگ اطیابی برویم، ما سعی کردیم کمک فنی بگیریم و تصویر واضحتری از آن به دست بیاوریم و توانستیم سایه‌زدن‌های او را مشاهده کنیم، و اگر صحفه ۲۳۲ اول آگوست باشد، آنجا مشخص کرده که آن روز یک کامیون آمده که البته همه می‌توانیم ببینیم سوم آگوست را دو سایه زده که یعنی دو کامیون آمده است، ضمن اینکه روز ۶ آگوست یک سایه زده و یک سایه زدن در روز هشتم است و دو سایه هم در روز دهم زده شده، و دوازدهم یک سایه و شانزدهم هم یک سایه زده… این قسمت از شرح ما وقع را تمام می‌کنم و می‌خواهم به یک سری از مقالاتی که نوشته شده اشاره کنم و وقتی صحبت با ایرج مصداقی شروع شود توضیح خواهم داد.»

سپس رئیس دادگاه پرسید این ادله اثباتی ۱۴ ژانویه ارائه داده شده بود و دادستان گفت کتاب مهدی اصلانی و تقویم امیرهوشنگ اطیابی قبلا همراه کیفراست ارائه شده و بخش تکمیلی آن در همان تاریخ ۲۲ ژانویه با ترجمه صحیح ارائه شده است، رئیس دادگاه بررسی کرد و گفت بله ارائه شده است. بر اساس توضیح‌ رئیس دادگاه یکی از مدارک جدید مقاله‌هایی است که سال ۱۹۹۶ توسط ایرج مصداقی نوشته است. سپس دادستان و رئیس دادگاه در مورد تعدادی از کارشناس‌ها که قرار بود در دادگاه حاضر شوند صحبت کردند.
وکلای مدافع حمید نوری نیز گفتند درباره این بخش از صحبت‌های دادستان پرسشی ندارند.

دادستان در ادامه گفت درباره پروتکل تکمیلی ۲۷ اکتبر صحبت خواهد کرد، سپس رئیس دادگاه از ایرج مصداقی خواست به جایگاه شاهد برود.

دادستان گفت به برخی قسمت‌های پروتکل ۱۸ اشاره خواهد کرد. رئیس دادگاه دوباره به ایرج مصداقی خوش‌آمد گفت و توضیح داد که صدا و تصویر ضبط خواهد شد.

دادستان: در مورد مقاله‌هایی که در روزنامه‌ها نوشته شده، می‌توانی بگویی این‌ها چه مقالاتی هستند؟

ایرج مصداقی: «این مقاله‌ها را من ۲۶ سال قبل نوشتم، این‌ها یک گزارشی بود که من روی یک دفترچه یادداشت در پاریس نوشته بودم، آخر هفته و تعطیلات بود، و من این‌ها را خیلی سریع پشت سر هم نوشتم و به آن نشریه دادم، این مطالب یک باره نوشته شده، خیلی سریع در سالن غذاخوری، موضوع این‌ مقاله‌ها را ۹ سال پیش دوباره در یک کتابم نوشتم که به چه ترتیبی این مقاله‌‌ها را نوشتم…»

دادستان: این چه روزنامه‌ای است؟

ایرج مصداقی: روزنامه ایران زمین، این روزنامه متعلق به شورای ملی مقاومت و مجاهدین بود.

دادستان: این‌ها را گفتی در تعطیلات نوشتی، از این ۴ مقاله من ۳ تا را نشان می‌دهم که تاریخ‌های متفاوتی دارد. تو چندین مقاله تحویل دادی یا نه همه را با هم تحویل دادی؟

ایرج مصداقی: کل آنها را با هم تحویل دادم، بیش از ۴ قسمت است، ولی ۴ قسمت را به شما دادم که مربوط به این موضوع است.

دادستان: یکی از این مقاله‌ها ۱۵ جولای ۱۹۹۶ چاپ شده است، این تاریخ چه مدت زمان بعد از وقتی است که شما مقاله‌ها را تحویل داده بودی؟

ایرج مصداقی: من اواخر ماه مارس داده بودم…

دادستان: وقتی نوشتی کجا و چطوری نوشتی؟ در کامپیوتر نوشتی یا دست؟

ایرج مصداقی: من با دست نوشتم در یک دفترچه یادداشت و با دست خط خودم.

دادستان: ما بعضی از قسمت‌های این مقاله‌‌ها را ترجمه کردیم، اینجا نوشته شده “اسامی دوستان خوانده می‌شد و «ناصریان یا عباس» می‌گفتند آنها را به بندشان ببرید یعنی اعدام کنید، بعد این کاروان از دوستان ما به سمت محل اعدام بود، حرکت کردند، بعد در ادامه گفته شده از ۱۲ مرداد اعدام‌ها در حسینیه گوهردشت انجام شد و ما در یک راهروی طولانی بودیم که به اتاق عبادت منتهی می‌شد، بعد اسامی این دوستان خوانده شد و ناصریان یا عباس گفت آنها را به بند ببرید…” اینجا نوشته شده عباس، توضیحی برای آن داری؟

ایرج مصداقی: «بله در همان مقاله به دادیار عباسی هم اشاره شده و آنها چون دست خط من را درست نتوانسته بودند بخوانند و شناختی هم تا آن زمان از عباسی نداشتند، صرفا آن را عباس خوانده بودند…»

دادستان: قبل از اینکه چاپ کنند به شما نشان ندادند؟

ایرج مصداقی: خیر

دادستان: مقاله بعدی ۲۲ جولای ۱۹۹۶ چاپ شده است، نوشته شده “هر بار که این جلادها تعدادی از رفقای ما را اعدام می‌کردند نان خامه‌ای پخش می‌کردند و یک بار من را هم دعوت کردند که بخورم ولی امتناع کردم…” کمی پایین‌تر نوشته شده “ناصریان و همکارش حمید عباسی که همان دستیار دادیار گوهردشت است، همزمان خودکاری در دست داشته و با لحنی تمسخرآمیز می‌گوید عاشورای مجاهدین…” اینجا نوشته شده عباسی، ولی عباس نوشته نشده.

ایرج مصداقی: «بله چون اسم کوچکش را هم نوشتم حمید عباسی، هرجا نوشته بودم عباسی به اشتباه نوشتند عباس… در کتاب خاطراتم جلد سوم ۶ بار نام حمید عباسی را آورده‌ام و روی این موضوع تاکید کرده‌ام و این را هم من ۱۸ سال پیش منتشر کردم…»

دادستان: مقاله سوم ۲۹ جولای ۱۹۹۶ چاپ شده است، این مقاله در مورد مجتبی اخگر است که در مورد او نوشته بودی، اینجا باز نوشته شده “جلاد عباس همراه با ناصریان به کارهای خودشان ادامه می‌دهند…” ما چطوری باید این را بفهمیم؟

ایرج مصداقی: «من چون نوشته بودم عباسیِ جنایتکار اما آنها درست نخواندند چون شناختی نداشتند، در نگارش فارسی عباسی و عباس خیلی شبیه هم هستند. اما در صفحه ۱۸۰ کتابم به این موضوع دقیقا اشاره کردم و توضیح دادم حمید عباسی پیش قدم شد برای زدن ضربات شلاق به مجتبی اخگر و تاکید کردم ناصریان به حمید عباسی گفت مراقب باش شلاق‌ها را حرام نکنی، یعنی محکم بزن…»

بعد از این پاسخ دادستان گفت سوالی بیشتری ندارد. رئیس دادگاه از حاضرین پرسید آیا کسی سوالی دارد، و همه از جمله وکلای مدافع حمید نوری گفتند سوالی ندارند. اما یکی از وکلای مشاور گفت سوالی دارد که بعدا می‌پرسد و رئیس دادگاه گفت الان بپرسد.

یکی از وکلای مشاور پرسید: ایرج در مورد اورکت می‌خواهم سوال کنم در مورد آن تعریف کن، آیا استفاده می‌شد؟ اگر می‌شد چه کسانی این نوع اورکت را می‌پوشیدند؟

ایرج مصداقی: «در دهه ۸۰ و بعد از انقلاب پوشیدن اورکت در ایران مُد بود، همه افراد می‌توانستند اورکت بپوشند، من عکس خودم را برای شما فرستادم همراه با اورکت…»

رئیس دادگاه دخالت کرد و گفت سوال این نبود، پاسخ مستقیم بدهد و در مورد گوهردشت توضیح بدهد.

ایرج مصداقی: «آن زمان همه پاسدارها و مسئولین زندان به عنوان مُد می‌توانستند اورکت هم تن کنند و ممکن است افراد همه آنها را با این کت دیده باشند، برای همین طبیعی بود… برای اینکه مُد بود، من می‌توانم عکس روسای جمهور ایران را برایتان بفرستم که همه اورکت تن کردند.»

وکیل مشاور: پس همه می‌توانستند اورکت بپوشند از درجه بالا تا پایین‌ترین؟

ایرج مصداقی: بله…

سپس بعد از یک تنفس کوتاه پخش صوتی دادگاه با تأخیر آغاز شد و زمانی که شروع شد ایرج مصداقی در حال صحبت بود و ظاهرا به سوالات وکیل مدافع نوری پاسخ می‌داد.

رئیس دادگاه پرسید: چرا کتابت را مدام بالا می‌گیری و نشان می‌دهی؟

ایرج مصداقی: برای اینکه توضیح دهم این موضوع فقط در آن نشریه نوشته نشده، ۱۸ سال پیش در کتاب من هم نوشته شده.

سپس وکیل مدافع حمید نوری چند سوال از ایرج مصداقی در مورد مقالاتی که نوشته بود مطرح کرد: «درست متوجه شدم در یک مقاله هم اسم عباس نوشته شده هم عباسی؟»

ایرج مصداقی: «بله، وقتی او را با اسم کوچک نوشتم حمید عباسی، درست نوشته شده، ولی وقتی فقط نوشتم عباسی، آنها نتوانستند بخوانند و نوشتند عباس… ۸ سال بعد وقتی کتابم را نوشتم و منتشر کردم هیچ وقت نمی‌دانستم حمید عباسی قرار است دستگیر شود و درستش را آنجا نوشتم.»

وکیل مدافع نوری: در کدام از این ۴مقاله هم عباس نوشته شده هم عباسی؟

ایرج مصداقی: «همانطور که توضیح دادم من یک گزارش را یک باره نوشتم و یک باره تحویل دادم، اما چون نشریه نمی‌توانست همه آن را یک باره منتشر کنند در چند شماره منتشر شده است.»

وکیل مدافع حمید نوری: «الان این‌ها به صورت چهار مقاله شماره‌دار منتشر شده، در کدام یکی از این‌هاست؟ تاریخ‌های مختلف دارند و منظور من این بود در کدام مقاله هم نوشتن عباسی و هم عباس؟»

ایرج مصداقی: «شما اسناد در اختیارتان هست و می‌توانید مطالعه کنید، الان مقاله‌‌ها در اختیار من نیست و نمی‌توانم ببینم.»

وکیل مدافع حمید نوری: «سوال آخرم این است، در این چهار مقاله آیا اسم پورمحمدی هم نوشته شده؟»

ایرج مصداقی: «می‌توانید نگاه کنید، ولی بارها من در مجامع بین‌المللی بارها اسم هیات کشتار ۶۷ را گفتم، در سازمان ملل و…»

وکیل حمید نوری: «یا بله یا نه بگو، آیا اسم پورمحمدی را آوردی؟»

ایرج مصداقی: «من فکر می‌کنم این مقاله ارائه شده برای توضیح نقش حمید نوری نه پورمحمدی، اگر لازم شد من در مورد پورمحمدی توضیح خواهم داد.»

وکیل حمید نوری: «پس جوابت نه است؟»

ایرج مصداقی: «نمی‌توانم بگویم نه، بگذارید نگاهش کنم…»

شهادت امروز ایرج مصداقی در دادگاه حمید نوری از اینجا قابل شنیدن است:

با این پرسش و پاسخ جلسه امروز دادگاه به پایان رسید و رئیس دادگاه گفت هفته آینده به دلیل تعطیلات در سوئد جلسه‌‌های دادگاه برگزار نخواهد شد، اما از ۸ مارس جلسه‌های دادگاه از سر گرفته خواهد شد و در جلسه ۸ مارس کنت لوییس، وکیل مشاورین توضیح‌های تکمیلی را ارائه خواهد داد و دور دوم دفاعیات حمید نوری اخذ خواهد شد.