در روزهای پایانی اسفند، وقتی‌که تکاپوی ایرانیان برای شروع سال جدید آغاز می‌شود و خانه‌تکانی‌ها رونق می‌گیرد، تقاضا برای به‌کارگیری آنان نیز افزایش می‌یابد. آن‌ها زنان کارگری هستند که در بازار کار غیررسمی بدون هیچ پشتوانه‌ای، سلامت جسم و جان خود را قربانی یک لقمه‌نان می‌کنند. در ازای ساعت‌ها کار سخت در خانه و محل کار دیگران، دستمزدهای ناچیز می‌گیرند و خطرهای این شغل پر رنج را به جان می‌خرند زیرا فقر، چاره دیگری برایشان باقی نگذاشته است.

گزارش مرکز آمار ایران نشان می‌دهد که تعداد زنان سرپرست خانوار در سال ۹۸ از سه میلیون و ۵۰۰ هزار نفر فراتر رفت. آمارهای غیررسمی سال ۱۴۰۰ نیز که برخی مسئولان هم به آن استناد کرده‌اند، حاکی از آن است که تعداد زنان سرپرست خانوار در ایران از پنج میلیون نفر عبور کرده است. درآمد اغلب این زنان در بازار کار غیررسمی تامین می‌شود. از هیچ پشتوانه حمایتی مثل بیمه برخوردار نیستند و ضمانتی هم برای اینکه در تمام روزهای سال کار کنند وجود ندارد.

علاوه بر پنج میلیون زنی که سرپرستی خانوار را بر عهده دارند، زنانی هم هستند که مجبورند در کنار همسران خود کار کنند تا دخل‌وخرج خانواده به هم بخواند. تعداد بی‌شماری از این گروه زنان نیز در بازار کار غیررسمی مشغول‌اند و در هیچ‌یک از آمارهای رسمی اشتغال جای ندارند.

اغلب کارهایی که زنان در بازار کار غیررسمی انجام می‌دهند، خدماتی و طاقت‌فرساست. از کارگری در کارگاه‌های زیرزمینی گرفته تا پرستاری سالمندان و نظافت خانه و محل کار دیگران، اموری است که به زنان سپرده می‌شود.

گزارش‌های میدانی به خوبی آشکار می‌کند که اغلب کارفرمایان تمایل دارند امور خدماتی خود را به زنان بسپارند چون باور نهادینه‌ شده‌ای به آنان می‌گوید زنان هم بهتر کار می‌کنند هم دستمزد کمتری می‌گیرند. این در حالی است که بسیاری از آن‌ها در قبال کارِ بهتر کارگر زن، از مشتری پول بیشتری هم دریافت می‌کنند.

زن‌ها تمیزتر کار می‌کنند

این روزها آگهی‌های مربوط به نظافت منزل و محل کار در همه‌جا وجود دارد. برخی شرکت‌های خدماتی با یک تماس، نیروی کار مورد نیاز را برای متقاضیان می‌فرستند اما شروطی هم دارند مثلا اینکه دستمزد کارگر خانم از کارگر آقا بیشتر است. مدیر داخلی یکی از این شرکت‌ها در شرق تهران به رادیو زمانه می‌گوید: «دستمزد کارگر خانم برای هشت ساعت کار ۲۷۰ هزار تومان است اما برای کارگر آقا در همین ساعت کاری باید ۲۵۰ هزار تومان پرداخت کنید.»

او در پاسخ به این سؤال که آیا این دستمزد بیشتر به زنان کارگر تعلق می‌گیرد، می‌گوید: «این مبلغ را شما به شرکت ما پرداخت می‌کنید و اینجا دستمزد کارگران زن و مرد تفاوتی با هم ندارد.»

نماینده شرکت دیگری در شمال تهران، دستمزد کارگر زن را ۳۰۰ هزار تومان و دستمزد کارگر مرد را ۲۸۰ هزار تومان اعلام می‌کند و می‌گوید، درصدی از این دستمزدها به شرکت تعلق می‌گیرد.

این فرد که خود را مریم معرفی می‌کند درباره اینکه چرا تمایل مشتری‌ها برای به‌کارگیری کارگران زن بیشتر است می‌گوید: «به این دلیل که زنان با وسواس و دقت بیشتری کار می‌کنند، اهل سرهم‌بندی نیستند و تمیزند.»

در شرکتی که مریم، نماینده آن است حدود ۳۵ زن کارگر، فرم درخواست کار را تکمیل کرده‌اند، آنان برای اینکه به خانه یا محل کار مشتری اعزام شوند باید شناسنامه یا یک مدرک معتبر شناسایی خود را گرو بگذارند. در صورتی‌ که مشتری از آنان شکایت کند هم از کار اخراج می‌شوند. هیچ خبری از بیمه و پشتوانه شغلی نیست. به قول مریم، برخی روزها حتی یک تماس هم نداریم و کارگر به جایی اعزام نمی‌کنیم. گاهی پیش‌ می‌آید که کارگران ما یک ماه بیکار می‌مانند.

او درباره وضعیت زنان کارگر می‌گوید: «اغلب نان‌آور خانواده‌اند، یا طلاق گرفته‌اند یا شوهر معتاد و بیمار دارند و دو سه بچه روی دستشان مانده است. بیشترشان هم مریض‌اند بااین‌حال التماس می‌کنند که برایشان کار جور کنیم.»

بعضی‌ها حقوق کارگر را کامل نمی‌دهند

سودابه خانم در شهرری زندگی می‌کند، دو فرزند هشت و ۱۳ ساله دارد. چند سال پیش شوهرش هنگام کار از داربست ساختمان سقوط کرد و قطع نخاع شد. حالا یک همسر بیمار و دو فرزند دانش‌آموز دارد و باید هزینه‌های زندگی را به‌تنهایی تامین کند. برای اجاره خانه‌اش در شهرری، ۲۰ میلیون تومان رهن پرداخت کرده و ماهی دو میلیون و ۲۰۰ هزار تومان هم کرایه می‌دهد.

از وقتی شوهرش زمین‌گیر شد، کار در خانه‌های مردم را شروع کرد. حالا چند مشتری ثابت دارد که ماهی یک‌بار به خانه آن‌ها می‌رود. برای شرکتی که مریم، نماینده آن است هم گاهی کار می‌کند. سودابه خانم، چند وقت است که دندان‌درد گرفته است اما پول مراجعه به پزشک را ندارد، درد پا، کمر، دست و گردن هم که سال‌هاست رهایش نمی‌کند.

او به رادیو زمانه می‌گوید: «دیروز از خانه خودم تا خانه مشتری در میرداماد، ۱۵ هزار تومان پول کرایه اتوبوس، مترو و تاکسی دادم، با همین مقدار هم برگشتم. آن‌وقت دستمزدی که گرفتم ۲۵۰ هزار تومان بود.» سودابه خانم از سختی‌های کار می‌گوید از اینکه برخی مشتری‌ها بیش از توان کارگر از او انتظار دارند و گاهی زبان به تحقیر و توهین باز می‌کنند و حقوق کارگر را کامل نمی‌دهند با این حال خوشحال است که در روزهای پایانی اسفند بیشتر کار می‌کند چون می‌تواند بدهی‌هایش را پرداخت کند و برای دخترانش لباس نو بخرد. او در پاسخ به این سؤال که تکلیف درد دندانش چه می‌شود، هم می‌گوید: «پول ترمیم آن را ندارم، می‌کِشم خودم را راحت می‌کنم.»

سودابه خانم، درباره اینکه آیا تاکنون از کمیته امداد و بهزیستی کمکی دریافت کرده است، می‌گوید: «دو سه سال پیش کمک گرفتم ولی کمکی که می‌کنند، آن‌قدر ناچیز است که اصلا به حساب نمی‌آید، برای همان چندرغاز وقت‌وبی‌وقت به خانه ما سر می‌زدند، دیدم بچه‌هایم اذیت می‌شوند، عطایش را به لقایش بخشیدم.»

پسر جوان من را هل داد و از خانه بیرون کرد

معصومه خانم ۵۶ ساله است، بیماری دیابت دارد. گاهی هم درد معده به سراغش می‌آید. چهار فرزند دارد؛ بزرگ‌ترین آن‌ها پسر و ۲۸ ساله است. حدود ۱۵ سال پیش تصمیم گرفت زندگی با یک مرد معتاد را پایان دهد و مسئولیت زندگی را بر دوش بگیرد. می‌گوید: «به چنگ و دندان بچه‌هایم را بزرگ کردم اما شانس نداشتم، پسرم به راه پدرش رفت و معتاد شد. هرچه من کار می‌کنم، خرج اعتیاد او می‌شود.»

معصومه‌ خانم در پاکدشت ورامین زندگی می‌کند. در مناطقی مثل خیابان میرداماد، الهیه، شریعتی و پل گیشا مشتری ثابت دارد. گاهی هم از طرف شرکتی که مریم، نماینده آن است به محل کار اعزام می‌شود.

معصومه خانم نیز از دردهای جسمانی که کارگری سخت در خانه‌های مردم به او تحمیل کرد سخن می‌گوید و از اینکه زنان در این شغل هیچ پایگاه حمایتی ندارند: «یک‌بار برای تمیزی خانه یکی از مشتری‌ها رفته بودم، پسر جوانی بود گفت حیاط و ماشین را هم بشور. گفتم هزینه شست‌وشوی حیاط جدا محسوب می‌شود، شستن ماشین را هم انجام نمی‌دهم، گفت شما انجام بده من از خجالتت درمی‌آیم. تا ساعت ۱۰ شب در خانه‌اش کار کردم موقع رفتن ۲۰ هزار تومان بیشتر از دستمزد روزانه به من داد، اعتراض کردم، کار به دعوا کشیده شد و در نهایت او من را که به سن و سال مادرش بودم هل داد و از خانه بیرون کرد. تا ساعت ۱۲ نیمه‌شب طول کشید تا به خانه برسم. یکی از سخت‌ترین شب‌های زندگی‌ام بود.»

معصومه خانم هم تمام روزهای اسفند را کار کرده است. ساعت شش صبح از خانه بیرون می‌زند و نزدیک به ۱۱ شب برمی‌گردد، به قول خودش تمام بدنش درد می‌کند و احتمالا مجبور است، سال که نو شد چند روزی را کامل بخوابد، تا دردهایش تسکین پیدا کند با این حال خوشحال است که بعد از ماه‌ها بیکاری، این روزها درآمدی دارد. 

زنان کارگر خانگی؛ خطر تعرض و توهین

زنان کارگر خانگی، ترجیح می‌دهند مشتری‌های ثابت داشته باشند. اگرچه دردهای ناشی از سختی کارگری در خانه مردم همیشه با آن‌هاست اما در صورت داشتن مشتری ثابت خیالشان راحت است که کمتر با توهین، تحقیر و تعرض مواجه می‌شوند. شرکت‌های خدماتی هم با وجود اینکه از آنان برای اعزام به خانه مشتری تضمین می‌گیرند، حضور آنان در محیط کار را ضمانت نمی‌کنند.

مریم در همین زمینه می‌گوید: «مثلا مدیر شرکت ما از همه کارگران امضا و تعهد می‌گیرد که هیچ مسئولیتی در قبال آنان در محیط کار ندارد و اگر اتفاقی برایشان افتاد ما هیچ مسئولیتی نداریم.» شیوه کار شرکت‌های خدماتی به این صورت است که مشتری با تماس یا ثبت اینترنتی، درخواست خود را برای کارگر ثبت می‌کند و سپس کارگر اعزام می‌شود؛ بنابراین به قول مریم، هیچ‌یک از مشتری‌ها شناسایی نمی‌شوند. او در پاسخ به این سؤال که آیا کارگران زن با مسائلی مثل تعرض در محیط کار روبه‌رو بوده‌اند، می‌گوید: «از این اتفاق‌ها زیاد داشتیم. چند وقت پیش زن جوانی را به خانه یک مشتری فرستادیم، صاحب‌خانه مست بود و عورت نمایی کرد. بیشتر خانم‌ها چون به کار احتیاج دارند، وقتی با این اتفاق‌ها مواجه می‌شوند، سکوت می‌کنند و حتی به خانواده خود هم چیزی نمی‌گویند مبادا کارشان را از دست بدهند.»

زنان کارگر خانگی، کارهایی را انجام می‌دهند که اغلب مردان حاضر به انجام آن نیستند. این نوع کار ازآنجاکه با القاب تحقیرآمیزی مثل «کلفت» شناخته می‌شود، عزت‌نفس زنان را به‌طور مستقیم نشانه می‌گیرد و این باور را در آن‌ها ایجاد می‌کند که جزو اقشار فرودست جامعه‌اند و حقوقی ندارند.

سوی دیگر ماجرا قرار گرفتن دائمی این زنان در معرض کارهای سخت و شست‌وشو با مواد شیمیایی است که زمینه‌ساز انواع بیماری‌ها در جسم و جان آن‌ها می‌شود. این زنان با وجود تحمل همه سختی‌ها، امنیت شغلی هم ندارند و گاه ممکن است ماه‌ها بیکار بمانند.

محمد زاهدی اصل، در یک کار مطالعاتی با عنوان «تجربه زیسته زنان کارگر خانگی» وضعیت برخی از زنان کارگر در شهر تهران را بررسی کرد. یافته‌های پژوهشی او و همکارانش اثبات می‌کند که محرومیت این زنان از کف حمایت اجتماعی، شرایطی را ایجاد می‌کند که بهره‌کشی، جابه‌جایی وسایل سنگین، ساعات طولانی کار، اخراج خودسرانه، نادیده گرفتن حقوق امنیت و حقوق مدنی آنان امری عادی تلقی می‌شود: «گویا کار خانگی به عنوان مسئولیت ذاتی زن دیده شده است، بنابراین ارزش اقتصادی و اجتماعی آن کاهش یافته است.»

کارگری‌های خانگی، جزو کارهای اقتصاد غیررسمی‌اند که آن نیز محصول جامعه‌ بی‌ثباتی است که در آن رانت و فساد وجود دارد. حکومت ایران برای مشاغل خانگی زنان حدود قانونی تعیین نکرده است و رسیدگی به امور زنان کارگر را پشت گوش می‌اندازد.

حاکمان ایران، زنان سرپرست خانوار را به دلیل اینکه توان زادآوری ندارند، به رسمیت نمی‌شناسد و حقوق آنان را نادیده می‌گیرند. این زنان برای سیر کردن شکم فرزندان خود در جامعه‌ای که تنگناهای اقتصادی به مرحله بحران رسیده، با انواع مشکلات مواجه‌اند اما جمهوری اسلامی ایران ترجیح می‌دهد بسته‌های تشویقی خود را به زنانی اعطا کند که به درخواست حکومت برای فرزندآوری پاسخ مثبت می‌دهند.