همایش مجازی روز زن ۱۴۰۰ را به خاطر بسپارید، از آن رویدادهای تکینی بود که جنبش زنان ایران را به قبل و بعد از خود تقسیم خواهد کرد. به قدری این اتفاق جمعی و کلکتیو در نفس خود شورانگیز و پربار و بی‌نظیر بود که برای آنکه بتوانم از آن حرف بزنم، ابتدا لازم است بتوانم احساساتم را مهار کنم. کنار هم قرار گرفتن چنین زنانی قدرتمند، خوش‌فکر، با سطح درک و فهمی بی‌نظر از شرایط عینی، به خودی خود توانست باز هم چیزی از آن جنس امیدی که این روزها خیلی کم در رگ‌هایمان جاری است را نوید دهد. گرچه این کلمات من شاید بیش از حد شورانگیز و احساساتی به نظر برسد، دلایلی در پس آن نهفته است که سعی می‌کنم در قالب چند نکته بیان کنم، از آن جهت که خود نفس همایش به عنوان یک سوژه‌ی قابل بررسی است. ترتیب نکاتی که می‌نویسم، کاملا اتفاقی است. 

برآمدن نسل جدیدی از فعالین زن، در قالب یک کلکتیو

ما بارها و بارها سرکوب شده‌ایم، و منظور از ما، اینجا به شکل عام تمامی جنش‌های اجتماعی است که در چند دهه اخیر علیه اقتدارگرایی قدرت مستقر فعال شده است. درباره جنبش زنان به‌شکل خاص، در سال‌های اخیر فعالیت جمعی که شاید بتوان نام جنبش بر آن نهاد دیده نمی‌شد، یا دست کم بازنمایی عمومی نداشت. هر چه در عرصه عمومی دیده می‌شد، تلاش‌هایی بود پراکنده و ارتش‌های تک نفره.

https://www.radiozamaneh.com/709231/

یکی از جنبه‌های پراهمیت این همایش، کنار هم آوردن این تلاش‌های تکین در قالب یک کلکتیو بود به آن شکل و شمایل یک امر جمعی را می‌داد، و چه جای گفتن که مازادی که از درون امر جمعی زاده می‌شود، همیشه بیشتر از جمع جبری اعضا است. درون این با هم بودن و در کنار هم بودن، قدرتی از جنس مقاومت نهفته است که حتی این شرایط اختناق هم نتوانسته است از ما بگیرد. در این شرایط، هرگونه از گردهم آمدنی برای کار جمعی، خود نوعی از مقاومت است. و البته این بر خلاف روندهای کنش‌گری چند سال اخیر است که بسیار بر محوریت برندسازی فردی چرخیده. در باب این جمله آخر، نکته مستقل دیگری در ادامه خواهد آمد. 

سوژگی تام زنانه

درباره مسائل زنان و فمینیسم، باید و باید زنان حرف بزنند و تنها زنان حرف بزنند. همان کسانی که مسئله را زیسته و تجربه کرده‌اند، و نه فقط این، بلکه در شکل فرمال هم این مسئله بسیار معنادار است، از آنجا که یکی از مطالبات جنبش‌های زنان، بازپس‌گیری فضایی است که به‌شیوه‌های مختلف همواره از آن از طرد و حذف شده‌اند و تمامی تلاش‌ها معطوف به نامرئی کردن آن‌ها بوده است. فضای عرصه‌ی عمومی. از همین رو، سوژگی بلامنازع زنان در چنین فضایی، به خودی خود واجد وجهی نمادین هم هست. 

در بسیاری از جمع‌ها هم امروز زنان به‌عنوان زینت‌المجلس قرار می‌گیرند فقط برای اینکه جمع فالوس‌محور، بتواند عنایت روشنفکرانه خودش را به فمینیسم نشان دهد و از قافله عقب نیفتد یا مورد شماتت قرار نگیرد. اما این همایش نشان داد نه تنها در مطرح کردن مسائل زنان، چیزی از جنس امتیاز برای جلو انداختن خود زنان وجود ندارد و مطرح نیست، بلکه قدرت و تسلط، گوناگونی و تنوع موضوعات و حتی به موضوع تفکر اجتماعی و کنش سیاسی تبدیل کردن مسائلی که شاید در وهله اول به ذهن متبادر نشود، نشان می‌دهد که کار درست، سپردن این عرصه به همین زنان توانمند است و اجازه‌ی اشغال شدن فضا توسط آن‌ها، بی‌آنکه سایه‌ی مسلط هیچ فردی که پیشاپیش به واسطه‌ی جنسیتش دارای موقعیت فرادست است، بر آن سایه انداخته باشد. این همایش، الحق و به انصاف، باید جایگاه شنیده شدن صدای رسای زنان می‌بود. 

امید از دل فضاهای مقاومت زاده می‌شود

در شرایط اختناق و سرکوب و ناامیدی، زنده نگه داشتن امید شاید سیاسی‌ترین کاری است که می‌شود تصور کرد. امید از درون شکاف‌های یکپارچه‌ی اقتدار سرکوب‌گرا و با شکل دادن به فضاهای مقاومت زنده می‌شود. چنان‌چه بالاتر هم گفتم، خود نفس شکل‌گیری چنین جمعی، یک فضای مقاومت را شکل می‌دهد و چیزی است که این نوید را دارد که “ما” هنوز هستیم، نه بودنی از جنس اصلاح‌طلبی واپس‌گرا، بلکه در رادیکال‌ترین و پیشروترین شکل خود. و این دقیقا همان چیزی است که این یاس و سرخوردگی جمعی ما به آن نیاز دارد. و چه فرخنده و خجسته که زنان، بخشی مهمی از این مقاومت هستند و به آن تجسم می‌بخشند و زنده‌اش می‌دارند. 

ایستادن علیه سلبریتی‌ محوری چپ و راست

از نکاتی که توجه را جلب می‌کرد، این بود که تقریبا هیچ کدام از مهمانان و مدعوین پلن‌ها، از افراد شناخته شده و کسانی که عرصه فمینیسم را تبدیل به ملک مطلق خود کرده‌اند، و قسمی از فضای سلبریتی‌گونه حول محور برندسازی از خود تشکیل داده‌ نبودند. (و با اینکه رویکرد کلی این همایش چپ بود، اما باید گفت که این مسئله چپ و راست هم ندارد، چنین فیگورهایی در هر دو طیف پیدا می‌شود.) هیچ فیگور و شخصیتی متورم‌تر و بزرگتر‌ از دیگران، طوری که بقیه افراد زیر سایه‌ی او کم فروغ‌تر به نظر برسند حضور نداشت. گاهی که از نداشتن دیسیپلین همین فیگورهای متورم خود‌ـ‌برندمحور به ستوه می‌آییم، این سوال مطرح می‌شود که اگر از همین‌ها هم روی برگردانیم، پس چه کسی درباره مسائل ما حرف بزند؟ چه کسی فمینیسم را تبدیل به مسئله کند و حول آن گفتمان و گفت‌وگو شکل دهد؟ و بفرمایید! این هم پاسخ. چه بسیار زنانی مترقی در این عرصه که از طریق همین همایش معرفی شدند و شخصا چه بسیار خرسندم که با بسیاری از آنان که نمی‌شناختمشان آشنا شدم. این لحظه‌ای است مغتنم برای درآوردن عرصه از دست انحصار سلبریتی‌ها و اینفلوئنسرهای فضای روشنفکری و فمنیستی. 

آوانگاردترینِ مواضع 

خاصیت حضور زنان به مثابه زینت‌‌المجلس در جمع‌هایی با هژمونی مردانه، معمولا چنین است که به این طفلک‌ها هم فضایی بدهیم تا در حد بضاعتشان خودی نشان بدهند، و گرچه که شاید مسائلی که مطرح می‌کنند در حد و اندازه فضای روشنفکری ما نیست، اما ما کار درست را کرده‌ایم و موضع درست را گرفته‌ایم. (و مرحبا به ما مردان پیشرو و فمنیست!)

اما برخی حضورهای زنانه از جمله حضور مقتدر زنان در این همایش، نشان می‌دهند که از قضا اگر قرارِ بر پرچمداری امر آوانگارد و رادیکال در راستای تحول اجتماعی است، این پرچم در دست زنان است؛ این زنان، زنانی که نگاه انتقادی دارند و همگام با مسائل روز دنیا، اما در بستر کاملا منطبق بر فهم منطقه‌ای و عینی و انضمامی، و نه فقط تئوریک و فلسفی، مسائل به غایت پیشرو را ارائه می‌کنند: مسائلی همچون چهره‌بخشی به حاشیه‌ها، عدالت بارداری و حاکمیت بارداری در بستر به‌نژادی، فهم مسئله بحران آب در پیوند با شرایط ستم مضاعف بر زنان، انقلاب فمینیستی زنان کرد درون انقلاب جنبش‌های کردستان، فهم سیاسی از مسئله مادران دادخواه، و …. به علاوه، این مسائل با میدان‌‌داری زنانی نه فقط از مرکز، بلکه فعالین حاشیه‌ها چون کردها، خوزستان، بلوچستان و … ارائه شدند.

زن به‌مثابه فیگور متفکر

عرصه تفکر و نظرورزی هم از قضا، مانند تقریبا تمامی عرصه‌های اجتماعی، عرصه‌ای بسیار مرد محور است و معمولا حضور زن در آن به مثابه امری خاص و استثنایی تلقی می‌شود. اما نفس حضور این چهره‌های اغلب جوان، از دید من مسئله مهمی است (جوان بودن از دو جهت اهمیت دارد، یکی اینکه تاکیدی است بر همان جدید بودن نسلی و فکری، و دوم شکستن تصور سلسله مراتب سنی و استادی و پیشکسوتی، وگرنه قطعا سن و سال به خودی خود مسئله نیست)، چرا که باعث می‌شود فیگور زن به‌عنوان تحلیل‌گر، به‌عنوان متفکر، به‌عنوان فردی که قادر به ارائه‌ی جدی‌ترین نظرات در عرصه‌ی اجتماع و سیاست است به‌رسمیت شناخته شده و از سوی جامعه پذیرفته شود.

این مسئله نه فقط در ایران، بلکه در تمامی جهان موضوعیت دارد، گرچه شاید به لحاظ کمی بتوان مراتب دشوارتری را در فضای فکری و فرهنگی ایران و منطقه مشاهده کرد. اگر به شعار روز جهانی زن امسال که “سوگیری را بشکن” بود نگاه کنیم، مثلا یکی از سوگیری‌های رایج این است که هنگامی که صحبت از یک فرد دانشمند، پزشک، مهندس، برنامه‌نویس، تحلیل‌گر و … می‌شود، همواره با پیش‌فرض یک فیگور مردانه به ذهن متبادر می‌شود. اما از دیگر سو، در جامعه‌ای مثل ایران که روایاتی همچون “عقل زن نصف مرد است”  همچنان در گروه‌هایی از جامعه نفوذ دارد، و یا طبق قانون شهادت زن نصف مرد ارزش دارد و یا جایگاهی همچون قضاوت به زن داده نمی‌شود (با این استدلال ذات‌گرا که در زن احساسات بر عقل غلبه دارد)، بازنمایی این فیگور زن متفکر، اهمیتی دو چندان می‌یابد. 

رادیکالیزم در شکل حضور از خلال مساله حجاب

شاید کلمه‌ی رادیکال در اینجا کمی اغراق‌آمیز به نظر برسد، اما باید به آن فکر کرد. اغلب زنان این همایش، نسبت به مساله‌ی حجاب با همان شیوه‌ای در انظار ظاهر شدند که در نگاه شخصی خود به آن باور دارند. این وضعیت البته در ادامه‌ی فضایی است که به زعم من در سال‌های اخیر، در ادامه‌ی مقاومت همیشگی و چند دهه‌ای زنان در این عرصه شکل گرفته (و خیر، نتیجه‌ی کمپین‌های یک شخص خاص که مسئله را مصادره و تبدیل به پروژه‌ی شخصی کرده باشد نیست)، و زنان این همایش که بسیاری هم داخل ایران مستقر هستند، با کنار گذاشتن مصلحت‌اندیشی‌هایی که ممکن است به شکل قیم‌مآبانه‌ای توصیه شود، با شکل و ظاهر خود واقعی‌شان در برابر دوربین نشستند. غریب به اکثریت، حتی آن تکه پارچه نمادین روی سر یا دور گردن ــ که اگر چه حجاب از نوع مورد پسند اسلامی را تامین نمی‌کند، بیشتر نمادی است از پرچم کرنش در برابر سرکوب ــ را هم کنار گذاشتند و از این جهت، به‌درستی در تصویر نوع حضور شخصی خود هم، بر یکپارچی نظر و عمل صحه گذاشتند.

چیزی که من نوشتم، البته نباید با این تصور خوانده شود که جایی برای نقد نیست، و فقط باید از در ستایش در بیاییم. قطعا همیشه حرکت رو به جلو با پذیرش کاستی‌ها امکان‌پذیر می‌شود. برای مثال شاید بتوان به غیبت برخی از موضوعات نظیر وضعیت اقلیت‌های جنسی و جنسیتی، عدم حضور افراد نان‌باینری و وجود پنلی دست کم در یکی از حیطه‌های مرتبط با این افراد اشاره کرد. 

 و اما در نهایت، با در نظر گرفتن فضای اختناق و سرکوب و حذف جاری، نفس برگزاری و شرکت کردن در چنین کنفرانسی عملی سیاسی است و مستلزم شجاعت و ایستادگی. ما زین پس یکدیگر را بیشتر خواهیم شناخت و شاید همین اتفاق، بتواند نقطه‌عطفی باشد برای دوباره برخاستن جنبش از خاکستر ققنوس سوخته. مشتاقانه منتظر طنین‌هایی که این کنفرانس در آینده خواهند انداخت می‌مانم. بازتاب این سخنان و نفس برگزاری این رویداد، بیش از این دیده خواهد شد و بحث‌هایی دست‌مایه‌ی تحلیل و بسط و نقد قرار خواهد گرفت و از خلال این گفت‌وگو رشد خواهد کرد و قطعا منشا اثر خواهد بود.