عمران خان،‌ نخست‌وزیر پاکستان پس از رأی عدم اعتماد پارلمان این کشور و سکوت ارتش، از قدرت عزل شد. شهباز شریف اکنون به جای او به عنوان نخست‌وزیر انتخاب شده است.

در دوران او آزادی‌های محدود در پاکستان محدودتر شدند. ارتش که نقشی مهم در تحولات پاکستان دارد،‌ عمران خان را به رأس قدرت کشاند و سپس او را رها کرد. با وجود این،‌ تحلیلگران پاکستانی معتقدند که او هنوز برای بازگشت به قدرت و به باور آنها،‌ «صدمه بیشتر به دورنمای دموکراسی» در پاکستان در حال نقشه‌کشیدن است.

عمران خان ابتدا به دنبال جلوگیری از رأی‌گیری در پارلمان بود و مجلس پاکستان را منحل کرد تا انتخابات زودهنگام برگزار کند اما دادگاه عالی این کشور کار او را غیرقانونی دانست. سپس عمران خان در نطقی تلویزیونی حاضر شد، و این ادعا را تکرار کرد که ایالات متحده آمریکا پشت بیرون راندن او از قدرت است. از مردم پرسید که آیا می‌خواهند یک ملت آزاد باشند یا برده آمریکایی‌ها، و اینکه واشنگتن هرگز چنین کاری را با هند نمی‌کند. اینجا بود که عمران خان بغض کرد و به گریه افتاد.

آن طور که محمد حنیف، رمان‌نویس ساکن کراچی برای «گاردین» می‌نویسد، «خان برای دو دهه عنصری دورافتاده در سیاست پاکستان محسوب می‌شد و محبوبیت‌اش بیشتر در میان پاکستانی‌های شیک لندن بود تا رأی‌دهنده‌های داخل کشور. او سلبریتی ورزشی بود و می‌خواست پادشاهی منجی کشور باشد.»

عمران خان، کاپیتان سابق تیم ملی کریکت پاکستان، وعده‌هایی برای کسب محبوبیت به مردم می‌داد که پس از قدرت هرگز به آنها عمل نکرد. برای نمونه گفته بود که اگر بمیرد از صندوق بین‌المللی پول وام نخواهد گرفت اما چند ماه پس از رسیدن به کرسی ریاست‌جمهوری سراغ صندوق رفت. یا بسیاری از سیاستمداران تثبیت‌شده را مشکل اصلی کشور خوانده بود و پس از دستیابی به قدرت، حلقه اطرافش کسانی جز از همان دسته افراد نبودند.

به علاوه، عمران خان به جای رسیدگی به مشکلات زیرساختی پاکستان، نهضتی اخلاقیاتی آغاز کرد و قبای پدر معنوی ملت را بر تن کرد. او دست تندروهای اسلامی را بازگذاشت، آزادی رسانه‌ها را محدودتر کرد، و ناپدیدسازی قهری کنش‌گران در دوران او و آزار و حبس مخالفان سیاسی هم ویژگی دیگر زمامداری‌اش بود.

اما مهم‌ترین اتفاقی که با اوج و حضیض عمران خان در پاکستان رخ داد،‌ از بین رفتن بارقه‌های ایجادشده برای دموکراسی به دور از دخالت ارتش بود.

عمر کوتاه «منشور دموکراسی»

ارتش پاکستان از دهه‌ها پیش صحنه‌گردان اصلی سیاست این کشور بود. آن طور که احسن ای بات، استاد دانشگاه جورج میسون برای الجزیره می‌نویسد، امکان پایان این مداخله در دهه ابتدایی قرن بیست و یکم به وجود آمد و با خان از بین رفت.

نیم قرن پیش ایوب خان دیکتاتور نظامی پاکستان ذوالفقار علی بوتو را زیر بال و پر خود گرفت تا در برابر جنبش ناسیونالیستی بنگالی و شیخ مویب الرحمان وزنه تعادلی ایجاد کند. اما ژنرال ضیاء الحق در ۱۹۷۷ به رابطه ارتش با بوتو با کودتا پایان داد و بوتو را اعدام کرد.

در دهه ۱۹۸۰، ضیاء الحق بود که نوازشریف را به عنوان یک مدیر صنعتی جوان زیر بال و پر خود گرفت تا در برابر بی‌نظیر بوتو وزنه تعادلی بسازد.

و البته رابطه شریف و ارتش هم بر هم خورد و ژنرال پرویز مشرف در ۱۹۹۹ با کودتا او را برکنار کرد. نواز شریف زیر فشار ارتش یک بار دیگر نیز ۲۰۱۷ وادار به کناره‌گیری شد. او از همان کودتای ۹۹ تا دوران خان همواره علیه مداخله ارتش سخنرانی می‌کرد.

ارتش از ابتدای دهه ۲۰۱۰ عمران خان و حزب او، تحریک انصاف را زیر بال و پر گرفت تا نیروی دیگری در برابر حزب شریف (مسلم لیگ) و حزب بوتو (حزب مردم) ایجاد کند. حزب عمران خان ابتدا در خیابان‌ها علیه این دو حزب فشار وارد آورد و سپس هم کاپیتان سابق تیم ملی کریکت در ۲۰۱۸ در رأس قدرت سیاسی قرار گرفت. در انتخابات ۲۰۱۸ به باور بسیاری تقلب شد.

اما درست همان طور که رابطه دیگر سیاستمداران با ژنرال‌ها با اختلاف به پایان رسید، حالا رابطه عمران خان هم با ارتش به پایان رسیده.

اما آغاز و پایان رابطه‌ی خان با ارتش باعث شد بارقه اندک امید به دموکراسی و پایان مداخله نظامیان در سیاست پاکستان خاموش شود. وقتی حکومت اقتداگرای پرویز مشرف در ابتدای قرن بیست و یک بر سر کار بود،‌ حزب مردم بوتو و مسلم لیگ شریف با یکدیگر بالاخره در ۲۰۰۶ برای نوشتن یک «منشور دموکراسی» متحد شدند.

آنها امضای خودشان را پای منشوری گذاشتند که تأکید می‌کرد هیچ یک از این دو حزب بزرگ سیاسی هرگز با ارتش برای بیرون راندن رقیبان سیاسی یا متزلزل کردن حکومت دسیسه‌پردازی نخواهند کرد.

خان و حزب تحریک انصاف او اما برای دموکراسی ارزشی قایل نبودند. آنها با آغوش گشوده به سراغ ارتش رفتند تا خان به قدرت برسد.

همان طور که تحلیلگران پاکستانی اکنون نوشته اند، دلیل برکناری کنونی خان پیش از هر چیز اختلاف بین نخبگان صاحب قدرت و در همراهی خاموش با ارتش بوده است. هرچند عمران خان منتظر کمک ارتش برای ماندن در قدرت بود، ژنرال‌ها به او بی‌توجهی کردند.

به گفته احسن ای بات، حزب مردم و مسلم لیگ شریف در قبال ارتش به این ضرب المثل عمل کرده اند: «اگر نمی‌توانی شکست‌اش بدهی، به او بپیوند.» حالا آنها با همراهی چراغ‌خاموش ارتش به قدرت بازگشته اند و پس از اقدام‌های ارتجاعی دولت عمران خان از ۲۰۱۸ تا کنون، دیگر چیزی از آن منشور دموکراسی امضاشده در ۲۰۰۶ باقی نمانده است.

اختلاف خان و ارتش از آنجا آغاز شد که می‌خواست رئیس اطلاعات نظامی پاکستان را خودش تعیین کند. او در کار ارتش مداخله کرد و حالا برکنار شده است. اما خودش هرگز ارتش را متهم نکرده بلکه دسیسه‌پردازان را خارج مرزها در آمریکا معرفی کرده است.

به همین خاطر، تحلیلگران می‌گویند او نمی‌خواهد پل‌های بازگشت به قدرت را پشت سرش تخریب کند. حالا او و حامیان حزب‌اش دوباره در خیابان‌ها کارکرد اعمال فشار را از سر خواهند گرفت.