امروزه شهر و شهرنشینی در گرفتاری‌های محیط زیست نقشی گسترده دارد. با شهرنشینی است که میانِ انسان‌ها و طبیعت فاصله می‌افتد و درنتیجه انسان‌ها پیوندی که با طبیعت دارند و وابستگی‌شان به طبیعت را دیگر به‌خوبی حس نمی‌کنند، تو گویی با شهرنشینی طبیعت از زندگیِ انسان‌ها گم می‌شود.

از این گذشته، شهرنشینی به‌طورمعمول مصرف‌گرایی را افزایش می‌دهد و سرانه‌ی مصرف معمولاً‌ در شهرها بیش‌تر از روستاها است. مهم‌تر از همه اما این واقعیت است که شهرنشینی با تراکم و تمرکز و انباشتگی و انبوهی همراه است و این یعنی در شهرها انرژی نسبتاً‌ زیادی در جغرافیای کوچکی مصرف می‌شود که این مسئله بسی پی‌آمدها برای محیط زیست دارد. برای همین، برای نمونه، آلودگیِ هوا یکی از ویژگی‌های زندگیِ شهری است. افزون بر اینها، امروزه پژوهشگران نشان داده‌اند که مناطق شهری حتا بر الگوهای آب‌وهوایی نیز تأثیر می‌گذارند آن‌هم در جغرافیایی بسیار گسترده‌تر از مناطق شهری.

وقتی چنین واقعیت‌هایی را در نظر بگیریم آنگاه شاید بگوییم که در دوران انتروپوسین، دورانی که طبیعت سخت آسیب‌پذیر شده، شهرنشینی الگوی خوبی برای زندگی نیست. در کتابِ شهرها در انتروپوسین: بوم‌شناسیِ نو و سیاست‌گذاریِ شهری اما نویسنده برخلافِ این دیدگاه استدلال می‌کند. در این کتاب که تازگی‌ها در انتشارات پلوتو منتشر شده است نویسنده می‌خواهد به ما نشان دهد که این قابلیت در شهرها هم هست که بسترهای مناسبی برای پاسداری از طبیعت و محیط زیست باشند.

Ihnji Jon: Cities in the Anthropocene. New Ecology and Urban Politics. 2021
Ihnji Jon: Cities in the Anthropocene. New Ecology and Urban Politics. 2021

پژوهش‌هایی که در زمینه‌ی «جهان‌شهر» یا «شهرِ جهانی»‌ انجام شده نشان می‌دهند که شهرها چه نقش سترگی در اقتصاد و سیاست در عرصه‌ی جهانی دارند؛ این پژوهش‌ها نشان می‌دهند که امروزه شهرها در روندهای سیاست‌گذاری و حتا برنامه‌های پیش‌تازانه‌تر و ترقی‌خواهانه‌تر نقشی تعیین‌کننده دارند. در این زمینه برای مثال می‌توان به برنامه‌ریزی‌ها در برخی شهرها برای اسکان مهاجران و پناهندگان اشاره کرد. همچنین برخی کنش‌ها و برنامه‌های بین‌المللی در زمینه‌ی محیط زیست هم هست که با همکاری شهرهای بزرگ از چندین کشور به راه افتاده است. این کتاب را هم باید گامی دیگر در این راستا دانست.

می‌دانیم که ناهماهنگی میان کشورها هم‌اکنون یکی از بزرگ‌ترین موانع در مقابل سیاست‌گذاریِ جهانی برای پاسداری از محیط زیست است. دولت‌های راست‌گرا هر از چندگاهی در کشورهای گوناگون بر سر کار می‌آیند و همکاری‌های جهانی برای محیط زیست را به هم می‌زنند. یک نمونه‌ی برجسته در این زمینه دلت ترامپ بود که دیدیم در راستای سیاست‌های راست‌گرایانه‌ی خود از معاهده‌ی زیست‌محیطیِ پاریس خارج شد.

با این روی اما نویسنده در این کتاب نشان می‌دهد که شهرها می‌توانند از تنگناهای ملی فراتر روند. چنان‌که او در پیش‌گفتار می‌گوید، برخی شهرهای بزرگ توانسته‌اند از ایدئولوژی‌ها و سیاست‌های حزبی در سطح ملی فراتر روند و نقشی کارسازانه و مؤثر در زمینه‌ی محیط زیست ایفا کنند؛ این شهرها در در هماهنگی با هم در برنامه‌ریزی‌های شهری این هدف را گنجانده‌اند که جامعه‌هایی بسازند که در قبال محیط زیست احساس مسئولیت می‌کنند. با نظر به بحث و گفت‌وگوهایی که درباره‌ی اهمیت شهرها در دوران انتروپوسین درگرفته است، در این کتاب نویسنده به این پرسش پاسخ می‌دهد که چرا شهرها بستری بسیار مناسب برای عملی کردن سیاست‌های زیست‌محیطی در سطح جهان هستند.

«تراکم» یا «انباشتگی» یکی از ویژگی‌هایی ست که پژوهش‌ها درباره‌ی «جهان‌شهر» یا «شهرِ جهانی» درنگریسته و بررسی کرده‌اند. در این کتاب اما نویسنده بر ویژگیِ دیگری متمرکز می‌شود:‌ «پیچیدگی». نویسنده نشان می‌دهد که این ویژگی را می‌توان یک مزیت دانست. به نظر او، با بهره‌گیری از پیچیدگیِ شهرها می‌توانیم «سیاستِ زیست‌محیطی ورای محیط زیست» را پیاده کنیم.

در این کتاب ظرفیت‌ها و توانش‌هایی که شهرها برای سیاست‌های زیست‌محیطی دارند واکاوی و بررسی می‌شود و نویسنده این بررسی را متکی می‌کند بر برخی پژوهش‌های مقایسه‌ای که در این زمینه درباره‌ی برخی شهرها — برای نمونه، داروین در استرالیا، تالسا در اکلاهما، کلیولند در اوهایو، و کیپ‌تاون در آفریقای جنوبی — انجام شده است. از این جهت کتاب برای علاقه‌مندان به برنامه‌ریزیِ شهری بسیار خواندنی و آموزنده است ولی همچنین برای علاقه‌مندان به مطالعات محیط زیست.

از پیشگفتار کتاب

“این کتاب درباره‌ی شهرها و برای شهرها ست، شهرها از آن جهت که با آنها آنچه من «سیاست زیست‌محیطی ورای محیط زیست» می‌نامم ممکن می‌شود. اگر فکر می‌کنید این حرف که «همه باید از محیط زیست پاسداری کنند» دیگر بیش‌اندازه تکراری و خسته‌کننده شده لطفاً کمی تحمل کنید. با آنکه محیط‌زیست‌گرایی تاریخی درازدامن دارد، و مهم‌تر اینکه بسی یافته‌های علمی بر نیاز فوری به عمل تأکید می‌کنند، ما هنوز می‌شنویم که کسانی تغییر اقلیم را انکار می‌کنند و کسانی هم فکر می‌کنند رفتارهای ما ربطی به تغییرات جوی ندارند. شاید، و فقط شاید، رهیافت‌های ما تاکنون نادرست بوده‌اند. به هر روی این چیزی ست که هوادارانِ «بوم‌شناسیِ نو» گفته‌اند. در این کتاب من در دفاع از «سیاست زیست‌محیطی ورای محیط زیست»‌ استدلال می‌کنم و استدلالم را بر بستری فلسفی فراهم‌آمده از نوشتارگان در زمینه‌ی «بوم‌شناسیِ نو»‌ استوار می‌کنم.

اکنون پرسیدنی ست که «بوم‌شناسیِ نو» چیست و چه فرقی با «بوم‌شناسیِ سنتی» دارد؟ نقدی که به‌طورمعمول بر «بوم‌شناسیِ سنتی» اقامه می‌شود سه بن‌پرسش را در بر دارد:‌

۱. درباره‌ی دوگانه‌ی انسان/طبیعت در بوم‌شناسیِ‌ سنتی: آیا وقتی می‌گوییم «باید از طبیعت پاسداری کنیم» دوگانه‌ی انسان/طبیعت را عادی‌سازی نکرده‌ایم — چنان‌که گویی پاسداری از طبیعت را ما انسان‌ها از سرِ بخشندگی به طبیعت اعطا می‌کنیم و قصد نداریم برای محافظت از خودمان کاری بکنیم.

۲. در زمینه‌ی الگوی اخلاقیِ بالا-به-پایین در بوم‌شناسیِ سنتی:‌ آیا به‌راستی با دستوری که اخلاقی و آخرالزمانی است — یعنی این دستور که «باید کاری کنیم وگرنه همه می‌میریم» — می‌توان داوطلبانی برای پاسداری از طبیعت گرد آورد؟ ‌

۳. درباره‌ی اتکای بیش‌اندازه بر «تفکر منطقی» در بوم‌شناسیِ‌ سنتی:‌ آیا انسان‌ها هستی‌هایی مادی نیستند، یعنی آیا نادرست نیست که برای آنکه انسان‌ها را به کنش و گرایش برای تغییر برانگیزیم صرفاً بر تصمیم‌های «عقلانی» یا غیراحساسی و غیرعاطفی اتکا کنیم؟ در این کتاب منظور من از «بوم‌شناسیِ‌ نو»‌ پژوهش‌هایی ست که در سال‌های اخیر درباره‌ی محیط‌زیست‌گراییِ پاد-ذات‌گرا کار شده است؛ اندیشه‌ای که در کانونِ این پژوهش‌ها هست از دوگانه‌ی ذات‌گرایانه میان انسان و طبیعت روی‌گردان است و اخلاق ذات‌گرایانه‌ را نمی‌پسندد، اخلاقی که در هنجار «باید از طبیعت پاسداری کنیم» هم هست. … به‌طور خلاصه بگوییم، «بوم‌شناسیِ نو»‌ کوششی است برای فرارفتن از آن نوع محیط‌زیست‌گرایی که «طبیعت» یا «محیط زیست»‌ را چیزی غریب و بی‌گانه می‌شمارد و میانِ زندگیِ روزمره (نیازهای انسان)‌ و کارکردهای بوم‌سازگان (نیازهای بوم‌شناختی) مرزهایی غیرضروری می‌سازد. در این کتاب رویکردِ «بوم‌شناسیِ‌ نو»‌ را برمی‌گیریم تا — به‌ویژه در جهانی پر از دسته‌بندی‌های اجتماعی و سیاسی — محیط‌زیست‌گرایی را ارتقا دهیم و بر این موضوع متمرکز می‌شویم که چگونه می‌شود در شهرها «سیاست زیست‌محیطی ورای محیط زیست» را پیاده کرد.”