طبق تعاریف جهانی «کارِ کودک» به مجموعه کارهایی گفته می‌شود که برای رشد جسمی و ذهنی کودکان زیان‌آور است و خطر انواع خشونت، محرومیت از تحصیل و ازدواج در کودکی را برای آنان به همراه دارد.

کارِ کودکان ممکن است عوامل مختلفی داشته باشد اما اصلی‌ترین دلیلی که کودکان را به سمت کار سوق می‌دهد، فقر خانواده است. برآوردهای یونیسف و سازمان جهانی کار حاکی از آن است که در حال حاضر حدود ۱۶۰ میلیون کودک زیر ۱۸ سال در سراسر جهان محکوم به کارِ اجباری‌اند و این یعنی از هر ۱۰ کودک، یکی کار می‌کند. باوجوداین گفته می‌شود که آمار فعلی بسیاری از کودکان کار را که در محیط‌های سربسته و پنهان کار می‌کنند، شامل نمی‌شود درحالی‌که بسیاری از آنان از بدترین اشکال کار کودکان رنج می‌برند.

یافته‌های مطالعاتی یونیسف و سازمان جهانی کار نشان می‌دهد که حدود ۴۰ درصد کودکان کار را دختران تشکیل می‌دهند اما درصورتی‌که آمار دختران خانه‌دار و دختران محکوم به کار خانگی به آن اضافه شود، آمار دخترانی که محکوم به کار اجباری‌اند چندین برابر خواهد شد.

کم نیستند دخترانی که در خانه‌های خود و دیگران کارهای طاقت‌فرسایی را انجام می‌دهند اما در ازای آن هیچ پولی دریافت نمی‌کنند. آمارها نشان می‌دهد بیشتر این دختران در سنین کودکی نیز قربانی ازدواج زودهنگام می‌شوند.

در ایران، آمار موثقی از تعداد کودکان کار وجود ندارد. درباره دختران زیر ۱۸ سال نیز که محکوم به کار اجباری‌اند اطلاعات دقیقی ارائه نمی‌شود بااین‌حال شواهد آشکار می‌کند تعداد زیادی از دختران در خیابان‌ها، مزارع کشاورزی، کوره‌های آجرپزی، خانه و کارگاه‌های زیرزمینی و تولیدی‌ها کارهای مشقت‌زایی انجام می‌دهند که برای سن و شرایط جسمی آنان مناسب نیست. برخی از این دختران در ازای کارهایی که انجام می‌دهند دستمزدهای ناچیز می‌گیرند اما در اغلب موارد، کار دختران حکم مشارکت در امور خانه و هزینه‌های آن را دارد و دستمزدی به آنان تعلق نمی‌گیرد.

دختران قالی‌باف

عمر کار کودکان در ایران و بسیاری از نقاط جهان به‌اندازه طول تاریخ است اما مبارزه با کارهایی که رشد جسمی و ذهنی کودکان را به خطر می‌اندازد و حقوق آنان را نقض می‌کند، سابقه‌ای طولانی ندارد. در بریتانیا و آمریکا مبارزه با کار کودکان پس از انقلاب صنعتی آغاز شد. در ایران نیز نخستین تلاش‌ها برای توقف کار کودکان به زمانی بازمی‌گردد که وضعیت دختران قالی‌باف در کارگاه‌های قالی‌بافی موردتوجه برخی فعالان اجتماعی قرار گرفت.

کمتر از حدود ۱۰۰ سال پیش، دختران نوجوان در بسیاری از نقاط ایران مجبور بودند ساعت‌های طولانی پای دار قالی‌ها بنشینند و به اقتصاد خانواده کمک کنند. آنان در فضایی تاریک، سربسته و نامناسب کار می‌کردند که تابستان گرم و زمستان سرد داشت. در نهایت نیز دسترنج آنان فروخته می‌شد تا هزینه‌های یک فصل یا بیشتر خانواده از محل فروش آن تامین شود.

نخستین جلوه‌های مبارزه با کار کودکان در ایران با اعتراض به وضعیت دختران قالی‌باف در استان‌هایی مثل کرمان آغاز شد اما دیری نگذشت که نمونه‌های نوظهوری از کار کودکان نیز شایع شد که بارزترین آن پدیده «کودکان کار و خیابان» بود.

دختران کار و خیابان

مقام‌های جمهوری اسلامی ایران و نهادهای مرتبط با امور اجتماعی و کودکان، آمار دقیقی از کودکان کار و خیابان ندارند، فقط هرازچندگاهی ادعا می‌کنند که ۸۰ درصد کودکان کار و خیابان مهاجرند. کودکان کار و خیابان به کودکانی گفته می‌شود که ساعات طولانی در خیابان‌ها دستفروشی می‌کنند یا برخی کارهای خدماتی مثل تمیز کردن شیشه اتومبیل‌‎ها را انجام می‌دهند.

نیازی به توضیح نیست که تعداد قابل‌توجهی از این کودکان را دختران زیر ۱۶ سال تشکیل می‌دهند. حضور در خیابان‌ها در ساعت‌های طولانی اگرچه برای هر دو گروه پسران و دختران آسیب‌زاست اما دختران را در معرض مخاطرات بیشتری قرار می‌دهد.

یافته‌های مطالعاتی پژوهشگران اجتماعی و گفت‌وگو با تعدادی از این دختران اثبات می‌کند که بیشتر آنان دست‌کم یک‌بار یکی از انواع خشونت‌های جنسی را تجربه کرده‌اند. علاوه بر این خطر خشونت‌های فیزیکی و کلامی علیه آنان از طرف مردم و دیگر کودکان کار نیز وجود دارد. ضمن اینکه بیشتر این کودکان در محیط خانه نیز با خشونت‌های کلامی، فیزیکی و عاطفی مواجه‌اند.

نامش معصومه است، شناسنامه ندارد اما گمان می‌کند که ۱۱ یا ۱۲ ساله باشد در خیابان ولیعصر تهران، کمی بالاتر از میدان ونک جوراب و آدامس می‌فروشد. برادر و پسرعموهایش هم در محدوده‌ای نزدیک به او کارهای مشابه انجام می‌دهند. پدرش چند سال پیش، هنگام کار سرِ یک ساختمان آسیب دید و دیگر نمی‌تواند کار کند. معصومه بارها در خیابان با خشونت‌های کلامی و جنسی روبه‌رو شده است. می‌گوید بعضی‌های حرف‌های زشت می‌زنند یا وقتی از کنارم رد می‌شوند دستشان را به من می‌زنند. حتی جرئت نمی‌کنم این‌ها را به برادرم بگویم. او و برادرش باید مخارج خانواده شش‌ نفری‌شان را پرداخت کنند از پدر بداخلاقش خیلی شکایت دارد و می‌گوید: «شبی نیست که از بابامون کتک نخوریم.»

با وجود همه مخاطرات، وضعیت دختران کار و خیابان نسبت به آن گروه از دخترانی که در کارگاه‌های زیرزمینی و تولیدی‌ها کار می‌کنند، بهتر است زیرا به دلیل فقدان نظارت‌های دولتی در بخش اقتصاد غیررسمی، درصد خشونت‌های جسمی و جنسی علیه کودکان دختر در کارگاه‌های زیرزمینی بیشتر می‌شود.

کار دختران در کارگاه‌های زیرزمینی

هرچه میزان فقر خانواده بیشتر باشد احتمال محرومیت از تحصیل کودکان و پیوستن زودهنگام آنان به چرخه کار اجباری نیز بیشتر می‌شود و معمولا تفاوتی هم میان کودکان دختر و پسر وجود ندارد اما در خانواده‌هایی که باورهای سنتی و مذهبی ریشه دارد، دختران جذب کارگاه‌های زیرزمینی و تولیدی‌ها می‌شوند.

در تهران و دیگر کلان‌شهرهای ایران نمونه‌های فراوانی از این کارگاه‌ها فعالیت می‌کنند؛ نمونه‌اش کارگاه‌های بلورسازی در اطراف تهران و تولیدی‌های لباس در منطقه بازار تهران است که دختران زیادی در آن‌ها کار می‌کنند. این دختران ساعت‌های طولانی کار را در محیط‌های سربسته تحمل می‌کنند و در معرض آسیب‌های ناشی از محیط کار قرار دارند. خطر خشونت جنسی و کلامی از سوی صاحب‌کار و دیگران کارگران نیز آنان را تهدید می‌کند. علاوه بر آن کار با دستگاه‌های پرخطر نیز سلامتی جسمی آنان را به خطر می‌اندازد.

در یک کارگاه بلورسازی در اطراف ورامین کار می‌کند دوست ندارد اسمش را بگوید اما از سختی‌های کار حرف‌های زیادی دارد. تابه‌حال چند بار دست‌وپایش در اثر برخورد با بلورهای داغ به شدت سوخته‌اند. حالا خوشحال است که محیط کارش تغییر کرده و در بخش بسته‌بندی و جابه‌جایی کار می‌کند اما هر روز باید بسته‌های سنگین بلور را جابه‌جا کند. او و دختران دیگر بارها با خشونت‌های کلامی سرکارگر روبه‌رو شده‌اند. حقوقش را هر ماه بی‌کم و کاست به مادرش می‌دهد که خرج زندگی کند. او فقط ۱۶ سال دارد.

کار دختران سرِ زمین‌های کشاورزی

سازمان جهانی کار می‌گوید با وجود همه تلاش‌ها برای حذف کار کودک و پیشرفت‌هایی که حاصل شد تا سال ۲۰۲۵ میلادی همچنان ۱۲۱ میلیون کودک محکوم به کار اجباری‌اند از این تعداد ۷۱ درصد کودکان در بخش کشاورزی کار می‌کنند و باز از همین تعداد نیز ۶۹ درصد آنان در خانواده و بدون حقوق کار می‌کنند. این به آن معناست که درصد بسیاری از کودکان کار در جهان توسط خانواده‌های خود استثمار می‌شوند.

در ایران آمار دقیقی از کودکانی که سرِ زمین‌های کشاورزی کار می‌کنند وجود ندارد اما از شالیزارهای شمال ایران در استان گیلان گرفته تا مزارع پنبه و زعفران خراسان و سبزی‌کاری‌های اطراف تهران و دیگر زمین‌های کشاورزی، هزاران دختر نوجوان و کودک مجبورند پابه‌پای خانواده سر زمین‌های کشاورزی کار کنند بدون اینکه ریالی دستمزد بگیرند.

برخی از آنان به همراه خانواده سر زمین‌های دیگران کار می‌کنند و برخی سر زمین‌های خانوادگی اما در هر دو صورت دستمزدی به آنان تعلق نمی‌گیرد درحالی‌که این کار مشقت‌‍زا سلامتی جسمی آنان را به خطر می‌اندازد.

دختران هنگام کار در زمین‌های کشاورزی باید بارهای سنگین را جابه‌جا کنند به وسایل خطرناک دست بزنند و در معرض انواع سموم قرار بگیرند و درعین‌حال اغلب آنان از خدمات بهداشتی و رفاهی محروم‌اند.

دختران کوره‌پزخانه

محل زندگی‌اش آلونکی در روستای محمودآباد است، در کوره‌ای به نام جمعه کار می‌کند. ۱۶ ساله است و دو فرزند دارد، اولی دوساله است و دومی شش ماهه. زخم‌های عمیق روی دست‌هایش را نشان می‌دهد و می‌گوید درد امانم نمی‌دهد. نمی‌تواند به پزشک و بیمارستان مراجعه کند چون پول ندارد، داروهایی هم که نیکوکاران برایش آورده‌اند فایده‌ای نداشت و زخم‌ها را خوب نکرد. زهرا هر روز به همراه شوهر، مادرشوهر، پدرشوهر و دیگر اعضای خانواده همسرش در کوره‌ها کار می‌کند. پسر دو ساله‌اش را در آلونک محقرشان تنها می‌گذارد و دختر شش‌ ماهه را با چادر به پشت می‌بندد. زاده روستایی در تایباد خراسان جنوبی است و حتی سواد خواندن و نوشتن هم ندارد. بزرگ‌ترین آرزویش این است که بچه‌هایش برای خودشان کسی شوند.

بیشتر آن‌ها اهالی روستاها و مناطق مرزی محروم‌اند و به همراه خانواده به حاشیه‌ شهرهای بزرگ مثل تهران مهاجرت کرده‌اند. محل سکونتشان آلونک‌هایی در مجاورت کوره‌هاست. زندگی در حاشیه شهر آنان را از دسترسی به آموزش و بهداشت و حتی آب آشامیدنی سالم محروم کرده است. تغذیه مناسبی ندارند و به کار اجباری طاقت‌فرسا محکوم‌اند.

معمولا صبح خیلی زود بیدار می‌شوند و تا عصر به همراه دیگر اعضای خانواده در میدان‌های کوره‌های آجرپزی کار می‌کنند. هر خانواده‌ای که بیشتر خشت بزند، پول بیشتری هم از صاحب کوره می‌گیرد اما دستمزد بچه‌ها به سرپرست خانواده که پدر است داده می‌شود؛ یعنی به خود آن‌ها تعلق نمی‌گیرد.

کار در کوره‌های آجرپزی خطر بیماری‌های پوستی، زخم‌های عمیق، درد ناحیه کمر و ستون فقرات، خستگی مفرط و آفتاب‌زدگی را برای کودکان به همراه دارد اما دختران به خاطر محیط کار آلوده و نبود بهداشت مناسب در معرض بیماری‌های عفونی نیز هستند. ضمن اینکه زندگی در خانواده فقیر و پرجمعیت زمینه‌ساز ازدواج زودهنگام آنان نیز می‌شود.

اطراف تهران در مناطقی مثل پاکدشت ورامین و روستای محمودآباد با تعداد زیادی از این دختران مواجه خواهید شد که اغلب دست و صورت زخمی و چهره‌هایی مغموم دارند.

دختران محکوم به کارهای خانگی

در میان دختران کودک و نوجوانی که به چرخه زودهنگام کار می‌پیوندند، وضعیت آن‌ها که در خانه‌های خود و دیگران کار می‌کنند، فاجعه‌بارتر است زیرا نه‌تنها در آمارهای مربوط به کودکان کار جای نمی‌گیرند بلکه احتمال بروز انواع خشونت علیه آنان نیز وجود دارد؛ خشونت‌هایی که ممکن است هیچ‌گاه علنی نشوند.

مشاغل خانگی به مجموعه کارهایی گفته می‌شود که در محیط خانه انجام می‌شوند از انجام دادن امور مربوط به خانه دیگران گرفته تا برخی کارها مثل سبزی‌ پاک کردن و درست کردن شمع که در محیط خانه انجام می‌شود و دختران در ازای کار بسیار، مبالغ اندکی دریافت می‌کنند.

بیشتر دختران نوجوان در کنار مادر، خواهر و دیگر زنان فامیل این کارها را انجام می‌دهند و ممکن است حتی اجازه گرفتن دستمزدهای خود را هم نداشته باشند. این دختران معمولا روزانه بالغ‌بر ۱۲ ساعت کار می‌کنند و از تحصیل و آموزش محروم می‌شوند.

برخی دختران نیز توسط خانواده خود در خانه‌های دیگران به کار گمارده می‌شوند. آنان باید کارهایی مثل تمیز کردن خانه، نگه‌داری از کودکان و حیوانات و شست‌وشو را در خانه شخص ثالث انجام دهند و در این موارد هم معمولا دستمزدشان به خانواده‌های آنان پرداخت می‌شود.

دخترانی که این نوع کارها را انجام می‌دهند به دلیل پنهان بودن از معرض دید عمومی، بیشتر در خطر انواع خشونت قرار دارند و احتمال آزار و اذیت آنان بسیار است. به همین میزان اطلاعات مربوط به این کودکان ناچیز و بررسی وضعیت آنان دشوار است. یونیسف می‌گوید آمارهایی که کار دختران در خانه را مستند کرده‌اند تنها نوک کوه یخی را نشان می‌دهند و نگرانی‌ها درباره این پدیده فراوان است.

دختران خانه‌دار

یکی از بارزترین اشکال کار دختران کودک و نوجوان که اغلب به چشم هم نمی‌آید، پدیده «دختران خانه‌دار» است که در بسیاری از خانواده‌های سنتی با شدت و ضعف کمتریا بیشتر رواج دارد. در این خانواده‌ها دختران طبق یک قانون نانوشته‌ای مجبورند در کنار مادران خود تمامی امور مربوط به خانه را بر دوش بکشند بدون اینکه از مشارکت برادران و پدران آنان خبری باشد.

شستن روزانه ظرف‌ها، جارو کردن خانه، گردگیری، نگه‌داری از خواهران و برادران کوچک‌تر و پختن غذا اموری است که دست‌کم شش تا هشت ساعت کاری زمان می‌برد؛ بسیاری از دختران در خانواده‌های سنتی محکوم‌اند به اینکه تمامی این کارها را انجام دهند، بااین‌حال نه‌تنها در ازای این کارها دستمزدی دریافت نمی‌کنند بلکه خانواده آنان با استناد به یک باور قدیمی و سنتی همه این کارها را جزو وظایف دختر تلقی می‌کند.

حال‌آنکه انجام این امور دختران را از رسیدگی به امور درسی‌شان محروم می‌کند و خطر محرومیت از تحصیل و ازدواج زودهنگام آنان را به همراه دارد.

خانواده‌های سنتی نه‌تنها سپردن کارهای خانه به دختران را استثمار آنان نمی‌دانند بلکه تصور می‌کنند با این کار آنان را برای زندگی مشترک و ایفای نقش همسر و مادر آماده می‌کنند. جمهوری اسلامی ایران نیز از طریق محتوای کتب درسی، آموزش‌های مدارس و تبلیغاتی که در رسانه‌ها می‌شود این باور کهنه را تقویت می‌کند.

کار خانگی دختران به معنای ارائه دائمی خدمات رایگان به دیگر اعضای خانواده است و این با مشارکت دادن کودکان در امور خانه که به مسئولیت‌پذیری و مهارت‌آموزی آن‌ها منجر می‌شود، تفاوت‌های اساسی دارد.

در دیگر اشکال کار کودکان، فقر مهم‌ترین عامل پیوستن کودکان به چرخه زودهنگام کار است اما درباره دختران خانه‌دار وضعیت متفاوت است زیرا تبعیض، باورهای سنتی و فرهنگی و سلطه نظام مردسالار در روند به کار گماردن اجباری دختران در محیط خانه تاثیر دارند.

دختران محکوم به کار اجباری در محیط خانه و اجتماع در معرض انواع خشونت‌ قرار دارند و به همین دلیل درصد اضطراب، افسردگی، شب‌ادراری، بی‌خوابی، کابوس، سردردهای مداوم و انزوا در میان آنان بسیار است.

یونیسف به کشورهای جهان پیشنهاد می‌کند برای پایان دادن به کار دختران اقدام‌های ویژه‌ای را انجام دهند؛ از جمله اینکه با وضع قوانین صریح، مکانیسم‌های اجرایی و مداخله‌های حمایتی راه استثمار کودکان را مسدود کنند.

صندوق کودکان سازمان ملل متحد همچنین به دولت‌ها توصیه می‌کند برای مقابله با هنجارهای نابرابر جنسیتی که دختران را محکوم به انجام کارهای خانه می‌کند آگاهی‌بخشی و آموزش جامعه و تغییر فرهنگ را در برنامه‌های خود جدی بگیرند. موانع مالی سد راه کودکان برای ادامه تحصیل را بردارند و دختران را از آموزش با کیفیت بهره‌مند کنند. به باور یونیسف این اقدام‌ها می‌تواند مانع استثمار بیشتر دختران در محیط کار و خانه شود. حکومت ایران نه‌تنها هیچ‌یک از این اقدامات حمایتی را برای دختران محکوم به کار اجباری انجام نمی‌دهد بلکه آنان را در سنین کودکی به سمت ازدواج زودهنگام نیز سوق می‌دهد.