«ماریوپلیس ۲» سندی از جنگ اوکراین است و مانند تصاویرش دست نخورده و واقعی است. این فیلم را مانتاس کودراجویوس، فیلمساز و انسان‌شناس لیتوانیایی ساخته که در ۲ آوریل سال جاری در جریان محاصره ماریوپل کشته شد. به گفته وزارت دفاع اوکراین او در حالی که قصد داشت این شهر را ترک کند، هدف گلوله نیروهای روسیه قرار گرفت. رئیس‌جمهوری لیتوانی در آن زمان گفته بود جهان آفرینشگری را از دست داد که به رغم خطر تا آخرین لحظه دست از کار نکشید.

کودراجویوس در بندر ماریوپل در حال ساخت مستندی درباره زندگی غیرنظامیان اوکراینی بود که در کلیسایی پناه گرفته بودند. ایده‌ی این فیلم به عنوان دنباله‌ای بر مستند «ماریوپولیس» محصول سال ۲۰۱۶ شکل گرفت، و توسط شریک کودراجویوس، هانا بیلبرووا (که نقش کارگردانی را بر عهده دارد) تکمیل شد و برای اولین بار در بخش ویژه جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد.

در تمام طول فیلم، ما در داخل، یا در محوطه، یا شاید آن طرف خیابان کلیسای تعمیدیون انجیلی هستیم، که ساختمانی بلند و با شکوه است، از آجر قهوه‌ای رنگ ساخته شده و ستون‌های آجری قرمز رنگی اطراف آن را در بر گرفته‌اند. معماری کلیسا آمیزه‌ای از مدرنیسم و معماری قرون وسطا است، دو درخت صنوبر کهنسال و تنومند هم مقابل ساختمان، در دو طرف آن قرار دارند. در زیرزمین کلیسا، جایی که تخت‌های موقتی چیده شده‌اند، بیش از ۲۰ غیرنظامی پناه گرفته‌اند و در حال دعا، غذا خوردن یا در انتظار چیزی هستند که خود نیز نمی‌دانند چیست.

اولین چیزی که می‌شنویم صدای شخصی است که می‌گوید: «همه چیز ویران شده.»

 جنگ، پیش از شروع فیلم به ماریوپل رسیده، و بسیاری از مناظر اطراف را به ویرانه تبدیل کرده است. در زمان فیلم‌برداری این مستند در مارس سال جاری از شدت جنگ تا حدودی کاسته شده بود. با این حال، جنگ با کمی فاصله همچنان در حومه ماریوپل درگرفته بود. در طول فیلم، ما صدای بمب و گهگاهی تیراندازی را می‌شنویم و همچنین به طور دائم در هوا دود می‌بینیم. همه‌ی این اتفاق‌ها شاید در سه چهار کیلومتر آن طرف‌تر در حال وقوع است. بنابراین جنگ نزدیک است، اما در همان جا نیز همچون هیولایی که آماده‌ی حمله است، حضور دارد.

در محوطه کلیسا (و در حقیقت همه جا) آوار ریخته است. تکه‌های بزرگ آوار، ذره‌های کوچک و پراکنده‌ی آن و در آن سوی خیابان (محله‌ای سابقاً مسکونی که توسط بمب‌ها با خاک یکسان شده است)، تپه‌های بلند و بی‌شماری از آوار دیده می‌شود.

 می‌توان گفت به یک معنا آوار یکی از عناصر اصلی جنگ است، چیزی که هیچ فیلم جنگی‌ای نتوانسته تا به حال آن را به طور کامل به تصویر بکشد.

در «ماریوپولیس ۲» به نظر می‌رسد آواری که در همه جا حضور دارد، تصادفی بودن جنگ را بیان می‌کند. آشفتگی‌ای که نمی‌توان آن را پاک کرد، اگرچه دو مرد با جاروهای پلاستیکی آبی‌رنگ سعی می‌کنند این کار را با شجاعت دن کیشوت‌واری در پارکینگ کلیسا انجام دهند. در آن لحظه به نظر می‌رسد که فیلم می‌گوید: «در جنگ، تنها کاری که از دست انسان برمی آید همین است: جارو کردن، ادامه دادن.»

کودراجویوس به عنوان یک فیلم‌ساز، در پی زیباشناسی جنگ نیست. ماریوپلیس ۲، صحنه‌ها را یکی پس از دیگری به ما نشان داده و آن‌ها را با جریانی شاعرانه به هم پیوند می‌زند و در عین حال تلاش می‌کند انسجامی بصری و عاطفی را در تجربه مردان، زنان و کودکانی ایجاد کند که در پناهگاهی در اوکراین به دام افتاده‌اند و تمام تلاش خود را برای دفع هرج و مرج انجام می‌دهند.

تمام تصاویر زنده‌اند؛ زنده مانند یک عکس. هر یک از تصاویر به مدت ۱۰ ثانیه، یا ۳۰ ثانیه، و گاهی هم حتی دو یا چهار دقیقه ثابت نگه داشته می‌شوند. ما پانورامایی از ویرانی را مشاهده می‌کنیم (عکس‌هایی از دود ناشی از بمب، که از میان گرگ و میش ارغوانی رنگ برمی‌خیزد و هر چند وحشتناک هستند اما شمه‌ای از زیبایی را درون خود دارند)، که با تصاویر روزمره آمیخته شده‌اند (زنی که در حیاط خلوت کلیسا و بر روی اجاقی موقتی در حال پختن سوپی با چوب علف شوید در یک کتری بزرگ است؛ یا تپه‌ای از خاک و پر از گل‌های پژمرده، که در سکوت در می‌یابیم یک قبر است؛ و یا مردی که همسایه‌ی مرده‌اش را می‌بیند و سعی می‌کند  جسد او را بیرون بکشد تا بتواند ژنراتور را بردارد. سپس فیلم نزدیک به پنج دقیقه را صرف نشان دادن او و مرد دیگری می‌کند که ژنراتور نارنجی‌رنگ را به دنبال خود می‌کشند. گاهی اوقات نیز، اتفاقاتی می‌افتد که حتی خنده‌دار است (مانند سگی که همه‌ی کره‌ها را می‌خورد!)

در «ماریوپلیس ۲»، ما به تصاویر واریته‌ای از جنگ نگاه می‌کنیم و این بسیار ارزشمند است. شما رویدادهای کوچکی را در اینجا می‌بینید و آن‌ها را احساس می‌کنید؛ همان زندگی‌ای که در زمان جنگ تجربه می‌شود؛ چیزی که در CNN نخواهید دید. به هر حال، کودراجویوس یک مستندساز وسواسی بود که حداقل در این فیلم از هرگونه اشاره‌ای از نوع داستان‌سرایی غیرداستانی، که مردم را معمولا به دیدن فیلم‌های مستند ترغیب می‌کند، اجتناب می‌کند. ماریوپلیس ۲ در عینیت خود مصمم و غیرشخصی و در همان حال یک فیلم تلخ است. آیا با انسان‌هایی که در این فیلم می‌بینیم آشنا می‌شویم؟ نه چندان. این رادیکال‌ترین انتخاب فیلم با این پیام است که برای دانستن این موضوع که هر کدام از ما ممکن بود جای جنگ‌زدگان باشیم، نیازی به شناخت یکایک آن‌ها نداریم.