حکومت ایران چه مشکلی با سگ دارد؟ در چند سال اخیر در ایران تبلیغاتی گسترده از سوی حکومت علیه سگ به راه افتاده است. از تریبون‌های نماز جمعه گرفته، تا مصاحبه‌هایی که با مأموران انتظامی می‌شود، تا گفت‌وگو با روانشناسان، تا قانون‌گذاری در مجلس و نهادها، تا فتواهای برخی مراجع، تا حمله به سرچهره‌ (سلبیریتی)‌هایی که سگ دارند، و…، اینها همه سگ را چونان مسئله‌ای درجه‌اول در جامعه‌ی ایران طرح می‌کنند.

در این نوشته می‌کوشیم مسئله‌سازی از سگ را واکاوی کنیم.

سگ‌ستیزی چونان ابزاری سیاسی

حاکمیت اسلامی در ایران معمولاً از هر موضوعی در جهت «تثبیت قدرت» و «اعمال قدرت» بهره‌برداری می‌کند. یک سویه از برنامه‌ی حاکمیت در مسئله‌سازی از سگ نیز همین است که حاکمیت می‌کوشد از سگ بهره‌برداریِ سیاسی بکند. این بهره‌برداری در چند شیوه انجام می‌شود:

■ نخست اینکه، در طیِ آنچه خودِ حاکمیت «جنگ نرم»‌ می‌نامد، حاکمیت قصد دارد گفتمانی سگ‌ستیز به راه بیندازد و از این راه با سبک زندگیِ غربی و آنچه از سال‌ها پیش «تهاجم فرهنگی» خوانده مقابله کند و در مقابل بکوشد مردم را همچنان به مجموعه‌ای از حرف و حدیث‌هایی تحتِ عنوانِ فرهنگ اسلامی و سبک زندگیِ دینی سرگرم نگاه دارد. روشن است که حاکمیت با این گفتمان‌سازی‌ها نقشه‌های زیادی در سر دارد: گروه‌های خاصی پروژه‌هایی خواهند گرفت و بودجه‌های هزینه خواهد شد و از این طریق به‌عنوان پشتوانه‌های حکومت قدرت‌مندتر خواهند شد.

■ دوم اینکه حاکمیت می‌کوشد از سگ‌ستیزی برای پرت کردنِ حواس مردم بهره‌برداری کند. بسیاری معتقدند که حکومت ایران وقتی می‌خواهد سیاست‌های خاصی را در سایه و بدون مخالفتِ مردمی پیش ببرد، مسائلی چون حجاب و عفاف را در بوق و کرنا می‌کند و برنامه‌هایی سخت‌گیرانه در این زمینه‌ها پیش می‌نهد. بزرگ کردنِ مسائلی کوچک و حاشیه‌ای همچون سگ نیز در حقیقت در همین راستا انجام می‌شود.

در مواقع حساس که تصمیم‌گیری‌های حکومتی ممکن است اعتراض‌های مردمی را در پی داشته باشد، چنان موضوعاتی معمولاً با ادبیاتی غیرمعمول توسط لایه‌هایی از حکومت در تریبون‌ها طرح می‌شود تا ذهنِ برخی از مردم به آن مشغول شود و مردم بر مسائل اصلی متمرکز نشوند. خیلی زود بسیاری به‌ویژه در فضای مجازی معترض می‌شوند و هیاهویی به پا می‌شود که چرا حاکمیت به جای پرداختن به مسائلِ جدیِ جامعه به‌ویژه در زمینه‌ی اقتصاد به چنان موضوعات حاشیه‌ای توجه نشان می‌دهد. اما همین هیاهویی و پرسروصدا شدن یا به‌اصطلاح وایرال شدن دقیقاً همان چیزی است که حاکمیت می‌خواهد، تا بتواند از فرصت بهره ببرد و سیاستی دیگر را عملی کند.

■ از اینها گذشته، حاکمیت با مسئله‌سازی از سگ می‌کوشد قدرتش را به شیوه‌ی سخت نیز اعمال کند. این کار از راه دخالت در زندگیِ شهروندان به بهانه‌ی مقابله با سگ‌‌گردانی انجام می‌شود. معمولاً تریبون‌های حکومتی از «سگ‌گردانی» چون قبحی بزرگ سخن می‌گویند. اما این کار درحقیقت به این معناست که نفسِ سگ داشتن به مسئله تبدیل شده است. چون کسی که سگ دارد به هر روی ناگزیر می‌شود آن را از خانه بیرون ببرد.

روشن است که حاکمیت تمامیت‌خواه و غیردمکراتیک ممکن است در کوچک‌ترین چیزها در زندگیِ مردم دخالت کند. سگ‌ستیزیِ حاکمیت در ایران اما اکنون درسی در زمینه‌ی فلسفه‌ی سیاسی به ما می‌دهد: حاکمیت تمامیت‌خواه ممکن است با کوچک‌ترین تغییری آشفته شود و به لرزه افتد، حتا با آمدنِ تعدادی سگ به زندگیِ مردم.

حاکمیت با مسئله‌سازی از سگ می‌تواند قدرتش را به رخ بکشد و حاکمیتش را در عمل نشان دهد، حاکمیتی که مشروعیتش در پی نارضایتی‌ها در سال‌های گذشته تا اندازه‌ی زیادی به چالش کشیده شده است. این به رخ کشیدنِ قدرت و حاکمیت ممکن است برای مثال با متوقف کردنِ خودروها به بهانه‌ی مقابله با حملِ سگ، یا با ریختن به خانه‌ی مردم به بهانه‌ی مقابله با نگهداری از سگ و نارضایتیِ همسایگان انجام شود.

با تأمل در سگ‌ستیزیِ حکومتی که در سال‌های اخیر شکل گرفته و رو به ‌افزایش است می‌توانیم ساختارِ اعمالِ قدرت در ایران را شناسایی کنیم. حاکمیت از طریق تبلیغات بر ذهن بخشی از مردم تأثیر می‌گذارد و قشرهای سنتی را با خود همراه می‌کند و هم‌زمان گروه‌های نزدیک به خود، گروه‌هایی چون روحانیون حکومتی و بسیج و تشکل‌های مذهبی، را مأمور به طرح موضوع در جامعه می‌کند و در نهایت پس از مرحله‌ی قانون‌گذاری و تعیین جریمه‌ها و مقرراتی خاص است که قدرت در شکل سخت اعمال می‌شود.

به‌طور کلی می‌توان گفت که امروزه در ایران معنابخشی به زندگی در شکل سنتی و دینی کم‌کم به‌ویژه در میانِ جوانان رنگ می‌بازد و زین‌رو نوشیوه‌هایی برای معنابخشی لازم می‌آید. ارتباط با امرِ غیرانسانی، به‌طورمشخص ارتباط با امرِ طبیعی (طبیعت بی‌جان، حیات وحش، گیاهان، و جانداران غیرانسانی) یکی از راه‌های نو برای معنابخشی به زندگی است. افزایشِ علاقه به حیوانات خانگی را نیز می‌توان در این چارچوب دید.

علاقه به حیوانات خانگی در ایران امروز

به‌خوبی نمایان است که علاقه به حیوانات خانگی و به‌ویژه سگ و گربه در ایران رو به ‌افزایش است. حتا در شهرهای کوچک می‌توان دید که برخی از مردم حیوان خانگی دارند. گربه به‌طور سنتی جایگاهی در زیست ایرانی در شهر و روستا داشته است. ولی نگهداری از سگ به‌عنوانِ حیوان خانگی در شهرها ‌پدیده‌ای نسبتاً جدید است. به‌ویژه با توجه به نگاهی منفی که در فقه شیعه به سگ هست، حاکمیت دینی در ایران با این پدیده به‌طور ویژه مشکل دارد.[1]

این پدیده پیوندی آشکارا با تحولاتِ فراگیرِ فرهنگی-اجتماعی دارد. بنا به دلایل گوناگون، از یک سو شکل‌های نوپدیدی برای همزیستی (برای مثال، ازدواج سفید)، و از سوی دیگر زندگیِ مجردی در ایران به‌سرعت رو به افزایش است. داشتنِ حیوانِ خانگی راهی جایگزین برای برطرف کردنِ تنهایی است. از این گذشته، گسترشِ زیستِ شهری باعث شده است نیاز به حیوانات خانگی بیش‌تر حس شود. در حالی که حیوانات در زیستِ روستایی به‌طورطبیعی حضوری کم‌ یا بیش در زندگیِ انسان‌ها دارند، این امکان در زیستِ‌ شهری از انسان‌ها گرفته می‌شود و زین‌رو آنها باید خود به سراغِ حیوانات بروند.

از نظرگاهی دیگر، به‌طور کلی می‌توان گفت که امروزه در ایران معنابخشی به زندگی در شکل سنتی و دینی کم‌کم به‌ویژه در میانِ جوانان رنگ می‌بازد و زین‌رو نوشیوه‌هایی برای معنابخشی لازم می‌آید. ارتباط با امرِ غیرانسانی، به‌طورمشخص ارتباط با امرِ طبیعی (طبیعت بی‌جان، حیات وحش، گیاهان، و جانداران غیرانسانی) یکی از راه‌های نو برای معنابخشی به زندگی است. افزایشِ علاقه به حیوانات خانگی را نیز می‌توان در این چارچوب دید.

در کنارِ سویه‌های فرهنگی-اجتماعی، دانسته‌های جدید درباره‌ی تأثیرِ مثبتِ حیوانات خانگی را نباید نادیده گرفت. بسیاری از روانشناسان تأکید دارند که داشتنِ حیوان خانگی تأثیری مثبت بر سلامت روان دارد. به‌ویژه درباره‌ی بیماری‌هایی چون افسردگی، استرس و اضطراب، داشتنِ حیوانات خانگی از نظر روانی یاری‌بخش است. حتا گفته می‌شود این کار تأثیری مثبت بر سلامت بدن دارد. بر طبقِ برخی پژوهش‌ها، کسانی که حیوان خانگی دارند کم‌تر از بیماری‌هایی چون فشار خون و کلسترل بالا رنج می‌برند. روشن است که داشتنِ حیوان خانگی ممکن است سبک زندگی شخص را به‌طور چشمگیری بهبود بخشد. برای نمونه، وقتی کسی سرپرستی از یک سگ را به‌عنوان حیوان خانگی بر عهده می‌گیرد به‌طورمعمول نسبت به قبل فعالیتِ بدنیِ بیش‌تری خواهد داشت.[2] آگاهیِ ایرانیان نیز درباره‌ی این تأثیرات مثبت رو به افزایش است و درنتیجه نگرش آنها به حیوان خانگی نیز تغییر می‌کند.

سخنِ پایانی

قدرت‌مداران در ایران به‌جای آنکه علاقه‌ی رو به افزایش به داشتنِ حیوان خانگی را به بوته‌ی پژوهش و بررسی بگیرند و عواملِ دخیل در آن را بیابند و چاره کنند، از درِ ستیز و دشمنی با آن درآمده‌اند. سیاستِ ستیز البته شیوه‌ی مرسومِ قدرت‌مداران در ایران است. اما این سیاست به‌خوبی ممکن است باعث شود داشتنِ حیوان خانگی حتا بیش‌تر رایج شود، چراکه بخش چشم‌گیری از مردم به حکومت واکنشی وارونه دارند و تمایلی به پیروی از دستور حکومتی ندارند. این گونه واکنش را برای مثال تا اندازه‌ای در زمینه‌ی حجاب اجباری می‌بینیم.

روشن است که حاکمیت تمامیت‌خواه و غیردمکراتیک ممکن است در کوچک‌ترین چیزها در زندگیِ مردم دخالت کند. سگ‌ستیزیِ حاکمیت در ایران اما اکنون درسی در زمینه‌ی فلسفه‌ی سیاسی به ما می‌دهد: حاکمیت تمامیت‌خواه ممکن است با کوچک‌ترین تغییری آشفته شود و به لرزه افتد، حتا با آمدنِ تعدادی سگ به زندگیِ مردم.

––––––––––––––––––––

پانویس‌ها

[1] یک بررسی انتقادی درباره‌ی دیدگاه دینی در این باره را در اینجا ببینید.

[2] در باره تأثیرات مثبتی که داشتنِ حیوان خانگی به همراه می‌آورد در اینجا مفصل‌تر بحث شده است.