شرکت‌های پخش کتاب،‌ بی‌تردید یکی از حلقه‌های مهمی محسوب می‌شوند که بین ناشر و مخاطب قرار دارند و چنانچه سازوکار چاپ و توزیع کتاب، سالم و درست باشد، به اعتبار انتقال کتاب از ناشر به کتابفروش، درصدی از بهای کتاب را به دست می‌آورند و چون درآمد شرکت‌های پخش وابسته به قیمت پشت جلد کتاب است، با توجه به نسخه‌هایی که به کتابفروش می‌رسانند، می‌توانند سود خود را بیشتر کنند. اما متاسفانه سازوکار چاپ و نشر کتاب، روال سالم و روشنی ندارد و برخی از شرکت‌های پخش موجب به هم خوردن تعادل بازار شده‌اند. سهل است که در این بین گروه‌های قدرتمندی شکل گرفته که می‌توانند از یک‌سو کتابی را بیشتر از آنی که شایسته است برجسته کرده و از سوی دیگر کتابی را به محاق سکوت بکشانند. هرچند در سال‌های اخیر و با گسترش فضای مجازی اغلب ناشران توانسته‌اند با راه‌اندازی سایت‌های فروش کتاب، آثار چاپ شده‌ی خود را بی‌واسطه به دست مخاطب برسانند، با این حال شرکت‌های پخش کتاب به دلایل متعدد، قدرت و اثرگذاری خود را از دست نداده و در بازاری با تیراژ پایین کتاب، تعدد ناشران کوچک و پراکندگی کتابفروشی‌های کشور همچنان نقش تعیین کننده‌ای دارند.

شرکت‌های پخش می‌توانند حتی بر ناشران هم تاثیر بگذارند. آنها با گزارش‌هایی که به ناشر می‌دهند می‌توانند ناشر را در انتخاب آثار یاری کرده و یا او را از چاپ کتابی دلسرد کنند. جنبه‌ی دیگر شرکت‌های پخش به پسند سیاسی آنها برمی‌گردد و همانطور که بین نویسنده‌ها و ناشران، شکاف سیاسی عمیقی شکل گرفته است، بین شرکت‌های پخش هم علایق و تظاهرات سیاسی در قبول یا رد کتاب‌ها تعیین کننده شده است. بعضی شرکت‌های پخش نسبت به آثار روشنفکرانه نگاهی تیره دارند و در سوی دیگر، برخی شرکت‌ها به کتاب‌ها و آثاری که از حمایت‌های دولتی برخوردار بوده‌اند، توجهی ندارند.

سازوکار شرکت‌های پخش کتاب

به طور کلی سه روش را برای کامل شدن چرخه‌ی تولید کتاب –بعد از شکل‌گیری اثر- می‌توان تصور کرد:

روش اول: ناشر–» مخاطب

روش دوم: ناشر–» کتابفروش–» مخاطب

روش سوم: ناشر–» شرکت پخش–» کتابفروش–» مخاطب

روش اول، به ناشرانی منحصر است که می‌توانند بدون همکاری با شرکت‌های پخش و کتابفروشی‌ها، کتاب‌های چاپ شده را به مخاطبان خود برسانند. این ناشران البته تعدادشان زیاد نیست اما بدون استثنا، ناشران قدیمی و شناخته شده‌ای هستند که روی پاسخ مثبت و تقریبا همیشگی مخاطبانشان حساب می‌کنند.

از آنجا که ایران به قانون کپی‌رایت نپیوسته، بسیار دیده شده که چند ناشر همزمان کتابی را ترجمه و روانه‌ی بازار کرده‌اند. اتفاق ناگوار این است که شرکت پخش با یکی از ناشرها در چاپ کتاب شراکت کرده است. شرکت پخش کتاب را در معرض دید می‌گذارد و کتاب ناشر دیگر را زیر کتاب‌های دیگر پنهان می‌کند. چنین است که کتابی از یک ناشر بلافاصله به چاپ‌های بعدی می‌رسد در حالی که کتاب ناشر دیگر که از قضا ترجمه‌ی بهتری هم دارد، در همان چاپ اول متوقف می‌ماند. این روش آنقدر موثر است که روزبه‌روز تعداد ناشرانی که با شرکت‌های پخش شریک می‌شوند بیشتر می‌شود.

در روش دوم، کتابفروشی‌ها بین ناشر و مخاطب قرار می‌گیرند و چون تعداد ناشران خیلی زیاد شده است، اگر کتابفروش‌ها بخواهند رأسا برای تهیه‌ی کتاب‌های چاپ شده، سراغ ناشرها بروند، کاری بسیار دشوار درپیش خواهند داشت. بخصوص اینکه بیشتر ناشران فعال، پرکار و شناخته شده در مرکز قرار دارند درحالی که کتابفروشی‌ها در سطح کشور پراکنده‌اند. به عبارت دیگر در روش‌های اول و دوم چالش‌هایی وجود دارد که موجب می‌شود این روش‌ها درصد اندکی از گردش کتاب را به خود اختصاص دهند. روش سوم برای ساده‌تر کردن دسترسی کتابفروش به ناشر، با واسطه‌ی شرکت‌های پخش ایجاد شده است. پژوهشی که با عنوان «بررسی وضعیت کتابفروشی‌های کشور» در سال ۹۷ انجام شده، نشان می‌دهد که روش سوم در حال حاضر روش اصلی گردش کتاب در ایران است.

شراکت نامیمون

اگر روال کار درست باشد، شرکت‌های پخش کتاب‌ها را در معرض دید قرار می‌دهند و با این کار به کتابفروش‌ها کمک می‌کنند که انتخاب آسان‌تری داشته باشند. علاوه بر این، با تهیه‌ی لیست کتاب‌هایی که از ناشران متعدد دریافت کرده‌اند و ارسال لیست به کتابفروشی‌های شهرستان‌ها کار را برای کتابفروشان آسان می‌کنند. اما روال کار درست نیست و شبکه‌ای شکل گرفته که نقش بیشتری برای خود قائل است. رابطه‌ی بین شرکت‌های پخش و ناشران تقریبا یکسویه شده و اقتضائات بازار کتاب، به شرکت‌های پخش برتری تعیین کننده‌ای داده است. یکی از ناشران، شبکه پیچیده و غیر قابل نفوذ پخش کتاب را مشکل همه ناشران کوچک می‌داند و می‌گوید:

«وقتی کتابی را چاپ می‌کنیم انتظار داریم پخشی‌ها در مرحله توزیع آن به ما کمک کنند، اما اغلب ترجیح می‌دهند رمان‌ها یا آثار شناخته شده را توزیع کنند یا حداقل ناشر آن معروف باشد. به همین دلیل پخشی‌ها حاضر نیستند وقت و سرمایه خود را بر روی آثار چاپ شده ناشران کوچک بگذارند.»

اما این همه‌ی ماجرا نیست. شرکت‌های پخش معمولا جای وسیعی را برای نمایش کتاب‌هایی که از ناشران دریافت می‌کنند، اختصاص می‌دهند. در یک شرکت متوسط پخش، تعداد کتاب‌ها بالغ بر ده‌ها هزار عنوان می‌شود. روشن است که در این حالت کسی که برای انتخاب به شرکت پخش مراجعه کرده است، نمی‌تواند همه‌ی کتاب‌ها را ببیند. تعدد عناوین به شرکت پخش این امکان را می‌دهد که درست مانند کتابفروشی‌ها که می‌توانند کتابی را توی ویترین بگذارند و کتابی را در دورترین قفسه، کتابی را که می‌خواهند در معرض دید بگذارند و کتابی را که نمی‌خواهند، به دورترین نقطه‌ی ممکن ببرند و از نظرها دور کنند.

 نویسنده‌ای که مدتی در یکی از شرکت‌های شناخته شده‌ی پخش کتاب کار کرده، به روشی اشاره می‌کند که بعضی از شرکت‌های پخش با هماهنگی ناشر به کار می‌برند تا کتابی را از بازار دور و کتابی را در بازار مطرح کنند. از آنجا که ایران به قانون کپی‌رایت نپیوسته، بسیار دیده شده که چند ناشر همزمان کتابی را ترجمه و روانه‌ی بازار کرده‌اند. اتفاق ناگوار این است که شرکت پخش با یکی از ناشرها در چاپ کتاب شراکت کرده است. شرکت پخش کتاب را در معرض دید می‌گذارد و کتاب ناشر دیگر را زیر کتاب‌های دیگر پنهان می‌کند. چنین است که کتابی از یک ناشر بلافاصله به چاپ‌های بعدی می‌رسد در حالی که کتاب ناشر دیگر که از قضا ترجمه‌ی بهتری هم دارد، در همان چاپ اول متوقف می‌ماند. این روش آنقدر موثر است که روزبه‌روز تعداد ناشرانی که با شرکت‌های پخش شریک می‌شوند بیشتر می‌شود. شاید شریک شدن اشکالی نداشته باشد اما آنچه از این شراکت به‌دست می‌آید، رقابتی نابرابر است بین ناشرانی که با شرکت پخش شریک شده‌اند، با ناشرانی که شریک نشده‌اند. از این رو پنهان کردن کتابی زیر ردیفی از کتاب‌های دیگر، معنایی ندارد جز پنهان کردن نویسنده. در واقع نویسنده و کتابش در رقابت نابرابری که شکل می‌گیرد، قربانی اصلی است.

گروه‌هایی که با لایه‌هایی از قدرت سیاسی ارتباط دارند، از آنجا که امتحان ناموفق خود را در کار انتشارات پس داده و نتوانسته‌اند مخاطبان را به کتاب‌های مورد علاقه و پسند خاص خود جلب کنند، به سوی شرکت‌های پخش کشیده شده‌اند و چون برای راه‌اندازی شرکت پخش بزرگ و موثر تنها به سرمایه نیاز است و از این نظر معمولا محدودیتی ندارند، با قدرت تمام وارد این حوزه شده‌اند. این شرکت‌ها که در کوچه پس‌کوچه‌های اطراف میدان انقلاب پنهان شده‌اند، با شبکه‌ی غیر رسمی و قاچاق کتاب در ارتباط هستند.

درگیر شدن شرکت‌های پخش با موضوع چاپ کتاب، کفه‌ی ترازو را به نفع آنها سنگین کرده و چون خودشان در کار پخش کتاب هستند، دیگر ناشران را رقیب خود دانسته و از فروش رفتن و دیده شدن کتاب‌های رقیب جلوگیری می‌کنند. مدیر انتشارات گلدسته به دست‌های پشت‌پرده در جلوگیری از پخش مناسب کتاب‌های تولید شده توسط ناشران شهرستانی اشاره کرده و می‌گوید:

«یکی از عمده مشکلات بزرگ نشر کشور نحوه توزیع و پخش کتاب‌هاست. متأسفانه در ایران نهاد فرهنگی کتاب ضعیف است و سیستمی قوی در پخش آن وجود ندارد. اکثر توزیع‌کنندگان کتاب در تهران هستند و به صوت درون‌خانوادگی عمل می‌کنند. این توزیع‌کنندگان امکان دیده شدن کتاب‌های شهرستانی را از ناشران آن‌ها سلب می‌کنند و عملکردشان مافیایی است.»

 یک پژوهشگر و نویسنده نیز گفته است:

«انتشار کتاب‌های نویسندگان در شهرستان‌ها به دلیل وجود مافیای پخش بسیار ضعیف است و به همین خاطر کتاب‌های شهرستانی‌ها فروش نمی‌رود مگر این‌که نویسندگان و ناشران شهرستانی کتاب‌های خود را با تخفیف بسیار بالا عرضه کنند، به همین خاطر ما خیلی قدرت مانور نداریم.»

مافیا بدون روتوش

در غیاب آگاهی مخاطبان کتاب، گروه‌های ثروتمند با توجه به امکاناتی که در اختیار دارند، از فضای مجازی بیشترین استفاده را می‌برند. چندی پیش رمانی توسط یکی از ناشران شناخته شده در هزار نسخه منتشر شد. ناشر علاوه بر معرفی و ارائه‌ی کتاب در سایت رسمی خود، کتاب را به کتابفروشی‌ها هم عرضه کرد. نویسنده‌ی رمان می‌گوید:

«بعد از اینکه چند نقد مثبت از رمان در مطبوعات منتشر شد، سرعت فروش کتاب بیشتر شد و از ناشر مدام پیگیر وضعیت فروش رمان بودم. روزی ناشر گفت که همه‌ی هزار نسخه فروش رفته است. با تمام شدن موجودی کتاب در انبار ناشر، کم‌کم رمان در کتابفروشی‌ها هم تمام شد. با این حال تا مدتی بعد از تمام شدن موجودی ناشر و کتابفروشی‌ها، یکی دو سایت فروش آنلاین، کتاب را با افزایش قیمت عرضه می‌کردند. ماجرا را با ناشر در میان گذاشتم و روشن شد که یکی از شرکت‌های پخش در چهار نوبت، چهارصد نسخه از کتاب را سفارش داده است.»

شرکت‌های پخشی که از بنیه‌ی مالی قوی برخوردارند، روی کتاب‌های متعدد دست می‌گذارند. آنها کتاب‌ها را با تخفیف چشمگیر از ناشر می‌گیرند، و علاوه بر ویزیت کردن کتاب‌ها به کتابفروش‌ها، در سایت‌های فروش آنلاین هم کتاب‌ها را با تخفیف‌های عجیب ارائه می‌دهند. در کنار کتاب‌هایی که با تخفیف عرضه می‌شود، معمولا چند کتاب هم هست که با افزایش قیمت عرضه می‌شوند. به بیان دیگر شرکت پخش بنا به سیاستی که در نظر دارد، حتی در قیمت کتاب‌ها هم اثرگذار است. مترجمی که در سال‌های اخیر بسیار پرکار بوده، درباره‌ی آخرین کاری که ترجمه کرده می‌گوید:

«هیچ ناشری حاضر به سرمایه‌گذاری روی کتاب نیست. یکی از ناشرها به او گفته است که بهتر است با چند شرکت پخش کتاب مشورت کند که آیا آنها چنین کتابی را وارد بازار می‌کنند یا نه و چه قیمتی برای آن در نظر می‌گیرند.»

تعداد ناشران زیاد شده است و الزام چاپ چهار عنوان در سال برای جلوگیری از باطل نشدن پروانه‌ی نشر، ناشران را واداشته که در هر حال کتاب‌هایی را منتشر و روانه‌ی بازار کنند. از بین حدود بیست هزار ناشری که در کشور فعالیت می‌کنند، تعداد ناشران قدرتمندی که می‌توانند مستقل از شرکت‌های پخش، کتاب‌های منتشر شده را به دست مخاطب برسانند، به تعداد انگشت‌های دو دست هم نمی‌رسد. برای همین شرکت‌های پخش شکل گرفته‌اند تا واسطه‌ی بین ناشر و کتابفروش‌ها باشند اما وضعیت بغرنج اقتصادی شرکت‌های پخش را واداشته که دست به کارهایی بزنند تا بتوانند بر درآمد خود بیفزایند.

 این موضوع ممکن است در نگاه اول خیلی هم خوب به نظر برسد اما در واقع نشان دهنده‌ی قدرت تاثیر شرکت‌های پخش است. قدرتی که به حوزه‌ی تخصصی ناشران یعنی انتخاب کتاب هم راه برده است. نقطه‌ی کانونی ماجرا آنجاست که شرکت‌های پخش در گلوگاه اطلاعات مربوط به بازار کتاب قرار دارند و در دوران معاصر، اطلاعات ارزش بسیار زیادی دارد. شرکت‌های پخش با این آگاهی که کدام عنوان بازار خوبی دارد، به سرعت روی کتاب پرفروش انگشت می‌گذارند. در مرحله‌ی اول چنان که گفته شد، کتاب را از بازار جمع می‌کنند و با قیمت غیرواقعی که به قیمت برچسبی مشهور است، زیر نظر خود وارد بازار می‌کنند. در مرحله‌ی دوم با تغییر چند جمله، کتاب را با نام مترجم جعلی وارد بازار می‌کنند. گروه‌هایی که با لایه‌هایی از قدرت سیاسی ارتباط دارند، از آنجا که امتحان ناموفق خود را در کار انتشارات پس داده و نتوانسته‌اند مخاطبان را به کتاب‌های مورد علاقه و پسند خاص خود جلب کنند، به سوی شرکت‌های پخش کشیده شده‌اند و چون برای راه‌اندازی شرکت پخش بزرگ و موثر تنها به سرمایه نیاز است و از این نظر معمولا محدودیتی ندارند، با قدرت تمام وارد این حوزه شده‌اند. این شرکت‌ها که در کوچه پس‌کوچه‌های اطراف میدان انقلاب پنهان شده‌اند، با شبکه‌ی غیر رسمی و قاچاق کتاب در ارتباط هستند.

دوسوی یک شکاف عمیق

داستان از این قرار است که تعداد ناشران زیاد شده است و الزام چاپ چهار عنوان در سال برای جلوگیری از باطل نشدن پروانه‌ی نشر، ناشران را واداشته که در هر حال کتاب‌هایی را منتشر و روانه‌ی بازار کنند. از بین حدود بیست هزار ناشری که در کشور فعالیت می‌کنند، تعداد ناشران قدرتمندی که می‌توانند مستقل از شرکت‌های پخش، کتاب‌های منتشر شده را به دست مخاطب برسانند، به تعداد انگشت‌های دو دست هم نمی‌رسد. برای همین شرکت‌های پخش شکل گرفته‌اند تا واسطه‌ی بین ناشر و کتابفروش‌ها باشند اما وضعیت بغرنج اقتصادی شرکت‌های پخش را واداشته که دست به کارهایی بزنند تا بتوانند بر درآمد خود بیفزایند. تعدادی از شرکت‌های پخش مجوز چاپ کتاب گرفته و وارد کار تولید کتاب هم شده‌اند و برخی دیگر با پیشنهادهای وسوسه‌انگیز، ناشران را به شراکت ترغیب می‌کنند. از آنجا که از نظر سیاسی، جامعه ایران دچار شکافی عمیق شده،‌ شرکت‌های پخش هم از این قاعده مستثنی نبوده و به دو جبهه‌ی رودرروی هم تقسیم شده‌اند. گروهی در امتداد سیاست‌های رسمی قرار می‌گیرند و گروهی در سمت مقابل. این تقسیم‌بندی را در ناشرها هم می‌توان به روشنی دید. نزدیکی ایدئولوژیک ناشران و شرکت‌های پخش، به معنی نادیده گرفتن آثار منتشر شده توسط گروه مقابل است اما این دو جبهه که در برابر هم صف‌آرایی کرده‌اند، نیرو و امکانات یکسان ندارند. گروهی که به سیاست‌های کلی وزارت ارشاد نزدیک است، به شبکه‌ی وسیع کتابخانه‌های عمومی کشور و امکان عرضه‌ی کتاب‌ها در گلوگاه‌های مهمی مانند فرودگاه‌ها و ترمینال‌های مسافربری دسترسی دارد، و گروه دیگر با اقبال وسیع‌تر مخاطبان روبه‌روست. نکته‌ی مهم این است که این هر دو گروه، دیگری را به رفتارهای مافیایی متهم می‌کند. یکی از ناشران دولتی که نخواست نامش فاش شود در این‌باره می‌گوید:

«در سیستم توزیع ممانعت‌هایی برای پخش عادلانه کتاب‌ها وجود دارد که ۷۰ درصد از این ناعدالتی ریشه اقتصادی دارد و ۳۰ درصد ریشه ایدئولوژیک.»

 روشن نیست که این درصد از کجا به دست آمده است اما اشاره صریح به ممانعت‌های ایدئولوژیک نشان دهنده‌ی باید و نبایدی است که شرکت پخش برای خود در نظر گرفته است. هر چه هست، در حال حاضر وضع کتاب خوب نیست، وضع نویسنده و مترجم خوب نیست و اثری که با مرارت بسیار خلق می‌شود، در این آشفته‌بازار به سرعت هرز می‌رود.

به نظر می‌رسد که اخلاق حرفه‌ای به تنهایی نمی‌تواند از دامنه‌های چنین بلیه‌ای کم کند و لازم است در قوانین مربوط به چاپ و انتشار کتاب بازنگری صورت گیرد و نقاط ضعف و خلل‌هایی که وجود دارد برطرف شود. کسی چه می‌داند، شاید روزی زمینه‌های پیوستن به میثاق جهانی کپی‌رایت در این فرهنگ هم فراهم شود تا به این وضع آشفته پایان دهد.